پاورپوینت کامل نقد عرفانهای نوظهور ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد عرفانهای نوظهور ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد عرفانهای نوظهور ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد عرفانهای نوظهور ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
نقد عرفانهای کاذب
عرفان کاذب را میتوان اینگونه تعریف کرد «راه و روش یا بهطور کلی مکتب و فرقهای که با استفاده از روشهای عرفانی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی یعنی خداوند یکتا حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را بهجای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد.
آنچه در غالب عرفانهای کاذب و نوظهور دیده میشود انکار خدا، وحیستیزی و شریعتگریزی است. برای رسیدن به مقاصد غیر الهی خود دین وحیانی را بهگونهای بشری معنا میکنند و برای تجویز لاابالیگری، خود را از دامن شریعت میرهانند. در غالب عرفانهای نوظهور تناسخ جایگزین معاد و زندگی پس از مرگ میشود.
فهرست مندرجات
۱ – ضرورت نقد
۲ – رواج عقلگرایی و مادیگرایی
۳ – تعریف مفاهیم
۳.۱ – تعریف دین
۳.۲ – تعریف عرفان
۳.۳ – تعریف عرفان حقیقی
۳.۴ – تعریف عرفان کاذب
۴ – رابطه دین و عرفان
۵ – مبانی عرفانهای کاذب
۵.۱ – مبداشناسی
۵.۱.۱ – خدا در عرفان اوشو
۵.۱.۲ – خدا در عرفان اکنکار
۵.۲ – راهشناسی
۵.۲.۱ – دین در عرفانهای دروغین
۵.۲.۲ – شریعتستیزی و فقهگریزی
۵.۳ – فرجامشناسی
۵.۳.۱ – انکار معاد و تناسخ
۵.۳.۲ – لذت و شادمانگی
۶ – مبانی دین وحیانی
۶.۱ – مبانی مبداشناسی
۶.۲ – مبانی راهشناسی
۶.۲.۱ – وحی و ویژگیها
۶.۳ – فرجام شناسی
۷ – مقایسه بین دو مبانی
۷.۱ – اثبات و انکار خداوند
۷.۲ – اثبات و انکار شریعت
۷.۳ – اثبات و انکار معاد
۸ – نتیجه
۹ – فهرست منابع
۱۰ – عناوین مرتبط
۱۱ – منبع
ضرورت نقد
آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، نگاهی خواهد بود به سه مبنای اساسی یعنی مبدأشناسی، فرجامشناسی و راهشناسی و مقایسه دین وحیانی با عرفانهای کاذب …
مدتی است با سرد شدن تنور انسانگرایی و مکاتب مادی، بازار معنویت داغ شده است. در این میان شیادان بسیاری دکان معنویت گشوده و افرادی را بر گرد خود جمع کردهاند. عرفان راستین و عرفان دروغین در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. عرفان حقیقی انسان را بهسوی صلاح، فلاح و خوشبختی واقعی و در یک کلمه به سوی خدا سوق میدهد و عرفان دروغین در مقابل انسان را در زندگی مادی و دنیوی غوطهور میکند.
اگر این عرفانهای دروغین را با سنگ محک دین راستین بسنجیم و یا اگر در آیینه دین وحیانی به این جنبشهای نوپدید بنگریم، خواهیم یافت که دین وحیانی که همان اسلام ناب محمدی است، در افقی بسیار عالی قرار دارد و این نحلههای معنویتگرا در حضاضت و حقارت.
دین مبین اسلام با تأکید بر وحی و عقل بهترین راه را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی به انسان معرفی میکند.
در بازار دین وحیانی هستیشناسی، مبداشناسی، انسانشناسی، راهشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسیای مبتنی بر عقل و فطرت سلیم وجود دارد که در دکان عرفانهای کاذب از آن خبری نیست. آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، نگاهی خواهد بود به سه مبنای اساسی یعنی مبداشناسی، فرجامشناسی و راهشناسی و مقایسه دین وحیانی با عرفانهای کاذب در این مبانی و نیز هدف این دو که برخاسته از مبانی است.
رواج عقلگرایی و مادیگرایی
از پیامدهای رنسانس و عصر روشنگری در غرب، ظهور و رواج عقلگرایی افراطی و مادیگرایی بود که ثمره نامیمون آن قطع ارتباط انسان با خدا و منحصر ساختن زندگی بشر در دنیای مادی شد تا جایی که فرهنگ سکولاریزم و لیبرالیسم تمام جوامع غرب و بیشتر شرق را فراگرفت. بشر آنچنان در زندگی دنیوی و شهوات نفسانی فرو رفت که گویا جز برای این امر بر این کره خاکی قدم نگذاشته است. سالها و قرنها به این شیوه زیست کرد و فطرت و روح پاک خود را لگدمال کرد تا سرانجام از این زندگی ماشینی خسته شد و برای برونرفت از این مسئله، رو به سوی معنویت نمود تا بدینوسیله روح تشنه خود را سیراب کند، شاید اواخر قرن ۱۸ را بتوان آغاز این رویکرد مبارک بشر دانست. اما بعد از این بود که هرجا معنویتی سر برمیآورد، گروهی عظیم برگرد آن جمع میشدند و آن را بسان راهی نجاتبخش دنبال میکردند.
آنچه ما در این نوشتار در پی تبیین آن هستیم در وهله اول این نکته است که دین وحیانی در دو عرصه مبانی و هدفگذاری میتواند، مولد عرفان کاذب باشد یا اینکه این پتانسیل در دین وحیانی وجود ندارد و هر کس که بر طریق راستین دین مشی نماید هیچگاه به عرفانهای دروغین نخواهد رسید، تنها در صورتی چنین گرایشهایی به وجود خواهد آمد که بخشی از دین نادیده گرفته شود و یا بهغلط معنا گردد؛ نیز به دنبال این حقیقت خواهیم بود که از منظر مبانی چه تفاوتی بین دین وحیانی و عرفانهای کاذب وجود دارد
تعریف مفاهیم
ما در این مقاله با تعریف دین و عرفان به معنای عرفان حقیقی، عرفان دروغین و همچنین به رابطه دین و عرفان پی خواهیم برد و با بررسی و تبین مبانی و هدف دین، به تبیین رابطه و تفاوت دین با عرفانهای دروغین خواهیم پرداخت.
برای روشن شدن بحث در ابتدا مفاهیم دین و عرفان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
تعریف دین
بیشتر دینپژوهان بر این باورند که ارائه تعریفی جامع از دین به گونهای که تمام ادیان را شامل شود و هر آنچه غیر از دین است از تعریف خارج شود، بسیار مشکل است و این امر برای این است که گونههای مختلفی از ادیان وجود دارد که برخی از آنها با یکدیگر بسیار متفاوت و حتی متضاد هستند. از اینرو، ما به تعریف دین وحیانی میپردازیم که مورد نظر ما نیز در این مقاله هست.
برخی از دینپژوهان دین را اینگونه تعریف کردهاند «دین مجموعهای است از آموزههایی که به پرسشهای اساسی انسان درباره آغاز و انجام هستی پاسخ میگوید و راه دستیابی به مقصود آفرینش را نشان میدهد» و در تعریفی دیگر از دین وحیانی اینگونه اظهار کردهاند «دین به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان، انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید میباشد» نکته حائز اهمیت تعاریف این است که دین از طرفی پاسخگوی سؤالات اساسی بشر است، پرسشهایی که ذهن بشر را از قدیم به خود مشغول ساخته است؛ از کجا آمدهام و در کجا هستم و سرانجام به کجا خواهم رفت و راه رسیدن به کمال چیست؟ و از دیگر سوی، راه رسیدن انسان بهحق و کمال نهایی را بیان میدارد و برنامههای عملی و کاربردی را برای نیل به این مقصود به او معرفی میکند.
میتوان با توجه به این تعاریف و نکات گفته شده در تعریف دین گفت «دین مجموعهای از آموزهاست که از سوی خداوند هستی برای کمال بشر فرو فرستاده شده است و راه رسیدن به آن کمال را در دستورات عملی بیان میدارد».
تعریف عرفان
به تعبیر عوارف المعارف، برای عرفان و تصوف بیش از هزارگونه تعریف وجود دارد که هرکدام آن را از زاویه خاصی مورد بررسی قرار دادهاند. برخی به هدف سیر و سلوک و برخی دیگر به روش یا موضوع و نتایج عرفان نظر داشتهاند و در برخی موارد، عرفان را بهتناسب حال مخاطب یا پرسشگر تعریف کردهاند. در اینجا به چند تعریف اشاره میکنیم که نسبت به بقیه تعاریف جامعتر است.
به معنای شناختن است اما در اصطلاح «به ادراک خاصی اطلاق میشود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربهی حسی و نه از راه تحلیل عقلی) به دست میآید و در جریان این سیر و سلوک اغلب مکاشفاتی حاصل میشود که شبیه به «رؤیا» است و گاهی عیناً از وقایع گذشته، حال یا آینده حکایت میکند و گاهی نیازمند به تعبیر است و زمانی هم در اثر تصرفات شیطان پدید میآید» به همین دلیل برخی عرفان را اینگونه تعریف کردهاند «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او» و یا «شناخت خدای متعال، صفات و افعال او، شناختی که نه از راه فکر و استدلال، بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل شود».
آنچه از مجموعه تعاریف استفاده میشود، این نکته است که عرفان راه رسیدن انسان بهحق و کمال نهایی را با پافشاری بر شهود، بیان میدارد و برنامههای عملی و کاربردی را برای نیل به این مقصود به او معرفی میکند. بنابراین با توجه به وجه مشترک تعاریف میتوان عرفان را این گونه تعریف کرد «عرفان با پافشاری بر کشف و شهود راهی را برای شناخت و رسیدن به خداوند متعال و کمال نهایی پیش رو میگذارد و به عبارتی رسیدن به لقای الهی و مقام قرب الی الله و درک درجات بالای محبت و معرفت خداوند است».
حال با توجه به تعاریف بیان شده از عرفان، به خوبی عرفان حقیقی، کاذب و همچنین فرق میان این دو را میتوانیم بیابیم.
تعریف عرفان حقیقی
تعریف عرفان حقیقی با توجه به تعریف عرفان
با در نظر گرفتن تعریف عرفان که شناخت و راه نیل به سر مقصود هستی، یعنی خداوند متعال را بهوسیله کشف و شهود نمایان میکند، میتوان تعریفی از عرفان حقیقی ارائه داد. عرفان حقیقی یعنی «راه و روشی که انسان را به شناخت صحیح از حقیقت هستی رهنمون سازد و او را از راههای حقیقی و مطمئن بهحق و کمال مطلوب، همان خدا، برساند، راههایی که با عقل و فطرت سازگار است» پس عرفان حقیقی مجموعهای از مباحث نظری و برنامههای عملی است که راهی برای شناخت و رسیدن به مبدأ هستی، خداوند سبحان فراهم میآورد.
تعریف عرفان کاذب
تعریف عرفان کاذب با توجه به تعریف عرفان:
در تعریف عرفانهای دروغین شاید این نکته به ذهن برسد که عرفان و کاذب بودن با یکدیگر جمع نمیشود به عبارتی این دو واژه متناقضنما هستند. در جواب باید گفت که صفت دروغین برای عرفان از دو جهت درست است یکی اینکه عرفان به معنای شناخت است و در عرف علمی شناخت اعم از حقیقی و غیر حقیقی است؛ از این رو به علمی که عرفان غیرحقیقی را در لباس عرفان حقیقی عرضه میکند، عرفان کاذب میگویند و دیگر، ایجاد بدلهای گوناگون برای عرفان، این واژه در عرفانهای دروغین نیز به کار رفته است.
با دقت در معنای عرفان و موضوع و هدف آن، معنای عرفان کاذب بهدرستی نمایان میشود چون آنچه در جهت خلاف هدف و معنای عرفان باشد، ناگزیر به هدفی نخواهد رسید که در عرفان واقعی مورد نظر است و متصف بهصفت حقیقی نیز نخواهد شد؛ از اینرو عرفان کاذب را میتوان اینگونه تعریف کرد «راه و روش یا بهطور کلی مکتب و فرقهای که با استفاده از روشهای عرفانی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی یعنی خداوند یکتا حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را بهجای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد».
رابطه دین و عرفان
با توجه به تعاریف و در نظر داشتن اختلافهایی نیز که در این زمینه وجود دارد، حاصل کلام را میتوان اینگونه بیان داشت که عرفان اصیل همان دین مبین اسلام است و دین اسلام نیز استوارکننده چنین عرفانی است و این دو هرچند زبانی متفاوت داشته باشند، اما دو روی یک سکه هستند که هر دو راه رسیدن به حقتعالی را بیان میدارند و عرفان مبتنی بر اصول یقینی و برگرفته از آیات و روایات با دین حقه اسلام هیچ تعارضی ندارد، بلکه دین اسلام همین عرفان است، البته باید توجه داشت که این بدان معنا نیست که دین وحیانی و عرفان بهصورت مستقل و جدای از هم راه و روشی را برای رسیدن به مقصود بیان میکنند؛ بلکه حق این است که عرفان مصطلح وامدار وحی است و جز از راه وحی بسیاری از راهها را نمیتواند بپیماید و هرگاه که از صراط وحی فاصله گرفته، دچار کژروی و انحراف گشته است و البته به مدد کشف و شهود صحیح باطن و حقیقت عالم روشن میشود که راه را برای سالک هموارتر میکند.
کلام استاد علامه مصباح در زمینه کمکهای فلسفه به عرفان نیز استوارکننده همین مطلب است که عرفان حقیقی بینیاز از دین و عقل نیست و البته دین نیز در برخی از موارد نیازمند تفسیر و تبیین عرفانی است؛ «عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل میشود و بندگی خدا بدون شناخت او امکان ندارد شناختی که نیازمند به اصول فلسفی است. تشخیص مکاشفات صحیح عرفانی با عرضه داشتن آنها بر موازین عقل و شرع، انجام میگیرد».
حال که نسبت دین و عرفان روشن شد سؤال اصلی ما این است که تفاوت اساسی دین وحیانی با عرفان کاذب در چیست؟ برای بررسی این امر باید مبانی و اهداف دین را بررسی کنیم، برای این منظور ابتدا سه شاخصه کلی (مبداشناسی، فرجامشناسی و راهشناسی) از عرفانهای کاذب بیان میگردد و بعد به بررسی این سه مبنا از دین وحیانی خواهیم پرداخت و در پایان با نگاهی به هدف این دو به مقایسه خواهیم پرداخت.
مبانی عرفانهای کاذب
عرفانهای کاذب دارای مؤلفههایی است که در تمام آنها مشترک است. شناخت این ویژگیها و خصوصیات در شناخت عرفانهای کاذب بسیار کارگر است. ما در این بخش از نوشتار مبانی کلی را از دیدگاه این مکاتب بررسی میکنیم و بعد به مقایسه با دین مبین اسلام خواهیم پرداخت.
مبداشناسی
مبداشناسی (خداشناسی) در عرفانهای کاذب
آنچه در غالب عرفانهای کاذب و نوظهور دیده میشود انکار خداست. این امر یا بهصورت انکار وجود خدا و به شکل نادیده گرفتن اعتقاد به خدا یا حتی تفاسیر غلط از خدا، دیده میشود. برای نمونه به برخی از این مکاتب اشاره میکنیم:
خدا در عرفان اوشو
خدا در عرفان اوشو وجود خارجی ندارد، بلکه به فعلیت رسیدن تواناییها و استعدادهای خود شخص است، اوشو بیان میدارد که:
«روح، خود خداوند است»
«مردم به نزد من میآیند و میگویند ما آرزوی جستوجوی خداوند را داریم. من به آنها میگویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هرگونه صحبتی درباره جستوجوی خدا بیفایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه میگویند نیست.»
«کلمه خدا فقط یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما بهکل. در واقع کل هستی خداست. کل، الهی است و وقتی شما لبریز احساس الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. راه حل مشکل شما رسیدن به آن وحدت است… هرگاه انسان به نقطهای برسد که خودش را صد در صد خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است.»
«… خدای من حتی یک شخص نیست، بلکه یک حضور است…. خدای من چیزی عینی، آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.»
خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار نیز هدف اصلی تمرینهای معنوی خود را خداشناسی میداند اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است. اینان بعضاً پافشاری میکنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، در اصل وجود ندارد. پال توئیچل از زبان ربازار تارز، رهبر معنوی خود، میگوید خدایی که ادیان به اصطلاح الهی مطرح میکنند وجود خارجی ندارد. ساخته خود آنان است.
راهشناسی
راهشناسی در عرفانهای کاذب:
ادیان آسمانی راه رسیدن به حقیقت و خداوند متعال را در وحی و شریعت معرفی میکنند؛ اما آنچه در عرفانهای کاذب مشاهده میشود، وحیستیزی و شریعتگریزی است. اینان برای رسیدن به مقاصد غیرالهی خود دین وحیانی را بهگونهای بشری معنا میکنند و برای تجویز لاابالیگری، خود را از دامن شریعت میرهانند. برای این منظور به نمونههایی از این قبیل اشاره میکنیم:
دین در عرفانهای دروغین
دالایی لاما میگوید: «در این جهان آدمهای مختلفی هستند و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد انسان روی کره خاکی زندگی میکنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم، زیرا در برداشتها و تفکرات انسانها تنوع بسیار گستردهای وجود دارد. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد…. من فکر میکنم که اگر ما تنها یک دین داشتیم، طولی نمیکشید که آن دین گرهی از کار فرو بسته بشر نمیگشود. اگر یک رستوران داشتیم و آن رستوران تنها یک نوع غذا داشت- هر روز، یک نوع غذا- پس از مدتی، چند مشتری میداشت؟ انسانها به وجود تنوع در غذای خود نیاز دارند؛ چرا که سلائق مختلفی دارند. کار ادیان هم تغذیه معنوی بشر است و به گمان من همه ما متوجه هستیم که تنوع ادیان به نفع ماست».
سای بابا نیز بهصراحت اعلام میدارد که «همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و بهسوی یک مقصد رهنمونتان میسازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند».
اگر اندکی در عرفانهای نوظهور تتبع شود، خصیصه کثرتگرایی دینی بهوضوح در تمام این مکاتب مشترک خواهد بود و ما به دلیل اختصار از یادآوری شواهد از دیگر مکاتب صرفنظر میکنیم.
شریعتستیزی و فقهگریزی
در میان عرفانهای دروغین نمونههای بسیاری از شریعت گریزی صوفیان وجود دارد که به یادآوری چند نمونه اکتفا میکنیم:
بِکتاشیه: خواندن دعای نادعلی و دم گرفتن و نواختن نی و امثال آن را بهجای نماز، روزه و سایر وظایف شرعی تلقی میکنند در احوالات مولوی نیز چنین نقل شده است که در حال گوش دادن به نوای رَباب بود که کسی به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسیده است. اما او در پاسخ وی گفت: «نی نی آن نمازِ دیگر، این نماز دیگر. هر دو داعیان حقّند. یکی ظاهر را به خدمت میخواهد و این دیگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت مینماید».
ابوسعید ابوالخیر (۳۷۵-۴۴۰ ق) حاضر نشد برای نماز دست از سماع صوفیانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، میگفت: «ما در نمازیم»!
و همچنین است اوشو، اکنکار، پائلو کوئیلو و.. که هر چند خود مبلغ شریعت خاصی هستند؛ اما به پیکار با شریعت ادیان قد علم کردهاند، برای نمونه به نوشتههای کوئیلو اشاره میکنیم که با هنرمندی سعی بر بیارزش جلوه دادن دستورات دینی میکند:
«.. آدم میتواند بودا، الله یا خدای مسیح را پرستش کند، فرقی نمیکند… برای من مذهب یعنی این و نه مجموعهای از قراردادها و دستوراتی که به دیگران تحمیل شود».
«داشتن یک زندگی روحانی مستلزم ورود به یک صومعه نیست، مستلزم روزهداری، ریاضت و پاکدامنی هم نیست، فقط کافی است به خدا ایمان داشته باشی، از آن به بعد هرکس به راه خدا تبدیل میشود و میتواند مرکب معجزات خدا باشد».
بر همین اساس اوشو «گناه» را ساخته و پرداخته روحانیان بهمنظور تسلط بر تودهها میداند و میگوید: «گناه از قدیمیترین ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد میکنند. آنها ایدههایی بس احمقانه به خوردت میدهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی. سپس گناه به وجود میآید و همین که گناه به وجود آمد، تو به دام افتادهای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیادگرا) است.»
فرجامشناسی
فرجامشناسی در عرفانهای کاذب:
وجه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 