پاورپوینت کامل کهف (مفردات‌قرآن) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کهف (مفردات‌قرآن) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کهف (مفردات‌قرآن) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کهف (مفردات‌قرآن) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل کهف (مفردات‌قرآن) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint

منبع: کهف (قاموس قرآن (جلد ۶))

مقالات مرتبط: کهف (مفردات‌نهج‌البلاغه).

دیگر کاربردها: کهف (ابهام زدایی).

کَهْف (به فتح کاف و سکون هاء) از واژگان قرآن کریم به معنی غار وسیع است. این لفظ شش بار در قرآن مجید آمده و همه در سوره کهف می‌باشند.

فهرست مندرجات

۱ – معنای کَهْف
۲ – کاربردها
۳ – اصحاب کهف‌
۴ – برداشت از آیات
۴.۱ – علت وقوع و نتیجه آن
۴.۲ – علت پناه بردن به غار
۴.۳ – موقعیت غار و اصحاب غار
۴.۴ – زمان خواب و علت بیداری
۴.۵ – کشف واقعه و دلایل آن
۴.۶ – عدد اصحاب کهف
۴.۷ – مدت خواب
۵ – زمان واقعه‌
۶ – مکان واقعه‌
۷ – کهف در منابع غیر اسلامی‌
۸ – امکان عقلی واقعه
۹ – تعداد کاربردها
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع

۱ – معنای کَهْف

کَهْف

[۱] قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۵۴.

[۲] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۲۷.

[۳] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-حسینی، ج۵، ص۱۱۷.

به معنی غار وسیع است. و اگر کوچک باشد به آن غار گویند نه کهف؛ چنان که در قاموس و مجمع است.

[۴] فیروز آبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۳، ص۱۹۳.

[۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۴.

ولی راغب آن را مطلق غار گفته است.

[۶] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، دار القلم، ص۷۲۷.

در عبارت صحاح، قاموس، مصباح و اقرب قید «المنقور» ذکر شده یعنی غار کنده شده است.

[۷] جوهری، أبو نصر، الصحاح‌ تاج اللغه و صحاح العربیه‌، ج۴، ص۱۴۲۵.

[۸] فیروز آبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۳، ص۱۹۳.

[۹] فیومی، احمد بن محمدبن علی، المصباح المنیر، ج۱، ص۲۸۰.

[۱۰] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۹۹.

از این به نظر می‌آید که کهف غار طبیعی نیست.

۲ – کاربردها

این واژه در آیات ۹ تا ۲۶ سوره کهف به کار رفته است و همه در ماجرای اصحاب کهف‌ می‌باشد.

۳ – اصحاب کهف‌

داستان اصحاب کهف در قرآن ماجرای چند نفر جوان موحّد است که نور ایمان در قلبشان تابیده و از میان قوم بت پرست خویش بیرون رفته و در غاری به فکر استراحت دراز کشیدند و مدّت سیصد و نه سال خفته و بعد بیدار شدند در اثر احساس گرسنگی یکی را به شهر فرستادند تا طعامی خریده بیاورد، و چون از خواب گران خویش بی‌خبر بودند به فرستاده گفتند: به مردم شناسایی نده، او چون به شهر آمد پول سیصد سال قبل را نشان داد، دکان‌دار از وی خواست بگوید که آن پول را از کجا در آورده است بالاخره خواب طولانی آنها هم به خودشان و هم به مردم روشن گشت، سپس در همان غار مردند و به یاد آن‌ها مسجدی بالای غارشان بنا نمودند.

۴ – برداشت از آیات

اینک اول به آنچه از آیات روشن می‌شود می‌پردازیم سپس به کلمات دیگری اشاره خواهیم کرد:

۴.۱ – علت وقوع و نتیجه آن

۱- قرآن کار ندارد که اصحاب کهف چه نام داشتند، در کدام شهر بودند، غارشان در کجاست، پادشاه آن عصر کدام کس بود، این جریان در کدام تاریخ به وقوع پیوسته است و… زیرا این‌ها مطمح نظر دین نمی‌باشد بلکه منظور علت وقوع آن و نتیجه حاصله از آن است.
۲- علت این واقعه قطع نظر از این که خدا به این وسیله آنها را نجات داد یکی این بود که خودشان مدّت طولانی خواب را بدانند. (ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الْحِزْبَیْنِ اَحْصی‌ لِما لَبِثُوا اَمَداً)

[۱۱] کهف/سوره۱۸، آیه۱۲.

«سپس آنها را بیدار کردیم تا روشن کنیم کدام یک از دو دسته مدت توقف‌شان را شمرده است.»

[۱۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۴۹.

[۱۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۸.

[۱۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۵.

[۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶.

مراد از «الحزبین» خود خواب رفتگان‌اند که در مدّت خواب خویش منازعه می‌کردند.
به قرینه آیه‌ (وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ…)

[۱۶] کهف/سوره۱۸، آیه۱۹.

(این گونه آنها را از خواب برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ یکى از آنها گفت: «چه مدّت در خواب بوده‌اید؟» گفتند: «یک روز، یا بخشى از یک روز.» و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاهتر است.)

[۱۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۵.

[۱۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۶۸.

[۱۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۶.

[۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۳.

[۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۳۰.

به نظر می‌آید و اللّه العالم این جوانان موحّد درباره معاد تاریکی‌هایی در دل داشته‌اند که نتوانسته‌اند درست بدان جواب پیدا کنند این سوال در ما بین خود و بالاخره روشن شدن این که سیصد و نه سال خفته و بعد بیدار گشته‌اند عقده دلشان را از بین برده است و گرنه خفتن سیصد سال و بیدار شدن فقط برای‌ «اَحْصی‌ لِما لَبِثُوا» بودن بعید به نظر می‌آید. علت دیگر آن بود که اهل آن زمان به معاد اعتقاد پیدا کنند و در آن نزاعی نداشته باشند.
(وَ کَذلِکَ اَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اَنَّ السَّاعَهَ لا رَیْبَ فِیها اِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ اَمْرَهُمْ…)

[۲۲] کهف/سوره۱۸، آیه۲۱.

(و این چنین مردم را از حال آن‌ها آگاه کردیم، تا بدانند که وعده خداوند در مورد رستاخیز حق است؛ و در قیام قیامت شکى نیست؛ و به یاد آور هنگامى را که مردم میان خود درباره کار آنها نزاع داشتند.)

[۲۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۶.

[۲۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۶۳.

[۲۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۶۶.

[۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۷.

[۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۳۵.

از این فهمیده می‌شود که اهل آن زمان در امر معاد نزاع داشتند و این برای آن بوده که به ثبوت معاد کمکی کند.
۳- خلاصه ماجرا در این سه آیه است‌. (اِذْ اَوَی الْفِتْیَهُ اِلَی‌ الْکَهْفِ‌ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ اَمْرِنا رَشَداً)

[۲۸] کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.

( زمانى را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! از سوى خودت رحمتى به ما عطا کن، و از کار فرو بسته ما راه نجاتى برایمان فراهم ساز.»)

[۲۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۳۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۴۷.

[۳۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۴۱.

[۳۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۴.

[۳۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶.

(فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی‌ الْکَهْفِ‌ سِنِینَ عَدَداً)

[۳۴] کهف/سوره۱۸، آیه۱۱.

(ما پرده خواب را سالیانى دراز در آن غار بر گوششان زدیم، و سال‌ها در خواب فرو رفتند.)

[۳۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۳۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۴۷.

[۳۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۴۱.

[۳۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۵.

[۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶.

(ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الْحِزْبَیْنِ اَحْصی‌ لِما لَبِثُوا اَمَداً)

[۴۰] کهف/سوره۱۸، آیه۱۲.

(سپس آنان را برانگیختیم تا آشکار گردد که کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر احصا کرده‌اند.)

[۴۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۴۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۴۹.

[۴۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۸.

[۴۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۵.

[۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۶.

معلوم می‌شود که از ترس قوم خویش و از ترس حکومت به غار پناه برده و از خدا مدد خواسته‌اند، خداوند آنها را به خواب و بی‌خبری محضی فرو برده تا راحت شوند و نجات یابند و سپس بیدارشان فرموده است.
۴- اینک آیات بعدى را بررسى می‌کنیم:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ اِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً)

[۴۶] کهف/سوره۱۸، آیه۱۳.

(ما داستان آنان را به درستى براى تو بازگو مى‌کنیم؛ آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.)

[۴۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۴۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۰.

[۴۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۴۸.

[۵۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۷.

[۵۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰.

(وَ رَبَطْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ اِلهاً لَقَدْ قُلْنا اِذاً شَطَطاً)

[۵۲] کهف/سوره۱۸، آیه۱۴.

(و به دلهایشان نیرو بخشیدیم در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ هرگز غیر او معبودى را نمى‌خوانیم؛ که اگر چنین کنیم، سخنى به گزاف گفته‌ایم.)

[۵۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۵۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۰.

[۵۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۴۸.

[۵۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۷.

[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰.

آنها جوانانی بودند که به خدا ایمان آوردند و خدا به هدایتشان افزود، از جمله‌ (رَبَطْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا…) استفاده کرده‌اند که آنها در پیش حکمران برخاسته و بی‌پروا اظهار عقیده کرده‌اند و آن در اثر اطمینانی بوده که خدا در دلشان قرار داده بود. و از این به نظر می‌آید که از خواص پادشاه و نزدیکان او بوده‌اند.

۴.۲ – علت پناه بردن به غار

(هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً لَوْ لا یَاْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً)

[۵۸] کهف/سوره۱۸، آیه۱۵.

(این قوم ما هستند که معبودهایى جز او انتخاب کرده‌اند؛ چرا دلیل آشکارى بر این کار نمى‌آورند؟! پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!»)

[۵۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۴.

[۶۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۱.

[۶۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۴۹.

[۶۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۷.

[۶۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰.

(وَ اِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ اِلَّا اللَّهَ فَاْوُوا اِلَی‌ الْکَهْفِ‌ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ…)

[۶۴] کهف/سوره۱۸، آیه۱۶.

(و به آن‌ها گفتیم: هنگامى که از آنان و آن چه جز خدا مى‌پرستند کناره‌گیرى کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان رحمتش را بر شما مى‌گستراند.)

[۶۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۵.

[۶۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۲.

[۶۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۰.

[۶۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۱۷.

[۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۱.

(وَ اِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ) معلوم می‌شود که در میان خود به گفتگو پرداخته و قوم خویش را تخطئه کرده‌اند و (اعْتَزَلْتُمُوهُمْ) می‌رساند که حساب خویش را از قوم جدا کرده و قیام خویش را بر علیه آنها اعلام داشته‌اند و از (فَاْوُوا اِلَی‌ الْکَهْفِ‌) به نظر می‌آید که مورد تهدید قرار گرفته و قرار گذاشته‌اند که به غاری پناه برند و در آن مخفی گردند و چون کهف معرّف به لام است ظاهر آن است که پیش از فرار غاری را که معروفشان بود در نظر گرفته‌اند.

۴.۳ – موقعیت غار و اصحاب غار

(وَ تَرَی الشَّمْسَ اِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ‌ کَهْفِهِمْ‌ ذاتَ الْیَمِینِ وَ اِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَهٍ مِنْهُ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ‌…)

[۷۰] کهف/سوره۱۸، آیه۱۷.

«می‌بینی که آفتاب در وقت طلوع از غارشان به طرف راست میل می‌کند و به هنگام غروب از آن‌ها به طرف چپ مایل می‌شود (آفتاب به آن‌ها نمی‌تابید ولی نورش به بدن آن‌ها می‌رسید) و آنها در غار در فراخنای بودند و این از آیات خدا بود (که اگر آفتاب بر بدنشان می‌تابید و یا در فراخنای نبودند در آن وضع باقی نمی‌ماندند).»

[۷۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۴.

[۷۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۲.

[۷۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۰.

[۷۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۴.

(وَ تَحْسَبُهُمْ اَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً)

[۷۵] کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.

« آنها را بیدار پنداشتی ولی در خواب بودند، بدنشان را به راست و چپ بر می‌گرداندیم و سگشان بازوهای خویش را بر آستانه (غار) گشوده بود اگر بر آنها مشرف می‌شدی فرار می‌کردی و سرا پایت پر از ترس می‌شد.»

[۷۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۵.

[۷۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۵۵.

[۷۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۱.

[۷۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۶.

از این دو آیه روشن می‌شود:
اولا: کهف رو به جنوب بوده و اگر رو به شرق یا رو به غرب بود آفتاب وقت طلوع و غروب مستقیم به درون آن می‌تافت و اگر رو به شمال بود اصلا آفتاب نمی‌دید.
ثانیا: ظاهرا چشم‌های‌شان باز مانده بود که شخص از دیدن آن‌ها تصوّر می‌کرد بیدارند و یا پلک می‌زنند و دست و پایشان را طوری حرکت می‌داده‌اند که بیننده خیال می‌کرده بیدارند ولی آنها در خواب بودند.
ثالثا: به طور طبیعی به راست و چپ می‌گردیدند و به این جهت از پوسیدن مصون می‌گشتند و اگر یک طرف بدنشان پیوسته در زمین بود حتما می‌پوسید.
رابعا: سگشان بازوهای خود را در آستانه غار گشوده بود، به نظر می‌آید که سگشان نیز در آن حالت به خواب رفته بود و در طول آن مدت در آستانه غار بود. طبرسی از حسن مفسّر نقل کرده که سگ ۳۰۹ سال بدون طعام، شراب و بی‌آنکه بپا خیزد یا بخوابد در آستانه غار ماند.

[۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۲۱.

نگارنده گوید سه قسمت اول را می‌شود از آیه استفاده کرد ولی این که سگ در این مدت نخوابید بدون دلیل است.
مکرّر نقل کرده‌اند که پادشاه بت پرست در تعقیب آنها بیرون شد و دید در غار خفته‌اند و گفت درب غار را مسدود کنند تا غار قبرشان گردد ولی از آیه به نظر می‌آید که این مطلب بی‌اساس است و گرنه وجهی بر بودن سگ در آستانه نبود و ظاهر آن است که سگ همان‌طور در آستانه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.