پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
پاورپوینت کامل نصوص امامت امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (علیهالسلام) دوگونه اند: نصوص عام و نصوص خاص، که در ذیل مورد بحث قرار میگیرد.
فهرست مندرجات
۱ – نصوص عام
۲ – نصوص خاص
۲.۱ – نمونهای از نصوص جلی
۲.۲ – آیه وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبین
۲.۳ – بقیه نصوص جلی
۳ – بررسی اشکالات
۳.۱ – مناقشات در مورد روایات دال بر امامت امام علی
۳.۱.۱ – اشکال اول
۳.۱.۲ – اشکال دوم
۳.۱.۳ – اشکال سوم
۳.۱.۴ – اشکال چهارم
۳.۱.۵ – اشکال پنجم
۳.۱.۶ – اشکال ششم
۴ – تبیین نصوص دارنده واژگانی چون مولی و ولی
۴.۱ – آیه ولایت
۴.۲ – آیه إکمال دین
۴.۳ – آیه تبلیغ
۴.۴ – آیه اولوا الأرحام
۴.۵ – آیه وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسئُولُون
۴.۵.۱ – پاسخ به شبهات وارده بر حدیث مذکور
۴.۵.۲ – اشکالات دهلوی بر حدیث مذکور
۴.۵.۳ – پاسخ بر اشکالات دهلوی
۴.۶ – آیه إِنّما أَنْتَ مُنْذِر وَلِکُلِّ قَوم هاد
۴.۶.۱ – نظر علامه حلی
۴.۶.۲ – نظر حجام
۴.۶.۳ – نظر دیگران
۴.۶.۴ – اشکالات وارده بر حدیث مذکور
۴.۷ – حدیث غدیر
۴.۸ – حدیث منزلت
۴.۸.۱ – عمومیت حدیث منزلت
۴.۹ – نصوص دیگر
۵ – فهرست منابع
۶ – پانویس
۷ – منبع
نصوص عام
نصوص عام به امامت وی اختصاص ندارند، بلکه امامت دیگر امامان اهل بیت را نیز اثبات میکنند، مانند آیه : (کُونُوا مَعَ الصادِقین)
[۱] توبه:۱۱۱
و آیه (أَطِیعُوا اللّه وَأَطِیعُوا الرَّسُول وَأُولی الأَمْرِ مِنْکُمْ)
[۲] نسا:۵۹
، حدیث ثقلین و حدیث سفینه و مانند آنها
[۳] تقریب المعارف، حلبی، ج۱، ص۱۲۳ـ ۱۲۶، ابوالصلاح، تقی بن نجم، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ق.
[۴] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۵۰۳، حسن بن یوسف، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
نصوص خاص
نصوص خاص که به امامت امیرمؤمنان اختصاص دارند دو گونه اند: نصوص جلی و نصوص خفی.
نصوص جلی موردیاند که در آنها واژگانی چون خلافت ، امامت و امارت به کار رفته است. در نتیجه دلالت آنها بر امامت آشکار است و تأویل نمیپذیرد، و نصوص خفی اموریاند که صراحت بر امامت ندارند و مجال تأویل در آنها وجود دارد و دلالت آنها بر امامت در گرو تأمل و توجه به قراین و شواهد است.
استدلال به نصوص جلی بر امامت علی (علیهالسلام) در عموم کتاب های کلامی مهم شیعه آمده است؛ نمونههایی از این کتابها عبارتند از:
[۵] الشافی فی الامامه، ج۲، ص۶۷.
[۶] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۵۶، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۷] الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۳۲۶، محمد بن الحسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
[۸] الذخیره فی علم الکلام، سید مرتضی، ج۱، ص۳۶۳، علی بن الحسین، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱هـ.
[۹] المنقذ من التقلید، حمصی، ج۲، ص۳۱۰، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۱۰] اللوامع الالهیه، الفاضل المقداد، ج۱، ص۳۳۵، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۰۵هـ.
[۱۱] ارشاد الطالبین، الفاضل المقداد، ج۱، ص۳۳۹، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۱۵هـ.
[۱۲] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۴۹۸، حسن بن یوسف، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
[۱۳] قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۱۸۷، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
[۱۴] گوهر مراد، اللاهیجی، ج۱، ص۵۱۱، عبدالرزاق، وزاره الثقافه والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۵] دلائل الصدق، مظفر، ج۲، ص۳۵۹ـ ۳۷۱.، محمد حسن، مکتبه الذجاج، تهران.
[۱۶] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۶۷، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۱۷] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۵۶، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۱۸] الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۳۲۶، محمد بن الحسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
[۱۹] الذخیره فی علم الکلام، سید مرتضی، ج۱، ص۳۶۳، علی بن الحسین، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱هـ.
[۲۰] ج۲/۳۱۰، المنقذ من التقلید، حمصی، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۲۱] اللوامع الالهیه، الفاضل المقداد، ج۱، ص۳۳۵، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۰۵هـ.
[۲۲] ارشاد الطالبین، الفاضل المقداد، ج۱، ص۳۳۹، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۱۵هـ.
[۲۳] کشف المراد، حلّی، ج۱، ص۴۹۸، حسن بن یوسف، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹ق.
[۲۴] قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ج۱، ص۱۸۷، ابن میثم، مکتبه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۶ق.
[۲۵] گوهر مراد، اللاهیجی، ج۱، ص۵۱۱، عبدالرزاق، وزاره الثقافه والارشاد الاسلامی، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۲۶] دلائل الصدق، مظفر، ج۲، ص۳۵۹ـ ۳۷۱، محمد حسن، مکتبه الذجاج، تهران.
نمونهای از نصوص جلی
۱. سلّموا علی علیّ بامره المؤمنین؛ بر علی (علیهالسلام) به عنوان امیر و فرمانروای مؤمنان سلام کنید.
۲. هذا خلیفتی فیکم من بعدی فاسمعوا له وأطیعوا؛ این
[۲۷] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
جانشین من در میان شما پس از من میباشد، فرمان او را بشنوید و از او اطاعت کنید.
۳. هذا أخی و وصیّی وخلیفتی من بعدی و وارثی فاسمعوا له وأطیعوا؛ این
[۲۸] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
برادر و وصی و جانشین من پس از من و وارث من است، سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.
۴. أنت أخی و وصییّ وخلیفتی من بعدی وقاضی دینی؛ تو
[۲۹] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
برادر، وصی وجانشین من پس از من و قاضی دین من هستی.
۵. ألم ترض أن تکون أخی وخلیفتی من بعدی؛
[۳۰] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
آیا راضی نیستی که برادر و جانشین من پس از من باشی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این سخن را هنگامی به علی فرمود که میان مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد و کسی جز علی (علیهالسلام) باقی نمانده بود. وی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عرض کرد میان صحابه به جز من عقد اخوت برقرار ساختی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سخن فوق را به او فرمود.
۶. أنت سید المسلمین وامام المتقین وقائد الغرّ المحجّلین؛ تو
[۳۱] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
بزرگ مسلمانان و پیشوای متقیان و رهبر سپید رویان و سرافرازان هستی.
۷. انّ اللّه اطلع إلی الأرض اطلاعه فاختارنی منها فجعلنی نبیّاً، ثم اطلع ثانیه فاختار منها علیاً فجعله إماماً، ثمّ أمرنی أن اتخذه أخاً ووصیاً ووزیراً؛ خداوند بار نخست به زمین نظر افکند و مرا از آن برگزید و پیامبر قرارداد، بار دوم به زمین نظر نمود و علی را برگزید و او را امام قرار داد، سپس به من دستور داد تا او را برادر، وصی و یاور خود سازم.
۸. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خطاب به عبداللّه بن سمره که از او خواست وی را به راه نجات هدایت کند، فرمود: إذا اختلفت الأهواء وتفرقت الآراء فعلیک بعلی بن ابوطالب فإنّه امام اُمّتی وخلیفتی علیهم؛
[۳۲] المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۹. سلمان فارسی روایت کرده که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شدم، در حالی که حسین (علیهالسلام) را بر دامن خود نشانده و او را میبوسید و میگفت: أنت سید وابن سید، أنت إمام ابن إمام ابوالأئمّه، وأنت حجّه ابن الحجّه ابوحجج تسعه من صلبک تاسعهم قائمهم؛ تو بزرگ و فرزند بزرگی، تو امام و فرزند امام و پدر امامانی، تو حجت، فرزند حجت و پدر حجت های نهگانه ای که نهمین آنان قائم آنهاست.
۱۰. ابن عباس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کرده که فرمود: «انّ علی بن ابوطالب إمام أُمّتی وخلیفتی علیهم من بعدی ومن ولده القائم المنتظر المهدی»؛
[۳۳] المنقذ من التقلید، حمصی، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
این گونه روایات در کتاب های روایی شیعه به اندازه ای است که در عالی ترین حد تواتر قرار دارد
[۳۴] اثبات الهداه، حرّ عاملی، ج۳، ص۲۱۳ـ۲۱۵، محمد بن حسن، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۴۲۵هـ.
چنان که نمونه های بسیاری از آنها در منابع حدیثی و تفسیری و تاریخی اهل سنت نیز نقل شده است که حدیث یوم الدار از آن جمله است.
آیه وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبین
هنگامی که آیه (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبین)
[۳۵] شعرا:۲۱۴
بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شد. خویشاوندان خود را که چهل مرد بودند در خانه ابوطالب گرد آورد و پس از پذیرایی از آنان نبوت خود را به آنها ابلاغ کرد و فرمود کدام یک از شما در امر نبوت مرا یاری میکند تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد، همگان سکوت کردند، ولی علی (علیهالسلام) به دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پاسخ مثبت داد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دست بر دوش علی گذاشت و خطاب به حاضران فرمود: «انّ هذا أخی ووصیی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا؛ به درستی که این
[۳۶] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه.
برادر، وصی و جانشیین من در میان شماست، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید»
[۳۷] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷، محمد بن جریر، مکتبه خیّاط، بیروت.
[۳۸] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۱، ص۴۸۷، عزالدین، علی بن ابوالکرم شیبانی، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۱۴ق.
[۳۹] ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ج۱، ص۱۰۵، شیخ سلیمان، مؤسسه الأعلمی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
[۴۰] ج۶، ح۶۰۰۸، کنزالعمال، متقی هندی، حسام الدین، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۱] ج۶، ح ۶۰۴۵، کنزالعمال، متقی هندی، حسام الدین، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۲] ج۶، ح ۶۱۰۲، کنزالعمال، متقی هندی، حسام الدین، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۳] ج۶، ح ۶۱۵۵، کنزالعمال، متقی هندی، حسام الدین، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۵ق.
شرحنهجالبلاغه، ج۳، ص۲۶۷).
شیخ سلیم بشری گفتـه است: رجال ، این حـدیث را کـه در مسند احمد بن حنبل
[۴۴] مسند، ج۱، ص ۱۱۱
روایت شـده اسـت، مـورد بـررسی قـرار دادم، همگـی از ثقـات اند.
طـرق دیگـر نقـل این حدیـث نیـز متضـافر اسـت و یکدیگـر را تأیید میکنند، بدین جهت به درستی آن اعتقاد دارم.
[۴۵] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۲۳، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
بقیه نصوص جلی
دیگر نصوص جلی در منابع اهل سنت در کتاب الغدیر علامه امینی و غایه المرام سید هاشم بحرانی آمده است.
[۴۶] الغدیر، امینی، ج۳، ص۱۶۹، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۴۷] الغدیر، امینی، ج۳، ص۱۷۴، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۴۸] الغدیر، امینی، ج۳، ص۴۷۸، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۴۹] الغدیر، امینی، ج۵، ص۵۵۰، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۵۰] الغدیر، امینی، ج۵، ص۹۶۰، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۵۱] الغدیر، امینی، ج۹، ص۳۶۴، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
[۵۲] ج ۱، غایه المرام، بحرانی، سیدهاشم، بی تا.
[۵۳] ج ۲، غایه المرام، بحرانی، سیدهاشم، بی تا.
[۵۴] ج ۳، غایه المرام، بحرانی، سیدهاشم، بی تا.
[۵۵] ج ۷، غایه المرام، بحرانی، سیدهاشم، بی تا.
جای بسی شگفتی است که فضل بن روزبهان اشعری ادعا کرده است که کلمه «خلیفتی» در نقل مسند احمد نیامده است
[۵۶] دلائل الصدق، مظفر، ج۲، ص۳۵۹، محمد حسن، مکتبه الذجاج، تهران.
و شگفت آورتر از او سخن ابن تیمیه است که اصل چنین حدیثی را در صحاح و مسانید اهل سنت انکار کرده است.
[۵۷] دلائل الصدق، مظفر، ج۲، ص۳۵۹، محمد حسن، مکتبه الذجاج، تهران.
بررسی اشکالات
در هر حال، روایاتی که بر امامت علی (علیهالسلام) دلالت آشکار دارند؛ یعنی از آن حضرت به عنوان خلیفه پیامبر و امام یا امیرمؤمنان یاد شده است، از طریق شیعه در بالاترین حد تواتر نقل شده است و از طریق اهل سنت نیز اگر چه در حد تواتر نیست، ولی یقیناً در حد روایت مستفیض میباشد و سند برخی از آنها نیز مطابق قواعد آنان معتبر است.
مناقشات در مورد روایات دال بر امامت امام علی
با این حال، در این خصوص مناقشههایی مطرح شده است:
اشکال اول
گاهی فرضیه نسخ آن توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مطرح گردیده است ( شیخ سلیم بشری ) ولی فرضیه نسخ حدیث عقلاً و شرعاً مردود است، زیرا از قبیل نسخ حکم قبل از فرا رسیدن وقت عمل به آن است. علاوه بر اینکه هیچ گونه ناسخی از گفتار یا رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل نشده است، بلکه در گفتار و رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شواهد فراوانی بر تأیید و تثبیت آن یافت میشود.
[۵۸] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۲۴، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
اشکال دوم
گفته شده است تعداد شیعه در عصر اول و دوره های پس از آن اندک بوده و در حدی نبوده است که نقل نصوص امامت توسط آنان به حد تواتر برسد.
[۵۹] دلائل الصدق، مظفر، ج۲، ص۳۵۱ به نقل از: ابطال نهج الباطل فضل بن روزبهان اشعری، محمد حسن، مکتبه الذجاج، تهران.
آگاهان به تاریخ میدانند که تشیع در صدر اسلام در سرزمین حجاز و دیگر سرزمین های اسلامی ظهور کرد و همواره جمع کثیری از امت اسلامی در مناطق مختلف دنیای اسلام پیرو مذهب تشیع بوده اند.
مکه ، مدینه و دیگر شهرهای سرزمین حجاز، کوفه ، بصره ، کربلا ، نجف ، بغداد و شهرهای دیگر سرزمین عراق ، سوریه ، حلب ، جبل عامل ، بعلبک در منطقه شامات ، شهر مصر در آفریقا ، یمن و شهرهای مختلف ایران که در گذشته قلمروی بسیار گسترده داشت مهم ترین و شناخته شده ترین شهرهایی هستند که شیعیان در آنها زندگی میکرده اند
[۶۰] الطبری، محمد بن جریر، مکتبه خیّاط، بیروت.
با توجه به کثرت شیعه و پراکندگی جغرافیایی آنان میتوان منشأ و علت تواتر نصوص امامت علی (علیهالسلام) را به دست آورد.
خبر متواتر آن است که ناقلان آن از نظر تعداد و شرایط مکانی و جهانی به گونه ای باشد که احتمال خطا و تبانی بر ساختن آن عادتاً محال باشد.
با توجه به نکات پیش گفته، این ویژگیها در مورد نقل نصوص امامت توسط شیعه به صورت کامل تحقق دارد. از این رو، در تواتر این نصوص مجال کمترین تردیدی وجود نخواهد داشت.
[۶۱] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۶۸ـ ۷۸، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۶۲] الذخیره فی علم الکلام، سید مرتضی، ج۱، ص۴۶۳، علی بن الحسین، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱هـ.
[۶۳] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۴۶ـ ۵۶، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۶۴] الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۳۲۶ـ ۳۲۸، محمد بن الحسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
[۶۵] المنقذ من التقلید، حمصی، ج۲، ص۳۱۱ـ ۳۱۴، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
اشکال سوم
اعتقاد به نص امامت علی (علیهالسلام) توسط هشام بن حکم و ابن راوندی مطرح شده است
[۶۶] المغنی فی أبواب التوحید والعدل، همدانی، ج۱، ص۱۱۸، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمودمحمد قاسم، دارالکتب، بیروت ۱۳۸۲ق.
اوّلاً، شواهد تاریخی معتبر، نادرستی این فرضیه را آشکار میسازد و ثانیاً، لازمه این فرضیه آن است که چنین عقیده ای تا قبل از هشام بن حکم وجود نداشته و او آن را ابداع کرده است. اگر چنین بود باید از مطالب مسلم و مشهور میان مورخان و نویسندگان ملل و نحل بوده باشد، مانند عقایدی که توسط افراد خاصی چون جهم بن صفوان ، واصل بن عطا ، ابوالحسن اشعری و دیگران مطرح گردید و در شمار مسائل مسلم و مشهور تاریخی قرار گرفت، در حالی که درباره فرضیه جعل منصوص بودن امامت توسط هشام بن حکم چنین نیست.
[۶۷] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۱۱۹، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۶۸] المنقذ من التقلید، حمصی، ج۲، ص۳۱۴ـ ۳۱۵، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
اشکال چهارم
اگر امامت و خلافت علی (علیهالسلام) به صورت آشکار توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیان شده بود، در زمره مسائل مسلم و مشهور میان مسلمانان قرار میگرفت، همانند وجوب نمازهای پنج گانه، روزه ماه رمضان، قبله بودن کعبه و مسائلی از این قبیل
[۶۹] المغنی فی أبواب التوحید والعدل، همدانی، ج۱، ص۱۱۴، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمودمحمد قاسم، دارالکتب، بیروت ۱۳۸۲ق.
پاسخ این است که نص بر امامت علی (علیهالسلام) با مسائل یاد شده قابل مقایسه نیست، زیرا در مورد آنها انگیزه ای برای کتمان و عدم نقل وجود نداشته است، ولی در مورد امامت، انگیزه عدم نقل و کتمان وجود داشته است، زیرا در آغاز گروهی از صحابه آن را نادیده گرفته و درباره جانشین پیامبر دست به انتخاب زدند و پس از آن با امتناع کنندگان از بیعت با خلیفه برگزیده شده با روش قهرآمیز برخورد کردند.
این اقدام از یک سو، مسئله را بر عده ای مشتبه ساخت، و از سوی دیگر کسانی نیز مرعوب شرایط شده و دم فرو بستند. این وضعیت در دوران حکومت امویان و عباسیان تشدید شد و در نتیجه نص امامت علی (علیهالسلام) در میان هواداران مکتب خلفا به فراموشی سپرده شد، و عالمان آنان در دوره های بعد به توجیه و تصحیح رفتار خلفا اهتمام ورزیدند.
[۷۰] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۶۰ـ۶۱، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
[۷۱] المنقذ من التقلید، حمصی، ج۲، ص۳۱۶ـ ۳۱۷، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
اشکال پنجم
مطابق این نظریه اکثر اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از روی علم و عمد با دستور او مخالفت کرده اند. این مطلب با سوابق تاریخی آنان در اطاعت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سازگاری ندارد؛ چنان که احتمال اینکه آنان در زمانی کوتاه با قصد و عمد راه ضلالت را برگزیدند، مردود است.
[۷۲] شرح المواقف، جرجانی، ج۸، ص۳۵۹، میرسید شریف، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۷۳] المغنی فی أبواب التوحید والعدل، همدانی، ج۱، ص۱۱۹ـ ۱۲۰، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمودمحمد قاسم، دارالکتب، بیروت ۱۳۸۲ق.
پاسخ این است که انگیزه و دلیل همه کسانی که به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره امامت علی (علیهالسلام) عمل نکردند یکسان نبوده است. عده ای به خاطر مصلحت اندیشی چنین تصمیمی گرفتند، آنان گمان میکردند فردی سالخورده تر از علی (علیهالسلام) برای مقام امامت در آن شرایط مناسب تر است، به ویژه اینکه علی (علیهالسلام) در دفاع از پیامبر و در جنگها افراد بسیاری از قریش را کشته بود، و کسانی از این بابت نسبت به او در دل کینه داشتند.
عده ای نیز بر فضایل بی شمار و نیز موقعیت ممتازی که علی (علیهالسلام) نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) داشت حسد می ورزیدند، بدین جهت امامت او را برنمی تافتند، بسیاری از افرادی که از قدرت کافی در تحلیل مسائل برخوردار نبودند نیز به خاطر عمل عده اندکی از مشاهیر صحابه که در سقیفه گرد آمده و درباره خلافت تصمیم گرفتند، دچار اشتباه شده و به این تصور که آن گروه بدون دلیل معتبر شرعی دست به آن اقدام نزده اند، نصوص امامت را رها کردند.
با وجود چنین انگیزهها نمیتوان بی توجهی آنان به نصوص امامت را دلیل مخالفت عمدی همه آنها با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانست، و سپس آن را پدیده ای باور نکردنی شمرد
[۷۴] الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، طوسی، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۷۸، محمد بن الحسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق.
برخی از اصحاب نیز بر این باور بودند که مسئله امامت از مسائل تعبدی نیست که باید دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره آن بی چون و چرا اجرا شود، بلکه از اموری است که به مصلحت اندیشی مسلمانان مربوط است، و آنان حق دارند درباره آن به تبادل نظر و انتخاب بپردازند.
آنان در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز با برخی از دستورهای او که مربوط به امور سیاسی و اجتماعی بود مخالفت ورزیده یا درباره آن به چون و چرا پرداختند. جریان صلح حدیبیه ، القای شبهه و تردید در عمل به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آوردن قلم و کاغذ در بستر بیماری ، تعلل ورزیدن در عمل به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پیوستن به سپاه اسامه بن زید و موارد دیگر، دلایل روشن بر این مدعاست.
[۷۵] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۸۴، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
[۷۶] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۸۷، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
[۷۷] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۹۱، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
[۷۸] المراجعات، شرف الدین، ج۱، ص۹۲، سید عبدالحسین، دارالصادق، بیروت.
اشکال ششم
برخی گفتهاند نصوص امامت علی (علیهالسلام) تنها بر امامت او دلالت میکنند و نافی امامت دیگران نیستند. بنابراین، دیدگاه اهل سنت که علی (علیهالسلام) را خلیفه و امام چهارم میدانند با نصوص امامت ناسازگار نیست.
[۷۹] شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۷.
در پاسخ باید گفت روشن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مطابق قواعد متعارف زبان با مردم سخن گفته است. فهم متعارف از سخن رهبران در مورد تعیین جانشین خود این است که جانشینی وامامت بلافصل مقصود میباشد؛ چنان که معتقدان به خلافت عمر ، خلافت او را به تعیین ابوبکر مستند میکنند و هرگز این احتمال را مطرح نکردند، که با سخن ابوبکر درباره خلافت عمر، خلافت دیگران نیز قابل طرح است.
تبیین نصوص دارنده واژگانی چون مولی و ولی
نصوصی است که دارنده واژگانی چون مولی و ولی است که علاوه بر معنای امامت ، در معنای محبت و نصرت و جز آن نیز به کار رفتهاند و در نتیجه دلالت آنها بر امامت نیازمند قرائن و شواهد لفظی یا غیر لفظی است. همین گونه است نصوصی که شأن و مقامی را برای علی (علیهالسلام) اثبات کردهاند که امامت را نیز دربرمی گیرد.
دلالت این گونه نصوص بر امامت علی (علیهالسلام) نیز نیازمند دقت بیشتر و توجه به شواهد و قرائن لفظی و غیر لفظی است. متکلمان، این دسته از نصوص را « نصوص خفیّ » نامیده اند.
[۸۰] الشافی فی الامامه، سید مرتضی، ج۲، ص۶۷، علی بن الحسین، مؤسسه الصادق (علیهالسلام)، تهران، ۱۴۰۷هـ.
آیه ولایت
خداوند متعال خطاب به مؤمنان فرموده است: (إِنّما وَلِیّکُمُ اللّه وَرَسُولهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوه وَیُؤْتُونَ الزَّکوه وَهُمْ راکِعُون) (مائده:۵۵)؛ «جز این نیست که ولی و صاحب اختیار شما خداوند و رسول او و مؤمنانیاند که نماز گزارده و در حال رکوع زکات ( صدقه ) می دهند».
مطابق روایات ، این آیه در شأن علی (علیهالسلام) نازل شده است، هنگامی که در نماز و در حال رکوع انگشتر خود را به بینوایی داد که از مردم درخواست کمک میکرد و کسی به او اعتنا نکرد. کلمه ولی اگر چه کاربردهای متفاوتی مانند پدر، عمو، پسرعمو، داماد، هم سوگند و هم پیمان، یاور و دوست دارد، ولی جامع آنها «الاولی بالشیء» است؛ یعنی ولی هر فرد، کسی است که با او نسبت ویژه ای دارد و در آن نسبت بر دیگران مقدم و سزاوارتر است.
بر این اساس کاربرد واژه ولی در مصادیق مختلف آن از قبیل مشترک معنوی است، نه لفظی. در این صورت، هرگاه در کلام قرینه ای بر تعیین مصداقی خاص وجود نداشته باشد، همه مصداق های ممکن را شامل میشود.
از آنجا که در این آیه، ولایت قبل از آنکه به علی (علیهالسلام) (الذین آمنوا) نسبت داده شود به خداوند و رسول خدا نسبت داده شده است، آن کاربردهایی از ولایت مقصود است که در مورد خدا و پیامبرش ممکن و محقق است، که ولایت حکومت و سرپرستی از آن جمله است. البته، ولایت حکومت و سرپرستی خداوند در حقیقت از طریق پیامبر و امام تحقق میپذیرد.
روشن است که این کاربرد ولایت با محبت و نصرت نیز منافات ندارد، اما این فرض که مقصود از ولایت در آیه فقط ولایت محبت و نصرت است پذیرفته نیست، زیرا با سیاق آیه که بر حصر دلالت میکنند سازگاری ندارد، چون ولایت نصرت و محبت عمومیت دارد و همه مؤمنان را شامل میشود (آیه ولایت).
آیه إکمال دین
(اَلْیَوم أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلام دِیناً)
[۸۱] مائده:۳
؛ «امروز دین شما را کامل کردم، نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم و از اسلام به عنوان دین برای شما راضی شدم».
مطابق روایات شأن نزول، این آیه در روز غدیر خم و در ارتباط با نصب علی (علیهالسلام) توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به ولایت و رهبری مسلمانان نازل شده است. هنگامی که جبرئیل این آیه را بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرو خواند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «اللّه اکبر علی إکمال الدین، وإتمام النعمه ورضی الرب برسالتی وبولایه علی من بعدی» او با گفتن این جمله خشنودی خود و نیز سپاس خود از خداوند را اعلان کرد.
گذشته از روایات شأن نزول، جمله
[۸۲] حمصی، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
که پس از جمله (اَلْیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینکُم…) آمده است نیز قرینه گویایی بر این است که اکمال دین ناظر به مسئله امامت است، که اگر چه در طول دوران نبوت در مواقع گوناگون بیان شده بود، ولی بیان آن به صورت رسمی و با تشریفات خاصی در میان انبوهی از مسلمانان که از مناطق مختلف دنیای اسلام گرد آمده بودند، تا آن روز انجام نشده بود، و اگر کافران تا آن روز امید داشتند که پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواهند توانست اسلام را از مسیر درست آن منحرف سازند، با اعلان امامت علی (علیهالسلام) که در علم و عمل تالی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود، امید آنان به یأس مبدل شد (مدخل غدیر).
آیه تبلیغ
[۸۳] حمصی، رازی، سدیدالدین محمود، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۸۴] مائده:۶۷
؛ «ای رسول خدا! آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن و اگر این مأموریت را انجام ندهی رسالت خداوند را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از ( شرّ ) مردم حفظ میکند، به درستی که خدا کافران را هدایت نمیکند».
مطابق روایات، این آیه در حجه الوداع بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل گردید و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از جانب خداوند مأموریت یافته بود که مطلب بسیار مهمی را به مردم ابلاغ کند.
اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا آن زمان همه اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل میکردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسئله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
نگرانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این بود که با ابلاغ این دستور الهی، منافقان که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده میکردند، چنین وانمود کنند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حقیقت به همان سنت های قومی و قبیلگی عمل میکند، و مسئله رهبری او نیز که به عنوان امری الهی تبلیغ میشد، ریشه در سنت های مزبور دارد. بدین جهت او در پایان، پسر عمو و داماد خود را به عنوان جانشین خود تعیین کرد.
اگر این تفکر در میان مسلمانان نفوذ میکرد، همه تلاش های طاقت فرسای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در طول دوران نبوت، مخدوش میگردید. خداوند به او اطمینان داد که کافران و منافقان از نقشه های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است که بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ا بلاغ کند. بر این اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در هیجدهم ذی الحجه و در غدیر خم به مأموریت ویژه خود جامه عمل پوشانید و علی (علیهالسلام) را به عنوان رهبر امت اسلام ی پس از خود معرفی کرد (مدخل غدیر).
آیه اولوا الأرحام
(وَأُولُوا الأَرْحام بَعْضُهُمْ أَولی بِبَعْض فِی کِتابِ اللّه)
[۸۵] احزاب:۶
؛ «(در کتاب خداوند ( شریعت الهی ) برخی خویشاوندان نسبت به برخی دیگر برتری دارند». یعنی اگر کسی از دنیا برود خویشاوندان نزدیک او وارث او خواهند بود و تا خویشاوندان نزدیک هستند نوبت به خویشاوندان مرتبه بعد نمیرسد. این که برتری یاد شده در چه چیز است بیان نشده است، اگر چه گفته شده است شأن نزول آن وراثت در مال است، ولی مورد مخصص نیست، بنابراین همه آن چیزهایی را که وراثت پذیر است شامل میشود، خواه از مقوله مال باشد یا غیر مال. مقام امامت و رهبری از اموری است که اگر فردی شرایط آن را داشته باشد میتواند وارث امام و رهبر پیش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 