پاورپوینت کامل روح (کلام) ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روح (کلام) ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روح (کلام) ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روح (کلام) ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل روح (کلام) ۹۶ اسلاید در PowerPoint

مقالات مرتبط: روح (مفردات‌قرآن)، رُوح (لغات‌قرآن)، روح (مفردات‌نهج‌البلاغه)، روح (مقالات مرتبط).

دیگر کاربردها: روح (ابهام‌زدایی).

‌متکلمان روح را، در برخی از کاربردهایش در قرآن، مترادف با نفس می‌دانند، به معنای چیزی که سبب حیات است.

[۱] محمد بن الحسن ‌الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۳۳۲، چاپ احمد حبیب قصیرالعاملی، بیروت.

[۲] محمد بن الحسن ‌الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۵۱۵، چاپ احمد حبیب قصیرالعاملی، بیروت.

[۳] فخر رازی، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج ۲۱، ص ۳۲ـ۴۵، قم ۱۴۱۱.

و برخی از متکلمان قدیم روح را غیر از نفس می‌دانستند.

فهرست مندرجات

۱ – معنای واحد نفس و روح
۲ – تفاوت میان روح و نفس
۳ – روح و نفس از دیدگاه متکلمان متقدم
۴ – اهمیت بحث از روح و نفس
۵ – ماهیت روح
۵.۱ – جوهری جسمانی
۵.۲ – عرض جسمانی
۶ – قول به تجرد نفس در آرای متکلمان
۷ – روح و نفس از دیدگاه غزالی
۸ – روح و نفس از دیدگاه فخررازی
۹ – حدوث روح و نفس از دیدگاه متکلمان
۱۰ – اثبات حدوث روح
۱۱ – تقدم و تأخر روح نسبت به بدن
۱۱.۱ – دیدگاه امام خمینی در این زمینه
۱۲ – بقای روح بعد از فنای بدن
۱۳ – اتحاد یا عدم اتحاد نفوس در ماهیت واحد
۱۴ – کیفیت تعلق نفس به بدن
۱۵ – قوای نفس ناطقه
۱۶ – فهرست منابع
۱۷ – پانویس
۱۸ – منبع

۱ – معنای واحد نفس و روح

بیشتر متکلمان نیز میان نفس و روح تفکیکی قائل نمی‌شوند و هریک را به‌جای دیگری و در یک معنای واحد به کار می‌برند.

[۴] فخر رازی، المطالب العالیه من العلم الالهی، ج۷، ص۷ـ۲۳، چاپ احمد حجازی السقاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

[۵] ابن ‌قیم الجوزیه، الروح، ج۱، ص۳۲۵، چاپ السید الجمیلی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.

[۶] عبدالرزاق اللاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۱۴۵، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.

۲ – تفاوت میان روح و نفس

با وجود این، از میان قدما جعفر بن حرب، ابوالهُذَیل علّاف و قاضی باقلانی روح را غیر از نفس می‌دانستند.

[۷] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۸] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۹] علی بن احمد بن حزم‌الظاهری، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۲۰۱ـ۲۰۲، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

[۱۰] شرح کتاب التذکره فی احکام الجواهر و الاعراض ابن‌ متویه، چاپ عکسی از روی نسخ خطی، ج۱، ص۲۰۶، تهران ۱۳۸۵ش.

از متأخران نیز غزالی و فخررازی برای هریک از دو اصطلاح روح و نفس، دو معنا ذکر کرده‌اند که در آن‌ها گاه روح و نفس مغایرند و گاه مترادف. خواجه نصیرالدین طوسی

[۱۱] خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل بانضمام رسائل و فوائد کلامی، ج۱، ص۳۸۷، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.

تفاوت نهادن میان نفس و روح را به فلاسفه نسبت داده است. نفس، بنابر قول فلاسفه، جوهری بسیط و مجرد است که به بدن تعلق گرفته و روح، جسمی مرکّب از بخار و دُخانی است که از خون محصور در رگ‌ها برآمده است.

۳ – روح و نفس از دیدگاه متکلمان متقدم

متکلمان متقدم، از معتزله و اشاعره و شیعه، به نفس و روح فصل مستقلی اختصاص نداده‌اند. آنان آرای خود را در باب روح در ذیل بحث از حیات و ارتباط یا عدم ارتباط آن با روح و نیز در بحث از حقیقت انسان و تعیین آن چیزی که از آن به «أنا» یا «من» تعبیر می‌شود، مطرح کرده‌اند.

[۱۲] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۱۳] محمد بن الحسن‌ بن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۵۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت.

[۱۴] ابی‌الحسن عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۱، ص۳۱۰ـ۳۵۸، چاپ محمدعلی النجار و عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.

[۱۵] سیدمرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۲۱، چاپ السید احمد الحسینی، قم ۱۴۱۱.

۴ – اهمیت بحث از روح و نفس

اما بحث از روح ــ به موازات کاربرد بیش‌تر آرا، استدلال‌ها و اصطلاحات فلسفی در آثار متکلمانی چون غزالی، فخررازی، خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، عَضُدالدین ایجی، تفتازانی و جرجانی اهمیت بیشتری یافته، تا جایی که فصل‌ها و حتی رساله‌های مستقلی دربار روح و نفس تألیف شده است. این متکلمان، دربار روح و نفس، علاوه بر مباحث مورد توجه متکلمان متقدم، مسائلی را مطرح کرده‌اند که یا همچون بحث از کیفیت علم نفس به کلیات و جزئیات، اتحاد یا عدم اتحاد ماهوی نفوس و بحث از قوای نفس ناطقه، اصلا سابقه‌ای در آثار کلامی نداشته یا اگر، نظیر بحث از تجرد یا حدوث نفس، در آثار کلامی متقدم ذکری از آن‌ها به میان آمده، در کتاب‌های متأخران با تقریری متأثر از تقریر فلاسفه مطرح شده است.

۵ – ماهیت روح

ماهیت روح را برخی متکلمان جوهری جسمانی، گروهی عرض جسمانی و عده‌ای جوهر غیرجسمانی می‌دانند.

۵.۱ – جوهری جسمانی

متکلمانی که روح را جوهری جسمانی دانسته‌اند، خود به چند گروه تقسیم می‌شوند. برخی، مانند ابوبکر عبدالرحمان اَصمّ از معتزله، روح را همین جسد محسوس دانسته‌اند.

[۱۶] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۱۷] علی بن احمد بن حزم‌الظاهری، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۲۰۱، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

[۱۸] ابن ‌قیم الجوزیه، الروح، ج۱، ص۲۷۳، چاپ السید الجمیلی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.

گروهی روح را امری جسمانی دانسته‌اند، اما نه جسمی از جنس بدن، بلکه جسمی لطیف، نورانی، بخار مانند و حیّ که با بدن تنیده شده است و در سراسر آن، مانند آتش در زغال و آب در گیاه، سریان دارد. این قول به جمهور معتزله، از جمله نظّام، منسوب است، اما جوینی از اشاعره، شیخ‌ طوسی از امامیه و ابن ‌قیم حنبلی هم نظیر همین را مطرح کرده‌اند.

[۱۹] ابی‌الحسین عبدالرحیم‌ بن محمد بن عثمان الخیاط المعتزلی، کتاب الانتصار و الرد علی ابن‌الروندی الملحد، ج۱، ص۳۶، چاپ نیبرج، بیروت ۱۹۸۶.

[۲۰] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۲۱] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۲۲] خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل بانضمام رسائل و فوائد کلامی، ج۶، ص۳۳۲، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.

[۲۳] امام‌الحرمین الجوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، ج۱، ص۳۷۷، چاپ محمدیوسف موسی و عبدالمنعم عبدالحمید، قاهره ۱۳۶۹/۱۹۵۰.

[۲۴] محمد بن عبدالکریم‌ بن ابی‌بکر احمد الشهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۵، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

[۲۵] ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۷، ص۲۳۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۴۴/۱۹۶۵.

[۲۶] ابن ‌قیم الجوزیه، الروح، ج۱، ص۲۷۶ـ۲۷۷، چاپ السید الجمیلی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.

[۲۷] سعدالدین التفتازانی، شرح المقاصد، ج۳، ص۳۰۵، چاپ عبدالرحمن عمیره، قم ۱۳۷۰ش.

برخی دیگر برآن‌اند که روح همان خون است.

[۲۸] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۲۹] علی‌ بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ج۷، ص۲۵۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷.

دیگر متکلمان چون ابوالهُذَیل علّاف، ابوالحسن اشعری و قاضی عبدالجبار معتزلی، روح را هوایی می‌دانند که در مجاری انسان تردد می‌کند.

[۳۰] محمد بن الحسن‌ بن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی‌الحسن الاشعری، ج۱، ص۲۵۷، چاپ دانیل ژیماره، بیروت.

[۳۱] ابی‌الحسن عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۱، ص۳۳۶، چاپ محمدعلی النجار و عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.

[۳۲] شرح کتاب التذکره فی احکام الجواهر و الاعراض ابن‌ متویه، چاپ عکسی از روی نسخ خطی، ج۱، ص۲۰۶، تهران ۱۳۸۵ش.

این قول را شاید بتوان بیانِ دیگری از قول معتزله در جسم لطیف بودن روح و سریان آن در بدن دانست. سیدمرتضی،

[۳۳] سیدمرتضی، امالی المرتضوی غرر الفوائد و درر القلائد، ج۲، ص۳۹۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ۱۳۷۳/۱۹۵۴.

[۳۴] سیدمرتضی، طیف‌الخیال، ج۱، ص۵۱، چاپ حسن کامل صیرفی و ابراهیم ابیاری، ۱۳۸۱/۱۹۶۲.

[۳۵] سیدمرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۴، ص۳۰ـ۳۱، چاپ السید احمد الحسینی، قم ۱۴۱۰.

[۳۶] سیدمرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱۹، چاپ السید احمد الحسینی، قم ۱۴۱۱.

از امامیه، نیز همین نظر را پذیرفته و ــ ضمن استناد قولِ «در جوهرْ بسیط بودنِ نفس» به فلاسفه و رد آن ــ انسان را همین شخص قابل مشاهده می‌داند، نه جوهری بسیط که به او تعلق دارد.

۵.۲ – عرض جسمانی

شمار‌اندکی از متکلمان، روح را عرضی جسمانی (مثل حیات، اعتدال اخلاط و مزاج) می‌دانستند.

[۳۷] علی‌ بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ج۷، ص۲۵۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷.

نزد باقلّانی روح همان حیات و غیر از نَفْس است. وی نَفْس را نَفَس و آن را نسیمی می‌داند که با تنفس، از بدن خارج و به آن داخل می‌شود.

[۳۸] علی بن احمد بن حزم‌الظاهری، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۲۰۱ـ۲۰۲، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

جعفر بن حرب معتزلی نیز بر آن است که روح غیر از نفس و نفس عرضی عارض بر بدن و غیرمتصف به صفات اجسام است. وی با استناد به آی ۸۵ سوره اسراء، شناخت جوهر یا عرض بودن روح را ناممکن خوانده است.

[۳۹] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۴۰] ابی‌الحسن علی‌ بن اسمعیل الاشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۳۳۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

۶ – قول به تجرد نفس در آرای متکلمان

قول به تجرد نفس در آرای متکلمان متقدم و متأخران متأثر از فلاسفه تا حدی متفاوت است. آنچه در آثار قدما درباره تجرد نفس دیده می‌شود، چیزی جز قول به مغایرت نفس با بدن نیست. حال آن‌که تأکید متکلمان متأخر بر آن است که نفس امری است خارج از تحیّز زمان و مکان و غیرقابل اشاره حسی.

[۴۱] عبدالرزاق اللاهیجی، گوهر مراد، ج۱، ص۱۴۵، چاپ زین‌العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.

وجه دیگر تفاوت، براهین متقدمان و متأخران بر تجرد نفس است. بسیاری از براهین متکلمانِ متأخر بر تجرد نفس، همان براهین فلاسفه در این باب است. مثلا می‌توان براهین فخررازی،

[۴۲] فخر رازی، المطالب العالیه من العلم الالهی، ج۷، ص۵۷ به بعد، چاپ احمد حجازی السقاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

علامه حلّی،

[۴۳] العلامه الحلی، منهاج الیقین فی اصول الدین، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۷، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۷۴ش.

تفتازانی،

[۴۴] سعدالدین التفتازانی، شرح المقاصد، ج۳، ص۳۰۸ـ۳۱۴، چاپ عبدالرحمن عمیره، قم ۱۳۷۰ش.

جرجانی

[۴۵] علی‌ بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ج۷، ص۲۴۷ـ۲۵۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷.

و عبدالرزاق لاهیجی

[۴۶] عبدالرزاق اللاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، ج۳، ص۴۵۳ـ۴۷۴، چاپ اکبر علی‌زاده، قم ۱۴۲۶.

را با ادله ابن‌ سینا در بخش نفس کتاب شفاء

[۴۷] حسین‌ بن عبداللّه‌ بن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ج۱، ص۲۸۸ـ۳۰۳، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۳۷۵ش.

مقایسه نمود. از میان متکلمان متقدم، راغب اصفهانی از اشاعره، جماعتی از کرّامیه، ابوالقاسم بلخی و مُعَمَّر بن عَبّاد سُلَمی از معتزله، نوبختیان و شیخ ‌مفید از امامیه، روح را امری مجرد دانسته‌اند.

[۴۸] الشیخ المفید، المسائل السرویه، ج۱، ص۵۸ـ۶۰، چاپ صائب عبدالحمید، قم ۱۴۱۳ب.

[۴۹] فخر رازی، التفسیرالکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۸، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

[۵۰] خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل بانضمام رسائل و فوائد کلامی، ج۱، ص۲۲۹، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.

[۵۱] العلامه الحلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۱۸۴، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۴۰۷.

۷ – روح و نفس از دیدگاه غزالی

از متکلمان متأخر، غزالی

[۵۲] ۴۴، محمد بن محمد غزالی، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، معارج القدس فی مدارج معرفه‌النفس، ۱۳۴۶/۱۹۲۷.

[۵۳] محمد بن محمد غزالی، الرساله اللدنیه، ج۳، ص۵۹ـ۶۰، در مجموعه رسائل الامام الغزالی، بیروت ۱۴۱۴ب/ ۱۹۹۴.

[۵۴] محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳ـ۴، بیروت.

برای هریک از نفس و روح دو معنا برشمرده است. یکی به معنای جوهری مجرد که حقیقت انسان را تشکیل می‌دهد و دیگری به معنای امری جامعِ قوایِ غضب و شهوت که منشأ تمام صفات رذیله است. روح نیز گاهی مترادف با نفس در معنای اول است و گاه بر جسمی لطیف و بخار مانند اطلاق می‌شود که از قلب نشئت می‌گیرد و در بدن جاری می‌شود.

۸ – روح و نفس از دیدگاه فخررازی

فخررازی

[۵۵] فخر رازی، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۳۲۱، قم ۱۴۱۱.

[۵۶] فخر رازی، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۴۰۸ـ۴۰۹، قم ۱۴۱۱.

[۵۷] فخر رازی، التفسیرالکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۱، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

[۵۸] فخر رازی، التفسیرالکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۸، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

[۵۹] ، ج ۱۹، ص۹۰، فخر رازی، التفسیرالکبیر أو مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

نیز همچون غزالی گاهی نفس و روح را مترادف و به معنای جوهری بسیط و مجرد به‌کار می‌برد و گاهی روح را متفاوت با نفس، جسمی لطیف می‌داند که از لطیف‌ترین اجزای اغذیه تشکیل یافته است.

۹ – حدوث روح و نفس از دیدگاه متکلمان

همه متکلمان چون ماسوی‌اللّه را حادث می‌دانند، در حدوث روح نیز متفق‌اند و اختلاف آنان فقط در تقدم و تأخر روح نسبت به بدن است.

[۶۰] ناصرالدین البیضاوی، طوالع الانوار من مطالع الانظار، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، چاپ عباس سلیمان، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

[۶۱] العلامه الحلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۸۹، چاپ حسن حسن‌زاده آملی، قم ۱۴۰۷.

با وجود این، در طرح مسئله حدوث نفس، میان متکلمان متقدم و متأخر نیز اختلاف وجود دارد. قدما، چون سیدمرتضی و شیخ‌مفید، قول به حدوث روح را در برابر قائلان به تقدمِ زمانی روح نسبت به بدن، که به دلایل نقلی استناد می‌کردند، مطرح می‌نمودند. اما موضع عموم متأخران در این باب بیش‌تر پاسخی به قول افلاطون و تابعان او در قِدَمِ نفس است.

[۶۲] الشیخ المفید، تصحیح الاعتقادات الامامیه، ج۱، ص۸۰ـ۸۷، چاپ حسین درگاهی، قم ۱۴۱۳الف.

[۶۳] الشیخ المفید، المسائل السرویه، ج۱، ص۵۲ـ۵۳، چاپ صائب عبدالحمید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.