پاورپوینت کامل نجم الدین کبری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نجم الدین کبری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نجم الدین کبری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نجم الدین کبری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نجم‌الدین کبری

مولانا ابو عبداللّه احمد بن عمر بن محمد بن عبداللّه خیوقی خوارزمی کنیه ابوالجناب و ملقب به نجم‌الدین و طامهالکبری و مشهور به شیخ ولی‌تراش از صوفیان ایرانی و از درخشان‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی شیعی سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی و ششم و هفتم هجری قمری است.

فهرست مندرجات

۱ – زادگاه و تحصیلات
۲ – تلمذ در حضور بزرگان
۲.۱ – در محضر ابومنصور
۲.۲ – در محضر بابا فرج
۲.۳ – در محضر شیخ‌الوری
۲.۴ – عزیمت به مصر
۳ – استادان نجم‌الدین
۴ – پیران نجم‌الدین
۵ – خرقه ارشاد نجم‌الدین
۵.۱ – نظر مشایخ طریقت درباره خرقه ارشاد نجم‌الدین
۶ – مشایخ خرقه تبرک نجم‌الدین
۷ – مشایخ صحبت و علم طریقت
۸ – مشایخ ذکر نجم‌الدین
۹ – شاگردان
۱۰ – اجازات نجم‌الدین
۱۰.۱ – ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا
۱۰.۲ – فرمان به‌مولانا باخرزی‌
۱۰.۳ – فرمان به‌مولانا حموی‌
۱۱ – لقب و کنیه نجم‌الدین
۱۱.۱ – ابوالجناب‌
۱۱.۲ – ابوحارث‌
۱۱.۳ – نجم‌الدین‌
۱۱.۴ – نجم کبری‌
۱۱.۵ – شیخ ولی ‌تراش‌
۱۱.۶ – شیخ جهان‌
۱۱.۷ – شیخ کبیر
۱۱.۸ – شیخ کبری‌
۱۱.۹ – شیخ عالم‌
۱۲ – ملاقات فخر‌الدین رازی با نجم‌الدین
۱۲.۱ – ورود فخر‌الدین به هرات
۱۲.۲ – دیدار دو مرشد
۱۲.۳ – خبر از مرگ فخررازی
۱۳ – انتساب مشایخ به نجم‌الدین
۱۴ – شهادت شیخ نجم‌الدین
۱۵ – آثار شیخ نجم‌الدین
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع

زادگاه و تحصیلات

خوارزمی در سال ۵۴۰ هجری قمری در یکی از اصیل‌ترین طوایف خیوه که دارای عنوان علمی و اجتماعی بودند دیده به دنیا گشود. ایام طفولیت را در دامن مادری عارفه گذرانید و پس از دوران کودکی علم‌آموزی را از حوزه علمی زادگاهش آغاز نمود. در همان ایام درد طلب دامن‌گیرش شد. به تهذیب و تزکیه نفس به شیوه عارفان نزد پدر بزرگوارش که از اجله مشایخ عارف نامی شیخ ابویعقوب یوسف همدانی بود پرداخت.
با گذشت زمانی کوتاه شخصیت علمی او در همان ایام جوانی مورد توجه خاص اساتید حوزه علمی خوارزم قرار گرفت به اصلاح دید پدر و استادان خویش به سیر و سیاحت پرداخت. اتفاقا به مصر رسید. پس از مدتی اقامت و تدریس سعادت رفیق شفیق او گشت به‌ صحبت شیخ‌الشیوخ روزبهان وزان مصری (ایشان با روزبهان بقلی شیرازی فرق دارند.) که از اجله خلفای عارف نامی شیخ ابونجیب عبدالقاهر سهروردی بود رسید که درباره آن بزرگوار، می‌فرماید:
«اکثر اوقات مستغرق تجلی حق و حیران مشاهده جمال مطلق بود. چون به صحبت او رسیدم به ریاضت اشتغال نمودم و مدتی در خلوت بودم تا ابواب فتوحات غیبی بر من گشادن گرفت و سعادت انس با عالم قدس دست داد

[۱] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱ ص۱۱۴.

[۲] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۴- ۱۰۵.

و خلوات متعاقب به سر بردم تا آتش قدس مستور که: من عرف اللّه کل لسانه (از مولی‌الموالی علی امیرالمؤمنین وارد است من عرف اللّه سبحانه کل لسانه) عبارت از آن است و کشف مشهور که: من عرف اللّه طال لسانه اشارت بدان است حاصل شد

[۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.

حالات من در نظر شیخ پسندیده آمد و مرا به فرزندی قبول کرد و سرپوشیده خویش به من داد و مرا از آن دختر دو پسر حاصل شد.

[۴] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.

[۵] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.

[۶] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.

تلمذ در حضور بزرگان

نجم‌الدین از محضر چهار تن از بزرگان تلمذ کرده است.

در محضر ابومنصور

در مصر اقامت داشت تا اینکه مطلع می‌شود در تبریز ابومنصور محمد بن اسعد بن حفده عطاری طوسی شاگرد برجسته حسین بن مسعود فراء بغوی ملقب به محیی‌السنه (متوفی ۵۱۰ یا ۵۱۶) که از اعاظم محدثین می‌باشد به درس و بحث پیرامون مسائل حدیث‌شناسی اشتغال دارد.
خود می‌فرماید: چون چنین شنیدم مرا رغبت صحبت ایشان شد و خواستم تا کتاب شرح السنه را در خدمت ایشان خوانم. از شیخ روزبهان اجازت خواستم به تبریز رفتم و در خانقاه زاهدیه در سر- میدان عتیق فرود آمدم‌.

[۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.

[۸] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.

در محضر بابا فرج

شیخ در حوزه علمی ابومنصور تلمذ نمود. مباحثه کتاب شرح السنه به اتمام می‌رسید، روزی در حوزه ابو منصور در حالی که با جمعی از ائمه و مشایخ تبریز به بحث سرگرم بودند، ناگاه شیخ و اصل بابا فرج تبریزی که از اکابر مشایخ طریقت و اولیاء اخفیا بود وارد مجلس درس شد. با ورود آن بزرگوار به حوزه درس و بحث ابومنصور، نجم‌الدین مجذوب او می‌شود به حدی که ادامه مباحثه برایش غیرممکن می‌گردد، بابا فرج نیز نظری به او افکنده در حالی که تبسمی به لب داشت مجلس را ترک می‌کند. نجم‌الدین می‌فرماید: به کلی از دست رفتم و از استاد خود امام پرسیدم که این درویش چه کسی است؟ امام گفت: او از مجذوبان است و بابا فرج نام دارد.

[۹] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.

نجم‌الدین آن شب را با یاد و خیال بابا فرج به سر می‌برد که چگونه بابا فرج با یک نگاه آتش به جانش افکنده است، صبح چون روزهای گذشته به نزد استاد می‌رود، این‌بار نه برای تلمذ و فراگیری بلکه از صیادی که او را صید نموده سخن به دل دارد.
از او که با نگاه و تبسمی دلش را ربوده است. نجم‌الدین می‌رود تا شاید گره این مشکل به دست محدث بزرگ گشاده شود. ابومنصور را می‌گوید: ‌ای شیخ، بابا فرج ما را صید کرده است و به سلسله شوق قید کرده لطف فرمائید تا در خدمت برویم و او را بیابیم باشد که از بابا فرج، فرجی حاصل شود.

[۱۰] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.

[۱۱] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.

[۱۲] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۷۶.

[۱۳] جامی، عبدالرحمان، جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۰.

ابومنصور پیشنهاد برجسته‌ترین شخصیت حوزه علمی خویش را پذیرفته با جمعی از اکابر ائمه و مشایخ حدیث که در حوزه‌اش تلمذ می‌نمودند عازم خانقاه بابا فرج می‌شوند. اجازه تشرف به وسیله بابا شاذان خادم خانقاه بدین‌صورت داده شد: اگر آن‌چنان‌ که به درگاه خدای می‌روند توانند پیش من آمدن.
نجم‌الدین که مست فیض نظر او بود کلام اسرارآمیز بابا فرج را درک نموده دستار از سر نهاد به غیر ازار (یعنی شلوار) هر چه پوشیده بود بیرون آورد، دست بر سینه نهاده شرف حضور یافت، بعد از مراقبه‌ای کوتاه حال بر بابا فرج متغیر گشت. عظمتی در صورت او پدید آمد و چون قرص آفتاب روشن و متلالی گشته دوتائی که به تن داشت منشق شده بعد از لحظه‌ای آن جامه را که از عظمت غلبات شوق ذات و صدمات تجلیات منشق شده بود بر نجم‌الدین پوشانید و خطابش فرمود: تو را وقت خواندن نیست که تو سر دفتر جهان خواهی شد.

[۱۴] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۵.

[۱۵] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۱، ص۱۰۵.

نجم‌الدین می‌ فرماید: از برکت انفاس بابا، من در وجود خویش حال: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ‌

[۱۶] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۸.

.
و سر: وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها

[۱۷] زمر/سوره۳۹، آیه۶۹.

را معاینه دیدم و لمعات بروق صفات در دل و جان یافتم و بوی عطر عنایت به مشام سر من رسید و خطاب مستطاب: ادن منی به سمع قابلیت من آمد.

[۱۸] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۶.

نجم‌الدین به اشارت بابا فرج دلش از نقوش پاک شد و دوات و قلم از دست بینداخته به خلوت نشست، دل را آئینه فتوحات غیبی یافت، پس از اعتکاف کوتاهی در خانقاه بابا فرج به طلب کامل مکملی از تبریز خارج شد، نسیم عنایت الهی وزیدن گرفت. به راهنمائی سعادت سرمدی در بدلیس دست ارادت به نورالوری شیخ عمار یاسر بدلیسی که از اعاظم مشایخ و اکابر اولیاء بود داد. و به ریاضات و مجاهدات اشتغال ورزید. از برکات انفاس و توجهات آن بزرگوار بر اسرار مکاشفات و مشاهدات اطلاع یافت. خود می‌فرماید: از حال به محول الاحوال پرداختم‌.

[۱۹] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.

از بدلیس نیز با اجازه پیر تربیت و صحبت (با پیر خرقه ارشاد و خلافت فرق دارد.)
خویش (چنانکه حافظ حسین کربلائی در ‌

[۲۰] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.

روضات‌الجنان و جنات‌الجنان می‌نویسد، در سلسله شریفه کبرویه پیر تربیت و صحبت شیخ نجم‌الدین احمد کبری شیخ عمار یاسر بدلیسی را دانسته و شمرده‌اند.) نورالوری عمار یاسر بدلیسی و اشارت آن بزرگوار عازم خوزستان می‌گردد تا به خدمت قطب‌الاولیاء شیخ اسماعیل قصری برسد.

[۲۱] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.

در محضر شیخ‌الوری

نجم‌الدین در حالی که مریضی سختی داشت وارد دزفول می‌شود او را به خانقاه شیخ‌الوری اسماعیل قصری راهنمائی کردند که خود می‌فرماید: در آن لحظه که خدمت شیخ اسماعیل رسیدم او را بر سر منبر یافتم. جامه چرکینی پوشیده اما سخن‌های بلند می‌گفت.
در خاطر من گذشت که چنین صوفی دریغ است جامه چرکین پوشد، در حال خاطر من بروی ظاهر گشت و به فراست دانست و گفت: ‌ای طالب مطلوب این جامه اگرچه چرکین است اما نمازی است، سخن او، به‌غایت در من اثر کرد و صید او شدم، مدتی در ظل تربیتش بودم خرقه ارادت و تربیت از او پوشیدم و جرعه تمام از جام کلامش نوشیدم. پس مرا رخصت فرمود که کارت تمام شد وقت آنست که بر سر اهل و عیال روی و ایشان را از مصر به طرف وطن مالوف خود به خوارزم بری و آنجا بر سر سجاده‌نشینی و جهانیان را به‌طریق ارشاد حق رسانی‌.

[۲۲] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.

عزیمت به مصر

نجم‌الدین کامل مکملی که از سینه سینای عارفان، کامل زمان و اولیاء و اصل دوران دم مسیحا یافته بود و از ساغر قلبشان جام شراب مردافکن نوشیده بود بنا بر امر پیر و مراد خویش شیخ‌الوری اسماعیل قصری عازم مصر شد. خود می‌فرماید: از آنجا- دزفول- عزم مصر کردم. چون رسیدم شیخ روزبهان پیر و ضعیف گشته بود. مرا به‌نواخت و گفت: نجم‌الدین ما عصفوری برفت و شاهبازی باز آمد.

[۲۳] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.

مدتی را به دید و بازدید با مقامات علمی شریعت و شیوخ طریقت مصر اشتغال داشت. سپس در سن ۳۵ سالگی به سال ۵۷۵ هجری قمری عازم زادگاهش گردید. با ورود به خیوه- جرجانیه امروزه- پس از مستقر شدن و دید و بازدید در خانقاهی به تدریس علوم اسلامی پرداخت. حوزه درسش چنان مورد استقبال طلاب علوم و معارف اسلامی واقع شد که در‌ اندک زمانی آوازه آن به مراکز علمی آن روز رسید، شخصیت‌های علمی برای دیدار این استاد تازه‌نفس- عازم خوارزم می‌شدند و چون دیگر تلامذه در آن حوزه علمی تلمذ نموده استفاده می‌کردند شیخ نجم‌الدین در کنار تدریس علوم اسلامی به تربیت طالبان راه و شیفتگان قرب اللّه پرداخت و عاشقان سیر و سلوک از گوشه و کنار بلاد اسلامی عازم خوارزم می‌شدند تا هستی خویش را به آتش عشق او بسوزانند، شیخ طالبان را تحت تعلیم و تربیت قرار داده تا آتش به جان‌ها افکنند، سوختگان وادی عشق که‌ حلقه ارادتش را بگوش می‌کشیدند و طبق سنت مشایخ طریقت به ریاضات و مجاهدات می‌پرداختند در‌ اندک زمانی کار سلوکشان به اتمام رسیده عازم بلاد اسلامی می‌شدند تا به تربیت طالبان و ارشاد قابلان همت نمایند.

استادان نجم‌الدین

نجم‌الدین از روزی که خوارزم وطن و زادگاهش را ترک نمود، بهترین و عزیزترین ایام عمرش را در بیابان‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، به جستجو گذرانید، هرجا آوازه‌ای از مردی دانشمند بلند عازم آن دیار می‌شد و از محضر او استفاده می‌نمود. بهمین جهت نجم‌الدین کبری فقط عارفی از خویش رسته و به مولا پیوسته نبود بلکه مفسری عظیم‌الشان، حدیث‌شناسی زبردست، هیئت‌شناسی متبحر، محققی عالیقدر، حکیم و فیلسوفی عالی‌مقام، لغت‌شناسی بی‌نظیر، رجال‌شناسی عالی‌رتبه بشمار می‌رفت. زیرا در شهرها استادان زیادی را در تمامی علوم اسلامی درک نموده تا آنجا که امکان داشت از حضورشان استفاده علمی می‌کرد.
در بررسی و پژوهشی که در این زمینه داشتیم با نام چند تن از استادان نجم‌الدین کبری در علوم مختلف اسلامی برخورد نمودیم که فهرست‌وار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
۱- شیخ حسن جامی
۲- شیخ ابراهیم
۳- شیخ اسماعیل حلبی
۴- شیخ اسماعیل کوفی
۵- شیخ اسماعیل رومی
۶- شیخ‌ اسماعیل بغدادی‌

[۲۴] یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ص۴۴۲.

۷- ابوالمعالی عبدالمنعم نیشابوری‌

[۲۵] سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱.

۸- ابوالعلاء حسن بن احمد همدانی‌،

[۲۶] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۱، ص۸۲.

۹- ابوطاهر احمد اصفهانی‌،

[۲۷] ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۲، ص۳۵۵.

۱۰- محمد بن اسعد عطاری‌،

[۲۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص۳۹۳.

۱۱- امام ابوجعفر حفده‌،

[۲۹] سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱۴.

۱۲- امام ابونصر حفده‌

[۳۰] مرتضی‌پور، اکبر، عارفان و صوفیان، ص۴۸.

پیران نجم‌الدین

نجم‌الدین کبری ابر مرد تاریخ عرفان از درخشان‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی شیعی سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی و ششم و هفتم هجری قمری است. نجم‌الدین در طی مراحل سلوک بسیاری از بزرگان عرفا و مشایخ زمان خویش را درک نموده نزد هر یک از آن شخصیت‌های علم و فضیلت استفاده‌های سرشاری برده است و بعد آموزگار یک سلسله کامل از‌ اندیشمندان، دانشمندان، مستفیضان از فیوضات قرآن کریم، فقه‌شناسان، حدیث‌شناسان، فیلسوفان، حکیمان و شاعران گردید.
نجم‌الدین پس از بهره‌مند شدن از استادان و پیران خود کانونی از حقایق عالیه و دقایق لطیف عرفان اسلامی بود که از آن رشته‌هائی‌ به سوی همه گوشه و کنار جهان اسلام کشیده شده بود، او در راه تکامل مراتب معنوی به حضور مشایخ زمان خویش رسیده از آنان استفاده برد تا کاملی مکمل گردید و از کسانی که بهره معنوی برده است در آثار و اجازات خود چنین نام می‌برد.
۱- شیخ روزبهان وزان مصری ۲- بابا فرج تبریزی ۳- عمار یاسر بدلیسی ۴- کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌

[۳۱] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.

۵- قاضی ابن العصرون دمشقی‌

[۳۲] سلسله الاولیاء سید محمد نوربخش درج در جشن‌نامه‌ هانری کربن، ص۲۸.

امام ابی‌محمد محمود بن محمد بن عباس خوارزمی و شیخ‌الشیوخ عبدالرحیم و عثمان قواس والی‌السعاده و مودد ذهبی در بغداد و محمد اسکوئی در مرند و امام ابی‌العلا حافظ و برهان عبداللطیف صوفی و شمس‌الائمه دیلمی و قطب‌الدین نیشابوری و حیدر قزوینی و امام حافظ ابی‌طاهر سلفی صوفی در اسکندریه و محمد واحد کلهم در تبریز(اجازه سیف‌الدین باخرزی درج در دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری

[۳۳] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.

) استفاده‌ها نمود لکن مشهور چنین است که او شاگرد چهار استاد برجسته تاریخ عرفان بوده چنانکه خود در این زمینه می‌ فرماید: گشایش بخشایش مرا از خدمت چهار کس بود.
اول: شیخ روزبهان وزان مصری‌ (با روزبهان بقلی شیرازی فرق دارد ادله بسیار در دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری در

[۳۴] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۱۱۹.

نقل کرده‌ام رجوع شود به آنجا) که اصل وی از کازرون‌ فارس بود و در مصر می‌بود.
دوم: شیخ بابا فرج تبریزی که از مجذوبان و محبوبان حق بود.
سوم: شیخ عمار یاسر بدلیسی.
چهارم: شیخ اسماعیل قصری قدس‌الله تعالی ارواحهم‌.

[۳۵] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.

و در جملاتی کوتاه نحوه بهره‌گیری و ارتباط خود را با پیران طریقت خویش بیان داشته فرموده است: «علم طریقت را از روزبهان وزان مصری و عشق را از قاضی امام بن العصرون دمشقی و علم خلوت و عزلت را از شیخ عمار یاسر و خرقه از شیخ اسماعیل قصری‌.

[۳۶] سلسله الاولیا و سید محمد نوربخش درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۲۸.

خرقه ارشاد نجم‌الدین

گفتیم شیخ نجم‌الدین کبری درباره انتساب خود به مشایخ و پیران بزرگوارش فرموده است که خرقه از دست شیخ‌الوری اسماعیل قصری پوشیده‌ام و در اجازاتی که جهت فارغ‌التحصیلان حوزه علمی معنوی خویش مرقوم داشته این خرقه را به عنوان خرقه اصل خود معرفی کرده، مشایخ آن را معنعن به ساحت قدس ولی تابعین مصباح موحدین کمیل بن زیاد نخعی یار شهید و صاحب اسرار علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بیان فرموده است.
نجم‌الدین کبری در اجازه رضی‌الدین علی‌لالا

[۳۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.

سیف‌الدین باخرزی‌

[۳۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.

سعد‌الدین حموی‌

[۳۹] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.

مرقوم داشته: خرقه پوشیدم از شیخ‌ و سید خود شیخ‌الوری اسماعیل بن حسن بن عبد اللّه قصری و او خرقه پوشیده است از شیخ محمد بن مانکیل و او از داود بن محمد معروف به خادم‌الفقراء و او از شیخ ابی‌العباس بن ادریس و او از شیخ ابوالقاسم بن رمضان و او از ابی‌یعقوب طبری و او از ابی‌عبداللّه بن عثمان و او از ابی‌یعقوب نهرجوری و او از ابویعقوب سوسی و او از عبدالواحد بن زید و او در علم شاگرد حسن بصری بود و خرقه پوشیده از کمیل بن زیاد و حسن بصری در علم شاگرد علی‌ابن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و کمیل بن زیاد خرقه پوشیده است از علی‌ابن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و او از حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم).

نظر مشایخ طریقت درباره خرقه ارشاد نجم‌الدین

چون این اواخر عده‌ای از شرح‌ احوال‌نگاران نسبت به انتساب خرقه ارشاد شیخ نجم‌الدین کبری به اشتباه افتاده‌اند و هر کدام شجره‌ای را جهت نسبت خرقه اصل او در نوشته‌های خود مطرح نموده‌اند ناگزیر آرای مشایخ طریقت و تذکره‌نویسان و محققان را در این زمینه بیان می‌داریم که متفقا بر آن عقیده‌اند نسبت خرقه ارشاد شیخ نجم‌الدین کبری به واسطه شیخ‌الوری کهف‌الدین اسماعیل قصری به حضرت کمیل بن زیاد نخعی می‌رسد.
۱- شیخ مجد‌الدین بغدادی از شاگردان نجم‌الدین کبری‌

[۴۰] بغدادی، مجدالدین، تحفه‌البرره فی مسائل العشره، نسخه خطی شماره ۵۹۸ مجلس شورای اسلامی، ص۱۲۳.

[۴۱] بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل، ج۱ قسم ۱ ص۷۳.

[۴۲] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۵۶۰.

۲- شیخ سیف‌الدین باخرزی از شاگردان نجم‌الدین کبری‌

[۴۳] باخرزی، یحیى، سرگذشت سیف‌الدین باخرزی، ص۸.

۳- شیخ شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی از خلفای نجم‌الدین- کبری‌.

[۴۴] کرمانی، محمد بن مبارک، سیرالاولیاء، ص۳۵۴.

۴- شیخ علاء‌الدوله سمنانی‌.

[۴۵] سمنانی، احمد بن محمد، تذکره المشایخ در مجموعه سخنرانی‌ها و مقاله‌ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی، ص۱۵۳.

[۴۶] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۴۲.

۵- شیخ کمال‌الدین حسین بن حسن خوارزمی‌.

[۴۷] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۱۹.

۶- سید علی همدانی‌.

[۴۸] رساله فتوت‌نامه، شماره ۷۷۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه از ص۷۸ -۸۴.

[۴۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۲۵۳.

[۵۰] روزبهان‌نامه، ص۱۸ مقدمه.

۷- سیدمحمد نوربخش‌.

[۵۱] سلسله الاولیاء درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۴۸.

[۵۲] خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۶، ص۴۰۳ – ۴۰۴.

۸- شیخ اسماعیل لیسی‌.

[۵۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۹۷.

۹- شیخ ابوالمفاخر یحیی باخرزی‌.

[۵۴] باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۹.

[۵۵] باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۲۷.

۱۰- سیداکبر حسین فرزند و خلیفه سیدمحمد گیسو دراز.

[۵۶] العقائد، چاپ حیدرآباد، ص۵۸.

۱۱- عبدالرحمن جامی‌.

[۵۷] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۱۸.

۱۲- حافظ حسین کربلائی‌.

[۵۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۸۰.

[۵۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۵۷۵.

۱۳- عبداللّه یافعی‌.

[۶۰] یافعی، عبدالله، تاریخ مرآه الجنان، ج۴، ص۴۰.

۱۴- ابی‌فلاح عبدالحی بن عماد.

[۶۱] ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۶، ص۷۹.

۱۵- میرسیدمحمدباقر خوانساری اصفهانی‌.

[۶۲] خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۲، ص۷.

۱۶- محمد دارا شکوه‌.

[۶۳] قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینه‌الاولیاء، ص۱۰۴.

۱۷- شیخ محمد طبسی‌.

[۶۴] آثار درویش محمد طبسی، ص۲۲۷.

۱۸- حاج ملاسلطان گنابادی سلطان علی‌شاه‌.

[۶۵] طباطبایی، محمدحسین، ولایت‌نامه، ص۲۴۱.

۱۹- حاج شیخ عباس قمی‌.

[۶۶] نجفی، محمدجواد، ترجمه الکنی و الالقاب، ج۴، ص۲۹۴.

۲۰- سیدعبدالحسین خاتون‌آبادی‌.

[۶۷] خاتون‌آبادی‌، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۳۱۲.

۲۱- شیخ محمدجعفر کبوتر آهنگی مجذوب علی‌شاه‌

[۶۸] کبودر آهنگی، محمدجعفر، مرآه‌الحق، ص۱۳۰.

۲۲- عبدالعزیز شیر ملک واعظی‌.

[۶۹] رساله سیر شاه نعمت‌اللّه ولی در مجموعه شرح احوال شاه نعمت‌اللّه ولی تصحیح ژان اوبن، ص۲۹۹.

۲۳- معصوم علی‌شاه نایب‌الصدر

[۷۰] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۸۳.

۲۴- ابن محمد حکیم محمد مظفر.

[۷۱] نعمت‌الله ولی کرمانی، نعمت‌الله، رضوان المعارف الالهیه، ص۲۱.

۲۵- محمدتقی منصور علی‌شاه نعمت‌اللهی‌.

[۷۲] نوقانی، محمد بن احمد، آداب المسافرین، نسخه خطی شماره ۲۴۰۹ کتابخانه مرکزی دانشگاه، ص۱۹۶.

۲۶- سیدمحمدکاظم امام‌.

[۷۳] امام‌، محمدکاظم‌، در ماهیت و مظاهر تصوف، ص۶۳.

۲۷- مولوی غلام سرور.

[۷۴] لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج۲، ص۱۳.

[۷۵] لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج۲، ص۳۵۱.

۲۸- احمد فال فریدی‌

[۷۶] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۳۹.

۲۹- یوگنی ادواردویچ برتلس‌.

[۷۷] یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه ایزدی، ص۴۳۴.

۳۰- علی‌اکبر دهخدا.

[۷۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، شماره مسلسل ۱۹، ص۲۵۶۱.

۳۱- محمد قزوینی‌.

[۷۹] جنید شیرازی، معین‌الدین، شد الازار، ص۳۱۷.

۳۲- مؤلف بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل‌.

[۸۰] بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۱۰۲ – ۱۰۳.

۳۳- محمدامین ریاحی‌.

[۸۱] رازی، نجم‌الدین، مرصاد العباد، مقدمه، ص۳۶.

۳۴- احسان استخری‌.

[۸۲] اصول تصوف، ص۲۰۰ – ۲۰۱.

۳۵- اسداللّه خاوری‌.

[۸۳] خاوری، اسدالله، ذهبیه تصوف علمی آثار ادبی، ج۱، ص۲۱۳.

۳۶- مسعود قاسمی‌.

[۸۴] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، مقدمه آداب الصوفیه، ص۱۴.

۳۷- عبدالرفیع حقیقت‌.

[۸۵] حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان، بخش دوم، ص۵۱۷.

به‌هرحال شیخ نجم‌الدین کبری کمیلی مشرب می‌باشند و همان‌طور که آن بزرگوار در فرمان‌های خلفای خویش مرقوم فرموده‌اند و مشایخ و محققان و پژوهشگران هم معتقدند خرقه ارشاد و خلافت ایشان به‌واسطه شیخ‌الوری اسماعیل قصری به حضرت سیدنا کمیل بن زیاد نخعی صاحب اسرار امیرالمؤمنین می‌پیوندد.

مشایخ خرقه تبرک نجم‌الدین

شیوخ طریقت را سنت چنین بوده است به سالکانی که در حوزه معنوی ایشان تلمذ نموده‌اند و بر اثر توجه آن شیخ طی مراتب کرده‌اند لکن هنوز به سر منزل مقصود نرسیده‌اند خرقه‌ای که نشانه ارادت سالک باشد به عنوان تبرک به نومرید عنایت می‌کردند که نشانه به‌ محبت رسیدن و فیض یافتن سالک از خضر راهی است.
و به همین جهت خرقه تبرک را می‌توان از چند شیخ طریقت دریافت داشت در حالی که خرقه ارشاد و خلافت را فقط از دست مبارک یک شیخ می‌توان پوشید. مشایخی که خرقه تبرک مرحمت می‌فرمایند در اصطلاح اهل عرفان به پیر صحبت معروف می‌باشند چنانکه حافظ حسین کربلائی از مشاهیر و اعاظم سلسله علیه عبداللهیه (منسوب به جناب سیدعبداللّه برزش‌آبادی) می‌باشد می‌نویسد: در سلسله شریفه کبرویه پیر تربیت و صحبت شیخ نجم‌الدین احمد کبری، شیخ عمار یاسر بدلیسی را دانسته و شمرده‌اند.

[۸۶] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.

که عده‌ای متاسفانه اشتباها مشایخ صحبت ایشان را مشایخ خرقه ارشاد آن بزرگوار دانسته‌اند، در حالی که شیخ نجم‌الدین کبری خود در فرمان رضی‌الدین علی‌لالا و سعد‌الدین حموی و سیف‌الدین باخرزی این مسئله را واضح بیان فرموده‌اند و خرقه‌ای را که از دست شیخ‌الوری اسماعیل قصری پوشیده‌اند آن را خرقه اصل خوانده‌اند و درباره خرقه تبرک خویش که از پیر صحبت خود نورالوری عمار یاسر بدلیسی دریافت داشته که در اجازه رضی‌الدین علی‌لالا و اجازه شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده: و قد لبست خرقه التبرک من الشیخ ابی یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب البدلیسی رحمه. که مشایخ نورالوری عمار یاسر بدلیسی را چنین‌ مرقوم فرموده است. به تحقیق که خرقه تبرک پوشیدم از شیخ ابی‌یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب بدلیسی رحمه‌اللّه و او پوشیده است از شیخ‌الاسلام ابی‌نجیب بن عبداللّه سهروردی و او از پدر و عم خود وجیه‌الدین عمر و هر دو از پدرشان محمد بن عمویه به‌واسطه دست اخی فرج زنجانی او از احمد بن سیاه او از ممشاد دینوری او از ابوالقاسم جنید او از سری سقطی او از معروف کرخی او از داود طائی او از حبیب عجمی او از حسن بصری او از امیرالمؤمنین امام‌المتقین علی‌بن‌ابی‌طالب‌.

[۸۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۸.

[۸۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.

[۸۹] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۰.

مشایخ صحبت و علم طریقت

در طریقت انتساب مریدان را به مشایخ از سه‌

[۹۰] بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل، قسم ۱، ج۱، ص۷۲.

[۹۱] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.

[۹۲] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۹۹.

[۹۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۲۵۰ – ۲۵۱.

یا دو

[۹۴] سلسله مشایخ صوفیان، نسخه خطی ۶/ ۳۱۶۷ کتابخانه مرکزی ص۲۴۴.

[۹۵] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.

[۹۶] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۸.

[۹۷] مجذوب علیشاه همدانی، محمدجعفر، مراحل السالکین، ص۱۶۴.

طریق دانسته‌اند: صحبت، تلقین ذکر، خرقه و گاهی هم این سه نسبت را طالب سالک به شیخ کاملی درست می‌کند. برای اطلاع بیشتر از این‌ بحث بسیار مهم و حساس که اغلب تذکره‌نویسان و شرح‌ احوال‌نگاران به آن توجهی ننموده مبدا و منشاء اشتباهات زیادی شده‌اند می‌توانید به مقدمه دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری رجوع کنید.
شیخ نجم‌الدین در تقسیم‌بندی که نسبت به انتساب خویش نموده از مشایخی به عنوان مشایخ صحبت و علم طریقت خود یاد کرده است، در اجازه‌ای که جهت شیخ سیف‌الدین باخرزی نوشته می‌نویسد: «اما طریق الصحبه و اخذ علم الطریقه … که دلالت دارد این انتساب خود را با نسبت طریقه خرقه ارشاد و خرقه تبرک فرق گذاشته است.
می‌نویسد: به صحبت روزبهان کبیر فارسی و قاضی امام ابن عصرون دمشقی رسیدم و علم طریقت را از آنان اخذ کردم. نسبت معنوی این دو پیر خویش را چنین عنوان کرده است: روزبهان فارسی کبیر از شیخ ابونجیب عبدالقاهر سهروردی و قاضی امام ابن عصرون دمشقی از شیخ حماد دیاس و او از شیخ ابونجیب سهروردی و سهروردی از ابوحامد غزالی او از ابی‌بکر نساج او از ابا عثمان مغربی او از ابوعلی کاتب او از ابوعلی رودباری او از ابوالقاسم جنید او از سری سقطی و او از معروف کرخی او از داود طائی او از حبیب عجمی او از حسن بصری عجیب است که درباره نسبت حسن بصری می‌فرماید نزد او مردم چنین است که حسن بصری خود به صحبت علی‌بن‌ابی‌طالب‌ رسیده و اخذ علم طریقت از او کرده از این کلام معلوم می‌شود برای خودش این نسبت معلوم‌ نشده و به آن اطمینان نداشته است‌.

[۹۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.

[۹۹] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.

مشایخ ذکر نجم‌الدین

شیوخ طریقت برای ارتقاء سالک به مقامات عالی معنوی و رفع موانع راه سلوک و توجه مدام داشتن به حضرت ربوبیت، طالبان راه را تلقین ذکر می‌نمایند و گاهی به شیوخ کامل مکمل که تربیت طالبان و دستگیری عاشقان به آنان تفویض شده است اذکار و اورادی را مرحمت فرموده تا به شیفتگان بی‌قرار تلقین نمایند، این اذکار و اوراد معنعن به ساحت قدس ولایت حضرت مرتضوی (علیه‌السّلام) می‌رسد که مشایخ آن را شیوخ تلقین ذکر می‌گویند.
عارف نامی قرن هشتم هجری جناب سیدحیدر آملی شجره تلقین ذکر خویش را به شیخ نجم‌الدین کبری می‌رساند سپس مرقوم می‌فرماید او از شیخ اسماعیل قصری و او از شیخ محمد بن مانکیل و او از شیخ داود بن محمد خادم‌الفقراء و او از ابوالعباس بن ادریس و او از ابوالقاسم بن رمضان و او از ابویعقوب طبرسی‌ (ابویعقوب طبری است.) او از ابوعبدالله بن عثمان و او از ابویعقوب نهرجوری و او از ابویعقوب سوسی و او از عبدالواحد بن زید و او از کمیل بن زیاد نخعی که‌ خداوند از او و از همگی راضی باد و او از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و او از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و او از جبرئیل امین وحی و او از رب العزه سبحانه و تعالی تلقین یافت‌.

[۱۰۰] آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، ص۲۲، مقدمه، به‌قلم آقای محمد خواجوی.

شاگردان

شیخ نجم‌الدین کبری درخشان‌ترین چهره عرفای سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی، آموزگار یک سلسله کامل از عارفان، مفسران، فقیهان، محدثان، شاعران، فیلسوفان و‌ اندیشمندان جهان اسلام بود حوزه تدریس او سرچشمه حیات معنوی به‌شمار می‌رفت که رشته‌هائی از آن بسوی همه گوشه و کنار جهان آن روز پیش رفته لب‌تشنگان معنویت را سیراب می‌نمود، حوزه آن کانون علم و فضیلت خوارزم را به‌صورت بزرگ‌ترین حوزه علمی و معنوی جهان آن روز در آمده بود شخصیت‌های عالی‌رتبه علمی و معنوی چون فخر‌الدین رازی‌ها با تمام تکبر علمی که داشتند ناگزیر به آنجا کشانده می‌شدند و چون شاگردی در حوزه تدریس شیخ زانو زده با مرگ مبانی علمی خویش طلوع حیات تازه علمی را در خود احساس می‌کردند و منشاء یک سلسله حوادث مهم تاریخ می‌شدند. متاسفانه هجوم خانمان برانداز قوم وحشی چنگیز گرانب‌هاترین میراث بشریت را که آثار بزرگان‌ بشمار می‌رفت نابود کرده یک نقطه ابهام و نامفهومی در تاریخ بوجود آورد.
مورخ و محقق به آن فراز از تاریخ خونین که می‌رسد با سکوت عظیم مواجه شده با زحمات طاقت‌فرسائی بررسی عاشقانه خویش را در دل خون و غارت، آتش و ظلمت و جنایت ادامه می‌دهد شاید در لابه‌لای کشتارهای وحشیانه و آتش‌سوزی‌های مهیب گمشده خویش را بیابد، از آن حوزه پرجوش و خروش نیز خاطراتی با زحمت به‌دست می‌آید شاگردانش که استادان تاریخ فردا بودند جز تنی چند چون شیخ رضی‌الدین علی‌لالا و شیخ مجد‌الدین بغدادی و شیخ سیف‌الدین باخرزی و شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ جمال‌الدین گیلی عین‌الزمان و شیخ بهاء‌الدین محمد ملقب به سلطان‌العلماء

[۱۰۱] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۷۸۹.

بابا کمال جندی و شیخ نجم‌الدین رازی‌

[۱۰۲] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۲۰.

[۱۰۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۸.

و شیخ فرید‌الدین عطار نیشابوری‌

[۱۰۴] عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۱۰۰.

[۱۰۵] عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۳۱۳.

و کاملانی چون شیخ شهاب‌الدین ابو حفص سهروردی‌

[۱۰۶] سیر اولیاء، ص۳۵۴.

[۱۰۷] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.

و شیخ محمد خلوتی‌

[۱۰۸] بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۸۲.

خرقه خلافت و ارشاد از دست شیخ نجم‌الدین کبری پوشیده‌اند.

اجازات نجم‌الدین

متاسفانه به تمامی اجازات ارشادی که از ناحیه شیخ شهید نجم‌الدین کبری جهت جانشینانش نوشته شده دست نیافتیم مگر به سه اجازه که جهت شیخ رضی‌الدین علی‌لالا و شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده است. شیخ در این اجازات به لطائفی و حقایقی اشاره فرموده است که قبل از عنوان اجازات فهرست‌وار به آن نکات دقیق اشاره می‌نمائیم:
الف: آنچه در هر سه اجازه به چشم می‌خورد. مسئله انتساب شیخ نجم‌الدین کبری است که به واسطه کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری به حضرت کمیل بن زیاد نخعی می‌رسد در حالی که در این اواخر بعضی از نویسندگان دچار اشتباه شده‌اند به سلیقه و برداشت دلخواه خود جنبه حقیقت و تحقیق داده‌اند غیر از آنچه شیخ نجم‌الدین درباره انتساب خود گفته است مطرح کرده‌اند.
ب: نجم‌الدین کبری در این اجازات تقسیم‌بندی که عندالمشایخ بوده است مراعات نموده‌اند و انتساب خویش را از طریق عمار یاسر بدلیسی و روزبهان وزان مصری و دیگر مشایخ خود نسبت صحبت و تلقین ذکر می‌داند نه خرقه ارشاد.
تذکر: تصمیم داشتم لطائف و دقائق اجازات را فهرست‌وار مطرح کنم ولی متوجه شدم امکان‌پذیر نیست زیرا در تمامی سطور وصایای نجم‌الدین به شاگردانش لطائف و دقائقی است که‌ نمی‌توان گلچین کرد بهمین جهت وصایای اجازات را با دقت بخوانید مخصوصا اجازه رضی‌الدین علی‌لالا و سعد‌الدین حموی را.

ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا

(متن عربی این اجازه در ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان

[۱۰۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.

درج است.)
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاه علی سید المرسلین محمد و آله اجمعین و از واجه الطاهرات و اصحابه المنتجبین اما بعد ضعیف‌ترین بندگان خدای تعالی احمد بن عمر بن عبدالله صوفی می‌گوید: خرقه پوشیدم از شیخ و سید خود شیخ‌الوری اسماعیل بن حسن بن عبدالله قصری و او خرقه پوشیده است از شیخ محمد بن مانکیل و او از داود بن محمد معروف به خادم‌الفقراء و او از شیخ ابی‌العباس بن ادریس و او از شیخ ابوالقاسم بن رمضان و او از ابی‌یعقوب طبری و او از ابی‌عبدالله بن عثمان و او از ابی‌یعقوب نهرجوری و او از ابی‌یعقوب سوسی و از عبدالواحد بن زید و او در علم شاگرد حسن بصری و خرقه پوشیده است از کمیل بن زیاد و حسن بصری در علم شاگرد علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است و کمیل بن زیاد خرقه پوشیده است از علی‌بن‌ابی‌طالب و او از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم و خرقه پوشیده است از من فرزند عزیز و گرامی و پرهیز کار زاهد شیخ رضی‌الدین ابوالعلاء بن لالا سعید علی جوینی که خداوند تعالی توفیقاتش را نیکو و انبیاء و اولیاء را در بهشت رفیق او گرداند و حسن اولئک رفیقا، او را به سه چیز وصیت می‌کنم چنانکه رسول الله ابا هریره را وصیت کرد بر اقامه دو رکعت ضحی و این که سه روز از هر ماه را روزه بگیرد و این که نخوابد مگر بر وتر و وصیت می‌کنم او را به حسن ملازمت و رشاد و استقامت و سکوت از آنچه بر آن فایده‌ای نباشد و سفارش می‌کنم به دوام ذکر و قرائت قرآن و اصلاح ذات‌البین و رساندن رحمت و نفع به خلق خدا به تحقیق که نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است بهترین مردم کسی است که مردم را نفع رساند و بدترین مردم کسی است که مردم را زیان رساند و سفارش می‌کنم که در برخورد با حوادث متابع کتاب خدا و سنت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد.
و از کسی که بر او ستم کند عفو نماید و عطا کند به کسی که او را محروم دارد و نیکی کند به کسی که به او بدی کند زیرا که آن دا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.