پاورپوینت کامل مهدویت در فریقین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مهدویت در فریقین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدویت در فریقین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدویت در فریقین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل مهدویت در فریقین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

اعتقاد به مهدویت ریشه در تاریخ بشریت دارد و همه ادیان الهی و حتی برخی از ادیان غیر الهی اصل ظهور منجی در آخرالزمان را امری مسلم می‌دانند. تمام مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی نیز اعتقاد به مهدویت و منجی آخرالزمان را به دلیل تواتر روایات پذیرفته‌اند و برخی از دانشمندان اهل سنت و حتی علمای وهابی، منکران حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را کافر دانسته‌اند.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – تواتر احادیث مهدویت در اهل تسنن و وهابیت
۲.۱ – علامه قرطبی
۲.۲ – سفارینی حنبلی
۲.۳ – ابوالحسین آبری
۲.۴ – محمد بن علی شوکانی
۲.۵ – محمد بن جعفر کتانی
۲.۶ – محمد عظیم‌آبادی
۲.۷ – عبدالعزیز بن باز
۲.۸ – نتیجه‌گیری
۳ – روایات صحیح مهدویت از طریق اهل‌البیت
۳.۱ – دسته اول روایات
۳.۱.۱ – روایت اول
۳.۱.۲ – بررسی روایت اول
۳.۱.۳ – روایت دوم
۳.۱.۴ – بررسی روایت دوم
۳.۱.۵ – روایت سوم
۳.۱.۶ – بررسی روایت سوم
۳.۱.۷ – روایت چهارم
۳.۱.۸ – بررسی روایت چهارم
۳.۲ – دسته دوم روایات
۳.۲.۱ – روایت پنجم
۳.۲.۲ – بررسی روایت پنجم
۳.۲.۳ – روایت ششم
۳.۲.۴ – بررسی روایت ششم
۳.۲.۵ – روایت هفتم
۳.۲.۶ – بررسی روایت هفتم
۳.۳ – دسته سوم روایات
۳.۳.۱ – روایت هشتم
۳.۳.۲ – بررسی روایت هشتم
۳.۳.۳ – روایت نهم
۳.۳.۴ – بررسی روایت نهم
۳.۳.۵ – روایت دهم
۳.۳.۶ – بررسی روایت دهم
۳.۳.۷ – روایت یازدهم
۳.۳.۸ – بررسی روایت یازدهم
۳.۴ – دسته چهارم روایات
۳.۴.۱ – روایت دوازدهم
۳.۴.۲ – بررسی روایت دوازدهم
۳.۴.۳ – روایت سیزدهم
۳.۴.۴ – بررسی روایت سیزدهم
۳.۴.۵ – روایت چهاردهم
۳.۴.۶ – بررسی روایت چهاردهم
۳.۵ – دسته پنجم روایات
۳.۵.۱ – روایت پانزدهم
۳.۵.۲ – بررسی روایت پانزدهم
۳.۶ – دسته ششم روایات
۳.۶.۱ – روایت شانزدهم
۳.۶.۲ – بررسی روایت شانزدهم
۳.۷ – دسته هفتم روایات
۳.۷.۱ – روایت هفدهم
۳.۷.۲ – بررسی روایت هفدهم
۳.۷.۳ – روایت هجدهم
۳.۷.۴ – بررسی روایت هجدهم
۳.۸ – دسته هشتم روایات
۳.۸.۱ – روایت نوزدهم
۳.۸.۲ – بررسی روایت نوزدهم
۳.۸.۳ – روایت بیستم
۳.۸.۴ – بررسی روایت بیستم
۳.۸.۵ – روایت بیست‌ویکم
۳.۸.۶ – بررسی روایت بیست‌ویکم
۳.۸.۷ – روایت بیست‌ودوم
۳.۸.۸ – بررسی روایت بیست‌ودوم
۳.۸.۹ – روایت بیست‌وسوم
۳.۸.۱۰ – بررسی روایت بیست‌وسوم
۳.۸.۱۱ – روایت بیست‌وچهارم
۳.۸.۱۲ – بررسی روایت بیست‌وچهارم
۳.۹ – دسته نهم روایات
۳.۹.۱ – روایت بیست‌وپنجم
۳.۹.۲ – روایت بیست‌وششم
۳.۹.۳ – بررسی روایت بیست‌وششم
۳.۱۰ – دسته دهم روایات
۳.۱۰.۱ – روایت بیست‌وهفتم
۳.۱۰.۲ – بررسی روایت بیست‌وهفتم
۳.۱۱ – دسته یازدهم روایات
۳.۱۱.۱ – روایت بیست‌وهشتم
۳.۱۱.۲ – بررسی روایت بیست‌وهشتم
۳.۱۲ – دسته دوازدهم روایات
۳.۱۲.۱ – روایت بیست‌ونهم
۳.۱۲.۲ – بررسی روایت بیست‌ونهم
۳.۱۲.۳ – روایت سی‌ام
۳.۱۲.۴ – بررسی روایت سی‌ام
۳.۱۳ – دسته سیزدهم روایات
۳.۱۳.۱ – روایت سی‌ویکم
۳.۱۳.۲ – بررسی روایت سی‌ویکم
۳.۱۳.۳ – روایت سی‌ودوم
۳.۱۳.۴ – روایت سی‌وسوم
۳.۱۳.۵ – روایت سی‌وچهارم
۳.۱۳.۶ – روایت سی‌وپنجم
۳.۱۳.۷ – روایت سی‌وششم
۳.۱۳.۸ – بررسی روایت سی‌وششم
۳.۱۴ – دسته چهاردهم
۳.۱۴.۱ – روایت سی‌وهفتم
۳.۱۴.۲ – بررسی روایت سی‌وهفتم
۳.۱۴.۳ – روایت سی‌وهشتم
۳.۱۴.۴ – بررسی روایت سی‌وهشتم
۳.۱۴.۵ – روایت سی‌ونهم
۳.۱۴.۶ – بررسی روایت سی‌ونهم
۳.۱۴.۷ – روایت چهلم
۳.۱۴.۸ – بررسی روایت چهلم
۳.۱۵ – سخن پایانی
۴ – پانویس
۵ – منبع

مقدمه

اعتقاد به مهدویت و منجی آخرالزمان، یکی از اعتقاداتی است که تمام مسلمانان بر قبول آن اتفاق داشته و تاکید دارند که شخصی در آخرالزمان از نسل حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) قیام خواهد کرد و زمین را که پر از ظلم و جور شده است، از عدل و داد آکنده می‌سازد.
متاسفانه در این اواخر دیده شده است که برخی از علمای وهابی در این مساله تشکیک کرده و می‌گویند که روایات مهدویت از طریق اهل تسنن با سند صحیح نقل نشده است؛ بلکه حد اکثر « حسن» هستند. به همین خاطر اثبات اصل مهدویت ممکن نیست و تشکیک در آن اشکالی ندارد. برخی دیگر پارا فراتر گذاشته و ادعا کردند که حتی از طریق شیعه نیز اصل مهدویت قابل اثبات نیست و هیچ روایت صحیحی در این زمینه وجود ندارد. گاهی نیز ادعا کرده‌اند که حتی یک روایت صحیح وجود ندارد که امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) صاحب فرزند شده باشند.
در پاسخ به این شبهه واهی که بیشتر بی‌سوادی و عناد گوینده‌اش را ثابت می‌کند، بر آن شدیم تا مقاله‌ای در این زمینه تهیه نماییم تا چهره واقعی شبهه افکنان برای مردم منصف و متدین آشکارتر شود.
از دیدگاه ما، روایات مهدویت چه از طریق اهل تسنن و چه از طریق اهل‌البیت (علیهم‌السّلام)، با سندهای صحیح و بلکه به صورت متواتر نقل شده است. ما در ابتدا تصریحات بزرگان اهل سنت و حتی وهابی را در باره «تواتر احادیث مهدویت» نقل و سپس به موضوع احادیث شیعیان در این زمینه خواهیم پرداخت.

تواتر احادیث مهدویت در اهل تسنن و وهابیت

تعداد زیادی از علماء و بزرگان اهل تسن و حتی وهابی تصریح کرده‌اند که احادیث مهدویت متواتر هستند و حتی برخی از آن‌ها گفته‌اند که منکران حضرت مهدی (علیه‌السّلام) کافر هستند. ما به جهت اختصار به چند مورد اشاره می‌کنیم:

علامه قرطبی

قرطبی متوفای۶۷۱هـ، تفسیرپرداز شهیر اهل سنت در تفسیر خود در ذیل آیه مبارکه ۳۳ از سوره توبه: «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛

[۱] توبه/سوره۹، آیه۳۳.

او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!» می‌نویسد:
“وقال السدی: ذاک عند خروج المهدی لا یبقی احد الا دخل فی الاسلام او ادی الجزیه و قیل: المهدی هو عیسی فقط و هو غیر صحیح لان الاخبار الصحاح قد تواترت علی ان المهدی من عتره رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فلا یجوز حمله علی عیسی؛ سدی گفته: این وعده خداوند در زمان خروج حضرت مهدی (علیه‌السّلام) تحقق می‌یابد، همان زمانی که کسی باقی نمی‌ماند؛ مگر این که مسلمان می‌شود یا جزیه پرداخت می‌کند. گفته شده است که مهدی، همان عیسی (علیه‌السّلام) است نه کس دیگری. این سخن درست نیست؛ زیرا روایات صحیح به صورت متواتر نقل شده است که مهدی (علیه‌السّلام) از نسل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ پس جایز نیست که آن را بر عیسی (علیه‌السّلام) حمل کنیم.”

[۲] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۲۱.

سفارینی حنبلی

محمد بن احمد بن سالم السفارینی الحنبلی متوفای۱۱۸۸هـ، در کتاب لوامع الانوار البهی، تصریح می‌کند که روایات مهدویت متواتر معنوی است، او از فرزندان فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است و سپس می‌گوید که بر اساس روایات، هر کس منکر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) شود، کافر است:
“و منها: ‌ای من اشراط الساعه التی وردت بها الاخبار و تواترت فی مضمونها الآثار‌ ای من العلامات العظمی و هی اولها ان یظهر «الامام» المقتدی باقواله و افعاله «الخاتم» للائمه فلا امام بعده کما ان النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هو الخاتم للنبوه والرساله فلا نبی و لا رسول بعده…. و اما نسبه فانه من اهل بیت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). ثم ان الروایات الکثیره و الاخبار الغزیره ناطقه انه من ولد فاطمه البتول ابنه النبی الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و رضی عنها و عن اولادها الطاهرین، و جاء فی بعض الاحادیث انه من ولد العباس و الاول اصح… قال بعض حفاظ الامه و اعیان الائمه ان کون المهدی من ذریته (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مما تواتر عنه ذلک فلا یسوغ العدول ولا الالتفات الی غیره…. قد کثرت الاقوال فی المهدی حتی قیل لا مهدی الا عیسی، و الصواب الذی علیه اهل الحق ان المهدی غیر عیسی و انه یخرج قبل نزول عیسی (علیه‌السّلام)، و قد کثرت بخروجه الروایات حتی بلغت حد التواتر المعنوی و شاع ذلک بین علماء السنه حتی عد من معتقداتهم. و قد روی الامام الحافظ ابن الاسکاف بسند مرضی الی جابر بن عبدالله (رضی‌الله‌عنهما) قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «من کذب بالدجال فقد کفر ومن کذب بالمهدی فقد کفر». … فالایمان بخروج المهدی واجب کما هو مقرر عند اهل العلم ومدون فی عقائد اهل السنه و الجماعه و کذا عند اهل الشیعه ایضا لکنهم زعموا انه محمد بن الحسن العسکری کما تقدم؛ خروج حضرت مهدی (علیه‌السّلام) یکی از علامت‌های قیامت است که روایات در این باره وارد شده است و مضمون این روایات متواتر است. یکی از علامت‌های بزرگ قیامت و نخستین آن‌ها این است که امامی ظهور می‌کند که لازم است به گفتار و کردار او اقتدا شود، او خاتم امامت است و هیچ امامی پس از او نخواهد آمد؛ همان‌طوری که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خاتم نبوت و رسالت بود و هیچ نبی و رسولی بعد از او نخواهد آمد. اما نسب او؛ به درستی که او از خاندان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زیرا روایات بسیاری در این باره وارد شده است که ثابت می‌کند او از نسل فاطمه زهرا دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. در برخی از روایات آمده است که او از نسل عباس است؛ ولی روایات دسته اول صحیح‌تر هستند. بعضی از حفاظ و سرشناسان ائمه گفته‌اند: این که حضرت مهدی از نسل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، به صورت متواتر نقل شده است؛ پس جایز نیست که ما از آن عدول و به دیگر اقوال توجه کنیم. در باره حضرت مهدی دیدگاه‌های متعددی وجود دارد؛ تا جایی که برخی گفته‌اند: مهدی همان عیسی است. اما نظر درست که پیروان حق آن را قبول دارند، این است که مهدی غیر از حضرت عیسی (علیه‌السّلام) است، او قبل از نزول عیسی خروج می‌کند. روایات در این باره بسیار زیاد است؛ به طوری که به حد تواتر معنوی می‌رسد. این روایات در علمای اهل سنت منتظر شده و از اعتقادات آن‌ها شده است. امام و حافظ ابن اسکاف با سند مقبول از جابر بن عبدالله نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر کس (خروج) دجال را تکذیب کند، کافر شده است، هر کس (خروج) حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را تکذیب کند، به درستی که کافر شده است، پس ایمان به خروج مهدی واجب است؛ چنانچه اهل عمل بر همین اعتقاد هستند و از اعتقادات اهل سنت و جماعت نیز به شمار می‌رود. همان‌طوری که شیعیان نیز بر این مساله اعتقاد دارند؛ اما گمان کرده‌اند که حضرت مهدی همان محمد بن الحسن العسکری (علیهما‌السّلام) است”.

[۳] سفارینی حنبلی، محمد بن احمد، لوامع الانوار الهی وسواطع الاسرار الاثری، ج۲، ص۷۰.

[۴] سفارینی حنبلی، محمد بن احمد، لوامع الانوار الهی وسواطع الاسرار الاثری، ج۲، ص۸۴.

ابوالحسین آبری

ابوالحسین محمد بن الحسین الآبری السجستانی متوفای ۳۶۳هـ، در کتاب مناقب الامام الشافعی تصریح کرده است که روایات مهدویت متواتر است. مزی متوفای۷۴۲هـ، در تهذیب الکمال و ابن قیم الجوزیه متوفای۷۵۱هـ، در کتاب المنار المنیف نوشته‌اند:
“قال ابوالحسن الابری: قد تواترت الاخبار استفاضت بکثره رواتها عن المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، یعنی فی المهدی، و انه من اهل بیته، و انه یملک سبع سنین و یملا الارض عدلا، وانه یخرج عیسی بن مریم فیساعده علی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین، و انه یؤم هذه الامه، و عیسی صلوات الله علیه یصلی خلفه؛ ابو الحسن الابری گفته: روایات به صورت متواتر و از طریق راویان متعدد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در باره حضرت مهدی (علیه‌السّلام) نقل شده است که او از اهل بیت آن حضرت است، هفت سال حکومت می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، او همان کسی است که حضرت عیسی به همراه او خروج کرده و او را در کشتن دجال در دروازه‌ای که در سرزمین فلسطین وجود دارد، یاری می‌کند. او امام این امت خواهد شد و عیسی پشت سر او نماز می‌خواند.”

[۵] جمال‌الدین مزی، یوسف ‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۵، ص۱۴۹.

[۶] ابن قیم جوزی، محمد بن ابی‌بکر، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۴۲.

محمد بن علی شوکانی

محمد بن علی الشوکانی کتابی با عنوان «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح» دارد، در این کتاب تصریح کرده است که روایات مهدویت بدون شک متواتر است. محمد بن جعفر کتانی متوفای: ۱۳۴۵ هـ، در کتاب نظم المتناثر سخنان شوکانی نقل کرده است:
“و للقاضی العلامه محمد بن علی الشوکانی الیمنی رحمه الله رساله سماها التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح قال فیها و الاحادیث الوارده فی المهدی التی امکن الوقوف علیها منها خمسون حدیثا فی الصحیح و الحسن و الضعیف المنجبر و هی متواتره بلا شک و لا شبهه بل یصدق وصف التواتر علی ما دونها علی جمیع الاصطلاحات المحرره فی الاصول و اما الآثار عن الصحابه المصرحه بالمهدی فهی کثیره ایضا لها حکم الرفع اذ لا مجال للاجتهاد فی مثل ذلک اه؛ قاضی علامه محمد بن علی الشوکانی یمنی رساله‌ای دارد که عنوان او را «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجال والمسیح» گذاشته است. در این کتاب گفته: احادیثی که در باره حضرت مهدی (علیه‌السّلام) که امکان دسترسی به آن‌ها وجود دارد، پنجاه روایت است که برخی از آن‌ها صحیح، برخی حسن و تعداد دیگری ضعیفی است که ضعف آن‌ها قبل جبران است. بدون شک و تردید این روایات متواتر است. بلکه گاهی به روایتی که کمتر از روایات مهدویت بوده، بنابر تمام مبناهایی که در علم اصول وجود دارد، متواتر گفته شده است.
اما روایتی که از صحابه آمده و در آن به مهدی تصریح شده است، زیاد هستند که به همه آن‌ها حکم مرفوع (روایتی که صحابی از پیامبر نقل می‌کند) داده می‌شود؛ زیرا محال است که آن‌ها در چنین مساله‌ای اجتهاد کرده باشند.

[۷] کتانی، محمد بن جعفر، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ج۱، ص۲۲۷.

محمد بن جعفر کتانی

محمد بن جعفر کتانی در کتاب نظم المتناثر در رد کلام ابن خلدون می‌نویسد که روایات مهدویت متواتر است؛ پس انکار آن شایسته نیست:
“و تتبع ابن خلدون فی مقدمته طرق احادیث خروجه مستوعبا لها علی حسب وسعه فلم تسلم له من عله لکن ردوا علیه بان الاحادیث الوارده فیه علی اختلاف روایاتها کثیره جدا تبلغ حد التواتر و هی عند احمد و الترمذی و ابی داود و ابن ماجه و الحاکم و الطبرانی و ابی یعلی الموصلی و البزار وغیرهم من دواوین الاسلام من السنن و المعاجم و المسانید و اسندوها الی جماعه من الصحابه. فانکارها مع ذلک مما لا ینبغی و الاحادیث یشد بعضها بعضا و یتقوی امرها بالشواهد و المتابعات و احادیث المهدی بعضها صحیح و بعضها حسن و بعضها ضعیف و امره مشهور بین الکافه من اهل الاسلام علی ممر الاعصار و انه لا بد فی آخرالزمان من ظهور رجل من اهل البیت النبوی یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیه ویسمی بالمهدی؛ ابن خلدون در مقدمه خودش طریق‌های روایات خروج حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را به‌اندازه توان خودش تحقیق کرده و هیچ روایتی بدون اشکال نمانده است؛ ولی علماء سخن او را رد کرده و گفته‌اند که روایات وارده در این زمینه با اختلافاتی که دارد، بسیار زیاد است و به حد تواتر می‌رسد. این روایات را احمد، ترمذی، ابو داود، ابن ماجه، حاکم، طبرانی، ابویعلی، بزار و دیگران در کتاب‌های سنن، معاجم و مسانید نقل کرده‌اند و آن‌ها را به گروهی از صحابه نسبت داده‌اند. بنابراین انکار آن‌ها شایسته نیست و این احادیث با توجه به شواهد و متابعاتی که دارد، همدیگر را تقویت می‌کنند. برخی از احادیث مهدویت صحیح، برخی حسن و برخی ضعیف هستند. مساله مهدویت بین تمام مسلمانان در تمام زمان‌ها مشهور است که حتما در آخرالزمان مردی از اهل البیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ظهور می‌کند، دین را تقویت و عدالت را آشکار می‌کند. مسلمانان او را همراهی کرده و بر تمام ممالک اسلامی حکومت خواهد کرد و «مهدی» نامیده می‌شود”.

[۸] کتانی، محمد بن جعفر، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ج۱، ص۲۲۷.

محمد عظیم‌آبادی

شمس‌الحق محمد عظیم آبادی متوفای۱۳۲۹هـ، در کتاب عون المعبود، پس از نقل کلام محمد بن علی شوکانی و دیگر علمای اهل سنت در این باره، می‌نویسد:
“فتقرر بجمیع ما سقناه ان الاحادیث الوارده فی المهدی المنتظر متواتره و الاحادیث الوارده فی الدجال متواتره و الاحادیث الوارده فی نزول عیسی (علیه‌السّلام) متواتره؛ پس با تمام آن چیزهایی که ما برشمردیم، ثابت می‌شود که احادیث وارد شده در باره مهدی منتظر، متواتر هستند، همچنین احادیث دجال و نزول عیسی (علیه‌السّلام) متواتر هستند”.

[۹] عظیم‌آبادی، محمد، عون المعبود شرح سنن ابی‌داوود، ج۱۱، ص۳۰۸.

عبدالعزیز بن باز

عبدالعزیز بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، یکی از چهره‌های شرسناس وهابیت در زمان معاصر از کسانی است که اعتقاد به مهدویت را پذیرفته و احادیث آن را متواتر دانسته است:
“فامر المهدی امر معلوم و الاحادیث فیه مستفیضه بل متواتره متعاضده، و قد حکی غیر واحد من اهل العلم: تواترها، کما حکاه الاستاذ فی هذه المحاضره، و هی متواتره تواترا معنویا لکثره طرقها و اختلاف مخارجها وصحابتها و رواتها و الفاظها، فهی بحق تدل علی ان هذا الشخص الموعود به امره ثابت وخروجه حق… و قد اطلعت علی کثیر من احادیثه فرایتها کما قال الشوکانی و غیره، و کما قال ابن القیم و غیره: فیها الصحیح و فیها الحسن، و فیها الضعیف المنجبر، و فیها اخبار موضوعه، و یکفینا من ذلک ما استقام سنده، سواء کان صحیحا لذاته او لغیره، و سواء کان حسنا لذاته او لغیره، و هکذا الاحادیث الضعیفه اذا انجبرت وشد بعضها بعضا فانها حجه عند اهل العلم. فان المقبول عندهم اربعه اقسام: صحیح لذاته، و صحیح لغیره، و حسن لذاته، و حسن لغیره. هذا ما عدا المتواتر، اما المتواتر فکله مقبول سواء کان تواتره لفظیا او معنویا، فاحادیث المهدی من هذا الباب متواتره تواترا معنویا، فتقبل بتواترها من جهه اختلاف الفاظها و معانیها و کثره طرقها و تعدد مخارجها، و نص اهل العلم الموثوق بهم علی ثبوتها و تواترها. و قد راینا اهل العلم اثبتوا اشیاء کثیره باقل من ذلک، و الحق ان جمهور اهل العلم – بل هو اتفاق منهم – علی ثبوت امر المهدی، و انه حق، و انه سیخرج فی آخرالزمان. اما من شذ عن اهل العلم فی هذا الباب فلا یلتفت الی کلامه فی ذلک؛ مساله مهدویت، یک مساله قطعی است و احادیث در این زمینه مستفیضه و بلکه متواتر هستند و همدیگر را تقویت می‌کنند. چندین نفر از اهل علم تواتر آن را بازگو کرده‌اند؛ چنانچه استاد در همین مجلس نیز آن را حکایت کرد. این روایات متواتر معنوی است؛ زیرا طرق آن بسیار زیاد، ناقلین از صحابه و دیگران زیاد است و با الفاظ متعدد نقل شده است؛ پس به درستی دلالت می‌کنند که آمدن این شخص وعده داده شده، قطعی و خروج او حق است. من روایات مهدویت را زیاد مطالعه کردم؛ پس آن‌ها را همان‌طور یافتم که شوکانی و دیگران گفته‌اند، همان طور که ابن قیم و دیگران گفته‌اند: برخی از روایات آن صحیح و برخی دیگر حسن هستند. همچنین در میان آن‌ها روایت ضعیف که قابل جبران است وجود دارد و احادیث جعلی نیز دیده می‌شود. برای ما آن روایاتی که سندش استقامت دارند، کفایت می‌کنند، چه صحیح لذاته باشد یا صحیح لغیره. چه حسن لذاته باشد و چه حسن لغیره. همچنین اگر احادیث ضعیف جبران شوند و همدیگر را تقویت کنند، از دیدگاه اهل علم حجت هستند؛ زیرا از دیدگاه علما روایات مقبول چند دسته هستند: ا. صحیح لذاته؛ ۲. صحیح لغیره؛ ۳. حسن لذاته و حسن لغیره. آن چه گفته شد، بدون در نظر گرفتن تواتر آن است؛ اما روایات متواتر همگی آن‌ها پذیرفته شده است؛ چه تواتر لفظی باشد و چه تواتر معنوی؛ پس احادیث مهدی از این باب است و تواتر معنوی دارند؛ پس با توجه به تواتر آن‌ها و اختلاف در الفاظ و معانی و کثرت طرق و مخارجش پذیرفته می‌شوند. اهل علم که به آن‌ها اعتماد می‌شود، بر متواتر بودن آن‌ها تصریح کرده‌اند. گاهی می‌بینیم که اهل علم، چیزهای زیادی را قبول می‌کنند، با این که سندهای آن‌ها کمتر از احادیث مهدویت هستند. حق این است که عموم اهل علم و بلکه تمام آن‌ها اتفاق دارند که مساله مهدی ثابت است، این مساله حق است و او در آخرالزمان خروج خواهد کرد؛ اما سخن افراد شاذ از اهل علم در این باره، ارزش توجه کردن ندارد”.

[۱۰] ابن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه، الجزء الرابع، ص۹۸-۹۹.

او بازهم در جای دیگر تاکید می‌کند که روایات مهدویت متواتر است و هر کس انکار کند، کافر است:
“انکار الدجال ونزول عیسی علیه السلام؛ یوجد لدینا رجل ینکر المسیح الدجال و المهدی و نزول عیسی (علیه‌السّلام) و یاجوج و ماجوج و لا یعتقد فی شیء منها، و یدعی عدم صحه ما ورد فی ذلک من احادیث، مع العلم بانه لا یفقه شیئاً فی علم الحدیث و لا فی غیره، وقد نوقش فی هذه الامور من قبل علماء ولکنه یزعم ان کل الاحادیث الوارده فی هذه الامور مکذوبه علی النبی صلی الله علیه وسلم و دخیله علی الاسلام، و هو یصلی و یصوم ویاتی بالفرائض. فما حکمه؟ وفقکم الله. مثل هذا الرجل یکون کافراً و العیاذ بالله؛ لانه انکر شیئاً ثابتاً عن رسول الله علیه الصلاه و السلام، فاذا کان بین له اهل العلم و وضحوا له و مع هذا اصر علی تکذیبها و انکارها فیکون کافراً؛ لان من کذَّب الرسول صلی الله علیه وسلم فهو کافر، و من کذَّب الله فهو کافر، و قد صحت و تواترت هذه الاخبار عن رسول الله علیه الصلاه و السلام فی نزول المسیح ابن مریم من السماء فی آخرالزمان، و من خروج یاجوج و ماجوج و خروج الدجال فی آخرالزمان، و من مجیء المهدی، کل هذا الاربعه ثابته: المهدی فی آخرالزمان یملا الارض قسطاً بعد ان ملئت جوراً، و نزول المسیح ابن مریم، و خروج الدجال فی آخرالزمان، و خروج یاجوج و ماجوج، کل هذا ثابت بالاحادیث الصحیحه المتواتره عن رسول الله صلی الله علیه و سلم، فانکارها کفر و ضلال نسال الله العافیه و السلامه. فالدجال و المسیح ابن مریم و یاجوج و ماجوج؛ هؤلاء الثلاثه لیس فیهم شک و لا ریب تواترت فیهم الاخبار عن الرسول صلی الله علیه وسلم، و اما المهدی فقد تواترت فیه الاخبار ایضاً، و حکی غیر واحد انها تواترت عن النبی صلی الله علیه و سلم، لکن لبعض الناس فیها اشکال و توقف، فقد یتوقف فی کفر من انکر المهدی وحده فقط. اما من انکر الدجال او المسیح ابن مریم او یاجوج و ماجوج فلا شکَّ فی کفره و لا توقف و انما التوقف فی من انکر المهدی فقط، فهذا قد یُقال بالتوقف فی کفره وردته عن الاسلام؛ لانه قد سبقه من اشکل علیه ذلک؛ والاظهر فی هذا والاقرب فی هذا کفره، واما ما یتعلق بیاجوج وماجوج والدجال والمسیح ابن مریم فقد کفر نسال الله العافیه؛ (سؤال کننده) در این جا افرادی دیده می‌شود که دجال، مهدی و نزول عیسی و یاجوج و ماجوج را منکر می‌شود و به هیچ یک از آن‌ها اعتقاد ندارند و ادعا می‌کنند که روایات وارد شده در این زمینه‌ها صحت ندارد؛ با این که این افراد در باره علم حدیث و دیگر علوم تخصص ندارند. گاهی از جانب علماء نیز مناقشه می‌شود و آن‌ها خیال می‌کنند که احادیث وارد شده در این زمینه‌ها دروغ بر پیامبر است و وارد اسلام شده است؛ ‌ در حالی که این افراد نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و واجبات را نیز انجام می‌دهند. حکم این مساله چیست؟
(پاسخ بن باز) چنین شخصی کافر است؛ زیرا او چیزی را انکار کرده است که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ثابت شده است؛ پس اگر اهل علم آن را توضیح دهند و مساله را روشن کنند؛ در عین حال اصرار بر تکذیب و انکار این روایات داشته باشد، کافر است؛ زیرا کسی که رسول خدا را تکذیب کند، کافر است. کسی که خداوند را تکذیب کند، کافر است. روایات نزول مسیح پسر مریم در آخرالزمان از آسمان، خروج یاجوج و ماجوج، خروج دجال در آخرالزمان و آمدن مهدی با سند صحیح و به صورت متواتر نقل شده است. هر کدام از این چهار مورد قطعی است: مهدی در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ پس از آن که پر از جور می‌شود. همچنین نزول عیسی بن مریم، خروج دجال در آخرالزمان و خروج یاجوج و ماجوج. همه این موارد با سندهای صحیح و متواتر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است؛ پس انکار این موارد کفر و گمراهی است. از خداوند عافیت و سلامت خواستاریم. پس دجال، مسیح پسر مریم و یاجوج و ماجوج قطعی است و شکی در آن نیست. تردیدی نیست که روایات در این باره از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متواتر است. اما در باره مهدی نیز روایات متواتر است، چندین نفر تواتر آن را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکایت کرده‌اند؛ ولی بعضی از مردم در آن اشکال گرفته و توقف کرده‌اند. پس تنها در کفر کسی که مهدی را انکار کند توقف کرده‌اند. اما کسی که دجال یا مسیح بن مریم و یا یاجوج و ماجوج را انکار کند، شکی در کفر او نیست و هیچ توقفی نمی‌شود؛ توقف تنها در منکر مهدی است. در این باره گاهی در کفر و ارتدادش از اسلام توقف شده است؛ زیرا کسانی در گذشته به آن اشکال گرفته‌اند؛ اما نظر بهتر و نزدیک‌تر به حق این است که منکر مهدی نیز کافر است؛ اما آن چه متعلق به یاجوج و ماجون و دجال و مسیح است، به درستی که کافر شده است. از خداوند عافیت می‌طلبیم”.

[۱۱] ابن‌باز، عبدالعزیز بن عبدالله، فتاوی نور علی الدرب، الجزء الاول، ص۳۵۵-۳۵۶.

نتیجه‌گیری

بنابراین تردیدی نیست که روایات مهدویت از دیدگاه اهل سنت و حتی وهابیت متواتر است؛ اما کسانی که در این باره تشکیک می‌کنند و می‌گویند روایت صحیحی در این زمینه وجود ندارد، تنها بی‌سوادی و بی‌اطلاعی خود را به رخ همگان می‌کشند و جز آبروریزی برای خود، به اعتقاد مهدویت نمی‌توانند هیچگونه خدشه‌ای وارد سازند.

روایات صحیح مهدویت از طریق اهل‌البیت

روایات مهدویت از طریق اهل‌البیت (علیهم‌السّلام) فوق تواتر است و حتی می‌توان ادعا کرد که در هیچ زمینه‌ای به‌اندازه مهدویت روایت نقل نشده باشد. حتی کتاب‌های مستقلی در این زمینه نوشته شده است که بهترین نمونه آن را می‌توان کتاب کمال الدین و تمام النعمه نوشته محدث بزرگ و افتخار شیعه، مرحوم شیخ صدوق معرفی کرد. همچنین حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی (حفظه‌الله) کتابی با عنوان « منتخب الاثر» تالیف کرده‌اند که یکی از بهترین کتاب‌ها در این موضوع به شمار می‌رود.
بنابراین تشکیک درباره مهدویت و روایاتی که از طریق اهل بیت (علیهم‌السّلام) نقل شده است، نهایت جهل و نادانی ادعا کننده را ثابت می‌کند و بس. از آن جایی که روایات در این باره بسیار گسترده است، ما تنها به نقل چهل روایت که البته همگی با سند صحیح نقل شده‌اند، بسنده کرده و مشتاقان بحث مهدویت را به کتاب‌های مفصل ارجاع می‌دهیم. روایات درباره مهدویت از طریق شیعیان به چند دسته تقسیم می‌شود:

دسته اول روایات

دسته اول: تصریح به نام و نسب حضرت مهدی فرزند امام عسکری (علیهما‌السّلام).

روایت اول

نام تک‌تک ائمه از زبان امام جواد (علیه‌السلام)؛ شیخ کلینی متوفای۳۲۸ هـ، (رحمهالله‌علیه) در کتاب کافی با سند صحیح از امام جواد (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که آن حضرت نام تک‌تک ائمه (علیهم‌السّلام) را آورده و تصریح می‌کند که حضرت حجت (سلام‌الله‌علیه)، فرزند حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) است:
“عِدَّهٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (علیه‌السّلام) قَالَ: اَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ومَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهما‌السّلام) وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَهِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ – فَرَدَّ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اَسْاَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ اِنْ اَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ اَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ اَمْرِکَ‌ مَا قُضِیَ‌ عَلَیْهِمْ‌ واَنْ لَیْسُوا بِمَاْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ واِنْ تَکُنِ الْاُخْرَی عَلِمْتُ اَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَقَالَ لَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) سَلْنِی عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ اَخْبِرْنِی عَنِ الرَّجُلِ اِذَا نَامَ اَیْنَ تَذْهَبُ رُوحُهُ وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یَذْکُرُ ویَنْسَی وعَنِ الرَّجُلِ کَیْفَ یُشْبِهُ وَلَدُهُ الْاَعْمَامَ والْاَخْوَالَ فَالْتَفَتَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) اِلَی الْحَسَنِ فَقَالَ: یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَجِبْهُ قَالَ فَاَجَابَهُ الْحَسَنُ (علیه‌السّلام) فَقَالَ الرَّجُلُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ولَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِذَلِکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ واَشَارَ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ اَزَلْ اَشْهَدُ بِهَا واَشْهَدُ اَنَّکَ وَصِیُّهُ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ واَشَارَ اِلَی الْحَسَنِ علیه السلام وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ اَخِیهِ والْقَائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعْدَهُ وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَهُ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ اَشْهَدُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُوسَی اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ اَشْهَدُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اَشْهَدُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بِاَنَّهُ الْقَائِمُ بِاَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ اَشْهَدُ عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یُکَنَّی ولَا یُسَمَّی حَتَّی یَظْهَرَ اَمْرُهُ فَیَمْلَاَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَهُ اللَّهِ وبَرَکَاتُهُ. ثُمَّ قَامَ فَمَضَی فَقَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْهُ فَانْظُرْ اَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهما‌السّلام) فَقَالَ مَا کَانَ اِلَّا اَنْ وَضَعَ رِجْلَهُ خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ اَیْنَ اَخَذَ مِنْ اَرْضِ اللَّهِ فَرَجَعْتُ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَاَعْلَمْتُهُ فَقَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ اَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُ ورَسُولُهُ واَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اَعْلَمُ. قَالَ: هُوَ الْخَضِرُ علیه السلام؛ امام محمد تقی (علیه‌السّلام) فرمود: امیرمؤمنان همراه حسن بن علی (علیهما‌السّلام) می‌آمد و به دست سلمان تکیه داده بود. وارد مسجد الحرام شد و بنشست، مردی خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) سلام کرد. حضرت جواب سلام وی را داد. او نیز پس از این که نشست: گفت: یا امیر مؤمنان سه سؤال از شما می‌پرسم، اگر جواب آن‌ها را دادید، می‌فهمم مردمی که بعد از پیامبر حکومت را متصرف شدند در باره تو مرتکب عملی اشتباه شده‌اند و با این کار خود را محکوم ساخته‌اند و در دنیا و آخرت خویش آسوده و در امان نیستند. اما اگر جواب سؤالاتم را ندادی می‌فهمم که تو هم با آنها برابری.
امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) به او فرمودند: هر چه می‌خواهی از من بپرس، او گفت: به من بگو: وقتی انسان می‌خوابد روحش کجا می‌رود؟ و چگونه می‌شود که انسان گاهی به یاد می‌آورد و گاهی فراموش می‌کند؟ و چگونه می‌شود که فرزند انسان مانند عموها و دائی‌هایش می‌شود؟ (یعنی ویژگی‌های وراثتی آن‌ها را به ارث می‌برد.) امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) رو به امام حسن (علیه‌السّلام) کرده و فرمودند: ‌ای ابامحمد! جوابش را بگو، امام حسن (علیه‌السّلام) جواب سؤالات را فرمودند، آن مرد گفت: گواهی می‌دهم که کسی جز خداوند، شایسته پرستش نیست و همواره به آن گواهی می‌دهم. گواهی می‌دهم که محمد رسول خداست و همواره بدان گواهی می‌دهم. گواهی می‌دهم که تو وصی رسول خدا هستی و به حجت او قیام کرده‌ای- اشاره به امیر مؤمنان کرد- و همواره بدان گواهی می‌دهم. گواهی می‌دهم که تو وصی او هستی و وظایف او را انجام می‌دهی- اشاره به امام حسن کرد. گواهی می‌دهم که حسین بن علی وصی برادر خود و انجام دهنده وظایف وی خواهد بود. گواهی می‌دهم که علی بن الحسین پس از حسین انجام دهنده و ظایف امامت اوست. گواهی می‌دهم که محمد بن علی انجام دهنده وظایف امامت علی بن الحسین است. گواهی می‌دهم که جعفر بن محمد جانشین و انجام دهنده وظایف امامت محمد است. گواهی می‌دهم که موسی (بن جعفر) جانشین و انجام دهنده وظایف امامت جعفر بن محمد است. گواهی می‌دهم که علی بن موسی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت موسی بن جعفر است. گواهی می‌دهم که محمد بن علی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت علی بن موسی است. گواهی می‌دهم که علی بن محمد جانشین و انجام دهنده وظایف امامت محمد بن علی است. گواهی می‌دهم که حسن بن علی جانشین و انجام دهنده وظایف امامت علی بن محمد است. و گواهی می‌دهم که مردی از فرزندان حسن است که تا هنگام ظهور نباید به کنیه و نام خوانده شود. او زمین را از عدالت پر می‌کند چنان که از ستم پر شده است. درود و رحمت و برکات خدا بر تو باد، ‌ای امیر مؤمنان!، سپس برخاست و برفت. امیر مؤمنان فرمودند: ‌ای ابامحمد! دنبالش برو و ببین کجا می‌رود؟ حسن بن علی (علیهما‌السّلام) بیرون آمده و فرمودند: به محض این که پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم به کدام سمت از زمین خدا رفت. سپس خدمت امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) بازگشتم و به او خبر دادم. فرمود: ‌ای ابامحمد! او را می‌شناسی؟ گفتم: خدا و پیغمبرش و امیر مؤمنان داناترند، فرمودند: او خضر (علیه‌السّلام) بود”.

[۱۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۵.

بررسی روایت اول

به اعتقاد علامه محمدتقی مجلسی متوفای۱۰۷۰هـ، این روایت صحیح است و ۹ سند دارد: “و فی الصحیح بتسع طرق، عن ابی‌هاشم الجعفری عن ابی جعفر الثانی محمد بن علی الجواد (علیهما‌السّلام) قال اقبل امیرالمؤمنین ذات یوم و معه الحسن بن علی (علیهما‌السّلام) و هو متکئ علی ید سلمان‌”.

[۱۳] مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین، ج‌۸، ص۶۰۱.

علامه محمدباقر مجلسی (رحمهالله‌علیه) نیز می‌نویسد: “باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم من الله (علیهم‌السّلام) ‌ الحدیث الاول‌: صحیح”.

[۱۴] مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۶، ص۲۰۳.

• مقصود از «عده من اصحابنا» در این سند: «علی بن ابراهیم و علی بن محمد بن عبدالله ابن اذینه واحمد بن عبدالله بن امیه و علی بن الحسن» هستند که مورد اعتماد بودن آنان، جای هیچ تردیدی وجود ندارد.

[۱۵] حلی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال، ص۴۳۰.

• احمد بن محمد البرقی؛ نجاشی می‌گوید: “خود او مورد اعتماد است؛ و کان ثقه فی نفسه…”.

[۱۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۷۶.

[۱۷] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۴۹.

• داود بن القاسم ابو‌هاشم الجعفری؛ نجاشی می‌گوید: داوود بن القاسم ابو‌هاشم الجعفری نزد امامان معصوم (علیهم‌السّلام) از جایگاه بزرگ و رفیعی برخوردار بود. وی مورد اعتماد و گرانقدر است: “کان عظیم المنزله عند الائمه (علیهم‌السّلام)، شریف القدر، ثقه”.

[۱۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۵۶.

شیخ طوسی نیز می‌گوید: “وی گرانقدر بود و نزد امامان معصوم از جایگاه بزرگ و رفیعی برخوردار بود؛ جلیل القدر عظیم المنزله عند الائمه (علیهم‌السّلام)”.

[۱۹] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۲۴.

[۲۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۲۲.

روایت دوم

نام تک‌تک ائمه (علیه‌السّلام) از زبان امام صادق (علیه‌السلام)؛ مرحوم خزاز قمی در کتاب معتبر «کفایه الاثر» روایتی را با سند صحیح از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده است. آن حضرت اصول عقاید شیعه و از جمله امامت را به تفصیل در این روایت توضیح داده و تصریح کرده است که حضرت حجت (علیه‌السّلام) فرزند حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) است:
“حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام: اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَهُ بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ اَعْیَنَ… ثُمَّ قَالَ علیه السلام: اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرَائِضِ واَوْجَبَهَا عَلَی الْاِنْسَانِ مَعْرِفَهُ الرَّبِّ والْاِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّهِ وحَدُّ الْمَعْرِفَهِ اَنَّهُ لَا اِلَهَ غَیْرُهُ ولَا شَبِیهَ لَهُ ولَا نَظِیرَ لَهُ واَنَّهُ یَعْرِفُ اَنَّهُ قَدِیمٌ مُثْبَتٌ بِوُجُودٍ غَیْرُ فَقِیدٍ مَوْصُوفٌ مِنْ غَیْرِ شَبِیهٍ ولَا مُبْطِلٍ‌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَهُ الرَّسُولِ والشَّهَادَهُ لَهُ بِالنُّبُوَّهِ واَدْنَی مَعْرِفَهِ الرَّسُولِ الْاِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ واَنَّ مَا اَتَی بِهِ مِنْ کِتَابٍ اَوْ اَمْرٍ اَوْ نَهْیٍ‌ فَذَلِکَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَهُ الْاِمَامِ الَّذِی بِهِ یَاْتَمُّ بِنَعْتِهِ وصِفَتِهِ واسْمِهِ فِی حَالِ الْعُسْرِ والْیُسْرِ واَدْنَی مَعْرِفَهِ الْاِمَامِ اَنَّهُ عِدْلُ النَّبِیِّ اِلَّا دَرَجَهَ النُّبُوَّهِ ووَارِثُهُ واَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَهُ اللَّهِ وطَاعَهُ رَسُولِ اللَّهِ والتَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ اَمْرٍ والرَّدُّ اِلَیْهِ والْاَخْذُ بِقَوْلِهِ. وَ یَعْلَمُ اَنَّ الْاِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ اَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ…؛ از هشام روایت می‌کنند که وی گفت: نزد حضرت صادق (علیه‌السّلام) بودم. معاویه بن وهب و عبدالملک بن اعین نزد آن حضرت آمدند… سپس امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: بهترین فرائض و واجب‌ترین آنها بر انسان شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست، و حدّاقل معرفت این است که به یکتایی او اقرار کند و شبیه و شریکی برای او قائل نشود، و بداند که او قدیم و ثابت و موجود است، و به چیزی مقیّد نیست، توان او را توصیف شده؛ ولی نه از روی شبیه و مانندی، و بداند که او باطل نیست و مانندش چیزی نیست‌ و او شنوا و بینا است. و پس از او شناخت پیامبر و گواهی به نبوت اوست، و کمترین چیزی که در شناسایی او لازم است این است که اقرار به نبوت او کند، و اینکه آنچه آورده از جمله کتاب یا امر و نهی از نزد خدای (عزّوجلّ) است. و پس از او شناخت امامی است که وصف و نام او در حال سختی و خوشی پیروی می‌شود، و کمترین چیزی که در شناخت امام لازم است، این است که او به جز در مقام نبوت مشابه و همتای پیامبر و وارث اوست؛ و این که اطاعت او اطاعت خداوند و رسول اوست، و در هر امری تسلیم او باشد و (در آنچه نمی‌داند) به او مراجعه کند و گفتار او را آویزه گوش کند. و بداند که پس از رسول خدا علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) امام است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و پس از او منم، و پس از من موسی فرزندم و پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او نیز علی فرزندش سپس فرزندش حسن و حضرت حجت از فرزندان حسن است”.

[۲۱] خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۲۶۰-۲۶۴.

این روایت مطالب زیادی را ثابت می‌کند؛ از جمله:
۱. بعد از شناخت خداوند و پیامبران، شناخت امامی که همتراز خداوند و پیامبر در اطاعت است، واجب است؛
۲. امام بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی بن ابی‌طالب، امام حسن، امام حسین (علیهم‌السّلام) و… است؛
۳. ائمه (علیهم‌السّلام) همتراز با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند و تمام مقامات آن حضرت جز نبوت را دارا هستند؛
۴. اطاعت از امام، اطاعت از پیامبر و اطاعت از خداوند است؛
۵. آخرین امام و حجت، فرزند امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) است.

بررسی روایت دوم

• الحسین بن علی بن الحسین بن موسی؛ نجاشی و شیخ طوسی در باره او گفته‌اند که وی مورد اعتماد است: “ثقه”.

[۲۲] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۶۸.

[۲۳] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۲۳.

[۲۴] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷.

• هَارُونُ بْنُ مُوسَی بن احمد؛ نجاشی می‌گوید: “ابومحمد التلعکبری از قبیله بنی‌شیبان: در میان شیعیان چهره شناخته شده و مورد اعتماد بود. وی قابل اطمینان بود و نمی‌توان به او اشکال گرفت؛ ابو محمد التلعکبری، من بنی شیبان: کان وجها فی اصحابنا ثقه، معتمدا لا یطعن علیه…”.

[۲۵] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۳۹.

شیخ طوسی می‌گوید: “وی عالم گرانقدر و والامقام است. روایات زیادی از وی نقل شده، بی‌نظیر و مورد اعتماد است؛ جلیل القدر، عظیم المنزله، واسع الروایه، عدیم النظر، ثقه. روی جمیع الاصول والمصنفات”.

[۲۶] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۴۹.

[۲۷] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۵۸.

• محمد بن الحسن بن ولید؛ نجاشی می‌گوید: “بزرگ مردم قم، فقیه و پیش‌کسوت آنان به شمار می‌رفت، وی بسیار مورد اعتماد و مطمئن بود و شخصیت برجسته‌ای داشت؛ شیخ القمیین و فقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقه ثقه، عین…”.

[۲۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۸۳.

شیخ طوسی می‌گوید: “وی گرانقدر و والامقام است، به علم رجال تسلط دارد و مورد اعتماد است. در فقه نکته سنج و آگاه و مطمئن است؛ جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به… جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقه”.

[۲۹] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۳۷.

[۳۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۱۹.

• محمد بن الحسن بن فروخ الصفار؛ نجاشی می‌گوید: “در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت؛ کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقه، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایه”.

[۳۱] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۵۴.

[۳۲] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۶۳.

• یعقوب بن یزید؛ نجاشی می‌گوید: “وی مورد اعتماد و بسیار صادق و راستگو بود؛ وکان ثقه صدوقا…”.

[۳۳] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۵۰.

شیخ طوسی می‌گوید: وی روایات بسیاری نقل کرده و مورد اعتماد است: “کثیر الروایه، ثقه”.

[۳۴] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۶۴.

[۳۵] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۱۵۶.

• محمد بن ابی‌عمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او می‌گوید: “وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزله فینا وعند المخالفین…”.

[۳۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۲۶.

و شیخ طوسی می‌گوید: “وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است؛ و کان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه، وانسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم”.

[۳۷] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۱۸.

[۳۸] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱-۲۹۲.

• هشام بن سالم؛ نجاشی می‌گوید: وی بسیار مورد اعتماد و اطمینان است: “ثقه ثقه”.

[۳۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۳۴.

[۴۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۳۲۴.

روایت سوم

شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) در کتاب شریف عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) به نقل از آن‌حضرت می‌نویسد: امام رضا (علیه‌السّلام) نام تک‌تک جانشینان خود را تا حضرت حجت (علیه‌السّلام) می‌برند:
“حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ‌ لَمَّا اَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا (علیه‌السّلام) قَصِیدَتِیَ الَّتِی اَوَّلُهَا مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَهٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ‌ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ اِلَی قَوْلِی‌: خُرُوجُ اِمَامٍ لَا مَحَالَهَ خَارِجٌ‌ یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللَّهِ والْبَرَکَاتِ‌ یُمَیِّزُ فِینَا کُلَّ حَقٍّ وبَاطِلٍ‌وَ یُجْزِی عَلَی النَّعْمَاءِ والنَّقِمَاتِ‌ بَکَی الرِّضَا (علیه‌السّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا خُزَاعِیُّ نَطَقَ‌ رُوحُ‌ الْقُدُسِ‌ عَلَی لِسَانِکَ بِهَذَیْنِ الْبَیْتَیْنِ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْاِمَامُ ومَتَی یَقُومُ فَقُلْتُ لَا یَا سَیِّدِی اِلَّا اَنِّی سَمِعْتُ بِخُرُوجِ اِمَامٍ مِنْکُمْ یُطَهِّرُ الْاَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ ویَمْلَؤُهَا عَدْلًا. فَقَالَ یَا دِعْبِلُ الْاِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّهُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِی غَیْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِی ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ فَیَمْلَاَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وظُلْماً واَمَّا مَتَی فَاِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ وَلَقَدْ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهم‌السّلام) اَنَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَتَی یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ؟ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَهِ «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ والْاَرْضِ لا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَهً»؛

[۴۱] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۷.

دعبل خزاعی می‌گوید: هنگامی که قصیده خود را که با این ابیات شروع می‌شد: «مدارس آیات خلت من تلاوه ومنزل وحی مقفر العرصات» برای حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) خواندم، موقعی زمانی که به این شعر رسیدم: «خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم اللَّه والبرکات‌ ••• یمیّز فینا کلّ حقّ وباطل ویجزی علی النعماء والنقمات؛ ظهور امامی که ناگزیر از آن هستیم، حتمی است او به نام خدا و برکات او قیام می‌کند تا در میان ما هر حقی را از باطل تمیز دهد و پاداش هر نعمت و نقمتی را عطا نماید.»
حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) با شنیدن این اشعار سخت گریستند، آنگاه رو به من کرده و فرمودند: ‌ای خزاعی! روح‌القدس با زبان تو این دو بیت را خواند! آیا می‌دانی این امام کیست و چه زمانی قیام می‌کند؟ گفتم: آقای من! نه! این قدر شنیده‌ام که امامی از نسل شما قیام می‌کند، و زمین را از لوث فساد پاک می‌گرداند و آن را پر از عدل خواهد کرد؛ چنان که پر از ظلم‌ شده باشد. حضرت فرمودند: ‌ای دعبل! پسرم محمد امام بعد از من است و بعد از او پسرش علی؛ بعد از او نیز پسرش حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم، امام امت است که (اهل ایمان) در زمان غیبتش انتظار او را می‌کشند و بعد از ظهورش از وی فرمان‌برداری می‌کنند. اگر تنها یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد خداوند آن روز را به‌اندازه‌ای طولانی می‌کند تا او بیاید و جهان را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده است. اما چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ نمی‌توان وقت آن را تعیین نمود. پدرم (موسی بن جعفر) از پدرش و آن حضرت از پدرانش از علی (علیه‌السّلام) روایت کرده‌اند که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤال شد: حضرت قائم که از نسل شما است چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ ایشان فرمودند: آمدن وی مثل آمدن روز رستاخیز است که خداوند در قرآن می‌فرماید: «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَهً؛

[۴۲] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۷.

کسی جز خداوند وقت آن را معلوم نمی‌کند، این مطلب در آسمان‌ها و زمین گران آمده» آن حضرت به طور ناگهانی به سوی شما خواهد آمد”.

[۴۳] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۹۷.

این روایت امامت امام رضا (علیه‌السّلام) تا امامت حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و همچنین غیبت طولانی حضرت حجت و ظهور آن حضرت و… ثابت می‌کند.

بررسی روایت سوم

• احمد بن زیاد بن جعفر همدانی؛ نخستین راوی در سند روایت احمد بن زیاد همدانی استاد شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) است. وی در باره استادش می‌گوید: “او شخصی مورد اعتماد، متدین و فاضل بود. رحمت و رضوان خداوند بر او باد؛ و کان رجلا ثقه دینا فاضلا (رحمه‌الله‌علیه) و رضوانه”.

[۴۴] صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص۳۶۹.

• علی بن ابراهیم بن‌ هاشم؛ نجاشی در باره او می‌گوید: “علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب”.

[۴۵] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۰.

[۴۶] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲.

• ابراهیم بن‌هاشم؛ سید بن طاووس در سندی که ابراهیم بن‌ هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: “و رواه الحدیث ثقات بالاتفاق”.

[۴۷] ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص۱۵۸.

[۴۸] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱.

این جمله به روشنی ثابت می‌کند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشته‌اند.
• عبدالسلام بن صالح ابوالصلت الهروی؛ نجاشی می‌گوید: “وی مورد اطمنینان است و احادیثش مطابق واقع است؛ ثقه، صحیح الحدیث”.

[۴۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۴۵.

[۵۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۸.

روایت چهارم

شیخ کلینی (رحمهالله‌علیه) در کتاب شریف کافی روایتی را نقل می‌کند که امام کاظم (علیه‌السّلام) در این روایت به شیعیان توصیه کرده است در سجده شکر خود ذکری را بخوانند. در این ذکر از ائمه دوازده گانه (علیهم‌السّلام) یاد شده است:
“عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الْمَاضِیَ (علیه‌السّلام) عَمَّا اَقُولُ فِی سَجْدَهِ الشُّکْرِ فَقَدِ اخْتَلَفَ اَصْحَابُنَا فِیهِ: فَقَالَ: قُلْ واَنْتَ سَاجِدٌ: اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی‌ وعَلِیّاً وفُلَاناً وفُلَاناً اِلَی آخِرِهِمْ اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ عَدُوِّهِمْ اَتَبَرَّاُ اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُکَ دَمَ الْمَظْلُومِ ثَلَاثاً اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُکَ بِاِیوَائِکَ عَلَی نَفْسِکَ‌ لِاَوْلِیَائِکَ لِتُظْفِرَنَّهُمْ بِعَدُوِّکَ وعَدُوِّهِمْ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وعَلَی الْمُسْتَحْفَظِینَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ…؛ عبدالله بن جندب می‌گوید: از امام کاظم (علیه‌السّلام) در باره سجده شکر سؤال کردم و این که اصحاب ما (شیعیان) در باره آن دیدگاه‌های مختلفی دارند؛ پس آن حضرت فرمود که در حال سجده بگو: «بار الها من تو را، فرشتگانت را، پیامبران و فرستادگانت را و تمامی مخلوقات و بندگانت را گواه می‌گیرم که خداوند یکتا، پروردگار من است. اسلام دین من است. محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر من و علی و فلانی و فلانی (نام همه ائمه را بیاورد) امامان و پیشوایان دین من هستند. با آنها دوست و از دشمنانشان بیزارم. بارالها، تو را سوگند می‌دهم به خون ریخته ‌شده مظلوم سه بار پروردگارا، تو را سوگند می‌دهم به آن قسمی که یاد کرده‌ای و وعده‌ داده‌ای که دشمنان خود را به دست ما و به دست‌ مؤمنین هلاک کنی. بار خدایا، تو را به آن سوگندی که یاد کرده و وعده فرموده‌ای تا یاران و دوستدارانت را بر دشمنان خود و دشمنان آنان (دوستداران) پیروز سازی قسم می‌دهم که بر محمّد و حافظان دین و اهل بیت معصوم درود فرستی» (سه بار)”.

[۵۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۳، ص۳۲۵.

شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) با همین سند این روایت را نقل کرده است که در آن نام تک‌تک ائمه (علیهم‌السّلام) نیز آورده شده و تصریح شده است که حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، فرزند امام عسکری (علیه‌السّلام) است:
“رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جُنْدَبٍ‌ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهما‌السّلام) اَنَّهُ قَالَ‌ تَقُولُ‌ فِی سَجْدَهِ الشُّکْرِ اللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ واُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ واَنْبِیَاءَکَ ورُسُلَکَ وجَمِیعَ خَلْقِکَ اَنَّکَ‌ اَنْتَ اللَّهُ رَبِّی والْاِسْلَامَ دِینِی ومُحَمَّداً نَبِیِّی‌ وعَلِیّاً والْحَسَنَ والْحُسَیْنَ- وعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ومُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وعَلِیَّ بْنَ مُوسَی ومُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ- وعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ والْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ والْحُجَّهَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‌ (علیهم‌السّلام) اَئِمَّتِی بِهِمْ اَتَوَلَّی ومِنْ اَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّاُ. اللَّهُمَّ اِنِّی اَنْشُدُک‌…”.

[۵۲] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۳۲۹، ح۹۶۷.

طبق این روایت حضرت حجت علیه السلام، فرزند امام عسکری (علیه‌السّلام) هستند.

بررسی روایت چهارم

علامه مجلسی سند این روایت را به خاطر وجود ابراهیم بن‌ هاشم در سند «حسن» دانسته است، آن جا که می‌گوید: “الحدیث السابع عشر: حسن”.

[۵۳] مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۱۵، ص۱۳۵.

• علی بن ابراهیم بن‌ هاشم؛ “نجاشی می‌گوید: علی بن ابراهیم بن هشام قمی در نقل روایات و احادیث مورد اعتماد و مطمئن است و مذهب و اعتقادات راستینی نیز دارد؛ قال النجاشی: القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب”.

[۵۴] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲ ص۲۱۲.

• ابراهیم بن‌هاشم؛ سید بن طاووس در سندی که ابراهیم بن‌هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته: “ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق”.

[۵۵] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱ ص۲۹۱.

این جمله به روشنی ثابت می‌کند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشته‌اند.
• عبدالله بن جندب؛ شیخ طوسی می‌گوید: “وی اهل کوفه و مورد اعتماد و اطمینان است؛ قال الشیخ: کوفی ثقه”.

[۵۶] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۵۹.

دسته دوم روایات

دسته دوم: امام عسکری (علیه‌السّلام) به شیعیانش خبر داد که صاحب فرزند شده است. امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) در زمانی زندگی می‌کرد که بیشترین خفقان و اختناق از سوی دشمنان آن حضرت وجود داشت؛ تا جایی که گاه و بیگاه به خانه آن حضرت می‌ریختند و به دنبال وجود نازنین حضرت مهدی (علیه‌السّلام) می‌گشتند تا او را دستگیر نموده و به خیال خودشان از نابود شدن حکومت‌شان جلوگیری کنند. در چنین وضعیتی امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نمی‌توانست فرزندش را به هر کسی نشان داده و همگان را از وجود آن حضرت باخبر سازد. از این میان تنها برخی از شیعیان که امام عسکری (علیه‌السّلام) به آن‌ها اعتماد کامل داشت، از آن حضرت شنیدند که صاحب فرزند شده و در برخی از موارد از نزدیک حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را ملاقات کردند.

روایت پنجم

ابو‌هاشم جعفری از جمله راویان موثقی است که امام عسکری (علیه‌السّلام) از وجود فرزندش حضرت مهدی به او خبر داده‌است. مرحوم کلینی این روایت را به سند صحیح آورده‌است:
“مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اِسْحَاقَ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: جَلَالَتُکَ تَمْنَعُنِی مِنْ مَسْاَلَتِکَ فَتَاْذَنُ لِی اَنْ اَسْاَلَکَ فَقَالَ: سَلْ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ وَلَدٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ فَقُلْتُ: فَاِنْ حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَاَیْنَ اَسْاَلُ عَنْهُ؟ قَالَ: بِالْمَدِینَهِ؛ ابو‌هاشم جعفری می‌گوید: به امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) عرض‌کردم: جلالت و بزرگی شما مرا از پرسش باز می‌دارد، اجازه می‌فرمائید از شما سؤالی کنم؟ فرمود، بپرس، عرض‌کردم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری، عرض‌کردم: اگر برای شما پیش آمدی کند، در کجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدینه.

[۵۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲۸.

بررسی روایت پنجم

در سند این روایت سه نفر از راویان: ۱. محمد بن یحی العطار؛ ۲. احمد بن اسحاق؛ ۳. ابو‌هاشم جعفری واقع شده‌اند که باید هریک آنان را بررسی کرد.
• محمد بن یحیی العطار؛ راوی نخست این روایت، ‌ محمد بن یحیای عطار است. این شخص از دیدگاه رجال‌شناسان شیعه، ثقه است. نجاشی از بزرگان رجالیون در باره او می‌گوید: “محمد بن یحیی ابو جعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث؛ محمد بن یحی ابو جعفر عطار قمی، ‌ از بزرگان اصحاب امامیه در زمان خودش، موثق، بزرگ قوم است و روایات بسیاری را نقل کرده‌است”.

[۵۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۵۳.

• احمد بن اسحاق؛ دومین راوی در این روایت، احمد بن اسحاق قمی است. نجاشی در باره او می‌نویسد: “احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص الاشعری، ابو علی القمی، وکان وافد القمیین، وروی عن ابی جعفر الثانی وابی الحسن علیهما السلام، وکان خاصه ابی محمد علیه السلام؛ احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن احوص اشعری، ابوعلی قمی است، او نماینده مردم قم بود و از ابی‌جعفر و امام علی النقی (علیهما‌السّلام) روایت کرده است و از یاران ویژه‌ای امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) بود”.

[۵۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۹۱.

شیخ طوسی نیز در فهرست او را به همان عبارت نجاشی ستوده و اضافه می‌کند که او امام زمان (علیه‌السّلام) را دیده‌است: “الاشعری، ابوعلی، کبیرالقدر، و کان من خواص ابی‌محمد علیه السلام، و رای صاحب الزمان علیه السلام، و هو شیخ القمیین و وافدهم”.

[۶۰] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۷۰.

و در رجال خود او را ثقه دانسته است: “احمد بن اسحاق بن سعد الاشعری، قمی، ثقه”.

[۶۱] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۹۷.

• ابو‌هاشم الجعفری؛ اسم ابو‌هاشم، داود، فرزند قاسم و کنیه‌اش ابو‌هاشم است. او شخصی بزرگوار و مورد وثوق است. نجاشی در باره او می‌نویسد: “داود بن القاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ابو‌هاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزله عند الائمه (علیهم‌السّلام)، شریف القدر، ثقه، روی ابوه عن ابی عبدالله علیه السلام؛ داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ابو‌هاشم جعفری در نزد ائمه (علیهم‌السّلام) دارای منزلت بزرگ بود، او یک انسان با شرافت و ثقه است. و پدرش از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده است”.

[۶۲] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۵۶.

شیخ طوسی نیز او را موثق و جلیل‌القدر تعریف کرده‌است: “داود بن القاسم الجعفری، یکنی ابا‌هاشم، من ولد جعفر بن ابی طالب علیه السلام، ثقه جلیل القدر؛ داود بن قاسم جعفری کنیه‌اش ابوهاشم از فرزندان جعفر بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است، او فرد موثق و جلیل‌القدر است”.

[۶۳] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۷۵.

بنابراین سند این روایت در نهایت اتقان و تمام روات آن از بزرگان تاریخ شیعه هستند. از نظر دلالت نیز روشن و صریح در این است که امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرزند دارد که ابو‌هاشم را به او راهنمائی می‌کند.

روایت ششم

محمد بن علی بن بلال می‌گوید: دو بار امام عسکری از وجود فرزندش به من خبر داده است، مرحوم کلنیی و شیخ مفید روایت کرده‌اند:
“عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ قَالَ: خَرَجَ اِلَیَّ مِنْ اَبِی مُحَمَّدٍ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِسَنَتَیْنِ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ خَرَجَ اِلَیَّ مِنْ قَبْلِ مُضِیِّهِ بِثَلَاثَهِ اَیَّامٍ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه؛ محمد بن علی بن بلال می‌گوید: از جانب امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، دو سال پیش از وفاتش پیامی به من رسید که از جانشین بعد از خود به من خبر داد، بار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد”.

[۶۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲۸.

[۶۵] مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴۸.

بررسی روایت ششم

در سند این روایت نیز دو نفر: ۱. علی بن محمد ۲. محمد بن علی بن بلال واقع شده است:
• علی بن محمد؛ “علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان الرازی الکلینی المعروف بعلان یکنی ابا الحسن. ثقه، عین. له کتاب اخبار القائم علیه السلام”.

[۶۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۰.

• محمد بن علی بن بلال؛ “محمد بن علی بن بلال، ثقه”.

[۶۷] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۰۱.

این روایت که با سند صحیح نقل شده است، به روشنی ثابت می‌کند که امام عسکری (علیه‌السّلام) فرزند داشته است و به محمد بن علی بن بلال خبر داده و جانشین را معرفی کرده است.

روایت هفتم

شیخ طوسی (رحمه‌الله‌علیه) روایتی را نقل کرده است که در آن، امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) به ابو‌هاشم جعفری از به وجود آمدن فرزنش حضرت حجت (سلام‌الله‌علیه) خبر داده است:
“وَرَوَی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَحْبُوساً مَعَ اَبِی مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) فِی حَبْسِ الْمُهْتَدِی بْنِ الْوَاثِقِ فَقَالَ لِی یَا بَا هَاشِمٍ اِنَّ هَذَا الطَّاغِیَ اَرَادَ اَنْ یَعْبَثَ‌ بِاللَّهِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ وَقَدْ بَتَرَ اللَّهُ عُمُرَهُ وَجَعَلَهُ لِلْقَائِمِ مِنْ بَعْدِهِ وَلَمْ یَکُنْ لِی وَلَدٌ وَسَاُرْزَقُ‌ وَلَداً. قَالَ اَبُو هَاشِمٍ فَلَمَّا اَصْبَحْنَا شُغِبَ الْاَتْرَاکُ عَلَی الْمُهْتَدِی فَقَتَلُوهُ وَوَلِیَ الْمُعْتَمِدُ مَکَانَهُ وَسَلَّمَنَا اللَّهُ تَعَالَی؛ سعد بن عبدالله از ابو‌هاشم جعفری نقل می‌کند که من به همراه حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) در زندان مهتدی پسر واثق حضرت عسکری (علیه‌السّلام) زندانی بودم، آن حضرت فرمود: این ستمگر تصمیم دارد امشب با خدا به شوخی بپردازد؛ ولی خدا عمر او را قطع می‌کند و مقامش را در اختیار جانشینش قرار می‌دهد. با این‌که اکنون من فرزندی ندارم؛ ولی به زودی صاحب فرزند می‌شوم. ابو‌هاشم گفت: فردا صبح ترک‌ها بر مهتدی شوریده او را کشتند و معتمد به جای او نشست و ما نجات یافتیم”.

[۶۸] طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۲۰۵.

بررسی روایت هفتم

• سند شیخ طوسی تا سعد بن عبدالله؛ “عده من اصحابنا منهم: الشیخ ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان المفید و الحسین بن عبیدالله و احمد بن عبدون و غیرهم

[۶۹] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۶۱.

عن محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، عن ابیه ومحمد بن الحسن، عن سعد بن عبدالله و قال شیخ الطائفه: اخبرنا الحسین بن عبید الله و ابن ابی‌جید، عن احمد بن محمد بن یحیی العطار، عن ابیه، عن سعد بن الله جمیعا”.
مرحوم آیت‌الله خوئی در باره سند شیخ طوسی تا سعد بن عبدالله می‌گوید: “وطریق الصدوق الیه: ابوه، ومحمد بن الحسن (رضی‌الله‌عنهما) و الطریق کطریق الشیخ الیه صحیح”.

[۷۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۸۳.

بنابراین سند شیخ تا سعد بن عبدالله صحیح است و شکی در وثاقت این افراد نیست.
• سعد بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: “شیخ هذه الطائفه وفقیهها ووجهها…”.

[۷۱] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۷۷.

و شیخ طوسی نیز می‌گوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: “جلیل القدر، ثقه”.

[۷۲] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۳۵.

[۷۳] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۷۷.

• ابو‌هاشم الجعفری؛ اسم ابو‌هاشم، داود، فرزند قاسم و کنیه‌اش ابو‌هاشم است. او شخصی بزرگوار و مورد وثوق است. نجاشی در باره او می‌نویسد: “داود بن القاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ابو‌هاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزله عند الائمه (علیهم‌السّلام)، شریف القدر، ثقه، روی ابوه عن ابی عبدالله علیه السلام، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ابو‌هاشم جعفری در نزد ائمه (علیهم‌السّلام) دارای منزلت بزرگ بود، او یک انسان با شرافت و ثقه است. و پدرش از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده است”.

[۷۴] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۵۶.

شیخ طوسی نیز او را موثق و جلیل القدر تعریف کرده‌است: “داود بن القاسم الجعفری، یکنی ابا‌هاشم، من ولد جعفر بن ابی‌طالب علیه السلام، ثقه جلیل القدر؛ داود بن قاسم جعفری کنیه‌اش ابوهاشم از فرزندان جعفر بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) است، او فرد موثق و جلیل‌القدر است”.

[۷۵] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۷۵.

پس سند این روایت نیز صحیح است و ثابت می‌کند که امام عسکری (علیه‌السّلام) پیش از تولد حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از به دنیا آمدن آن حضرت خبر داده است.

دسته سوم روایات

دسته سوم: دیده شدن حضرت مهدی (علیه‌السّلام) در زمان غیبت. علاوه بر روایاتی که گذشت و ثابت می‌کرد که امام عسکری (علیه‌السّلام) صاحب فرزند بوده و به شیعیانش خبر داده است، روایات دیگری با سندهای صحیح در کتاب‌های شیعه یافت می‌شود که تعدادی از شیعیان خاص در زمان غیبت صغری و یا در کودکی وجود نازنین آن حضرت را دیده و برای دیگران تعریف کرده است.

روایت هشتم

یکی از کسانی که به دیدار حضرت مهدی (علیه‌السّلام) بار یافته، نائب و سفیر او عثمان بن سعید عمری است، او در جواب سؤال عبدالله بن جعفر حمیری که از راویان موثق است تصریح می‌کند که امام زمان (علیه‌السّلام) را دیده‌ است. مرحوم کلینی این روایت را با سند صحیح این‌گونه نقل کرده‌است:
“مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ: اجْتَمَعْتُ اَنَا وَالشَّیْخُ اَبُو عَمْرٍو رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ اَحْمَدَ بْنِ اِسْحَاقَ فَغَمَزَنِی اَحْمَدُ بْنُ اِسْحَاقَ اَنْ اَسْاَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اَبَا عَمْرٍو اِنِّی اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَکَ عَنْ شَیْ‌ءٍ وَ مَا اَنَا بِشَاکٍّ فِیمَا اُرِیدُ اَنْاَسْاَلَکَ عَنْهُ فَاِنَّ اعْتِقَادِی وَدِینِی اَنَّ الْاَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ اِلَّا اِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ بِاَرْبَعِینَ یَوْماً فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ رُفِعَتِ الْحُجَّهُ وَاُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَهِ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُ نَفْساً اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْراً فَاُولَئِکَ اَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَهُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَهُ وَلَکِنِّی اَحْبَبْتُ اَنْ اَزْدَادَ یَقِیناً وَاِنَّ اِبْرَاهِیمَ (علیه‌السّلام) سَاَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَنْ یُرِیَهُ «کَیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ اَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی». … ثُمَّ قَالَ: سَلْ حَاجَتَکَ فَقُلْتُ لَهُ: اَنْتَ رَاَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ اَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام؟ فَقَالَ: اِی وَاللَّهِ وَرَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَاَوْمَاَ بِیَدِهِ….؛ عبدالله بن جعفر حمیری می‌گوید: من با عثمان بن سعید عمروی سفیر امام زمان (علیه‌السّلام) در خانه احمد بن اسحاق، وکیل امام بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از جانشین امام عسکری بپرسم، من به سفیر امام زمان عثمان بن سعید گفتم: می‌خواهم سؤالی مطرح کنم. سؤال من در اثر شک و تردید نیست، زیرا کیش و آئین من بر این است که زمین از حجت خالی نمی‌ماند، مگر چهل روز قبل از قیامت که در آن روز حجت خدا به آسمان پر می‌کشد. در آن روز راه توبه و بازگشت به ایمان مسدود می‌شود آن سان که بعد از آن نه ایمان کسی پذیرفته شود که تا آن روز کافر بوده است، و نه کردار شایسته مردمان مورد قبول می‌افتد که پاداشی بر آن مترتب گردد. مردمی که در آن چهل روز بر روی زمین باشند بدکاره‌های خلق خدا هستند و عالم هستی بر سر همانان خراب می‌شود. با این اعتقاد و یقین، دوست دارم بر یقین خود بیفزایم. همانا ابراهیم خلیل از خدا مسالت کرد تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می‌کند. و خدا به او گفت: مگر این را باور نداری؟ ابراهیم گفت: «چرا باور دارم. اما می‌خواهم اطمینان و آرامش دل بیابم». من نیز به شما که سفیر امام زمانی وثوق کامل دارم‌ …. عثمان بن سعید گفت: سؤال خود را مطرح کن و آنچه حاجت داری بپرس. من گفتم: «تو خودت جانشین امام حسن عسکری را دیده‌ای؟». گفت: آری به خدا. موقعی که او را دیدم گردن او تا این حد رشد کرده بود و به دست خود اشاره کرد …”.

[۷۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲۹.

بررسی روایت هشتم

• مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ؛ نجاشی در بار او می‌نویسد که او مورد اعتماد، سرشناس و کاتب امام عصر (علیه‌السّلام) بوده است: “محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری ابو جعفر القمی، کان ثقه، وجها، کاتب صاحب الامر علیه السلام”.

[۷۷] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۵۴.

• مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار؛ نجاشی می‌گوید که او بزرگ قمی‌ها در زمان خود، مورد اعتماد و سرشناس بود: “محمد بن یحیی ابو جعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث”.

[۷۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۵۳.

• عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی می‌گوید که او بزرگ قمی‌ها و سرشناس آنان بود: “عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم”.

[۷۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۱۹.

و شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: “عبدالله بن جعفر الحمیری القمی، یکنی اباالعباس، ثقه …”.

[۸۰] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۶۷.

“عبدالله بن جعفر الحمیری، قمی، ثقه”.

[۸۱] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۰۰.

• احمد بن اسحاق القمی؛ نجاشی می‌گوید: “وکان وافد القمیین، وروی عن ابی جعفر الثانی و ابی الحسن علیهما السلام، و کان خاصه ابی محمد علیه السلام؛ او نماینده مردم قم بود و از ابی جعفر و امام علی النقی (علیهما‌السّلام) روایت کرده است و از یاران ویژه‌ای امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) بود”.

[۸۲] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۹۱.

شیخ طوسی نیز در فهرست او را به همان عبارت نجاشی ستوده و اضافه می‌کند که او امام زمان (علیه‌السّلام) را دیده‌است: “الاشعری، ابو علی، کبیر القدر، وکان من خواص ابی محمد علیه السلام، ورای صاحب الزمان علیه السلام، وهو شیخ القمیین ووافدهم”.

[۸۳] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۷۰.

و در رجال خود او را ثقه دانسته است: “احمد بن اسحاق بن سعد الاشعری، قمی، ثقه”.

[۸۴] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۹۷.

• عثمان بن سعید العمری؛ شیخ طوسی می‌گوید که او گرانقدر، مورد اعتماد و وکیل امام (علیه‌السّلام) بوده است: “عثمان بن سعید العمری الزیات، ویقال له: السمان، یکنی ابا عمرو، جلیل القدر ثقه، وکیله علیه السلام”.

[۸۵] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۰۱.

سند این روایت صحیح اعلائی است و تمام روات آن از برترین راویان تاریخ شیعه هستند.

روایت نهم

شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه می‌نویسد: محمد بن عثمان عمری، حضرت حجت بن الحسن (علیه‌السّلام) را در کنار خانه خدا زیارت کرده است:
“وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ اَنَّهُ قَالَ: سَاَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ رَاَیْتَ صَاحِبَ هَذَا الْاَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ وَ آخِرُ عَهْدِی بِهِ عِنْدَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَهُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ اَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَاَرْضَاهُ‌ وَرَاَیْتُهُ مُتَعَلِّقاً بِاَسْتَارِ الْکَعْبَهِ فِی الْمُسْتَجَارِ وَهُوَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِی مِنْ اَعْدَائِکَ؛ از عبدالله بن جعفر حمیری روایت شده است که از محمد بن عثمان العمری که خداوند از او راضی باد سؤال کردم و گفتم: آیا صاحب الامر را دیده‌ای؟ پس گفت: بلی، آخرین دیدارم با ایشان در کنار بیت الله الحرام بود که آن حضرت می‌فرمود: خدایا آن چه را که به من وعده داده‌ای عملی کن. محمد بن عثمان گفت: و دیدم که پرده کعبه را در رکن مستجار گرفته و می‌فرمود: خدایا به وسیله من از دشمنانت انتقام بگیر”.

[۸۶] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۲، ص۵۲۰.

بررسی روایت نهم

شیخ صدوق در مشیخه کتاب من لایحضر سند خود را از عبدالله بن جعفر حمیری این گونه نقل کرده است: “و ما کان فیه عن عبدالله بن جعفر الحمیری فقد رویته عن ابی، و محمد بن الحسن، و محمد بن موسی بن المتوکل (رضی‌الله‌عنهم) عن عبدالله بن جعفر بن جامع الحمیری”.

[۸۷] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۵۱۰.

پس شیخ صدوق در حقیقت این روایت را از سه نفر: پدر بزگوارش، محمد بن الحسن و محمد بن موسی المتوکل از عبدالله بن جعفر از محمد بن عثمان العمری نقل کرده است. این سند هیچ اشکالی ندارد و تمام راویان آن از بزرگان تاریخ شیعه به شمار می‌روند:
• علی بن الحسین بن بابویه؛ او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او می‌گوید: “شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم…”.

[۸۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۱.

شیخ طوسی نیز او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه می‌داند: “کان فقیها، جلیلا، ثقه”.

[۸۹] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۵۷.

• محمد بن الحسن بن ولید؛ نجاشی می‌گوید که او بزرگ مردم قم، فقیه باسابقه و پیش‌کسوت بود و دارای قدر و منزلت عظیمی است و شخصیت برجسته‌ای دارد: “شیخ القمیین و فقیههم، و متقدمهم و وجههم ثقه ثقه، عین…”.

[۹۰] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۸۳.

شیخ طوسی نیز می‌گوید که وی عالم گرانقدر، آگاه به علم رجال و در فقه تسلط کافی داشت و مورد اعتماد بود: “جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به… جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقه”.

[۹۱] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۳۷.

[۹۲] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۱۹.

• عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی می‌گوید که او بزرگ قمی‌ها و چهره سرشناس آنان بود: “عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم”.

[۹۳] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۱۹.

شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: “علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقه…”.

[۹۴] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۶۷.

“عبدالله بن جعفر الحمیری، قمی، ثقه”.

[۹۵] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۰۰.

• محمد بن عثمان العمری؛ شیخ طوسی می‌گوید که او و پدر بزرگوارش وکیل حضرت صاحب الزمان بودند و نزد شیعیان جایگاه بلندی داشتند: “محمد بن عثمان بن سعید العمری، یکنی ابا جعفر، و ابوه یکنی ابا عمرو، جمیعا وکیلان من جهه صاحب الزمان علیه السلام، ولهما منزله جلیله عند الطائفه”.

[۹۶] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۴۷.

بنابراین سند این روایت هم کاملا صحیح است و ثابت می‌کند که محمد بن عثمان عمری آن حضرت را در زمان غیبت صغری و در کنار خانه کعبه دیده است.

روایت دهم

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه این گونه نقل کرده است:
“حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: اِنِّی اَسْاَلُکَ سُؤَالَ اِبْرَاهِیمَ رَبَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حِینَ قَالَ لَهُ «رَبِّ اَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‌ قالَ اَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی‌ وَلکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» فَاَخْبِرْنِی عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ هَلْ رَاَیْتَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ وَلَهُ رَقَبَهٌ مِثْلُ ذِی وَاَشَارَ بِیَدِهِ اِلَی عُنُقِه‌؛ عبد اللَّه بن جعفر حمیری می‌گوید: به محمد بن عثمان عمری گفتم من از تو همان سؤالی را می‌کنم که ابراهیم (علیه‌السّلام) از پروردگارش پرسد وقتی گفت: «پروردگارا به من نشان بده چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی گفت: مگر ایمان نداری؟ عرض‌کرد: چرا، ولی می‌خواهم دلم مطمئن شود» به من خبرده از صاحب الامر که او را دیدی؟ فرمود: آری، گردنی دارد مانند این و با دست خود اشاره به گردن خود نمود”.

[۹۷] صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص۴۳۵، ‌ح۳.

بررسی روایت دهم

راویان این حدیث نیز همگی مورد وثوق هستند؛
• محمد بن الحسن بن ولید؛ نجاشی درباره او می‌نویسد: “محمد بن الحسن بن احمد بن الولید ابو جعفر شیخ القمیین، وفقیههم، و متقدمهم، و وجههم. و یقال: انه نزیل قم، و ما کان اصله منها. ثقه ثقه، عین، مسکون الیه”.

[۹۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۸۳.

شیخ طوسی نیز درباره او می‌نویسد: “محمد بن الحسن بن احمد بن الولید القمی، جلیل القدر بصیر بالفقه، ثقه”.

[۹۹] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۳۹.

• عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ؛ نجاشی می‌گوید که او بزرگ قمی‌ها و چهره سرشناس آنان بود: “عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم”.

[۱۰۰] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۱۹.

شیخ طوسی نیز او را در دو کتاب خود توثیق کرده است: “علیه السلام جعفر الحمیری القمی، یکنی ابا العباس، ثقه…”.

[۱۰۱] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۶۷.

“عبدالله بن جعفر الحمیری، قمی، ثقه”.

[۱۰۲] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۰۰.

• محمد بن عثمان العمری؛ محمد بن عثمان بن سعید، یکی از وکیلان و نواب خاص امام عصر (علیه‌السّلام) بوده و جایگاه عظیمی در نزد امام عسکری و حضرت مهدی (علیهما‌السّلام) داشته است؛ چنانچه شیخ طوسی در باره او و پدر بزرگوارش می‌نویسد: “محمد بن عثمان بن سعید العمری، یکنی ابا جعفر، و ابوه یکنی ابا عمرو، جمیعا وکیلان من جهه صاحب الزمان علیه السلام، ولهما منزله جلیله عند الطائفه”.

[۱۰۳] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۴۴۷.

روایت یازدهم

شیخ کلینی در کتاب شریف کافی می‌نویسد:
“عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلْعَمْرِیِّ قَدْ مَضَی اَبُو مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) فَقَالَ قَدْ مَضَی وَلَکِنْ قَدْ خَلَّفَ فِیکُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذَا وَاَشَارَ بِیَدِهِ؛ حمدان القلانسی گوید: به عثمان بن سعید گفتم: امام عسکری از دنیا رفت؟ پس گفت: بلی؛ ولی در میان باقی گذاشت کسی را که گردن او این چنین است ـبا دستش نشان دادـ”.

[۱۰۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۳۳۱.

بررسی روایت یازدهم

• عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ العلان الکلینی؛ مرحوم نجاشی می‌گوید که او مورد اعتماد و چهره سرشناسی بود: “علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان الرازی الکلینی المعروف بعلان یکنی ابا الحسن. ثقه، عین. له کتاب اخبار القائم (علیه‌السلام)”.

[۱۰۵] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۰.

• حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ؛ مرحوم کشی می‌گوید که او فقیه، مورد اعتماد و اهل خیر بود: “و اما محمد بن احمد النهدی: وهو حمدان القلانسی کوفی فقیه ثقه خیر”.

[۱۰۶] طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ج۲، ص۸۱۲.

دسته چهارم روایات

دسته چهارم: حضرت مهدی (علیه‌السّلام) نهمین فرزند، از نسل امام حسین (علیه‌السّلام) است.

روایت دوازدهم

شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) در کتاب «الخصال» با سند صحیح از سلمان فارسی نقل می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امام حسین (علیه‌السّلام) را امام، فرزند امام و پدر ائمه (علیهم‌السّلام) معرفی کرده است:
“حَدَّثَنَا اَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اَبِی خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واِذَا الْحُسَیْنُ عَلَی فَخِذَیْهِ وهُوَ یُقَبِّلُ عَیْنَیْهِ ویَلْثِمُ فَاهُ وهُوَ یَقُولُ اَنْتَ سَیِّدٌ ابْنُ سَیِّدٍ، اَنْتَ‌ اِمَامٌ‌ ابْنُ‌ اِمَامٍ، ‌ اَبُو الْاَئِمَّهِ، اَنْتَ حُجَّهٌ ابْنُ حُجَّهٍ، اَبُو حُجَجٍ تِسْعَهٍ مِنْ صُلْبِکَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ؛ سلمان فارسی (رحمهالله‌علیه) روایت می‌کند: نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودم، دیدم حسین (علیه‌السّلام) بر زانوی آن حضرت نشسته، پیامبر چشم‌ها و دهان وی را می‌بوسد و می‌گوید: تو سرور امت من و فرزند سرور امت من هستی، و تو امام فرزند امام و پدر امام هستی، تو حجت خدا و پدر ۹ تن از حجت‌های خداوندی که از نسل تو هستند که نهمین آنان، حضرت قائم است”.
همین روایت در کتاب الاختصاص شیخ مفید (رحمهالله‌علیه) با سند دیگر و در کتاب الامامه و التبصره و کفایه الاثر با همان سند شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) نقل شده است.

[۱۰۷] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۷۵.

[۱۰۸] مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۰۸.

[۱۰۹] ابن‌بابویه قمی، علی بن الحسین، الامامه و التبصره من الحیره، ص۱۱۰.

[۱۱۰] خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۴۶.

از این روایت نکات ذیل قابل استفاده است:
۱. امام حسین (علیه‌السّلام) «امام» و پدر او امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نیز «امام» بوده است؛
۲. «امامت» بعد از امام حسین در نسل آن حضرت ادامه خواهد یافت؛
۳. ائمه (علیهم‌السّلام) حجت خداوند بر مردم هستند؛
۴. نهمین فرزندن امام حسین (علیه‌السّلام) قائم آل محمد (مهدی) خواهد بود.

بررسی روایت دوازدهم

• علی بن الحسین بن بابویه؛ مرحوم نجاشی او را بزرگ، پیشتاز، پیش‌کسوت فقها و دانشمندان قم و ثقه دانسته است: “شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم…”.

[۱۱۱] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۱.

شیخ طوسی نیز می‌گوید که از فقهای بزرگ و مورد اعتماد بوده است: “کان فقیها، جلیلا، ثقه”.

[۱۱۲] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۵۷.

[۱۱۳] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۳۹۸.

• سعد بن عبدالله الاشعری؛ نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است: “شیخ هذه الطائفه وفقیهها ووجهها…”.

[۱۱۴] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۷۷.

شیخ طوسی نیز می‌گوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است: “جلیل القدر، ثقه”.

[۱۱۵] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۳۵.

[۱۱۶] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۷۷.

• یعقوب بن یزید؛ نجاشی می‌گویدکه وی مورد اعتماد و بسیار راستگو بوده است: “و کان ثقه صدوقا…”.

[۱۱۷] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۵۰.

شیخ طوسی نیز او را ثقه می‌داند: “کثیر الروایه، ثقه”.

[۱۱۸] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۶۴.

[۱۱۹] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۱۵۶.

• حماد بن عیسی؛ نجاشی او در نقل حدیث قابل اعتماد و بسیار راستگو توصیف کرده است: “و کان ثقه فی حدیثه، صدوقا”.

[۱۲۰] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۴۲.

شیخ طوسی نیز وی را از نویسندگان شیعه و مورد اعتماد می‌داند: “له کتب، ثقه”.

[۱۲۱] طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۳۳۴.

[۱۲۲] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۳۶۲۳۷.

• عبدالله بن مسکان؛ نجاشی می‌گوید که از دانشمندان سرشناس و مورد اعتماد بوده است: “ثقه، عین”.

[۱۲۳] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۱۴.

شیخ طوسی نیز او را توثق کرده است: “عبدالله بن مسکان ثقه”.

[۱۲۴] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۶۸.

[۱۲۵] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۴۷.

• ابان بن تغلب؛ نجاشی می‌نویسد که او محضر سه امام (علیهم‌السّلام) را درک و جایگاه خاصی نزد آن بزرگواران داشته و شیعیان نیز برای او موقعیت ممتازی قائل بوده‌اند: “عظیم المنزله فی اصحابنا، لقی علی بن الحسین، و اباجعفر، و اباعبدالله (علیهم‌السّلام) و روی عنهم، و کانت له عندهم منزله و قدم”.

[۱۲۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۰.

شیخ طوسی نیز می‌گوید که او جایگاه ویژه نزد شیعیان داشته و گرانقدر و محترم بوده است: “ثقه، جلیل القدر، عظیم المنزله فی اصحابنا”.

[۱۲۷] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۵۷.

[۱۲۸] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۳۱.

روایت سیزدهم

شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا، هنگام نقل حدیث شریف ثقلین، نام ائمه (علیهم‌السّلام) را نیز از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده است:
“حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ‌ بْنِ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهم‌السّلام) قَالَ‌: … سُئِلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ‌ الثَّقَلَیْنِ‌ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَهُ؟ فَقَالَ: اَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْاَئِمَّهُ التِّسْعَهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حَوْضَه‌؛ از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) پرسیدند: معنی سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟ عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرموند: مقصود از عترت، من و حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهم مهدی و قائم عترت است، اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار حوض کوثر خدمت پیغمبر برسند”.

[۱۲۹] صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶۰.

این روایت ثابت می‌کند که اهل بیت (علیهم‌السّلام) و قرآن کریم، جانشینان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از آن حضرت هستند و مقصود از حدیث شریف ثقلین امامان دوازدگانه شیعه هستند. همچنین این روایت، عصمت مطلق اهل بیت (علیهم‌السّلام) و همراهی همیشگی آن‌ها را با قرآن گوشزد می‌کند.

بررسی روایت سیزدهم

• احمد بن زیاد بن جعفر همدانی؛ او از اساتید شیخ صدوق (رحمهالله‌علیه) است و شیخ از او به بزرگی یاد کرده و می‌گوید: “و کان رجلا ثقه دینا فاضلا (رحمه‌الله‌علیه) ورضوانه؛ او شخص مورد اعتماد، متدین و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد”.

[۱۳۰] صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص۳۶۹.

با تایید شیخ صدوق، نیازی نیست تا سخن دیگران را در این باره ذکر کنیم.
• علی بن ابراهیم بن‌ هاشم؛ او از اساتید شیخ کلینی است، نجاشی در باره او می‌گوید: “علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب”.

[۱۳۱] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۰.

[۱۳۲] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲.

• ابراهیم بن‌هاشم؛ سید بن طاووس در سندی که ابراهیم بن‌ هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته: “ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق”.

[۱۳۳] ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص۱۵۸.

[۱۳۴] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱.

این جمله به روشنی ثابت می‌کند که تمام علمای شیعه بر وثاقت او اجماع داشته‌اند.
• محمد بن ابی‌عمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او می‌گوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والامقام است: “جلیل القدر، عظیم المنزله فینا وعند المخالفین…”.

[۱۳۵] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۲۶.

شیخ طوسی می‌گوید: وی مطمئن‌ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است: “و کان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه، و انسکهم نسکا، و اورعهم واعبدهم”.

[۱۳۶] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۱۸.

[۱۳۷] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱-۲۹۲.

• غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسدی؛ نجاشی می‌گوید: “وی مورد اعتماد بود و از امام صادق و امام کاظم (علیهما‌السّلام) حدیث نقل کرده است؛ ثقه. روی عن ابی عبدالله وابی الحسن علیهماالسلام”.

[۱۳۸] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۰۵.

[۱۳۹] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۲۵۰.

روایت چهاردهم

شیخ کلینی با سند صحیح نقل می‌کند:
“عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ یَکُونُ تِسْعَهُ اَئِمَّهٍ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ؛ ابوبصیر از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل کرده است که بعد از امام حسین بن علی (علیهماالسلام) ۹ امام خواهند آمد که نهمین امام قائم آن‌ها است”.

[۱۴۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳۳.

بررسی روایت چهاردهم

علامه مجلسی در باره سند این روایت می‌گوید: “الحدیث الخامس عشر: حسن کالصحیح”.

[۱۴۱] مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج‌۶، ص۲۳۱.

• علی بن ابراهیم بن‌ هاشم؛ نجاشی در باره او می‌گوید: “علی بن ابراهیم قمی، در نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد؛ القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب”.

[۱۴۲] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۶۰.

[۱۴۳] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۲۱۲.

• ابراهیم بن‌ هاشم؛ سید بن طاووس در سندی که ابراهیم بن‌ هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند: “ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق”.

[۱۴۴] ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص۱۵۸.

[۱۴۵] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱.

این جمله به روشنی ثابت می‌کند که تمام شیعیان بر وثاقت او اجماع داشته‌اند.
• محمد بن ابی‌عمیر؛ وی از برترین راویان شیعه و از اصحاب اجماع به شمار می‌رود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آن‌ها برسد، شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند. نجاشی در باره او می‌گوید: “وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است؛ جلیل القدر، عظیم المنزله فینا وعند المخالفین…”.

[۱۴۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۲۶.

شیخ طوسی می‌گوید: وی مطمئن ترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و سنی است: “و کان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه، و انسکهم نسکا، و اورعهم و اعبدهم”.

[۱۴۷] طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۱۸.

[۱۴۸] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۹۱-۲۹۲.

• سعید بن غزوان؛ نجاشی می‌گوید: “او مورد اعتماد است؛ ثقه”.

[۱۴۹] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۸۱.

[۱۵۰] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۳۳.

• ابوبصیر اسدی؛ او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او می‌نویسد: “یحیی بن قاسم، ابو بصیر اسدی یا به عبارت دیگر ابو محمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است؛ یحیی بن القاسم، ابو بصیر الاسدی، وقیل ابو محمد: ثقه، وجیه…”.

[۱۵۱] نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۴۱.

[۱۵۲] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۷۹.

دسته پنجم روایات

دسته پنجم: چهارمین فرزند از فرزندان امام رضا (علیه‌السلام).

روایت پانزدهم

امام هشتم (علیه‌السّلام) به ریان بن صلت می‌فرماید: صاحب‌الامر چهارمین شخص از فرزندان من است:
“حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام: اَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ؟ فَقَالَ اَنَا صَاحِبُ هَذَا الْاَمْرِ وَ لَکِنِّی لَسْتُ بِالَّذِی اَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَکَیْفَ اَکُونُ ذَلِکَ عَلَی مَا تَرَی مِنْ ضَعْفِ بَدَنِی وَاِنَّ الْقَائِمَ‌ هُوَ الَّذِی‌ اِذَا خَرَجَ‌ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّی لَوْ مَدَّ یَدَهُ اِلَی اَعْظَمِ شَجَرَهٍ عَلَی وَجْهِ الْاَرْضِ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.