پاورپوینت کامل دراسات تراثیه فى التربیه الإسلامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دراسات تراثیه فى التربیه الإسلامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دراسات تراثیه فى التربیه الإسلامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دراسات تراثیه فى التربیه الإسلامیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
دراسات تراثیه فی التربیه الإسلامیه، اثر محمود قمبر، مجموعهای است سه جلدی، برآمد شانزده گفتار جداگانه که هریک به موضوعی از تعلیم و تربیت اسلامی نظر دارد. نگارنده این گفتارها را با تکیه بر و بهرهگیری از متون فلسفی، فقهی، روایی، طبی، اخلاقی، رجالی، تاریخی، ادبی و تربیتی بازمانده از گذشتگان پرداخته و خواسته است باب گفتگو از جستارهایی نوین در تعلیم و تربیت اسلامی گشوده شود تا حقایق، مفاهیم و رخدادهای این نظام تربیتی بهتر خود نماید.
در جلد نخست، از مقولات زیر یاد میشود: مدارس و کارکرد آنها در جامعه، روشهای دستیابی به شغل مدرسی، مؤدبان و فن تأدیب، رابطه متقابل تربیت اسلامی با سیاست، و شخصیت کودک از دیدگاه تربیتی اسلام.
۱-پیدایش مدارس و گوناگونی وظایف آنها در جوامع اسلامی: گرچه بسیاری از تاریخنگاران و پژوهندگان برآنند که نظام الملک نخستین کسی است که به مدرسهسازی پرداخت، حقیقت جز این است و چنانکه سیوطی و ذهبی گفتهاند، پیش از نظام الملک در نیشابور، بغداد و پارهای دیگر شهرهای اسلامی مدرسه بوده است. از این گذشته، مراکز دیگری نیز بوده است که گرچه نام مدرسه نداشتهاند، کار مدرسه را میکردهاند مانند: دار الحکمه، دار العلم، دکان و منزل عالمان. بنابراین پیدایش نظامیهها جزوی از روند مدرسهسازی بوده است که پیش از نظام الملک آغاز شده بود؛ سهل است پارهای محققان مدعیاند عربها پیشتاز مدرسهسازی بودهاند و افتخار آغاز این کار از آنهاست، چه آنان ۱۶۵ سال پیش از نظام الملک چنین کردهاند.
حتی اگر بپذیریم که ساخت مدارس نظامیه، سرآغاز دوران مدرسهسازی در اسلام باشد، نمیتوان نادیده گرفت که این مدارس در بسیاری از امور، از مدارس پیش از اسلام در رها، نصیبین، جندی شاپور، حران و عراق متأثر بوده است.
مدارس نظامیه به سرعت در سرزمینهای شرق اسلامی گسترش یافت و دیر نپایید که با الهام از آنها در سراسر جهان اسلام-مگر اسپانیا-مدارس فراوانی بنا شد. شمار مدرسههای شهرهایی چون بغداد را تا سی باب هم یاد کردهاند.
انگیزههای ساخت مدرسه، گوناگون و از این دست بوده است؛ دینی، سیاسی، علمی و فرهنگی، تربیتی و شخصی. آنچه به عهده مدارس بوده است به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم میشود، به دیگر سخن، مدارس دارای وظایف آموزشی، دینی و اجتماعی بودهاند؛ اما به وظایف فرعی قضایی و نظامی هم میپرداختهاند.
۲-راههای دستیابی به شغل مدرسی: تدریس در مدارس اسلامی مراتبی داشته است که سبکی در«مفید النعم و مبید النقم»آنها را چنین شرح و شماره کرده است:
منتهی، مفید، معید و مدرس. وی از کسانی نیز یاد کرده است که کار واحد آموزش، در دانشکدههای امروزین را میکردهاند؛ بمثل، کاتب الغیبه که حضور و غیاب میکرده است و نقیب که مراقب رفتوآمد بیگانگان در درس بوده و کلاس را برای استاد آماده تدریس میکرده است.
در محیطهای آموزشی، کسانی که استعداد کافی داشتند با تلاشهای شخصی و یاوریهای استادان در مسیری قرار میگرفتند که سرانجامش مدرسی بوده است.
در فرهنگ آموزشی اسلام، مدرس چند واژه مترادف داشته است مانند: فقیه، معلم، عالم، مؤدّب، شیخ، استاد، امام، مولی، خواجه، ملا و مربی.
باری، برای مدرس شدن شانزده روش وجود داشته است که از لحاظ ارزشی، فراگیری و ماهیت یکی نبودهاند. این روشها عبارتند از:
ا)تصدر؛ مراد این است که شخص حلقه درس برپا کند و خود در صدر آن بنشیند تا نشان دهد که مدرس این حلقه است. تصدر شرایطی دارد مانند: کفایت ذاتی، پیروزی از راه مناظره بر دیگر مدعیان تصدر، تأیید استادان و شیوخ فرد، دریافت اجازه تدریس از استاد، روی آوردن طلاب به فرد، درخواست پذیرش تصدر از او و پیروزی در امتحان تعیین صلاحیت. بنابراین تصدر کاری آسان نبوده است و به سادگی به آن تن نمیدادهاند.
در تصدر بیش از هرچیز خواست و تلاش خود فرد دخیل بوده است با این حال گاه به دستور قدرت حاکم یا متولی مدرسه نیز رخ میداده است.
ب)تکریم؛ در این روش، قدرت حاکم و یا بزرگان رسمی یا مردمی دین، از کسی درخواست میکردند، تدریس در مدرسهای را بپذیرد. برای این کار رسم بوده است برای او مدرسهای اختصاصی میساختند تا بیان جلالت شأن علمی او و علاقه آنها به تدریسش باشد. این استادان تا پایان عمر علمی خود در آن مدرسه میماندند و تدریس میکردند و گاه مدرسه به نام آنها شهره میشد.
ج)تعیین؛ در این روش، حاکم یا کسی که مسئول گزینش مدرسان بوده است. مدرس را به این کار منصوب میکرده است، انتصاب و تعیین، روشها و آدابی داشته است.
د)منازعه و انتزاع؛ از روشهای ناپسند و آلوده به جاهطلبی بوده است و در آن کسی با روشها و به دلیلهای گوناگون چنان میکرده است که منصب تدریس از دیگری گرفته شود تا او جای وی را بگیرد.
ه)جانشینی؛ گاه مدرسی به دلیلهای گوناگون، حق و محل تدریس خویش را بهطور موقت، به دیگری وامیگذاشته است. بسیار بوده که مدرسی تا پایان عمر عنوان جانشینی دیگری را داشته است. این روش به خواست مدرس اول بوده است.
و)جایگزینی؛ هرگاه و به هر دلیل کرسی تدریس خالی میمانده است دیگری را جایگزین او میکردهاند؛ بمثل، اگر مدرسی میمرد یا به خشم خلیفه عزل میشد، دیگری بجای او میآمد.
ز)همکاری؛ در صورتی بوده است که دو یا چند مدرس، تدریس در مدرسهای را میان خود تقسیم میکردهاند و وظیفه و مزایای هریک معلوم میبوده است. همکاری و مشارکت گاه مسبوق بر خواست مدرس اول بوده و گاه بیآنکه او بخواهد، بر او تحمیل میشده است.
ح)کنارهگیری به نفع دیگری؛ در این روش، مدرس برای اشتغال کسی دیگر، از تدریس تن میزده است؛ بمثل، پدر کنارهگیری میکرده است تا پسر مشغول شود یا برادر به نفع برادر چنین میکرده است؛ البته کنارهگیری علتهای گوناگون داشته است و حتی برخی در ازای وجه به نفع دیگری کنار میرفتند.
ط)استقلال؛ این روش در مواردی بوده است که کسی در تدریس جانشین دیگر بوده است بعد به دلایلی در امر تدریس مستقل میشده است؛ بمثل، نفر اول برکنار میشده یا میمرده یا برای همیشه ترک تدریس میکرده است.
ی)احتکار؛ در این روش، شغل تدریس به فرد یا افرادی منحصر میشده است؛ یعنی، شغل انحصاری کسانی میبوده و یا در خانوادهای ارثی میشده است و دیگران حقی بدان نداشتهاند. احتکار شکلهای گوناگون داشته است.
یا)جمع؛ برخی مدرسان، از آن روی که شایستگی، تخصص و تلاش علمی ویژه داشتهاند، گاه در یک شهر در چند جا تدریس میکردهاند و گاه در دو یا چند شهر نزدیک به هم. این کار به روشهای تصدر، انتصاب، جانشینی و جز آنها صورت میبسته است.
یب)پس گرفتن؛ هرگاه، کرسی تدریس کسی به هر دلیل به دیگری واگذار میشد و پس از مدتی زمینه پس گرفتن آن فراهم میآمد، نفر اول به کار خویش بازمیگشت. این بازگشت به روشهای گوناگونی چون تصدر، تکریم و جز آن بوده است.
یج)جابهجایی؛ اگر مدرسی در کار خود موفق میبود، از باب ارتقای رتبه و تشویق، از مدرسه یا شهری به مدرسه یا شهر دیگر منتقل میشد. جابهجایی علتهایی چند داشته و علی القاعده به سود مدرس بوده است؛ بمثل، از معیدی به مدرسی و یا از تدریس در مدرسه معمولی به تدریس در مدرسه سلطنتی ارتقا مییافتند.
ید)مزایده یا فروش شغل؛ این روش برخلاف دیگر روشها، بر شایستگی علمی و شغلی، استوار نبوده است؛ سهل است حتی با اخلاق صنفی هم ساز نمیآمده و بر این شعار متکی بوده است که شغل از آن کسی است که بیشتر بپردازد. در این روش، آنکه در پی کرسی تدریس بوده، برای حاکمان هدایا و گاه رشوه میفرستاده است. گذشته از حاکمان، گاه مدرسان در قبال دریافت وجه یا مال غیرمنقول، کسی را به معیدی برمیگزیدند و یا کرسی تدریس خود را به دیگری میفروختند.
یه)مناقصه؛ هنگامی که شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه به پریشانی کشیده میشد شغل مدرسی از کارهای پست بهشمار میآمد و جز ناکسان و ناشایستگان بدان روی نمیکردند، و کار به جایی میرسید که، هرکه کمتر میگرفت، مدرس میشد و کسانی برای سرپرستان مدارس یا حاکمان پیغام میفرستادند که تدریس فلان کس را به ما واگذارید؛ نیمهبها، کار میکنیم.
یو)استاد میهمان؛ شهرت علمی برخی مدرسان، پارهای حاکمان یا سرپرستان مدارس را وامیداشته است از آنها برای تدریس در شهر یا مدرس خود دعوت کنند.
گون دیگر استاد میهمان شدن، آن بوده است که عالمان سفرپیشه چون به شهری میآمدند، یا خود حلقه درس برپا میکردند و یا از آنان خواسته میشد، چنان کنند.
در پایان این گفتار از، کنارهگیری یا برکنار شدن مدرسان و گونهها و علتهای آن یاد شده است.
۳-مؤدبان و فن تأدیب: در قاموس تربیتی اسلام، سه واژ تربیت، تعلیم و تأدیب از نظر معنا، گاه یکی مینمایند؛ اما چنین نیست چه، تحلیل دقیق معنایی و کاررفت تاریخی آنها تفاوتی را نشان میدهد. با این حال بسیار شده است که این سه واژه در یک معنای عام بهکار رفتهاند. به هر روی، تأدیب، تربیت با رویکرد اخلاقی است.
با گذشت زمان و بالا گرفتن کار معلمان، گروهی از علمای بزرگ که حرف معلمی گزیدند به مؤدب و مدرس شهره شدند تا از معلمان مکتبی و آموزگاران مدارس کوچک، بازشناخته شوند. اندکاندک، معلمی، کاری پست و حرفه احمقان شد و معلمان به کمترین دستمزد و پستترین گون گذران زندگی تن دادند؛ حال آنکه مؤدبان، شهر آفاق شدند و سر از دربار درآوردند و مؤدبی را پل ترقی کردند.
مؤدبان، بیشترین شهرت خویش را از تعلیم فرزندان حاکمان بزرگ داشتهاند؛ اما آنها به تعلیم فرزندان وزیران و قاضیان و جز اینها نیز تن میدادهاند. در تاریخ نام مؤدبان فرزندان خلفا، سلاطین، امیران، وزیران، دانشمندان، قاضیان و مؤدبان زنان جداگانه یاد شده است.
مؤدبی از شغلهای فرهنگی دیریابی بوده است که فرد داوطلب، برای رسیدن بدان باید شایستگی نشان میداد و عالمی چیرهدست میبود و روشهای تدریس را خوب میدانست و از استاد خویش اجازه میداشت؛ از اینها گذشته حتی هنگام گزینش برترین دانشوران قوم برای تعلیم و تربیت خلیفهزادگان، قواعد و اصول باید پاس داشته میشد از آنهاست: حسن ظاهر، پیشین نیکو در تدریس، توصیهنامه مؤدّبی سرشناس، آثار علمی ارزشمند، موفقیت در امتحان ویژه، برتری بر دیگران و گزینش مشروط و تحت نظر.
تأدیب و مؤدبی-برخلاف تعلیم و معلمی-کاری پوشیده و دور از انظار بوده و کسی از چند و چون آن، چندان آگاه نبوده است و کمتر مؤدبی است که کارش نقد شده باشد.
با این همه، برخی ویژگیهای عام تأدیب را چنین دانستهاند که بیشتر مؤدبان در رشته خود سرآمد بودهاند و آنها را عالم میخواندند؛ البته این بدان معنا نیست که به دیگر رشتهها آشنا نبودند چه، بیشتر مؤدبان عالمانی ذوفنون بودهاند و میبایست هرچه از آنان میخواستند، بتوانند تعلیم دهند و یکجا در اختیار ولی فراگیر باشند. گفتنی است که این سخن به معنای خواری و چاپلوسی مؤدبان در دربارها نیست زیرا بسیار شده است که مؤدب بنا بر تشخیص خود به این کار تن داده است. پاداش مؤدبی، خطرها و مزایای و علت تن زدن بسیاری از بزرگان از مؤدبی، دیگر بحثهای این مقال است.
۴-تأثیر و تأثر متقابل تربیت اسلامی و سیاست: سیاست، همیشه از رویکردهای بنیادین تربیت بوده است چنانکه افلاطون و ارسطو اندیشههای تربیتی خود را در سیاقی سیاسی بیان کردهاند و بو علی نیز دستکم در اسم و عنوان چنین کرده است.
رویدادهای تاریخی نیز هماره ماهیت سیاسی تربیت را نشان دادهاند. تربیت حتی اگر به سیاست نپردازد، خود کاری سیاسی است.
پیوند تربیت و سیاست، دوسویه است؛ یعنی، گاه تربیت متأثر از سیاست (مسیس- dezicitiloP)است و گاه در سیاست مؤثر میافتد(مسیس- naicitiloP).
تربیت هنگامی متأثر از سیاست dezicitiloP است که در خدمت قدرت حاکمه درآید و هرگاه آشکار یا پوشیده به نیروی سیاستگذار بدل شود و یاور تحقق هدفهای سیاسی گردد، مؤثر در سیاست naicitiloP خواهد بود.
برای بررسی این دو حالت در تربیت اسلامی، نخست باید به رابطه تنگاتنگ دین و سیاست در اسلام اشارت رود. در اسلام، دین و سیاست دو جنب یک حقیقت و دو روی یک سکه نیستند، بل سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست است.
برای بررسی تأثر تربیت از سیاست، کافی است به بهرهگیریهای سیاسی از تربیت توجه شود؛ حقیقت انکارناپذیری که از تاریخ سیاسی، تاریخ تعلیم و تربیت و تاریخ ملل و نحل اسلام نیک برمیآید و چنان مینماید که گویی تربیت همیشه محکوم سیاست بوده است.
راههای تأثیر تربیت در سیاست، عبارتند از: تقویت ایدئولوژی مذهبی و گسترش افکار سیاسی، پرورش شخصیت نمونه براساس معیارهای اجتماعی و حفظ نخبگان مذهبی.
۵-شخصیت کودک و نظری تربیتی اسلام: کودک، موجودی پیچیده و شگفتآور است و نسبت به آن دیدگاههای گوناگونی در فلسفهها و نظامهای تربیتی دیده میشود.
در سدههای پیدرپی، مسیحیان، کودک را انسانی ناقص با سرشتی شیطانی میدانستند که وارث گناه ازلی آدم(ع)است. کودکی در نگاه آنان چنان زشت مینموده است که قدیس اگوستین دوران کودکی خویش را از عمر خود نمیدانسته است. آنان از کودک در همان حال کودکی، مردی میخواستند و برای کودک و کودکی هیچ ارزشی نمیشناختند.
کسانی چون روسو در برابر این دیدگاه سخیف ایستادند و بر آن شدند که کودک پاک پاک است و بزرگترها او را میآلایند. کلاپارد براساس این فلسفه گفته است کودک پیش از آنکه فرزند مردی باشد، فرزند طبیعت است. این فلسفه به سختی جانب کودک را گرفت. این فلسفه نیز مانند فلسفه تربیتی مسیحیت جنبه ماورایی داشت و هر دو فلسفه از این حقیقت غافل بودهاند که انسان از جنبههای گوناگون رشد میکند و دارای ابعاد بیولوژیکی، فیزیولوژیکی و جامعهشناختی است.
فلسفهای دیگر در باب کودکی، از آن رفتارگرایانی چون واتسون است که کودک را چون چوب، در دست خراط میپندارند که با آن هر کاری میتوان کرد. این مکتب از تأثیر وراثت در تربیت یکجا چشم پوشیده است و بر آن است که آدمی ساخته و پرداخته محیط است و بس.
گذشته از مفهوم شخصیت و تعابیر آن در اسلام، یادآور میشود که در اسلام، کودک با فطرت پاک زاده میشود و دارای نیروهای سرشتی نهفته است و این نیروهایند که به اختلاف شخصیت و ویژگیهای فردی افراد میانجامد. اصل تفرد یا تفاوتهای فردی، مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده است دیدگاه اسلام نسبت به تربیت کودک، غیر از دیدگاه اروپاییان است آنها به دستآموزی egesserD و اهلی کردن noitacitsemoD، کودک باور داشتهاند و میپنداشتهاند کودک چون موم است و با او هرچه میتوان کرد؛ البته برخی مربیان مسلمان نیز از این انگاره باطل متأثر شدهاند.
در اسلام به رشد شخصیت کودک در مرحل پیش از دبستان اهمیت داده شده است که برخی مظاهرش چنین است؛ پذیرش کودک چه دختر و چه پسر و رعایت حقوق او، محبت به او، گزینش نام نیک برای او، بازی با کودک، بوسیدن کودک، جنبانیدن و بازی با او، رحم و دلسوزی بر کودک، تأمین خانواده مناسب برای او از راه ازدواج مناسب، برآوردن نیازهای مادی کودک، توجه به این ظریفه که کودکی؛ یعنی، بازی، آزادی و نداشتن مسئولیت.
روشهای رشد شخصیت در مرحل نخست تعلیم، بحث دیگر این گفتار است و در آن از نکات زیر یاد شده است: اهمیت آموزشهای دوران کودکی، سن آغاز آموزش، رعایت اصل تفرد در آموزش، رعایت اصل تدریج در آموزش، لزوم تلاش در تربیت و تعلیم، توجه به بازی کودک در ایام آموزشی، آموزش در دل جامعه و پرهیز از آموزش فردی، بحث تأدیب و رویکرد اخلاقی در آموزش، آغاز تأدیب، جای تأدیب، موضوع و روشهای آن.
جلد دوم از مجموع سهجلدی است که در پی کشف تازههایی از نظام آموزش و پرورش اسلامی در لابهلای انبوه متون بازمانده از فرهنگ کهن اسلامی است.
در این جلد نیز به پنج گفتار جدا از هم، بسنده شده است که عبارتند از: تربیت کودک پیش از مدرسه، وظایف معلم، راه و روش آموزش، اندیشههای تربیتی غزالی و منابع آن، شناخت از نگاه صوفیان.
۱-تربیت کودک پیش از مدرسه(۳-۶ سالگی): پیشین رهیافت واقعبینان غربیان به دنیای کودک، به سده پانزدهم و شانزدهم میرسد چه، تنها از آن روزگار است که کودک را از گناه ازلی پاک دانستند و از او مردی نخواستند. این روند با تلاشهای کودکمدارانه کومنیوس شدت گرفت و با کوششهای کسانی چون پستالوزی و فروبل، کمال یافت و سرانجام به تحقیقات علمی پیاژه در سد بیستم انجامید.
اسلام-برخلاف غرب-از آغاز به کودک و کودکی عنایت داشته است؛ چنانکه در قرآن کریم و سنت شریف، میتوان توضیحات آشکار و نمونههایی عملی در اینباره یافت. از این گذشته فیلسوفان، فقیهان، مربیان، پزشکان، تاریخنگاران و ادیبان اسلامی، هریک بهگونهای به تربیت کودک پرداختهاند و دیدگاههای تربیتی خود را در نگاشتههای ویژهای گرد کرده و یا دستکم در فرازهایی از دیگر نوشتههای خود آوردهاند. نگرشهای تربیتی این بزرگان خالی از انتقاد نیست؛ اما حسن اندیشههای آنها به مراتب بیش از عیب آن است. در آثار و منابع اسلامی به فراوانی از مسائل تربیتی اشارت رفته است که برای نمونه، اصول و مبانی تربیت کودک و عوامل و روشهای آن میآید: ا)مبانی تربیت کودک در تربیت اسلامی: پینهادهایی که تربیت بر آنها پا میگیرد بسیار است و ریشه در اصول دینی، فلسفی، تاریخی، روانشناختی و اقتصادی اسلام دارد. برخی از آنها که تربیت کودک(۳-۶ ساله)بر آنها استوار است و عامتر هستند، چنیناند: ۱-فطرت قانون تربیت است؛ مراد از فطرت، ویژگیهای طبیعی فرد است که با آنها زاده میشود. فطرت از سویی به تجانس افراد میانجامد و از سویی دیگر عامل تغایر آنهاست. تربیت باید با فطرت متربی سازگار افتد؛ یعنی، هم با طبیعت نوعی او همساز باشد و هم ویژگیهای فردی او را لحاظ کند.
۲-تربیت دستآموزی نیست؛ اگر تربیت برخلاف فطرت متربی باشد و در پی آن رود که با پانهادن بر فطرت کودک، آنچه را با ذات وی ساز نمیآید بر او تحمیل کند، به تربیت خصمانه بدل میشود که به دستآموزی و رام کردن حیوانات، بیشتر میماند تا تربیت انسان.
نظریه دستآموزی و رام کردن egasserD در تربیت، نخست در آثار افلاطون دیده شده است. پارهای مربیان مسلمان نیز متأثر از او گاه مفهوم ریاضت را به ترویض یا رام کردن egasserD نزدیک کردهاند؛ اما در تربیت اسلامی و نگرش نهایی مربیان ما، میان تربیت با رام کردن فرق بسیار است.
۳-تربیت، اثر نهادن بر طبیعت تحولپذیر کودک است؛ کودک چون حیوان، با طبیعت ثابت زاده نمیشود؛ یعنی، کودک انسان ناقص زاده میشود و بر مربی است که او را کامل کند؛ اما این بدان معنا نیست که مربی با فراگیر هرچه بخواهد بتواند کرد تأثیر پرورشکار بر متربی تابع سرشت و نیروهای نهاد کودک است و مربی با او هر کاری نمیتواند کند.
۴-تربیت باید با مراحل رشد هماهنگ باشد؛ در نگاه مربیان مسلمان، آغاز تربیت، هنگام زادن کودک نیست، بل تربیت پیش از آن میآغازد؛ این است که مربیان مسلمان به زندگی کودک، از مرحله پیش از جنینی تا ۶ سالگی(که مورد بحث این نوشتار است) پرداختهاند و برای هر مرحله از رشد کودک دستورهای تربیتی-مراقبتی ویژه یاد کردهاند.
۵-تربیت در پی فرگشت همهسوی کودک است؛ تربیت اسلامی فرگشت تنی، روانی، عقلی و اجتماعی متربی را میخواهد. این رویکرد فراگیر، بخوبی در آثار مربیان مسلمان خود نموده است.
۶-تربیت، تأدیب اسلامی است؛ در اسلام، تربیت، ماهیتی اخلاقی دارد و از جنب اخلاقی آن به تأدیب یادشده و جناب پیامبر(ص)نمون برتر تأدیب شمارده شده است چه، خود فرموده است: پروردگارم مرا نیک ادب کرده است. این مهم در آثار مربیان مسلمان بارها گوشزد شده است.
۷-تربیت، حق هر کودک است؛ در اسلام، همچنانکه کودک(دختر یا پسر)حق حیات دارد. دارای حق تربیت نیز است. در قرآن و سنت به این حق اشارت رفته است.
این حق برای پدر و مادر تکلیفآور است و آنها باید کودک را تربیت کنند.
ب)عوامل تربیت کودک[۳-۶ ساله]در جامع اسلامی؛ در اینجا از سه عامل مهم؛ یعنی، خانواده، اجتماع(کوچه و خیابان)و مکتبخانه یاد میشود. در جوامع اسلامی خانواده از مهمترین محیطهای تربیتی و نخستین آنهاست. خانواده در جامعههای اسلامی ویژگیهای سهگانهای داشته است. هر خانواده کودکان خود را در سه زمینه اساسی تربیت میکرده و تربیت در هر زمینه روشهایی داشته است. اجتماع یا خیابان، در شهرهای عربی-اسلامی، محیط بیرون از خانه بوده است که کودکان، مدتی از وقت خود را در آن میگذراندند. خیابان برای کودک، جهانی جز خانه است؛ جهانی آزاد از قید و بندهای درونخانهای، با این حال بچهها در کوچه و خیابان آزادی کامل نداشتهاند و با قیدوبندهای دیگر روبهروی میشدند، این محیط نیز روشهای تربیتی ویژهای داشته است. مکتب، دیگر محیط تربیتی در جامع اسلامی و درواقع نخستین نهاد آموزشی اسلام بوده و روشهای ویژهای در تربیت و تعلیم کودکان داشته است که یکبهیک شرح و شماره گشتهاند.
۲. نقشهای کارکردی مدرس[وظایف معلم]: در این گفتار، ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 