پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
اضافه (فلسفه)
مقالات مشابه: اضافه (علوم دیگر).
اِضافه، اصطلاحی منطقی – فلسفی، از مقولات دهگانه ارسطویی و از اعراض نسبی، به معنی رابطه میان دو چیز به گونهای که تصور یکی بدون تصور دیگری ممکن نباشد؛ چنانکه تصور پدری بدون فرزندی و یا تصور بالا بدون پایین ممکن نیست.
[۱] ارسطو، منطق، ج۱، ص۴۸، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۰م.
فهرست مندرجات
۱ – تعابیر دیگر
۲ – اقسام اضافه
۲.۱ – اضافه مقولی
۲.۲ – اضافه اشراقی
۳ – احکام اضافه
۳.۱ – تکافؤ
۳.۲ – ضرورت انعکاس
۳.۳ – دیگر احکام
۴ – اضافه در دستور زبان فارسی
۵ – مراد از ترکیب اضافی
۶ – علامت اضافه
۷ – در زبانهای هند و اروپایی
۸ – صورت ترکیب اضافی
۹ – اضافه مقطوع
۱۰ – اضافه مقلوب
۱۱ – مقصود بودن مضاف
۱۲ – اقسام اضافه در زبان فارسی
۱۳ – تألیفات در مورد اضافه
۱۴ – فهرست منابع
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع
۱ – تعابیر دیگر
از پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، به مضاف
[۲] یحیی بن عدی، المقالات الفلسفیه، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش سحبان خلیفات، عمان، ۱۹۸۸م.
و گاه نسبت
[۳] یعقوب کندی، الرسائل الفلسفیه، ج۱، ص۱۶۷، به کوشش محمدعبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۹۵۰م.
[۴] عبدالنبی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش قطبالدین محمود، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
و از دو طرف اضافه به مضافان و یا متضایفان
[۵] فارابی، المنطقیات، ج۱، ص۵۵، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
نیز تعبیر کردهاند.
۲ – اقسام اضافه
اضافه بر دو نوع است: مقولی و اشراقی.
۲.۱ – اضافه مقولی
اضافه مقولی که خود بر دو قسم است: اضافه حقیقی یا بالذات
[۶] ابن سینا، التعلیقات، ج۱، ص۹۵، ترجمه عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۹۷۳م.
و اضافه مشهوری یا مرکب.
۱. مقصود از اضافه حقیقی یا بالذات همان پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint است، یعنی هیأتی که وجود و ماهیتش
[۷] فارابی، المنطقیات، ج۱، ص۵۷، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
در مقایسه با غیرتعقل میشود، مثل ماهیت پدری، پسری، دوستی و…؛ مضاف حقیقی را مضاف بسیط نیز نامیدهاند.
[۸] یحیی سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۲۶۳، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۲. اضافه مشهوری یا مرکب نیز بر دو قسم است: گاه مقصود از آن ذات مضاف بدون لحاظ وصف اضافه است، یعنی همان مصداق خارجی، نظیر ذات پدر یا ذات پسر؛ و گاه مقصود ذات به همراه وصف است، مانند ذات پدر به لحاظ نسبت اضافهای که به پسر دارد.
[۹] یحیی سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۲۶۳، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۰] بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۳۹۷، به کوشش مرتضی مطهری، تهران، دانشکده الهیات.
گفتنی است که نامگذاری این دو قسم به حقیقی و مشهوری بدان جهت است که آنچه اولاً و بالذات داخل در پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint است، در حقیقت خود اضافه است، مانند پدری که بدون واسطه چیزی مضاف میگردد؛ در حالی که سایر اشیاء به واسطه عُروض اضافه، به یکدیگر مضاف میگردند؛ چنانکه مثلاً زید به واسطه عروض مفهوم پدری، پدر عمرو گردیده، و متقابلاً عمرو نیز پسر وی شده است؛ با اینکه هر یک از این دو صرف نظر از این رابطه، خود ذاتی جداگانه و همراه با اوصاف و اضافات دیگر دارند؛ نظیر آنکه زید ممکن است علاوه بر اضافه پدری دارای رابطه دوستی با بکر و یا همسایگی با خالد هم باشد
[۱۱] رسائل اخوان الصفاء، ج۱، ص۴۰۷، بیروت، دارصادر.
اما برای ماهیت اضافی پدری هیچ حقیقتی جز همین اضافه پدری وجود ندارد و از همینرو، در کلمات اهل فن
[۱۲] ابن سینا، النجاه، ص۱۵۴، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش.
از اضافه حقیقی به اضافه مقولی تعبیر شده، یعنی آنچه حقیقتاً مصداق پاورپوینت کامل مقوله اضافه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint است، همان اضافه حقیقی است،
[۱۳] بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶، به کوشش مرتضی مطهری، تهران، دانشکده الهیات.
[۱۴] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۴، ص۲۰۰، تهران، ۱۳۸۳ق.
اما چون قسم اخیر به ذهن نزدیکتر، و در نزد عموم مشهورتر است، آن را نیز قسم دیگری از اضافه مقولی قرار دادهاند.
۲.۲ – اضافه اشراقی
اضافه اشراقی که در آن یک طرف به طرف دیگر وجود و هستی میدهد و از اینروی، این نوع اضافه را یک طرفی دانستهاند، برخلاف اضافه مقولی که تحقق اضافه – چه در ذهن و چه در خارج – متوقف بر وجود دو طرف است.
[۱۵] محمدتقی آملی، درر الفوائد، ج۱، ص۳۷، قم، ۱۳۷۷ق.
[۱۶] محمدتقی آملی، درر الفوائد، ج۱، ص۳۹۲، قم، ۱۳۷۷ق.
در اضافه اشراقی در واقع مضافٌالیه به سبب اضافه، موجود و محقق میگردد، نظیر اضافه اشراقی حق تعالی به ماسوی که سبب تحقق و وجود اشیاء گردیده است؛ و از همینرو، از آن به اضافه قیومی حق نیز تعبیر کردهاند.
[۱۷] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۶، ص۲۴۹-۲۵۲، تهران، ۱۳۸۳ق.
[۱۸] ملاهادی سبزواری، شرح غرر الفرائد یا شرح منظومه، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش مهدی محقق وتوشی هیکوایزوتسو، چ قم، انتشارات مصطفوی.
همچنین اضافه نفس به صور علمی خود، مطابق نظر برخی از فلاسفه، از جمله مصادیق اضافه اشراقی است.
[۱۹] ملاهادی سبزواری، شرح غرر الفرائد یا شرح منظومه، ج۱، ص۳۷، به کوشش مهدی محقق وتوشی هیکوایزوتسو، چ قم، انتشارات مصطفوی.
[۲۰] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۶، ص۲۴۹-۲۵۲، تهران، ۱۳۸۳ق.
برای اضافه اقسام دیگری نیز بیان کردهاند:
۱. اضافه متکرره یا متشاکله الاطراف که در آن رابطه دو طرف اضافه یکسان است، نظیر برادری، دوستی، همسایگی و…؛
۲. اضافه غیرمتکرره یا مختلفهالاطراف، مانند پدری و پسری، بالا و پایین و… که در این قسم هر یک از دو طرف اضافه دارای عنوانی غیر از دیگریند.
[۲۱] ملاهادی سبزواری، شرح غرر الفرائد یا شرح منظومه، ج۱، ص۱۸۷، به کوشش مهدی محقق وتوشی هیکوایزوتسو، چ تهران، ۱۳۶۰ش.
این دو قسم را اضافه نظیر و غیرنظیر نیز گفتهاند.
[۲۲] علی ابن حزم، التقریب لحد المنطق، ج۱، ص۵۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
به اعتقاد امام خمینی اضافه اشراقی، اصطلاحی فلسفی است که در مقابل اضافه مقولی قرار دارد. اضافه مقولی نسبت بین دو امر مستقل و نیاز به دو طرف دارد، مانند برادری و خواهری، فوقیت و تحتیت، ازاینرو در نسبت مقولی با سه امر روبهرو هستیم مضاف، مضافالیه و اضافه؛ برخلاف اضافه اشراقی که یکطرفه است و در آن مضافالیه نفس اضافه است،
[۲۳] خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۴۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
مانند توجه به یک صورت ذهنی که به نفس توجه، طرف اضافه که خود همان اضافه است پدید میآید. در هویت اضافه اشراقی، تعلق به غیر نهفته است. از دیدگاه امام خمینی، معالیل یا اضافههای اشراقی یا همان موجودات متکثر، تنها، مصداق بالعرض وجود هستند که به حیث تقییدی وجود موجودند، امام خمینی با گذر ازاندیشه علیت بهاندیشه تجلی و تشان به تحلیل دقیق اضافه اشراقی پرداخته حقیقت معلول را عین ربط و صرف فقر میداند.
[۲۴] خمینی، روحالله، آداب الصلاه، ص۳۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
[۲۵] خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۱۷۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
[۲۶] خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۱۷۹-۱۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
امام خمینی در نظر نهایی خود، دایره بحث را از محدوده موجودات امکانی گسترش میدهد و تنها واجب تعالی را وجود مستقل و غیر واجب تعالی را وجود رابط، اضافه اشراقی بلکه عین الربط میداند.
[۲۷] خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۸۷-۲۸۸، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
[۲۸] خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۰۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
[۲۹] خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۲۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
امام خمینی تعابیری چون معنای حرفی، عین ربط و اضافه اشراقی را بر فیض مقدس حقتعالی اطلاق میکند و معتقد است تمام دار تحقق و مراتع وجود، صورت فیض مقدس که تجلی اشراقی حق است، میباشد و اضافه اشراقی حق، محض ربط و صرف فقر است و تعینات به صور آن نیز محض ربط میباشند و از خود حیثیت و استقلالی ندارند،
[۳۰] خمینی، روحالله، آداب الصلاه، ص۳۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
[۳۱] خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۰۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
زیرا که اگر موجودی از موجودات در یکی از شئون ذاتی خود استقلالی داشته باشد، از حدود امکانی خود خارج شده و به وجوب ذاتی مبدل میگردد و این واضح البطلان است.
[۳۲] خمینی، روحالله، آداب الصلاه، ص۳۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
۳ – احکام اضافه
برای اضافه احکامی بیان شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
۳.۱ – تکافؤ
یعنی برابری متضایفین از جهت وجود و عدم، قوه و فعل، ذهن و خارج و عموم و خصوص. بدینمعنا که اگر یکی از آن دو موجود است، دیگری نیز باید موجود باشد، نه معدوم؛ و یا اگر یکی بالقوه است، دیگری نیز باید بالقوه باشد، نه بالفعل.
[۳۳] ابن سینا، الشفاء، منطق، ج۱، ص۱۴۸- ۱۵۵، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
..، اما گروهی این شرط را نپذیرفته، و دو اشکال عمده بدان وارد کردهاند: اول آنکه اجزاء زمان دارای تقدم و تأخرند و روشن است که دو جزء متقدم و متأخر با یکدیگر متضایفند در حالی که میان آن دو تکافؤ در وجود و یا قوه و فعل نیست، بلکه وجود یکی ملازم با عدم دیگری است؛ زیرا وجود هر دو آنها با هم ناقض وصف تقدم و تأخر زمانی آنها خواهد بود. دوم آنکه در اموری که در حال حاضر تحققی ندارند، اما ما بدانها علم داریم – نظیر علم ما به قیامت – اگرچه رابطه اضافه برقرار است – چون علم و معلوم در ماهیت اضافیند – اما میان آنها تکافؤ نیست، زیرا یکی در حال حاضر موجود و بالفعل، و دیگری معدوم و بالقوه است.
[۳۴] ابن سینا، الشفاء، منطق، ج۱، ص۱۴۸- ۱۵۵، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
[۳۵] محمد فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۳، قم، ۱۴۱۱ق.
به این اشکالات پاسخهایی داده شده است که جامع آنها را در کلام صدرالدین شیرازی
[۳۶] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۱، ص۱۹۲، تهران، ۱۳۸۳ق.
میتوان یافت. وی در پاسخ به اشکال اول چنین میگوید: چون زمان، یک وجود واحد تدریجی است و در واقع ذهن آن را تقسیم به اجزاء میکند، میتوان گفت این اجزاء در حقیقت اجزاء یک وجود واحد متصلند که به دلیل تدریجی بودنشان در عین معیت با یکدیگر، دارای تقدم و تأخر نیز هستند و این مناقض تکافؤ وجودی آنها نیست. اما درباره علم ما به قیامت و نظایر آن، اضافه حقیقی میان علم و ماهیت معلوم است، نه وجود معلوم؛ و میان این دو همیشه در ذهن تکافؤ وجودی هست؛ در حقیقت معلوم ما در اینجا صورت ذهنی وجود قیامت در آینده، با عنایت به این قید است، نه وجود عینی قیامت در حال حاضر؛ و این معلوم در حال حاضر موجود است. پس میان علم و معلوم مذکور تکافؤ در وجود برقرار است.
۳.۲ – ضرورت انعکاس
ضرورت انعکاس یا تعاکس که در حقیقت همان تکرار نسبت است، به معنای آنکه هرگاه یکی از دو مضاف را به دیگری نسبت دادیم، دیگری نیز از همان حیث به آن اضافه گردد، چنانکه به طور مثال پدر نسبت به پسر، پدر است، همینطور پسر برای پدر، پسر است. به عبارت دیگر، چون قوام اضافه به وجود وصف مشترک میان متضایفین است، برای آنکه این رابطه اضافه میان آنها برقرار باشد، وجود این نسبتِ طرفینی امری ضروری است.
[۳۷] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۴، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۸۳ق.
[۳۸] نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، ج۱، ص۴۷- ۴۸، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۵ش.
روشن است که حکم ضرورت انعکاس که آن را انعکاس تعادلی نیز نامیدهاند،
[۳۹] یحیی سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۲۶۹، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
تنها در اضافه مشهوری است، زیرا در اضافه حقیقی اصلاً نسبتی وجود ندارد تا انعکاس نسبت لازم باشد، متقابلاً حکم تکافؤ نیز تنها در اضافه حقیقی لازم است، زیرا در این نوع اضافه تحصل و تحقق یکی بسته به تحقق دیگری است و در واقع طرفین وجودی جز همین وجود اضافی ندارند؛ در حالی که در اضافه مشهوری چنین نیست.
[۴۰] ابن سینا، الشفاء، منطق، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۳، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
[۴۱] یحیی سهروردی، «المشارع و المطارحات»، ج۱، ص۲۶۸-۲۶۹، مجموعه مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳.۳ – دیگر احکام
برای اضافه احکام دیگری نیز گفتهاند که میتوان آنها را احکام خاص برخی از انواع و افراد آن دانست،
[۴۲] محمد ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، ج۴، ص۵۳، به کوشش جیرار جهامی، بیروت، ۱۹۸۲م.
[۴۳] محمد ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، ج۴، ص۵۴، به کوشش جیرار جهامی، بیروت، ۱۹۸۲م.
نظیر حکم تضاد که در میان اضافاتی مانند علم و جهل و… هست، همچنین حکم قبول بیشی و کمی (اکثر و اقل) و یا شدت و ضعف که در بین کمیات و کیفیات است.
اضافه علاوه بر احکام فوق، دارای ویژگیی است که آن را از سایر مقولات ممتاز میسازد؛ چه، اضافه تنها مقولهای است که بر تمامی مقولات و حتی بر خود نیز عارض میشود: در جوهر،
[۴۴] محمد باباافضل، مصنفات، ج۲، ص۲۵، به کوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران، ۱۳۳۷ش.
مانند پدر و پسر؛ در کم، مثل بزرگ و کوچک و کم و زیاد؛ در کیف، همانند گرمتر و سردتر؛ در اضافه، نظیر نزدیکتر و دورتر؛ در اَین، مثل بالاتر و پایینتر، در متی، مانند قدیمتر و جدیدتر؛ در وضع، مثل راستتر و خمیدهتر؛ در مِلک یا جِده، همانند پوشیدهتر و برهنهتر؛ در فعل، مثل برندهتر و کندتر و در انفعال نظیر گرمتر شدن و سردتر شدن.
[۴۵] ابن سینا، الشفاء، منطق، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
[۴۶] حسن علامه حلی، ایضاح المقاصد، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۷، به کوشش محمد مشکوه، تهران، ۱۳۷۸ق/ ۱۹۵۷م.
اضافه بر حق تعالی نیز عارض میگردد، نظیر صفات اضافیه خالقیت، رازقیت و… که البته عُروض آنها بر باری تعالی به لحاظ مفهوم است، نه از حیث مصداق؛ زیرا از این جهت، در حقیقت همه آنها به اضافه اشراقی حق تعالی بازمیگردند.
[۴۷] ملاهادی سبزواری، شرح غرر الفرائد یا شرح منظومه، ص۱۸۷، به کوشش مهدی محقق وتوشی هیکوایزوتسو، چ تهران، ۱۳۶۰ش.
طرح بحث منطقی مقولات در فلسفه برای هر فیلسوفی این سؤال را برمیانگیزاند که آیا این مفاهیم در خارج و عالم واقع موجودند، یا آنکه تنها یک سلسله امور ذهنیند
[۴۸] فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۲، ترجمه جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
طبیعتاً همین سؤال درباره اضافه نیز مطرح میشود، اما میان فلاسفه و نیز متکلمان اختلافنظر وجود دارد. گروهی آن را امری صرفاً ذهنی و اعتباری دانستهاند، در حالی که گروه دیگر آن را امری خارجی میدانند. از مهمترین پیروان نظریه اول میتوان سهروردی
[۴۹] یحیی سهروردی، «حکمهالاشراق»، مجموعه مصنفات، ص۷۵، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۵۵ش.
و نیز برخی متکلمان چون خواجه نصیر را نام برد که عمده دلیل ایشان لزوم تسلسل در صورت عینی بودن اضافه است.
[۵۰] حسن علامه حلی، کشف المراد، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش ابراهیم زنجانی، بیروت، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۹م.
[۵۱] حسن علامه حلی، الجوهر النضید، ج۱، ص۲۸، قم، ۱۳۶۳ش.
[۵۲] محمد فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۹، قم، ۱۴۱۱ق.
اما چنانکه از مفاد سخنان نصیرالدین طوسی در تلخیص المحصل
[۵۳] نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۴، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
برمیآید، گویا به یک نحو واقعیت خارجی اضافه اذعان داشته است، زیرا به رغم آنکه آن را امری عقلی میشمرد، تصریح میکند که ذهنی محض و یا امری فرضی نیست. گروه دیگری از فلاسفه و متکلمان همچون ابن سینا
[۵۴] ابن سینا، الشفاء، الهیات، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۰م.
[۵۵] ابن سینا، الشفاء، الهیات، ج۱، ص۱۵۷- ۱۵۹، به کوشش قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۰م.
صدرالدین شیرازی
[۵۶] صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۴، ص۲۰۰، تهران، ۱۳۸۳ق.
و تفتازاتی،
[۵۷] مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۴۶۲، به کوشش عبدالرضا عمیره، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
و نیز ایجی در المواقف
[۵۸] عبدالرحمان ایجی، المواقف، ج۶، ص۲۶۵، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.
تصریح میکنند که اضافه در خارج موجود است، اما نه بهطور مستقل و منحاز، بلکه امری است همانند عرض که لاحق اشیاء میگردد و حقیقتاً اشیاء بدان متصف میگردند و این همان معقول ثانی است که در فلسفه طرح شده
[۵۹] ملاهادی سبزواری، شرح غرر الفرائد یا شرح منظومه، ج۱، ص۶۷- ۶۸، به کوشش مهدی محقق وتوشی هیکوایزوتسو، چ تهران، ۱۳۶۰ش.
[۶۰] محمد ابن رشد، «مابعدالطبیعه»، ص۱۶،ضمن رسائل ابن رشد، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م.
و در میان متأخران نیز شایع است.
[۶۱] محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمه، ج۱، ص۲۶۸، تهران، انتشارات الزهراء.
[۶۲] محمدتقی مصباح یزدی، تعلیقات بر نهایه الحکمه، ج۱، ص۲۶۸.
۴ – اضافه در دستور زبان فارسی
اضافه نسبت دادن اسمی است به اسم دیگر چون «کتابِ معلم» که در این عبارت، کتاب به معلم نسبت تعلق دارد. در اینگونه ترکیبات جزء اول را مضاف و جزء دوم را مضافٌالیه گویند. میان مضاف و مضافٌالیه تغایر شرط است، یعنی نمیتوان اسمی را به همان اسم اضافه کرد، مگر آنکه در معنی متفاوت باشند،
[۶۳] نجم الغنی، نهج الادب، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲، لکهنو، ۱۹۱۹م.
چنانکه در ترکیباتی چون «دوستِ دوست» و نظایر آن مراد گوینده دو شخص مختلف است، گرچه الفاظ یکی است. روشن است که ترکیباتی چون «مردِ مرد» و نظایر آن ترکیبات وصفی است، نه اضافی. مضاف و مضافٌالیه ممکن است مفرد یا جمع، بسیط یا مرکب باشند، مثال: بارانهای هفته گذشته کشتزارهای گندم و جو را سیراب کرد.
۵ – مراد از ترکیب اضافی
مراد از ترکیب اضافی تعریف و تخصیص است و مضافٌالیه معنای مضاف را مقید و محدود میکند و بدینسان، اسم مضاف پیش از پیوستن مضافٌالیه معمولاً نکره است، و پس از آن به نوعی تعریف و تخصیص مییابد و از حالت نکره بودن محض بیرون میآید، مگرآنکه خود در اصل اسم عَلَم باشد و یا از جهت دیگری معرفه شده باشد، مثال: پل / پل زاینده رود/ پل زاینده رود اصفهان.
۶ – علامت اضافه
مضافٌالیه با کسره اضافه به مضاف میپیوندد، و این کسره در رسمالخط قدیم گاهی به شکل «ی» نوشته میشده است.
[۶۴] محمد معین، اضافه، ج۱، ص۲۸-۲۹، تهران، ۱۳۶۱ش.
در صورتی که مضاف به یکی از مصوّتهای، a، e، o، a u ختم شود، کسره اضافه به یای مکسور بدل میشود، و در حقیقت یک «یای وقایه» مصوّتِ آخر مضاف را از کسره اضافه جدا میکند.
[۶۵] محمد شمسقیسرازی، المعجمفیمعاییراشعارالعجم، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، تهران، ۱۳۳۸ش.
درمورد کلمات مختوم به های بیان حرکت (های غیرملفوظ) این یای وقایه به صورت یای مرخم (کوتاه شده، به شکل همزه) بالای حرف «ها» قرار میگیرد؛ مثال: خانه معلم؛ رادیوی تهران؛ سرمای زمستان؛ سکوی خانه. در نظم گاهی لازم میشود که این یای مکسور ساکن باشد (مثال: گر خدا خواهد که پرده کس درد…)، یا از تلفظ ساقط شود (مثال: پرستنده باشیّ و جوینده راه…). در اسمهای مختوم به واو بعد از ضمه یا فتحه و نیز یای بعد از فتحه یا کسره -)، ey/ -ay) کسره اضافه به حرف واو و یای پایانی افزوده میشود، مثل خسروِ خاور، پرتوِ خورشید، در پیِ او.
در نظم گاهی کسره اضافه به ضرورت وزن باید بلند (به اشباع) تلفظ شود، چنانکه در این مصراع: دلِ عاشق به پیغامی بسازد.
۷ – در زبانهای هند و اروپایی
در زبانهای هند و اروپایی اسم برحسب کاربرد در کلام دارای حالات مختلف بوده (چون فاعلی، مفعولی، اضافه، ندا،…)، و در بعضی از آنها، چون هندی باستان اسم در ۸ حالت صرف میشده است. تحقیقات زبانشناسی تاریخی و تطبیقی نشان داده است که شکل گرفتن این حالتهای صرفی و تمایز آنها از یکدیگر به تدریج و در طول زمان روی داده، و با انشعاب آنها به شاخههای فرعی تکامل و گسترش یافته است. حالت اضافه در این زبانها در ستاکهای مختوم به -o -a) در هندی باستان و پارسی باستان) – که بیشترین نوع ستاکها را شاملمیشود – در مفرد مذکر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 