پاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

ملافتحعلی سلطان‌آبادی

ملا فتح علی سلطان آبادی، شیخ عالم جلیل، و مفسر بی بدیل، عالم ربانی و ابوذر ثانی، مجمع تقوی و ورع وایقان و مخزن اخبار و تفسیر آیات قرآن، صاحب کرامات باهره حشره الله مع العتره الطاهره، شیخ شیخ محدث ما نورالله مرقده است و جلالت شان، رفعت مقامش زیاده از آن است که ذکر شود. (۱۲۴۰ – ۱۳۱۸هـ. ق.)

فهرست مندرجات

۱ – تولد و تحصیل
۲ – هجرت به سامرا
۳ – اساتید و مربیان
۴ – آثار عمرانی و اجتماعی
۵ – ویژگیهای آخوند
۵.۱ – در پرتو عنایت امام زمان
۵.۲ – آگاهی به معانی و تفسیر قرآن
۵.۳ – مورد تکریم بزرگان و مراجع
۵.۴ – احترام به سادات
۵.۵ – تعظیم قرآن
۵.۶ – صبر و گذشت
۶ – رهنمودهای نورانی
۷ – دستورالعمل نجات بخش
۸ – شاگردان و اصحاب
۹ – در منظر اهل نظر
۹.۱ – اعتمادالسلطنه
۹.۲ – حاج شیخ عباس قمی
۹.۳ – حاج میرزا حسین نوری
۱۰ – رحلت
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع

۱ – تولد و تحصیل

آخوند مولی فتحعلی فرزند حسن سلطان آبادی در سال ۱۲۴۰هـ. ق. در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در ایران فراگرفت و برای تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وی از حضور شیخ مرتضی انصاری و حاج ملاعلی رازی استفاده کرد. در ادامه با میرزای شیرازی آشنا شد و اندوخته‌های علمی اش را کامل کرد.

[۱] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۸، ص۳۹۲.

۲ – هجرت به سامرا

هنگامی که میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۸هـ. ق همراه با عده‌ای از شاگردان ممتازش از نجف اشرف به سامراء هجرت کرد ازجمله شاگردان همراه وی می‌توان سید اسماعیل حسینی شیرازی، سید اسماعیل صدر موسوی، سید محمد حسینی فشارکی، سید کاظم طباطبائی یزدی، سید حسن صدر موسوی عاملی، سید عبدالمجید حسینی گروسی، سید ابراهیم دامغانی، میرزا محمدتقی شیرازی، ملامحمد کاظم خراسانی، آقارضا همدانی، میرزا حسین نوری ، شهید شیخ فضل الله نوری، ملاپاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint، میرزا حسین نائینی و… را نام برد. میرزای شیرازی دو درس می‌گفت و یارانش همراه او بودند. ملافتحعلی در سامرا اقامت گزید و خیلی مورد توجه استاد قرار گرفت تا جایی که به نیابت از وی اقامه جماعت می‌کرد و بارها استادش به او اقتداء می‌نمود. بعداز رحلت میرزای شیرازی، ملافتحعلی به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.

[۲] تکمله امل الآمل، سید حسن صدر، ص۲۰.

۳ – اساتید و مربیان

۱ ـ سید محمد سلطان آبادی: از علمای عارف و اساتید عرفان و اخلاق بود. خاطره‌ای که در اواخر این نوشتار خواهد آمد، شاهدی بر جلالت و عظمت اوست. آخوند از این استاد اخلاق و عرفان همواره ستایش می‌کرد و از اندوخته‌های ارزشمندی که نزد آن اسوه فضیلت فراگرفته بود، سخن می‌گفت.
۲ ـ صاحب جواهر.

[۳] گلشن ابرار، ج اول.

۳ ـ شیخ مرتضی انصاری.

[۴] گلشن ابرار، ج اول.

۴ ـ میرزای شیرازی.

[۵] گلشن ابرار، ج اول.

۵ ـ ملاعلی طبیب رازی طهرانی: از مشایخ سلوک بود و مانند پدر بزرگوارش میرزا خلیل طبیب و برادرش حاج میرزا حسین حاجی از مفاخر عالم عرفان و جامع بین ظاهر و باطن شمرده می‌شد. شیخ ملاعلی رازی طهرانی در سال ۱۲۲۶ متولد شد. او مراحل علم و تقوی را طی کرد و از اهل اسرار و علوم غریبه شد. در محضر شیخ اسماعیل بروجردی تربیت یافت و سرانجام در ۲۵ صفر ۱۲۹۷هـ. ق. در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت. اعتمادالسلطنه می‌نویسد:
«در مقام زهد و تقوی وی احدی طمع بستن نمی‌توانست و کرامات ظاهره و منامات باهره از وی به طور مشهور نقل می‌شود.»

[۶] الماثر و الآثار، ص۱۴۸.

[۷] تاریخ حکماء و عرفای متاخر، منوچهر صدوقی سها، ص۲۴۴.

[۸] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۸، ص۳۹۲.

۴ – آثار عمرانی و اجتماعی

آیت الله سلطان آبادی با اینکه مربی شایسته اخلاق و استاد معرفت بود و معمولا اهل این رشته به تربیت نفوس و مسائل فردی و معنوی می‌پردازند از خدمت به مردم و اهتمام به مسائل اجتماعی و توجه به آبادی و آبادانی غافل نبود. برخی از آثار او در اراک عبارتند از:
۱- آب انبار حاج ملافتحعلی واقع در کوی دروازه رازان. این آب انبار کوچک بود و مرحوم حاج امیر تومان آن را بزرگ کرد.
۲- مرحوم آخوند در اطراف شهر اراک در منطقه «گراو» مزرعه‌ای داشت و ایشان در کنار آن باغ آب انباری برای استفاده عموم ساخت.
۳- آب انباری در طرف غرب رودخانه اراک احداث کرد.
۴- مسجد حاج سید محمدباقر که خیلی کوچک بود، به دست آخوند سلطان آبادی توسعه یافت و خود برای ترویج آن، مدتی امامت جماعت آن را بر عهده گرفت.
۵- مسجد حاج سید تقی نیز به دست آن بزرگوار ترویج و توسعه یافت.
۶- مسجد سادات که خیلی مورد توجه آخوند ملافتحعلی بود و با هدایت او بنا گردید.
۷- آب انبار ملافتحعلی در قم که به تشویق وی و توسط ملک التجار (بانی مدرسه آقا ضیا در اراک) ساخته شد.
۸- ترویج و تشویق مردم به زیارت امامزاده محمد عابد در دو فرسخی اراک: او به این امامزاده اعتقاد خاصی داشت و بارها به زوار امام حسین علیه‌السّلام که به ایران برمی گشتند می‌گفت: هر کس به نیابت من آن امامزاده واجب التعظیم را زیارت کند، من در کربلا امام حسین علیه‌السّلام را به نیابت از او زیارت می‌کنم. برخی گفته‌اند آخوند هرچه داشت از الطاف این بزرگوار بود.

[۹] شرح حال آیت‌الله اراکی، رضا استادی، ص۳۳ و ۸۰.

ترغیب آخوند به زیارت آن امامزاده موجب آبادانی و رونق آن بقعه مبارکه گردید.

۵ – ویژگیهای آخوند

۵.۱ – در پرتو عنایت امام زمان

عالمان دین و مردان عرصه عمل تلاش می‌کنند رفتار و گفتارشان موجب رضایت حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف شود و امید دارند کارهایی که برای پیشرفت جامعه انجام می‌دهند، مورد عنایت حضرت باشد نشانه‌هایی در دست است که مرحوم ملافتحعلی مورد توجه امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف بود. آیت‌الله اراکی در خاطرات خود می‌گوید:
«شیخ ابراهیم مازندرانی که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالی عرفان و معنویت است، در یکی از مراحل کشف و شهود این معنی را به وضوح دریافته است. او می‌گوید: در عالم مکاشفه، مجلسی را مشاهده کردم که در آن بزرگانی همانند میرزای شیرازی، حاجی نوری و جناب آخوند ملافتحعلی در حضور حضرت حجت علیه‌السّلام نشسته‌اند و این جلسه در بالاخانه میرزای شیرازی بود امام به همه این بزرگمردان عنایت داشت، اما در میان این سه نفر به حاجی نوری بیش از آن دو بزرگوار توجه و عنایت داشت و تعظیم او نیز از آن حضرت بیش از دیگران بود.»

[۱۰] شرح حال آیت‌الله اراکی، رضا استادی، ص۵۴۹.

۵.۲ – آگاهی به معانی و تفسیر قرآن

سلطان آبادی در تفسیر قرآن تبحر خاصی داشت. گاهی برای برخی آیات معانی متعددی بیان می‌کرد که علمای ممتاز آن را تفسیر تازه می‌دانستند. آیت‌الله سید محسن حکیمی نویسد:
«یکی از بزرگان(آخوند ملاعلی همدانی فرمود: این بزرگمرد مرحوم آقا میرزا حسین نائینی است.)

[۱۱] تاریخ حکما متاخر، ص۲۵۲.

می‌گوید: روزی به منزل آخوند ملاپاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint رفته بودم. آن روز علمای بزرگی همچون سید اسماعیل صدر، حاجی نوری صاحب مستدرک، سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه (واعلموا ان فیکم رسول الله لویطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم ولکن الله حبب الیکم الایمان…) را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت. حاضرین گفتند قبل از توضیحات شما ما این معنی را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه‌ای برای آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیری را تا بحال نشنیده‌اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه‌ای در تفسیر آیه استماع کردند. تا سی روز می‌آمدند و معنای جدیدی برای آیه یاد می‌گرفتند که قبلا نمی‌دانستند.»

[۱۲] حقائق الاصول، سید محسن حکیم، ج۱، ص۹۶.

۵.۳ – مورد تکریم بزرگان و مراجع

آن گرامی چنان جایگاهی نزد بزرگان داشت که مراجع بلند آوازه نهایت تکریم را از وی به عمل می‌آوردند. آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی می‌گوید:
«به هنگام جوانی روزی در جلسه‌ای با حضور عده‌ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقی شیرازی و آقا شیخ فضل الله نوری نیز دیده می‌شد، نشسته بودیم. در آن هنگام پیرمردی ژولیده، لاغر اندام که دستمال مانندی به سر بسته و عبائی وصله دار بر دوش گرفته بود، درنهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقی شیرازی فورا بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نوری است و او را کاملا معرفی کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامی را در تهران بر دار می‌کشند، او تو نباشی؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدی است و از فضلا است. مسئله‌ای از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می‌دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزای شیرازی دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور می‌گویند. وقتی بیان میرزا تمام شد، آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته‌های او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! و او گفت: بلی. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامی به احتزاز در می‌آید، او تو نباشی؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقی شیرازی دوم کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت. بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او آخوند ملاپاورپوینت کامل فتحعلی سلطان آبادی ۹۲ اسلاید در PowerPoint است.»

[۱۳] تاریح حکما و عرفاء، ص۲۴۹.

بعد از این واقعه شیخ عبدالکریم حائری و حاضران جلسه از مریدان آخوند شدند. آخوند سلطان آبادی در حوزه سامرا و میان تمام اصحاب و شاگردان میرزای شیرازی مورد توجه استاد بود و میرزای شیرازی در نماز به وی اقتدا و مردم را به نماز با آخوند تشویق می‌کرد.

[۱۴] اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۸، ص۳۹۲.

۵.۴ – احترام به سادات

آخوند ملافتحعلی نه تنها خود به سادات و فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسّلام عنایت ویژه‌ای داشت، دیگران را نیز با نقل خاطرات به این امر ترغیب می‌کرد. آن بزرگوار می‌گفت: «یکی از بستگان ما که اهل عبادت و طاعت و شخصی متدین است. می‌گوید:
«شبی در زمان گرانی و قحط سالی به مسجد رفتم. بعداز نماز واعظی بر بالای منبر در موضوع اهمیت و برکات پرداخت خمس و اعانت به سادات سخن گفت و مرا شدیدا تحت تاثیر قرار داد. من پیش خود گفتم گندمی که در خانه اندوخته‌ام بهتر است که خمس و سهم سادات آن را الآن بپردازم و به آخر سال باقی نگذارم. من که مخارج یک سال را دارم، چه بهتر که خمس گندم موجود را بدهم و باقی را فردا بفروشم به نیازمندان و یا به عنوان قرض الحسنه پرداخت نمایم. به منزل آمدم و قبل از صرف شام سهم سادات آن را حساب کردم و سهم آن را به فقرای سادات که می‌شناختم، در همان شب رساندم. فردای آن روز در مسجد اعلام کردم که هرکس از من گندم می‌خرد یا قرض می‌خواهد، به منزل من بیاید. مردم در آن اوج گرانی و قحط سالی با خوشحالی تمام به خانه‌ام شتافتند و از من به قیمت و یا قرض تا هنگام درو بردند. هنگام ظهر بعداز نماز که به خانه برمی گشتم، جماعت اکراد آنقدر گندم آوردند که همه خریدند و قیمت آن دوسوم کاهش یافت. و من وقتی حساب کردم، دیدم مبلغ گندم‌هایی که قبل از کاهش قیمت فروخته و یا قرض داده‌ام، به هنگام وصول اندازه قبل از پرداخت آن خواهد شد. و این از برکات اعانت به ذریه طاهره علیهاالسّلام بود.»

[۱۵] کلمه طیبه، میرزا حسین نوری، ص۴۴۶.

۵.۵ – تعظیم قرآن

ایشان که بصیرت باطنی داشت، به مناسبت به کسانی که در جلسه قرآن شرکت می‌کردند، تذکراتی می‌داد. آقا سید محمد مهدی فرزند سید اسماعیل صدر اصفهانی از شاگردان ممتاز آخوند می‌گوید:
«من در دوران نوجوانی طبق سفارش پدرم روزهای جمعه به حضور آخوند ملافتحعلی می‌رفتم و آن بزرگوار از کتاب خدا آیه‌ای را تلاوت کرده و تفسیر و شرح آن را برایم بازگو می‌کرد. روزی به ناچار در حال جنابت به حضورش رفتم. دیدم که استاد متفکرانه نشسته و هیچ لب باز نمی‌کند. نیم ساعتی منتظر شدم و او هنوز هیچ سخن نگفته بود تا اینکه بلند شدم که برگردم. در آن حال استاد فرمود: آقا سید محمد مهدی! آدمی هنگامی که به مجلس قرآن می‌رود، باید که خود را پاک گرداند.»

[۱۶] تاریخ حکماء و عرفا، ص۲۴۸.

۵.۶ – صبر و گذشت

در مورد صبر و گذشت آن عارف عاشق که از کرامتهایش نیز محسوب می‌شود، آورده‌اند:
«در هنگامی که در اراک زندگی می‌کرد، در پائین شهر مزرعه‌ای داشت و درآمد آن را به مصرف فقرا و نیازمندان می‌رسانید. یک بار یکی از ثروتمندان مغرور منطقه به نام محمدرضاخان از رسیدن آب به مزرعه آخوند جلوگیری نمود. آخوند فردی را فرستاد تا آن خان قلدر از رسیدن آب جلوگیری نکند اما او از جرات آخوند خشمگین شده و با حالی آشفته و با کمال عصبانیت و بی ادبی به پیش آخوند آمد و با لگد پا آخوند را آزرد. آخوند که در مقابل آن ستمگر توان مقاومت نداشت، صبر کرد و دوسه روز بعد از این واقعه با پای پیاده راهی نجف اشرف شد. حدود یک ماه نگذشت بود که پای آن خان ستمگر ورم کرد و پزشکان تشخیص دادند که پا باید از پنجه بریده شود. چون بهبودی حاصل نشد، گفتند باید از پاشنه پا را ببرند. محمدرضاخان وقتی که فهمید این گرفتاری او در اثر جسارت به آخوند است، پسر خویش محمد علی خان را سریعا به حضور آخوند در نجف گسیل داشت. در طول سفر پسر خان به نجف برای بار سوم پای خان را بریدند. وقتی که پسر خان به حضور آخوند رسید و شرح حال پدر را نقل کرد، آخوند سلطان آبادی فرمود: ما به او نفرین نکردیم و رنجشی هم نداریم ما از حق خود گذشتیم و حتی برای شفای وی دعا هم می‌کنیم، اما در این عالم هستند کسانی که این گونه ستم‌های ناروا را تحمل نمی‌کنند. بعد از این ماجرا خبر رسید که درد پای خان آرام گردیده، بیماری از نفوذ به بقیه پا متوقف شده است و او می‌تواند با عصا راه برود. آن پسر از این حادثه عبرت گرفت و در حوزه علمیه نجف ماندگار شد و در اثر تلاش‌های بی وقفه خود به مراحل عالی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.