پاورپوینت کامل عبدالحسین امینی تبریزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عبدالحسین امینی تبریزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبدالحسین امینی تبریزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عبدالحسین امینی تبریزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

عبدالحسین امینی

عبدالحسین امینی (۱۳۲۰-۱۳۹۰ق)، معروف به علامه امینی نویسنده کتاب الغدیر، فقیه، محدث، مورخ، متکلم و از علمای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
او در تبریز و نجف نزد علمای بزرگ تحصیل کرده و از سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی و شیخ عبدالکریم حائری و محمدحسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت نمود. فعالیت‌های علامه، در سه بخش فعالیت علمی، فرهنگی و سیاسی قابل تفسیم و بیشترین شهرت علامه در بعد فعالیت‌های علمی ایشان است که تحقیقات علمی‌، سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌، پرورش محققان و تالیف کتاب از جمله آنهاست. تلاش در جهت وحدت اسلامی، تاسیس کتابخانه، تشکیل‌ خانه نویسندگان و رسیدگی بـه نـشریات جهان اسلام، برخی از فعالیت‌های فرهنگی علامه امینی بود. ایشان تالیفات بسیاری دارد، کتاب شهداء الفضیله و الغدیر از معروف‌ترین آثار اوست. کتاب الغدیر شاهکار علامه امینی بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر شمرده می‌شود. علامه برای نگارش این کتاب حدود ۴۰ سال از عمر خود را به آن اختصاص داده و و برای نوشتن آن، ۱۰ هزار کتاب را خوانده و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعات مکرر داشته است. او برای تا‌لیف الغدیر، منابع مورد نیاز موجود در کتابخانه‌های عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرده و سپس برای تکمیل تحقیقات خویش، به ایران و هند و سوریه و ترکیه سفر داشت و مصادر مربوط به ماجرای غدیر را از کتابخانه‌ها استنساخ نموده است.

فهرست مندرجات

۱ – نسب
۲ – ولادت
۳ – تحصیلات
۴ – اساتید
۵ – امینی و قیام محمد خیابانی
۶ – از نگاه دیگران‌
۶.۱ – سید ابوالحسن اصفهانی
۶.۲ – آیت‌الله خویی
۶.۳ – آیت‌الله فاضل لنکرانی
۶.۴ – آیت‌الله صافی گلپایگانی
۶.۵ – آقا بزرگ تهرانی‌
۶.۶ – شیخ عباس قمی‌
۷ – سیره اخلاقی
۷.۱ – توسل و عبادت
۷.۲ – شجاعت
۷.۳ – همت و اراده‌
۷.۴ – ‌امانتداری
۷.۵ – گریز از‌ مدح و ثنا
۷.۶ – خطابه‌ و منبر‌
۷.۷ – عشق به قرآن و عترت
۸ – فعالیت‌ها
۸.۱ – فعالیت‌های علمی
۸.۱.۱ – تحقیقات علمی‌
۸.۱.۲ – سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌
۸.۱.۳ – پرورش محققان
۸.۱.۴ – تالیف کتب
۸.۲ – فعالیت‌های‌ فرهنگی‌
۸.۲.۱ – وحدت‌ اسلامی‌
۸.۲.۲ – تاسیس کتابخانه
۸.۲.۳ – تشکیل‌ خانه نویسندگان
۸.۲.۴ – رسیدگی به نشریات جهان اسلام
۸.۲.۵ – تبیین مسئله ولایت
۸.۲.۶ – شناخت عنصر‌ زمان‌
۸.۳ – فعالیت‌های سیاسی
۹ – آثار و تا‌لیفات‌
۹.۱ – شهداء الفضیله
۹.۲ – الغدیر
۹.۲.۱ – زحمات علامه
۹.۲.۲ – ستایش بزرگان از الغدیر
۹.۲.۳ – ویژگی‌های الغدیر
۹.۳ – دیگر آثار
۱۰ – وفات
۱۰.۱ – تشییع در نجف
۱۰.۲ – پاداش الغدیر
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع

۱ – نسب

پدر عبدالحسین آقا میرزا احمد امینی از دانشمندان نامی تبریز که در سال ۱۲۸۷ق در قریه «سردها» از نواحی تبریز متولد شده بود. از سال ۱۳۰۴ برای ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیری مقدمات، در محضر درس علامه حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه‌ای از دانش‌پژوهشی رسید که صلاحیت علمی آن بزرگ از طرف آیت‌الله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی مورد تایید واقع شد.
جد وی «مولی نجفعلی» مشهور به «امین الشرع» از اهالی آذربایجان بود که سال ۱۲۷۵ق متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکاری آراسته بود. او شیفته جمع آثار ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) بود. از آنجا که از ادب فارسی و ترکی بهره وافر برده بود، قصایدی چند به این دو زبان داشت.
خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به «امینی» معروف شده بود.

۲ – ولادت

آیت‌الله حاج شیخ عبدالحسین تبریزی نجفی معروف به «علامه امینی»، نویسنده کتاب «الغدیر»، سال ۱۳۲۰ق در خانواده علم و تقوا در تبریز متولد شد. مادرش می‌گوید: شیردادن من به فرزندم، عبدالحسین، با شیردادن به دیگر فرزندانم فرق داشت. زیرا هرگاه می‌خواستم به وی شیر دهم، گویی نیرویی مرا وا می‌داشت که وضو سازم و با وضو، سینه در دهانش بگذارم!

[۱] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.

۳ – تحصیلات

عبدالحسین نخست آیات قرآنی و سوره‌های کوتاه از مادر فرا گرفت، سپس آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سال‌ها، آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه‌های علمیه را فرا می‌گرفت و به حفظ اشعاری چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو می‌پرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی (علیه‌السّلام) بود.
او می‌دانست همانگونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت.
عبدالحسین کتاب‌های مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج‌ البلاغه، وی را عاشق امام علی (علیه‌السّلام) کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه‌ای در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی ابن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است». قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب می‌گریست.
عبدالحسین تحصیلات ابتدایی و متوسطه علوم دینی را در تبریز و نزد علمای بزرگ آن شهر آموخت.

[۲] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، صص ۴-۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.

[۳] یادنامه علامه امینی، به اهتمام دکتر شهیدی و محمدرضا حکیمی، مقدمه حکیمی تحت عنوان «علامه امینی»، ص۱۹.

سپس برای تکمیل مراتب علمی به نجف اشرف رفت و در محضر علمای بزرگ آن شهر، بهره فراوان گرفت و خیلی زود به مقام عالی فقاهت نایل آمد. (برای دستخط بزرگان در تصدیق اجتهاد امینی، مراجعه شود به مقدمه شهداء الفضیله.

[۴] علامه امینی، مقدمه شهداء الفضیله، (نجف، ۱۳۵۵ ق) ‌.

)

۴ – اساتید

شیخ‌ عبدالحسین، مقدمات علوم دینی را در مـحضر پدر بزرگوارش، شیخ احمد‌ امـینی شـروع کرد که از علمای تبریز بود. پس از آن برای تکمیل‌ دروس خود وارد مدرسه طالبیه شد و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در آن مدرسه طی کرد که از جمله اساتید ایشان عبارت‌اند از:
۱. آیت‌الله سید محمد موسوی مشهور به مولانا‌؛ مؤلف «مصباح الساکین؛
۲. آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی؛ صاحب اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر؛
۳. آیت‌الله شیخ حسن توتونچی؛
۴. میرزا علی‌اصغر ملکی.
اساتید نجف:
۱. آیت‌الله سید محمدباقر حسینی فیروزآبادی؛
۲. آیت‌الله سید‌ ابوتراب خوانساری؛
۳. آیت‌الله میرزا عـلی‌ ایـروانی؛
۴. آیت‌الله میرزا ابوالحسن مشکینی؛
۵. آیت‌الله سید میرزا علی شیرازی؛
۶. آیت‌الله شیخ عبدالکریم یزدی؛
۷. آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی؛
۸. آیت‌الله‌ محمدحسین اصفهانی مشهور به‌ کمپانی‌؛
۹. آیت‌الله‌ شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء.
علّامه امینی، برای مدتی به تبریز بازگشت و پس از ازدواج و تالیف‌ بعضی‌ از‌ آثارش همچون: «تفسیر فاتحه الکتاب» دوباره برای اقامت‌ به‌ نجف اشرف رفت.
وی از حضرت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله میرزا محمدحسین نائینی و آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری و آیت‌الله شیخ محمدحسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت می‌دارد.

۵ – امینی و قیام محمد خیابانی

عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانی بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانی، انقلاب مشروطیت روی داده بود، انقلابی که مردم تبریز در آن نقش مهمی بر عهده داشتند. اینک خیابانی به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامی دیگر می‌خواست با کج‌روی‌ها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب ۱۳۳۸ق برابر هفدهم فروردین ۱۲۹۹ هجری شمسی بر ضد دولت ارتجاعی وثوق الدوله و امپریالیست‌های انگلیسی قیام کرد. این قیام به شهرهای دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتی یکی پس از دیگری به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملی به رهبری خیابانی بود. مبارزی که با انگلیس، روس، آلمان عثمانی مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
با سقوط وثوق الدوله، مشیر الدوله پیرنیا به نخست وزیری رسید و حاجی مخبر السلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذی الحجه الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وی را در خانه شیخ حسن میانجی به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالی وی آشنایی داشت، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعاء، فرهنگ سیاسی اجتماعی اسلام را در جامعه نشر داد.

۶ – از نگاه دیگران‌

برای‌ آنکه بیش‌تر با ویژگی‌های علّامه امینی آشنا شویم بـهتر اسـت تـا آرای علمای‌ بزرگ‌ اسلامی‌ را دربار او ذکر کنیم:

۶.۱ – سید ابوالحسن اصفهانی

حضرت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (رحمه‌الله‌علیه):
«کتاب ارجـمند‌ شـهیدان‌ راه فـضیلت را با امعان نظر نگریستم و دیدم با حسن ظنی که‌ به‌ مؤلف‌ امینش – علّامه‌ امـینی – دارم، مـطابقت دارد. این پرچمدار دانش و ادب و قهرمان جنبش فکری اسلامی، همان‌گونه‌ است‌ که‌ زیبند دانش و فـضیلت و رای و بـصیرت اسـت.»

۶.۲ – آیت‌الله خویی

آیت‌الله‌ موسوی اردبیلی در دیدار اعضای ستاد کنگر علّامه امینی نـقل کـرده‌اند: «به یاد دارم که روزی‌ خدمت‌ مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی حرکت می‌کردیم. مطلبی از‌ ایـشان پرسـیده بـودم‌. وقتی‌ جوابم را گرفتم، می‌خواستم خداحافظی کنم که‌ فرمودند‌: «علّامه‌ امینی از ایران برگشته‌اند نمی‌خواهید، به دیـدن‌ ایـشان‌ برویم؟» عرض کردم: «امروز روز درس است، اگر اجازه بفرمایید، ما روز دیگری می‌رویم‌ و امروز‌ بـه درس‌هایمان مـی‌رسیم.» فرمود: «مطمئن‌ باشید‌، ثواب زیارت‌ ایشان‌ از‌ ثواب هم این درس‌ها بیش‌تر است‌.»

۶.۳ – آیت‌الله فـاضل لنـکرانی

«عـلّامه امینی با صرف دقت و تحمل مشقت‌ها و مسافرت‌های‌ متعدد‌، توانست یکی از بزرگ‌ترین خـدمات ارزنـده‌ را به عالم تشیع‌ بنماید‌ و تا حدّ قابل اعتنایی از‌ مظلومیت‌ مکتب تشیع که امام آن نیز اول مظلوم عـالم بـود، بکاهد. حقیقتاً کتاب‌ الغدیر‌ مخصوصاً با قلم رسا و مطابق‌ روزش‌، توانسته‌ جـمیع شـبهات را‌ در‌ رابط با مسئله امامت‌ و وصایت‌ بلافصل‌ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) پاسـخی مـتناسب که مقبول عقل سلیم و منطقی خالی از تـعصب اسـت بدهد‌.»

۶.۴ – آیت‌الله صافی گلپایگانی

«در عصر حاضر‌ و قرن‌ چهاردهم، عـلّامه‌ امـینی یکی‌ از مفاخر بزرگ و نوابغ عـلم و ادب و خـادمین موفق اسـلام بـود. تـلاش مداوم و کوشش بی‌وقف‌ آن‌ عـالم جـلیل، در معرفی حقایق اصل‌ و اصیل‌ اسلام‌ و معارف‌ حق‌ این دین حنیف‌ و مکتب‌ پربـار و یـگانه اَعدال قرآن کریم، اهل بیت (علیه‌السّلام)، کـم‌نظیر بود.»

۶.۵ – آقـا بزرگ تهرانی‌

«از‌ خصوصیات‌ علّامه، مـحبت و ارادت کـامل به آل محمد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد‌ که‌ زبانزد‌ همه‌ است‌ و می‌توان گفت: الغدیر اثری از آثار آن مـحبت‌ها مـی‌باشد و به خاطر همین علاقه بـه اهل‌بیت (علیه‌السّلام) اسـت که ایشان، عـلاقه خـاصی به شنیدن مصائب‌ امام حسین (علیه‌السّلام) و اصحابش دارند‌ و بر مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) با صدای بلند گریه می‌کند و خطبا و حاضرین مـشاهده مـی‌کنند که در حین ذکر مصیبت، حال‌ ایـشان مـتغیر می‌شود و از گـریه ایـشان هـمه متاثر می‌شوند و به گـریه ایشان‌، گریه می‌کنند. به حقیقت می‌توان گفت: مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مـصیبت آل مـحمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شود، گویا یکی از آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن مجلس حـاضر مـی‌باشد‌، و‌ ایـن‌ حـالت در‌ ایـشان به اوج خود مـی‌رسد، زمـانی که خطیب، مصیبت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را بیان می‌کند، در این زمان صورت‌ ایشان‌ سرخ مـی‌شود و گـریه مـی‌کند، همانند‌ کسی‌ که به ناموس او اهانت شـده بـاشد… بـعد از‌ ایـنکه بـه مـحتوی و عظمت علمی کتاب الغدیر پی بردم، دست به دعا برداشته و از خدا‌ طلب‌ نمودم که بقیه عمر‌ مرا‌ به علّامه امینی ببخشد، تا ایشان صورت واقع الغدیر بدهد، و‌ ایـن تقریظ را به علّامه امینی نوشتم: من از وصف این کتاب قیّم قاصر هستم، و شان «الغدیر» بالاتر از این‌ است‌ که بشود آن را توصیف نمود. تنها عملی که از دست بنده می‌آید، این است کـه از خـدا می‌خواهم، عمر مؤلف را طول دهد و عاقبت ایشان را ختم به خیر‌ نموده‌ و با خلوص‌ نیّت از خدای می‌خواهم که بقیه عمر مرا به عمر شریف مؤلف اضافه کند.»

۶.۶ – شیخ عباس قـمی‌

«عـلّامه بزرگوار و مجاهد عالی‌قدر مرحوم حاج شیخ عبدالحسین فرزند احمد‌ امینی‌ تبریزی‌ از اعاظم علما و اکابر دانشمندان معاصر بوده است. مرحوم علّامه امینی حـقاً از نـوادر علماء معاصر بوده ‌است‌ کـه در راه خـدمت به دین و ولایت تحمل شدائدی نمود و مسافرت‌هایی را به‌ کشورهای‌ هند‌ و پاکستان و سوریه و حلب و غیره کرده و مطالعات بسیاری در کتب و کتابخانه‌ها کرده و دائر المعارفی بنام الغدیر‌ در مـوضوع ولایـت حضرت امیرالمؤمنین عـلی بـن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و مثالب غاصبین حقش از‌ کتب اهل سنت نوشته‌ که‌ در فن خود بی‌نظیر و موجب استبصار بسیاری از اهل سنت که تقلید کورکوران ستمکاران به اهل بیت (علیه‌السّلام) را می‌نمودند گردیده است.»

۷ – سیره اخـلاقی

در این بخش به بخشی از سیره علّامه‌ امینی اشاره می‌شود.

۷.۱ – تـوسل و عبادت

در صورتی که بدانیم، علّامه‌ امینی (رحمه‌الله‌علیه) به عشق همجواری حرم امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از شهر تبریز به سوی نجف اشرف هجرت کرده‌اند، شاید بتوانیم به عشق ایشان به آن امام همام (علیه‌السّلام) پی بـبریم.
عـلّامه، شخصیتی‌ الهـی‌ و ملکوتی داشت. بزرگمردی بود که نشستن و برخاستن و نوشتن وی برای خدا بود؛ به درستی باید او را مجسمه تقوا بـه حساب آورد. علّامه بسیار برای قرائت قرآن حریص بود و نزدیک‌ صبح‌ بـرای نماز شب بلند می‌شد و بعد از فریض صبح، شروع به قرائت قرآن می‌کرد؛ به گونه‌ای که در هر روز یک از قرآن را قـرائت ‌ ‌مـی‌کرد. آیت‌الله سید‌ مرتضی‌ نجومی می‌نویسد: «در عمرم کسی را مثل علّامه امینی که با حضور قلب نماز بخواند، ندیدم.»
علّامه امینی، با آن مشغله‌ای که داشت، وقتی ماه رمضان می‌رسید بیش‌تر‌ کارهایش‌ را‌ تـعطیل می‌کرد و مشغول عبادت می‌شد‌. وی‌ در‌ ماه مبارک رمضان، پانزده مرتبه ختم قرآن مـی‌کرد، و ثواب چهارده مرتبه‌اش را هـدیه بـه چهارده معصوم و ثواب یک مرتبه‌اش را به‌ روح‌ پدر‌ و مادرش هدیه می‌کرد.
وی هنگام زیارت حرم علوی‌، با‌ خضوع و خشوع فراوان وارد حرم می‌شد و در داخل حرم نیز فقط توجهش به سوی حضرت (علیه‌السّلام) بود. او روبه‌روی ضریح‌ می‌نشست و در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش جاری‌ بود، شروع به زیارت می‌کرد.
حجت الاسلام آخوندی می‌نویسد: «همانا خصایص علّامه امینی، تضرع و معنویتش را در کم‌تر‌ عالمی‌ دیدم‌. در ایام عاشورا و فاطمیّه، حـال عـلّامه متغیّر شده و با صدای بلند‌ گریه‌ می‌کرد.»

۷.۲ – شجاعت

یکی از مسائلی که برای مبلغ، می‌تواند آموزه‌ای ارزشمند را به همراه داشته باشد‌، وجود‌ پر‌ رنگ صفت شجاعت است؛ زیرا بسیاری از کارهای تبلیغی در نـبود شـجاعت‌، ظهور‌ و بروز‌ نمی‌یابد. مرحوم علّامه در این مورد حظّی وافر داشت. خود آن دانشمند در این‌باره‌، خاطره‌ای‌ را نقل می‌کرد که به شرح ذیل است:
«وقتی مشرف به حج بیت‌الله‌ شـدم‌، در شب ترویّه از مکه به طرف عرفات حرکت کردم، و شب را در‌ صحرای‌ منی ماندم و بعد از نماز صبح روز عرفه به سوی عرفات حرکت کردم. وقتی به‌ صحرای‌ رسیدم، دیدم که صحرا پر از جمعیت اسـت و از کـثرت جـمعیت، جایی برای‌ سکونت‌ و نصب‌ خـیمه نـیست، ‌امـا در گوش بیابان، جایی خلوت است و معلوم است که این مکان، مخصوص‌ ملوک‌ و اشراف عربستان است. به آن شخصی که اثاث مرا حـمل مـی‌کرد، گـفتم‌: «وسایل‌ را‌ به آن مکان ببرد.» وقتی به آن مکان رسـیدیم بـه مکاری گفتم که وسایل مرا‌ همین‌ مکان‌ زمین بگذارد و اجرت او را پرداخت کردم و او رفت. سپس من شروع‌ کردم‌ به نـصب خـیمه. یـکی از ماموران با صدای بلند صیحه می‌زد و مرا از نصب خیمه در‌ آن مکان منع می‌نمود. من نیز بدون توجه به کار خود ادامه دادم‌. وقتی‌ دید که من به او تـوجهی نـمی‌کنم‌، بـه‌ طرف‌ من آمد و دست مرا گرفت تا مانع‌ از‌ نصب خیمه شـود. گـفتم: «چه می‌خواهی؟ و چرا مانع از نصب خیمه می‌شوی؟» گفت: «ممنوع است‌.» گفتم‌: «چرا؟» گفت: «مگر نمی‌بینی اینجا خیمه‌های‌ امیر‌ نـصب شـده‌ اسـت‌.» وقتی‌ این را شنیدم؛ با صدای بلند‌ فریاد‌ زدم – تا هر که داخل خـیمه اسـت بـشنود – با حالت تعجب: «گفتی‌ امیر؟! ! »
به‌ امیرت بگو: «از سرزمین ما بیرون‌ برود. این سرزمین بـندگان‌ اسـت‌ و بـرای امراء و رؤسا در اینجا‌ مکانی‌ نمی‌باشد.» مامور نظامی ترسید و آنچه در دستش بود، افتاد و رفت تـا کـلام مرا‌ به‌ امیرش برساند. بدین‌طریق علّامه‌، بدون‌ مزاحمت‌ به برنامه‌های عبادی‌ و مـعنوی‌ حـجش مـی‌پردازد.»

۷.۳ – همت و اراده‌

از‌ صفات بارز ایشان، اراده پولادین بود، اراده‌ای که هر مشکلی را رفع می‌کرد، از‌این‌رو‌ در وصـفش آمده است:
«همتّی دُونَها‌ السُها‌ و الثُریا قد‌ عکت‌ جَهدَها‌ فما تتدانیفانا متعبٌ مـُعنّیً‌ الی انـتتفافی الایـّامُ او اتفافی»
ترجمه: ستاره سها و خوشه پروین، فروتر از پایگاه بلند همت‌ من‌ جای دارند؛ همتی چـنان کـه تا‌ اوج‌ها‌ پر‌ گرفته‌ است‌ و به هیچ روی‌، دست‌یافتن‌ به آن ممکن نیست. آری، مـن، خـویش را بـه زحمت و رنج‌ انداختم و رنج‌ها را به جان‌ خریدم‌ تا‌ آن دم که روزهای روزگار، یا روزهای‌ عمر‌ مـن‌ تـمام‌ شـود‌.
بر‌ اثر این همت بود که ایشان کاری کردند که در حد کـار یـک ملت بود. مرحوم آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی (رحمه‌الله‌علیه) در نامه‌اش می‌نویسد: «اگر‌ ما از نزدیک، وضع علّامه را مشاهده نـکرده بـودیم که او به تنهایی به تالیف چنین کتابی (الغدیر) قیام کرده، تصور مـی‌کردیم کـه کتاب الغدیر، تالیف یک جمعیتِ علمی اسـت‌ کـه‌ هـر کدام به نوشتن قسمتی از آن پرداخته است.»

۷.۴ – ‌امـانتداری

از صـفات دیگری که باعث شد کتاب شریف الغدیر جایگاه حقیقی‌اش را در میان مسلمانان به دسـت آورد، ‌امـانتداری‌ ایشان‌ بود، زیرا در نقل مـطالب از عـامه و خاصه هـیچ‌گـونه تـصرفی روا نمی‌داشت. صاحب الغدیر، توجه زیادی بـه‌ ایـن مسئله داشت، زیرا در‌ کتبی‌ که پای آنها بر نقل‌ استوار‌ است، تـنها جـوهره اصلی و مایه وثوق، امانت است و عـلّامه در سراسر کتابش، به‌ ایـن صـفت، ملتزم بوده است، و هرگز مـطلب تـحریف شده‌ای را از‌ ایشان‌ نمی‌توان یافت. از این‌ جهت‌، استاد علاءالدین از علمای الازهر، همواره آرزوی دیدن نـویسنده الغـدیر را داشت و در روزنامه‌های پر تیراژ قاهره بـه مـعرفی و دفـاع از کتاب‌ الغدیر پرداخت. عـلما و مـراجع نجف نیز، ترویج الغـدیر را‌ وظـیف‌ خود دانستند. امانتداری وی در حدّی بود که اگر در مطلبی، نوشته بود:
«علی کرَّم الله وجهه» هـمان را نـقل می‌کرد و همین صفت در علّامه بود کـه بـاعث درخشش الغدیر‌ شـد‌.

۷.۵ – گـریز از‌ مدح و ثنا

استاد حـسان می‌نویسد: «در ایامی که مرحوم علّامه در ماه محرم، در مشهد مقدس سخنرانی‌ داشتند، روزی بعد از تمام شدن مـنبر، پسـر بچه کوچکی، بلند‌ شد‌ و قصیده‌ای‌ در مـورد شـب یـازدهم مـحرم خـواند، مردم گریه کـرده و خـود علّامه با صدای بلند ضجه می‌زدند. وقتی ‌قصیده‌ تمام می‌شود، حضرت علّامه می‌خواهند، شاعر نوجوان را مـلاقات کـنند. در نـتیجه بنده‌ (همان‌ شاعر‌ نوجوان) به ملاقات‌ ایـشان رفـتم کـه از آن زمـان تـا وفـاتشان ملازم بودم. در نوبت‌ دیگر، که به همراه دوستان به استقبال علّامه رفته بودیم، اشعاری را در‌ مدح ایشان قرائت کردم‌ و انتظار‌ تشویق و تشکر را داشتم، اما علّامه، نظر تندی بـه من کرد و فرمود: «حسان، اگر به جای مدح من امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را مدح می‌کردی به اجر معنوی بزرگی دست می‌یافتی.»

[۵] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۲۲، خاطرات حسان.

گفتم‌: «من شما را مدح کردم، به خاطر خدمتی که شـما بـه اهل بیت (علیه‌السّلام) نموده‌ای و به خاطر اخلاصی که در این راه دارید. پس مدح شما، مدح اهل بیت (علیه‌السّلام) است.»

۷.۶ – خطابه‌ و منبر‌

مرحوم علّامه امینی با دو سلاح نیرومند زبان و قلم، وارد جهاد تبلیغ شـد و بـه نشر حقایق مذهب تشیع پرداخت و در سفرهای خود، در مجالس پر جمعیت که در هر‌ شهر‌ برای شنیدن سخنان او بر پا می‌شد، از روی منبر با بیان گیرا و منطق قـوی، حـقایق تشیع را به گوش مسلمانان مـی‌رسانید. تـاثیر صدای گرم او تا مدتها در‌ گوش‌ شنوندگان می‌ماند و همه او را منادی یکپارچگی اسلام و مدافع حرمت تشیع و مذهب اهل‌بیت (علیه‌السّلام) می‌شناختند.
آیت‌الله موسوی اردبیلی در توصیف منبرهای علّامه مـی‌گوید: «ایـشان منبر خوبی داشتند. خـوب صـحبت‌ می‌کردند‌. ده‌ روز در مشهد در مدرسه نواب‌ منبر‌ رفت. در آن ده روز، مدرسه و دور آن، مملو از جمعیت می‌شد، آن‌قدر که در منبر ایشان مردم جمع می‌شدند‌، پای‌ منبر‌ مرحوم فلسفی جمع نمی‌شدند. ایشان زبان گیرا و روانی‌ داشتند‌ و بـکّاء هـم بودند.»
استاد محمدرضا حکیمی یکی از کسانی است که مجالس وعظ و خطابه علّامه امینی را درک کرده‌ است‌، و مجالس‌ مشهد ایشان را این‌گونه توصیف می‌کند:
«از مواهب صاحب الغدیر‌، نیروی نطق شگفت و مهیج وی بود. او صـاحب سـیمایی بود بـا مهابت و هیبتی شکوهبار و صدایی در خور دلیران‌ و معلوماتی‌ بیکران‌ و حافظه‌ای نیرومند و ایمانی عمیق و توجهی درست و نیتی پاک و بدین‌گـونه چون‌ به‌ سخنرانی دهان می‌گشود، شگفتی زا نمود. اگر ده‌ها هزار نـفر را گـرد آورد و تـحت تاثیر گیرد‌ و ساعت‌ها‌ گوش‌ به سخن خویش بدارد. در این سخنرانی‌ها و محافل، چه بسیار انبوه جمعیت‌ که‌ گـرد‌ ‌ ‌مـی‌آمدند، متجاوز از چند هزار که از جمله این مجالس، مجالس اصفهان، مشهد، همدان‌، کرمانشاه‌، تهران‌، حـیدرآباد دکـن، کانپور و برخی از شهرهای سوریه و عراق بود.
درست به یاد دارم که‌ در‌ تابستان سال ۱۳۳۸ ش که علّامه‌ امـینی در مشهد بود، گروهی از وی درخواست‌ کردند‌ تا‌ منبر برود. البته چنین نبود که او اهـل منبر به معنای مـتعارف بـاشد، و هر‌ جای‌ بدان بپردازد، مگر آن‌گاه که عالمان و خواص برای استفاد عموم از او‌ درخواست‌ سخنرانی‌ می‌کردند. باری تقاضای مردم مشهد قبول افتاد و مجلسی بس عظیم و شکوه زای، در مدرس نواب‌ برپا‌ گشت، مجلسی تـاریخی، هم صحن بزرگ مدرس نواب فرش شده بود، نخست‌ به‌ هنگام‌ اذان مغرب، این جای وسیع از صفوف نمازگزاران پر می‌شد؛ زیرا به درخواست افاضل علّامه‌ آن‌ چند‌ شب را اقام نماز مغرب و عشاء مـی‌نمود – و چـه بسیار کسان که می‌آمدند‌ برای‌ پیوستن به این صف‌ها و جای نبود؛ چون منبر آغاز می‌گشت، سیل جمعیت – به معنای راستین این‌ تعبیر‌ – به سوی این مجلس سرازیر می‌شد، شب‌های آخـر، پس از پر شـدن‌ مدرسه‌ و برخی غرفه‌های طبقات بالا عده‌ای از‌ مردم‌ بر‌ بام مرتفع مدرسه بالا می‌رفتند. در راهرو‌ مدرسه‌ نیز همین‌سان جمعیت موج می‌زد و بر سر هم می‌ریخت تا داخل خیابان‌، و دو‌ طـرف خـیابان و پشت در دکان‌ها‌ که‌ بسته بود‌ و در‌ سطح‌ پیاده‌رو و مقداری از سواره‌رو‌ و کناره‌های‌ جوی خیابان، تا کوچه ملک، و از طرف رو به قبله تا مسجد‌ حاج‌ ملا‌هاشم و درون مسجد، و این همه‌ با بلندگوهای مـتعدد مـی‌توانستند‌، صـدای‌ صاحب الغدیر را بشنوند، و خدا‌ دانـد‌ کـه شـمار آن جمع و آن مردمان در آن شب‌ها چه‌اندازه بود، از‌ نظر‌ کیفیت نیز بدان‌گونه، کم‌مانند‌ بود‌. خواص مردم، فقها‌، عالمان‌، استادان دانشگاه، فـاضلان، دانـشجویان‌ و جـوانان‌ شرکت داشتند و حتی کسانی در صفوف آن جماعت و پای آن منبر دیـده شـدند که‌ کم‌تر‌ به کسی اقتدا می‌کردند، یا پای‌ منبری‌ می‌رفتند.
حضرت‌ شیخ‌ مجتبی‌ قزوینی نیز با ضعف‌ مزاج و دوری راه در‌ ایـن مـجالس شـرکت می‌کرد. یکی از شب‌ها که حضور داشت، وقتی‌ مجلس‌ را با آن اوصـاف دید، گفت‌: «چنین‌ مجلسی‌ در‌ قرنی‌ اتفاق می‌افتد.»

۷.۷ – عشق به قرآن و عترت

نوشته‌اند که امینی به خواندن قرآن و ادعیه و نمازهای مستحبی، علاقه‌ای در حد وَلَع داشت. رسم هر روزه وی چنین بود: زمانی که سپیده نزدیک می‌شد برای ادای نماز شب، از جای برمی‌خاست و تهجد شبانه را به انجام فریضه صبح در لحظات آغازین سپیده‌دم، پیوند می‌زد.
آنگاه به قرائت قرآن می‌پرداخت و یک جزء کامل از آن را برمی‌خواند. خواندن قرآن نیز، با تدبر و تامل در مفهوم آیات، و توشه‌گیری از دلایل و براهین آن، همراه بود. در فرجام، صبحانه می‌خورد و عازم کُتُبخانه خاص خود می‌شد و به مطالعه می‌پرداخت، تا آنکه شاگردانش نزد وی می‌آمدند تا از او بهره گیرند. این چنین، مستمرا به تدریس و بحث اشتغال داشت تا اذان ظهر از ماذنه‌ها برمی‌خاست. در این هنگام مهیای انجام فریضه می‌شد، سپس ناهار می‌خورد و ساعتی می‌غنود و مجددا تلاش علمی در کتابخانه را از سر می‌گرفت و تا نیمه شب ادامه می‌داد!

[۶] شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۳۱، قم ۱۴۱۷ق.

امینی، وصیت پیامبر اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیث مشهور «ثَقَلَین»، مبنی بر لزوم تمسک همزمان امت به قرآن و اهل بیت‌ (علیهم‌السلام)، را پیوسته در گوش داشت و براستی دلباخته خاندان عصمت‌ (علیهم‌السلام) بود. به گفته مرحوم حکیم‌زاده «امینی دائم الوضو بود و صبحها هر روز به حرم امام علی مشرف می‌شد و سپس به کتابخانه می‌آمد.
افزون بر این، هر زمان نیز که حاجتی داشت (دنبال مطلبی در کتابی می‌گشت و پیدا نمی‌کرد یا در جستجوی کتابی به این‌سو و آن‌سو پرسه می‌زد و نمی‌یافت، و برای یافتن مقصود خود به مولا (علیه‌السّلام) متوسل می‌شد) و از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده می‌شد یا مطلبی را کشف می‌نمود، فورا عبا بر دوش می‌افکند و به قول خود «برای تشکر از مولا» به حرم می‌رفت. و مواردی را من خود، شاهد بودم». (وصف زیارت‌های مکرر و عاشقانه علامه امینی از حرم علوی و حسینی و رضوی (علیه‌السّلام) از زبان دوست و دست‌پرورده‌اش: حسین شاکری، در کتاب «ربع قرن مع العلامه الامینی

[۷] شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۳۲ – ۳۱.

[۸] شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۲۸۰.

)

۸ – فعالیت‌ها

فعالیت‌های علامه شامل فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی است.

۸.۱ – فعالیت‌های علمی

بیشترین شهرت علامه در بعد علمی ایشان است.

۸.۱.۱ – تحقیقات علمی‌

حضور ذهن بسیار، اُنس شدید به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقیق، همراه با منش والا را، از خصوصیات علامه شمرده‌اند.

[۹] صفاخواه، محمدحسین، قطره‌ای از دریا، ج۱، ص۲۱-۱۶.

وی پس از نیل به اجتهاد، به‌طور مستمر و شبانه‌روزی، درباره مسائل گوناگون علمی در رشته‌های فقه و کلام و تفسیر و تاریخ، دست به پژوهش و تحقیق زد که خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثاری چون شهداء‌ الفضیله و الغدیر، در اختیار ماست.
امینی تحقیقات و مطالعاتش در نجف را، از کتابخانه حسینیه شوشتری‌ها آغاز کرد که در آن زمان، تنها کتابخانه عمومی نجف شمرده می‌شد و هزاران کتاب چاپی و خطی داشت. روزها به‌طور مستمر به کتابخانه مزبور می‌رفت و از آنجا که ساعات رسمی کار کتابخانه، عطش سیری ناپذیر وی برای پژوهش و تحقیق را فرونمی‌نشاند، کتابدار کتابخانه را راضی کرد که هنگام رفتن، در به روی او ببندد و او را با کتاب‌ها تنها گذارد. کتابدار، در لحظه تعطیل کتابخانه، در را به روی امینی قفل می‌کرد و او، در میان کتاب‌ها غرق در مطالعه می‌شد.

[۱۰] طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، ص۱۸۴-۱۸۵.

حاج سید کاظم حکیم‌زاده، کتابدار کتابخانه امینی در نجف اشرف، نقل می‌کرد: ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمو‌منین (علیه‌السّلام) بیکار بودم و مراجعه‌کننده‌ای نداشتم، به خواندن کتاب می‌پرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که امینی از راه رسید و گفت:‌ هان! چه می‌خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما الغدیر است. گفت: «بخوان، که خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده‌ام تا مطالب این کتاب‌ها را در آورده‌ام»! و افزود: «آن وقت‌ها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‌ها می‌رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‌شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‌شد به کتابدار می‌گفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو می‌خواهی بروی، برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را می‌بست و می‌رفت و مرا در کتابخانه تنها می‌گذاشت و من ساعت‌های دراز روی کتاب‌ها می‌افتادم و مطالعه می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.