پاورپوینت کامل شهادت ابا عبدالله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت ابا عبدالله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت ابا عبدالله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت ابا عبدالله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

شهادت امام حسین

مقالات مرتبط: ماه محرم (مقالات مرتبط).

امام حسین (علیه‌السّلام) (۴-۶۱ قمری)، فرزند امام علی (علیه‌السّلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، نوه پیامبر اسلام (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌و‌سلم)، امام سوم شیعیان و رهبر نهضت کربلا است که در واقعه کربلا و روز عاشورا در نبرد با لشکر عمر سعد بعد از به شهادت رسیدن اصحاب و یارانش به شهادت رسید.
برخی مورخان و مقتل‌نگاران، کیفیت نبرد و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را به اختصار، و برخی دیگر به تفصیل و در مجموع، با تفاوت‌هایی نوشته‌اند، اما هیچ کدام، تصویری دقیق، شفاف، منظم و منطقی از جزئیات این حادثه ارائه نکرده‌اند. از این‌رو برای ارائه تصویری روشن از چگونگی به میدان رفتن و نبرد امام (علیه‌السّلام) و در نهایت، شهادت حضرت، تلاش می‌شود با کنار هم قرار دادن اخبار متعدد و تنظیم و تدوین منطقی آن، تا حد امکان، تصویر دقیق و صحیحی از این جریان ارائه شود.
شهادت امام حسین و اصحاب آن حضرت، یکی از مصائب بزرگ شیعیان است و روز عاشورا نزد آنان از روزهای مهمی است که شیعیان و حتی برخی از اهل سنت و مذاهب دیگر جهان به نوحه و عزاداری پرداخته و با برپایی مراسمات گوناگون، یاد امام حسین و شهدای کربلا و حماسه‌های آنان را زنده نگه می‌دارند.

فهرست مندرجات

۱ – اقدامات امام حسین قبل از نبرد
۱.۱ – تحویل وصایا به امام سجاد
۱.۱.۱ – روایت امام باقر
۱.۱.۲ – وصیت امام سجاد به امام باقر
۱.۲ – پوشیدن شلوار یمنی
۱.۳ – وداع با اهل حرم
۱.۴ – دو وداع امام
۲ – نبرد امام حسین
۳ – شهادت طفل شیرخوار
۳.۱ – چگونگی شهادت
۳.۱.۱ – قول اول
۳.۱.۲ – گزارش طبری
۳.۱.۳ – گزارش دیگر مورخان
۳.۱.۴ – گزارشی دیگر
۳.۱.۵ – قول دوم
۴ – عزم امام سجاد برای جهاد
۵ – چگونگی مبارزه امام
۵.۱ – رجزهای امام
۵.۲ – زخمی شدن سر امام
۵.۳ – حمله دشمن به خیمه‌ها و تشر امام
۵.۴ – محاصره امام
۵.۵ – شهادت عبدالله بن حسن
۵.۶ – ممانعت دشمن از رسیدن امام به آب
۵.۷ – شجاعت و حماسه امام
۵.۸ – اعتراف دشمن به شجاعت امام
۵.۹ – حمله امام به سپاه دشمن
۵.۱۰ – واکنش دشمن
۵.۱۱ – کوشش امام برای دستیابی به آب
۶ – چگونگی شهادت امام
۶.۱ – وقت‌گذرانی کوفیان
۶.۲ – حماقت سنان بن انس
۶.۳ – نحوه شهادت
۶.۴ – سخنی از هلال بن نافع
۷ – روایات ائمه درباره شهادت امام
۷.۱ – امام سجاد
۷.۲ – امام باقر
۷.۳ – امام صادق
۸ – مناجات امام در واپسین لحظات عمر
۹ – آخرین دعای امام
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع

۱ – اقدامات امام حسین قبل از نبرد

امام حسین (علیه‌السّلام) قبل از رفتن به میدان نبرد اموری را انجام داده که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

۱.۱ – تحویل وصایا به امام سجاد

یکی از کارهایی که امام حسین (علیه‌السّلام) پیش از رفتن به میدان انجام داد، تحویل دادن وصایا و میراث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام بعدی، یعنی امام سجاد (علیه‌السّلام) است.

۱.۱.۱ – روایت امام باقر

ابوالجارود از امام باقر (علیه‌السّلام) در این‌باره نقل کرده است:
«چون زمان شهادت حسین (علیه‌السّلام) فرا رسید، دخترش فاطمه (ابن شهرآشوب دختر امام «فاطمه کبری» ذکر کرده است.)

[۱] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۰۸.

را فراخواند و نوشته‌ای درهم پیچیده که وصیتی ظاهری دربر داشت، به او داد. علی بن حسین (علیه‌السّلام) مریض بود و فکر می‌کردند بیماری او بهبود نخواهد یافت. (چون امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسید)، فاطمه نامه را به علی بن حسین (علیه‌السّلام) داد»، سپس امام باقر فرمود: «به خدا سوگند، این نامه، نزد ماست…»

[۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۲۹۱.

[۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۰۳.

[۴] صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ص۱۶۸.

[۵] ابن بابویه قمی، الامامه و التبصره، ص۶۴.

[۶] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۶۷.

[۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۰۸.

(ابوالجارود با قیام زید، تغییر عقیده داد و مدعی امامت زید شد، اما این امر هفت سال پس از رحلت امام باقر (علیه‌السّلام) بوده است، از این‌رو روایات او از امام باقر (علیه‌السّلام) قابل پذیرش است. حتی بنابر اعتقاد برخی علمای رجالی معاصر، ابوالجارود، مجدداً به مذهب امامیه اثنا عشریه برگشته است.

[۸] موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۳۶.

همچنین گزارش شده است که امام حسین (علیه‌السّلام)، فرزندش علی بن حسین (علیه‌السّلام) را فراخواند و او در آن هنگام مریض بود، پس اسم اعظم و میراث‌های انبیا را به او سپرد و او را آگاه کرد که دانش‌ها، صحیفه‌ها، مصاحف و سلاح را به‌ ام سلمه (در مدینه) سپرده و به وی سفارش کرده است که (پس از بازگشت او به مدینه)، همه آنها را به او بازگرداند.

[۹] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۶۷-۱۷۰، به اختصار.

)
پس از حادثه عاشورا، امام سجاد (علیه‌السّلام) طی گفت‌وگویی با عمویش، محمد بن حنفیّه، به وی فرمود: «…عمو، پدرم، که صلوات خدا بر او باد، پیش از حرکت به عراق، مرا جانشین خود قرار داد، و نیز ساعتی پیش از شهادتش در این‌باره به من وصیت کرد. اکنون سلاح رسول خدا (میراث امامت) نزد من است…»

[۱۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۳۴۸، ح۵، کتاب الحجه، باب ما یفصل به بین دعوی المحق والمبطل فی الامامه.

۱.۱.۲ – وصیت امام سجاد به امام باقر

ابوحمزه ثمالی از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: چون زمان رحلت پدرم فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و فرمود: پسر جان، تو را به آنچه پدرم (حسین (علیه‌السّلام)) تا هنگام شهادتش وصیت کرد و به آنچه پدرش (علی (علیه‌السّلام)) او را به آن وصیت کرد، وصیت می‌کنم: پسر جان، بر حق استوار باش، هرچند تلخ باشد، (…قال ابوجعفر (علیه‌السّلام): لمّا حضرت ابی علی بن الحسین (علیه‌السّلام) الوقاه ضمّنی الی صدره و قال: یا بنیّ اوصیک بما اوصانی به ابی حین حضرته الوقاه و بما ذکر ان اباه اوصاه به: یا بنیّ اصبر علی الحق و ان کان مرا.

[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۹۱.

) و نیز فرمود: پسر جان، بپرهیز از ستم کردن به کسی که یاوری جز خدا ندارد. (یا بنیّ ایّاک و ظلم من لایجد علیک ناصراً الا الله.

[۱۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۳۳۱.

[۱۳] شیخ صدوق، الخصال، ص۱۶، ح۵۹.

[۱۴] شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۴، ص۲۴۹، ح ۱۰.

[۱۵] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۴۶.

[۱۶] ابن فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۲، ص۴۶۵.

)

۱.۲ – پوشیدن شلوار یمنی

پیاده نظام لشکر عمر سعد، از سمت راست و چپ بر باقی مانده سپاه امام حسین (علیه‌السّلام) حمله کردند و آنان را به شهادت رساندند، تا آنکه همراه حسین بن علی (علیه‌السّلام) جز سه یا چهار نفر باقی نماند. وقتی امام اوضاع را چنین دید، شلواری یمنی (غیر از لباسی که به تن داشت) که چشم را خیره می‌کرد، طلب نمود و جای جایش را شکافت تا بعد از شهادتش آن را از تنش غارت نکنند، و سپس پوشید.

[۱۷] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۱.

[۱۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۱.

(ابن شهرآشوب در مناقب چنین آورده است:…سپس امام فرمود: لباسی غیر از لباس خودم بیاورید که به آن رغبتی نباشد و من آن‌را بپوشم تا بعد از کشته شدنم عریان نمانم، زیرا من کشته‌ای هستم که لباس‌هایش را نیز به غارت می‌برند؛ یاران برای ایشان شلوارکی آوردند، امام آن‌را نپوشید و فرمود: این لباس اهل ذمه است. یاران برای ایشان، لباس دیگری آوردند که از شلوار کوتاه‌تر و از شلوارک بلندتر بود، امام آن‌را پوشید.

[۱۹] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.

[۲۰] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۴.

)

۱.۳ – وداع با اهل حرم

سپس امام (بعد از طلب شلوار) با زنان (اهل بیت) وداع (جریان وداع‌های امام (علیه‌السّلام) به تفصیلی که در گزارش‌های برخی نویسندگان متاخر آمده است، در منابع معتبر کهن وجود ندارد. البته در کتاب نور العین فی مشهد الحسین منسوب به ابواسحاق اسفراینی (۴۱۷ یا ۴۱۸)

[۲۱] ابواسحاق اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص۴۶.

قصه وداع امام (علیه‌السّلام) با زنان اهل بیت آمده است. اما به سبب اعتماد نداشتن محققان به این کتاب، نمی‌توان آن‌را قابل اعتماد دانست. ابن شهرآشوب نیز، اشاره مختصری به جریان وداع امام با یاران

[۲۲] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.

و زنان اهل بیت (علیه‌السّلام) و به ویژه سکینه کرده است.

[۲۳] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.

سپس مورخان و نویسندگان بعدی، این مسئله را بسط داده‌اند.

۱.۴ – دو وداع امام

مرحوم علامه مجلسی، دو وداع برای امام (علیه‌السّلام) نوشته است: یکی پس از شهادت اطفال شیرخوار: «و پردگیان سرادق عصمت را طلبید و دختران و خواهران را دربر کشید و هر یک را به ثواب‌های حق‌تعالی تسلی بخشید و صدای شیون از خیمه‌های حرم بلند گردید…»

[۲۴] مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۳۷۳

و بار دوم پس از نقل خبر رفتن امام (علیه‌السّلام) با اسب، کنار شریعه فرات برای نوشیدن آب و اینکه به حضرت گفتند که لشکر به خیمه‌گاه حمله کرده است: «پس بار دیگر اهل بیت رسالت و پردگیان سرادق عصمت و طهارت را وداع نمود…».

[۲۵] مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۳۷۴.

محدث قمی نیز این دو وداع را با تفصیل بیشتری آورده است.

[۲۶] محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۲، ص۸۸۷-۸۹۹، ۸۸۸.

) کرد. در این هنگام، در حالی‌که سکینه ناله می‌کرد، حضرت او را به سینه‌اش چسباند و فرمود:
سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی
لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منی الروح فی جثمانی
واذا قتلت فانت اولی بالذی تاتینه یا خیره النسوان

[۲۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.

«ای سکینه، بدان، وقتی که مرگ من فرا رسد، پس از من گریه تو طولانی خواهد بود. تا زمانی که روح در بدنم است، با اشک حسرت، دل مرا آتش نزن. ‌ای بهترین زنان، هر وقت کشته شدم، تو نسبت به این کار، اولی هستی».

۲ – نبرد امام حسین

آن‌گاه (بعد از وداع) (در برابر لشکر دشمن) قرار گرفت و خطبه‌ای خواند که آغاز آن چنین بود: «یا اهل الکوفه، قبحاً لکم و ترحاً و بؤساً لکم و تعساً استصرختمونا والهین فاتیناکم موجبین فشحذتم علینا سیفاً کان فی ایماننا….

[۲۸] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶.

»
سپس بر مرکبش استوار نشست و فرمود:
انا ابن علی الخیر من آل‌هاشم…
او به سمت راست دشمن حمله کرد و چنین رجز خواند:
الموت خیر (اولی) من رکوب العار والعار اولی من دخول النار
(ابن شهرآشوب در جای دیگر، این جمله را نیز افزوده است. والله ما هذا و هذا جاری.

[۲۹] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۲۴.

برخی از منابع متقدم نیز این رجز را با تفاوت‌هایی گزارش کرده‌اند:

[۳۰] آبی، منصور بن حسین، نثرالدّر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۳۱.

[۳۱] حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص۸۸.

[۳۲] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۷۲.

در توضیح و تفسیر معنای و العار اولی من دخول النار (ننگ بهتر از ورود به دوزخ است)، باید گفت که جمله‌ای مشهور و رایج در عرب است که بر اثر کاربرد فراوان آن، به یک مثل تبدیل شده است و آن تعبیر «النار و لا العار» است که مردم عوام، آن‌را بر زبان جاری می‌کنند و به این معناست که ادخلو النار و لاتلتزموا العار. «آتش را پذیرا باشید، ولی زیر بار ننگ و عار نروید».

[۳۳] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۸۱.

اما امام حسین (علیه‌السّلام) عکس آن‌را معتقد است؛ لذا در روز عاشورا فرمود: «الموت خیر (اولی) من رکوب العار- والعار اولی من دخول النار» یعنی مرگ بهتر از زیر بار ننگ و عار رفتن است، و پذیرفتن عار و ننگ، بهتر از دخول در آتش است. لذا اگر بیعت با یزید، ننگ و عاری بود که آتش جهنم را به دنبال نداشت، من آن‌را می‌پذیرفتم و با او بیعت می‌کردم، ولی چون بیعت با یزید، ننگی است که آتش جهنم را نیز به دنبال دارد، هرگز با او بیعت نمی‌کنم. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز در جریان جنگ جمل، به زبیر‌ اندرز داد و از او خواست که برگردد، اما زبیر ابتدا مقاومت کرد و بازگشت را ننگی دانست که هرگز پاک نخواهد شد. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) که به او گفت: پیش از آنکه ننگ و آتش (جهنم) همراه هم شوند، با ننگ برگرد.

[۳۴] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.

)
«مرگ بهتر از ننگ است و ننگ بهتر از ورود به دوزخ است».
مرگ بهتر ز ننگ و عار بود عار به از دخول نار بود
سپس به جناح چپ یورش برد و فرمود:
انا الحسین بن علی احمی عیالات ابی
آلیت ان لا انثنی امضی علی دین النّبی

[۳۵] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۸.

«منم حسین بن علی، از خاندان پدرم حمایت می‌کنم.
سوگند خورده‌ام که تسلیم نشوم و برای دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، جان می‌دهم».
منم حسین بن علی پشت ناسازم به دنی
حامی اولاد علی مجـری دستور نبی

[۳۶] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم و نفثه المصدور، ترجمه کمره‌ای، ص۱۶۳.

۳ – شهادت طفل شیرخوار

از مصائب بزرگ روز عاشورا و از حوادث مسلم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیه‌السّلام) است که افراد سپاه عمر سعد، با بی‌رحمی او را به شهادت رساندند و جنایت نابخشودنی دیگری بر جنایاتشان افزودند.

۳.۱ – چگونگی شهادت

درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از جمع‌بندی آنچه در منابع کهن آمده است، می‌توان دو قول را به دست آورد: یکی بیانگر آن است که طفل شیرخوار، در هنگامی که بر در خیمه‌ها در دامن امام بود، به شهادت رسید. اکثر مقتل‌نویسان و مورخان، با تفاوت‌هایی، این قول را مطرح کرده‌اند.

[۳۷] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.

[۳۸] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۸.

[۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۷.

[۴۰] طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵.

[۴۱] فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۸۸.

[۴۲] ابن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۲۷.

[۴۳] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۵۴۷.

[۴۴] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیرالاحزان، ص۷۰.

قول دوم آن است که آن طفل در میدان جنگ بر روری دست امام، توسط دشمن هدف تیر قرار گرفت و به شهادت رسید. اکنون به ترتیب، هر دو قول را توضیح می‌دهیم.

۳.۱.۱ – قول اول

شهادت او بر در خیمه، به گزارش یعقوبی و فضیل بن زبیر بدین‌گونه بوده که آن طفل، همان روز به دنیا آمده بود و امام می‌خواست کام او را بردارد که هدف تیر قرار گرفت:
حسین بر اسبش سوار بود که نوزادی که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد وی آورده شد، پس در گوش وی اذان گفت و او را در دامان خود قرار داد و با آب دهان خود، کام او را برداشت و او را «عبدالله» نامید. ناگاه حرمله بن کاهل تیری (از مورخان متقدم، ابوحنیفه دینوری، تنها کسی است که ضمن گزارش شهادت این طفل، ویژگی تیری را که به او اصابت کرده، نوشته است. او می‌نویسد: «فرماه رجل من بنی اسد و هو فی حجر الحسین بمشقص فقتله؛ در حالی‌که آن طفل در آغوش حسین بود، شخصی از بنی اسد تیری باریک و بلند، پرتاب کرد و آن طفل را کشت».

[۴۵] دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۵۸.

در کتب لغت «مشقص»، نوک بلند و غیر عریض (باریک) پیکان تیر تفسیر شده است (مشقص: هو نصل السهم اذا کان طویلاً ولیس بالعریض واذا کان عریضاً ولیس بالطویل فهو معبله).

[۴۶] ابوعبید هروی، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۲۵۷.

[۴۷] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۴۸.

اما تعبیر «تیر سه شعبه» که اکنون در منابر و مجالس روضه‌خوانی مرسوم است، تنها در برخی مقتل‌های معاصر

[۴۸] شریف کاشانی، ملا حبیب، تذکره الشهداء، ص۲۱۸.

[۴۹] خراسانی قائنی بیرجندی، محمد باقر، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص۱۲۶.

و اشعار شعرای معاصر آمده است، چنان‌که شاعری در این‌باره سروده است:
حلق او را خست و جست بر شه مظلوم وز شاه مظلوم، آن سه شعبه مسموم احتمالاً تعبیر سه شعبه، از گزارش دینوری گرفته شده است.

[۵۰] میرزا جیحون، دیوان افصح المتکلمین، ص۳۸۲.

) به او زد و او را کشت. حسین تیر را از گلویش خارج کرد و او را به خونش آغشته کرد و فرمود: به خدا سوگند، تو گرامی‌تر از ناقه (صالح (علیه‌السّلام)) نزد – خدا هستی، و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد خدا از صالح گرامی‌تر و عزیزتر است. سپس حسین آمد و او را کنار جنازه‌های فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.

[۵۱] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.

پس حسین خون او را گرفت و جمع کرد و به آسمان پرتاب کرد و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت. امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: اگر قطره‌ای از آن خون بر زمین می‌ریخت، عذاب نازل می‌شد.

[۵۲] کوفی، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین، ص۲۴، تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی.

[۵۳] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۵.

۳.۱.۲ – گزارش طبری

مورخان دیگر نیز شهادت او را بر در خیمه گزارش کرده‌اند:
طبری می‌نویسد: چون حسین (جلوی خیمه‌گاه) نشست، کودکی که او را عبدالله بن حسین (علیه‌السّلام) دانسته‌اند، نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشاند. ابومخنف از قول عقبه بن بشیر (بشر) اسدی گوید: ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر (علیه‌السّلام)) به من گفت: ‌ای بنی اسد، خونی از ما پیش شما هست. گفتم: ‌ای ابوجعفر، رحمت خدا بر تو باد، گناه من در آن چیست و آن (خون) چیست؟ فرمود: کودکی نزد حسین آورده شد و او در دامانش بود که یکی از شما بنی اسد، تیری به سوی او‌ انداخت و گردن او را برید (و او را کشت). پس حسین خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: «رب ان تَک حَبسْت عَنَا النصر من السماء فَاجْعَل ذلک لما هو خیر و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛

[۵۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.

پروردگارا، اگر یاری شدن از آسمان را از ما بازداشته‌ای، آن‌را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر».
در خبری که عمار ذهنی از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل کرده، آمده است که چون پسر حسین (علیه‌السّلام) در دامانش هدف تیر قرار گرفت، حسین (علیه‌السّلام) گفت: خدایا خود، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.

[۵۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۹.

[۵۶] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۵، ص۳۴۰.

[۵۷] سبط بن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۲۷.

[۵۸] ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۹۷.

شیخ مفید و به پیروی او طبرسی، می‌نویسند: سپس امام حسین ( (علیه‌السّلام) ) جلوی خیمه نشست و پسرش عبدالله بن حسین، که طفلی بیش نبود، نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشانید. آن‌گاه مردی از بنی اسد تیری به سوی عبدالله‌ انداخت و او را کشت، پس حسین (علیه‌السّلام) خون این طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشته‌ای، آن‌را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این قوم ستمگر بگیر، سپس او را برداشت و کنار شهدای دیگر اهل بیت (علیه‌السّلام) قرار داد.

[۵۹] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۸.

[۶۰] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۷.

(در گزارش ابن نما آمده است که امام خون عبدالله را به آسمان پاشید

[۶۱] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۷۰.

اما چنان‌که در گزارش فضیل بن زبیر آمده بود، آنچه درست به نظر می‌رسد آن است که امام (علیه‌السّلام) خون را به طرف آسمان پاشید، تا خدا را به عنوان بهترین شاهد و حاکم بین خود و دشمن که در حق طفل شیرخوار او چنین ستمی روا داشتند، بگیرد، بنابراین اگر حضرت می‌خواست خون زمین ریخته شود، خواه ناخواه بر زمین ریخته می‌شد و دیگر نیازی نبود که حضرت دستش را پر از خون کند و بر زمین بریزد. ابن سعد به اختصار، این جریان را گزارش کرده است

[۶۲] ابن سعد، ترجمه الحسین و مقتله، ص۷۳.

ابن فتال نیشابوری این گزارش را با حذف دعای پایانی امام آورده است.

[۶۳] ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۸۸.

)

۳.۱.۳ – گزارش دیگر مورخان

عده‌ای از مورخان و مقتل‌نویسان مانند ابن اعثم، خوارزمی، طبرسی و سید بن طاووس، شهادت طفل را در هنگام وداع امام، مطرح کرده‌اند، که با گزارش طبری، شیخ مفید و روایت امام باقر (علیه‌السّلام) قابل جمع است. این گروه در این‌باره نوشته‌اند:
چون امام حسین (علیه‌السّلام) مرگ جوانان و یاران و عزیزان خود را دید، و تمام یاران و خویشان او (علیه‌السّلام) شهید شدند، تنها ماند و با او جز دو نفر باقی نماند، یکی فرزندش علی زین‌العابدین (علیه‌السّلام) و دیگری پسر شیرخواری که نامش عبدالله

[۶۴] طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵.

(یا علی) بود. لذا تصمیم گرفت تا قوم (سپاه دشمن) را با خون خویش ملاقات کند، از این‌رو فریاد زد: آیا حمایت کننده‌ای هست که از حرم رسول خدا حمایت کند؟ آیا یگانه پرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که در فریادرسی ما امید به خدا داشته باشد؟ آیا یاری‌کننده‌ای هست که در یاری ما به آنچه نزد خداست، امیدوار باشد؟ در این هنگام صدای زنان به فریاد بلند شد. حسین به در خیمه آمد و فرمود: آن طفل (علی) را بیاورید تا با او وداع کنم. پس کودک را به وی دادند. امام (علیه‌السّلام) او را می‌بوسد می‌فرمود: (ای پسرکم)، وای بر این مردم اگر دشمن آنان جدت (محمد) (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد. پس در همان حال که کودک در دامان حضرت بود، حرمله بن کاهل اسدی (ابن اعثم و طبرسی، سخنی از نام قاتل طفل شیرخوار به میان نیاورده‌اند: اما سبط بن جوزی قاتل او را‌ هانی بن ثبیت حضرمی دانسته،

[۶۵] سبط بن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۲۹.

و ابوالفرج اصفهانی نیز در گزارشی کوتاه، کشنده طفل شیرخوار را عقبه بن بشر (بشیر) دانسته است.

[۶۶] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۵.

) تیری به آن کودک زد و او را در دامن پدر به شهادت رساند. حسین با دست خود خون‌ها را گرفت تا دستش پر شد و سپس به طرف آسمان پاشید و گفت: بارالها، اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما بازداشته‌ای، آن‌را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده. آن‌گاه حسین از اسب فرود آمد و با غلاف شمشیر خود، قبری برای او حفر کرد و خون را به تمام بدن طفل مالید و بر او نماز خواند.

[۶۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۷.

(طبرسی، نماز خواندن امام را بیان نکرده است.) و او را دفن کرد.

[۶۸] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۵.

[۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵.

(اما چنانکه گذشت برخی نوشته‌اند که حسین (علیه‌السّلام) بدن این طفل را آورد کنار بدن دیگر شهدا قرار داد.

[۷۰] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.

[۷۱] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۸.

[۷۲] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۷.

[۷۳] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۷۰.

)

۳.۱.۴ – گزارشی دیگر

بنابر گزارشی دیگر: حسین (علیه‌السّلام) به در خیمه آمد و به زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد که حرمله بن کاهل تیری به سوی این کودک زد. تیر در گلوی کودک نشست و گلوی او را برید. حسین (علیه‌السّلام) به زینب فرمود: این کودک را بگیر. سپس خون این کودک را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوی آسمان پاشید و فرمود: آنچه برای من پیش آمده است، آسان است، چون خدا آن‌را می‌بیند. امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: حتی یک قطره از آن بر زمین نیفتاد.

[۷۴] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۶۸-۱۶۹.

۳.۱.۵ – قول دوم

قول دوم، شهادت آن طفل در میدان جنگ، بر روی دست امام است، که تنها مستند قابل توجه آن، گزارش سبط بن جوزی (۶۵۴ق) است. وی به نقل از هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابومخنف و راوی مقتل وی) آورده است:
حسین (علیه‌السّلام) متوجه کودکی شد که از تشنگی می‌گریست. حضرت او را (در برابر سپاه) روی دست بلند کرد و فرمود: ‌ای قوم، اگر بر من رحم نمی‌کنید، بر این طفل رحم کنید.
پس مردی از لشکر عمر سعد تیری به سوی این کودک‌ انداخت و او را کشت. پس حسین (علیه‌السّلام) گریه کرد و گفت: خدایا، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن، آن‌گاه ندایی از آسمان بلند شد که‌ ای حسین، او را رها کن، چرا که برای او شیردهنده‌ای در بهشت است.

[۷۵] سبط بن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۲۷.

(مترجم فارسی کتاب الفتوح پس از آنکه از طفل شیرخوار به «علی‌اصغر» یاد می‌کند، در این‌باره می‌نویسد: (حسین (علیه‌السّلام) ) طفل شیرخوار خود را که از تشنگی اضطراب می‌نمود. در پیش زین گرفته، میان هر دو صف برد و آواز برآورد: ‌ای قوم، اگر من به زعم شما گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، او را جرعه‌ای آب دهید. چون آواز حسین شنیدند، یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (علیه‌السّلام) رسید. آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت، آن طفل جان داد. آن سرور، آن طفل را آورد و به مادرش داد و فرمود: بگیر فرزند خود را که از حوض کوثر سیراب گردید.

[۷۶] ترجمه الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۰۸.

همچنین وی به اشتباه، پیش از بیان چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از شهادت طفل هفت ساله‌ای به نام عمر، فرزند امام حسن (علیه‌السّلام) خبر داده است که امام حسین (علیه‌السّلام) برای وداع و خداحافظی با او، به در خیمه‌گاه زنان آمد و حضرت در حالی‌که او را می‌بوسید، تیری بر سینه طفل نشست و او را شهید کرد. امام (علیه‌السّلام) از اسب پیاده شد و گودالی حفر کرد و (بدون خواندن نماز بر او) او را دفن کرد.

[۷۷] ترجمه الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۰۸.

چنانکه ملاحظه می‌شود، مترجم کتاب الفتوح، چگونگی شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیه‌السّلام) را با شهادت طفل دیگری که او را «عمر» نام داده است، اشتباه کرده است و معلوم نیست که منشا این اشتباه کجاست و چرا او چنین خلطی کرده است؟)

۴ – عزم امام سجاد برای جهاد

علی بن حسین (زین العابدین (علیه‌السّلام) ) (از خیمه) بیرون آمد. او مریض بود و قادر بر حمل شمشیرش نبود.‌ ام کلثوم پشت سر او فریاد زد: ‌ای فرزند، برگرد. او گفت: ‌ای عمه، رهایم کن تا در رکاب پسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بجنگم (و او را یاری کنم). حسین بن علی (علیه‌السّلام) فرمود: ای‌ ام کلثوم، او را بازدار و به خیمه برگردان، (چرا که) نباید زمین از نسل خاندان محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خالی باشد.

[۷۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۶.

(فضیل بن زبیر در گزارشی آورده است: «با وجودی که علی بن حسین (علیه‌السّلام) مریض بود، به میدان رفت و جنگید و مجروح شد و خدا (بلای جنگ و مرگ را) از او دفع کرد.»

[۷۹] کوفی، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین، ص۲۴، تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی.

اما چون این گزارش را تنها فضیل آورده است. به نظر می‌رسد که او به سبب همنام بودن امام سجاد (علیه‌السّلام) با حضرت علی‌اکبر، جریان مبارزه حضرت علی‌اکبر را با جریان امام سجاد (علیه‌السّلام)، خلط کرده است.)

۵ – چگونگی مبارزه امام

امام حسین (علیه‌السّلام) (پس از دفن طفل شیرخوار) برخاست و بر اسبش سوار شد و در برابر آن قوم ایستاد و خطبه‌ای

[۸۰] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶.

[۸۱] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.

[۸۲] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.

(برخی منابع، زمان ایراد این خطبه را پیش از آغاز نبرد در روز عاشورا دانسته و با تفصیل بیشتری نوشته‌اند:

[۸۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸-۱۰.

[۸۴] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۵۴-۵۵.

[۸۵] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۵۵-۱۵۸.

اما در برخی منابع دیگر، زمان آن روشن نیست.

[۸۶] طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۲۴.

[۸۷] ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، ص۳۱۷.

چون این خطبه در آغاز حوادث روز عاشورا نگاشته شده در اینجا آورده نشد.) خواند.

۵.۱ – رجزهای امام

سپس (بعد از خطبه) در حالی‌که شمشیرش را در دستش گرفته بود و آهنگ شهادت داشت، فرمود:
انا ابن علی الخیر من آل‌هاشم کفانی بهذا مفخرا حین افخر
و جدی رسول الله اکرم من ونحن سراج الله فی الخلق نزهر
وفاطم امّی من سلاله احمد وعمی یُدعی ذا الجناحین جعفر
وفینا کتاب الله انزل صادقاً وفینا الهدی و الوحی بالخیر
ونحن امان الارض للناس نصول بهذا فی الانام ونفخر
ونحن ولاه الحوض نسقی بکاس رسول الله ما لیس
وشیعتنا فی الناس اکرم شیعه و مبغضنا یو القیامه یخسر

[۸۸] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶-۱۱۷.

(منابع دیگر، این رجز را با تفاوت‌هایی آورده‌اند

[۸۹] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۷.

[۹۰] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۸.

[۹۱] اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۲۲۹.

)
ابوالفرج اصفهانی در جریان قیام ابراهیم بن عبدالله بن حسن بر ضد منصور عباسی، نوشته است که او به شعری تمثل جست که معتقد بود امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا به آن تمثل جسته است. این شعر چنین است:
مهلا بنی عمّنا ظلامتنا انّ بنا سوره من العلق
لمثلکم تحمل السیوف ولا تغمز احسابنا من الرقق
انّی لانمی اذا انتمیت الی عزّ عزیز و معشر صدق
بیض سیاط کان اعینهم تکحل یوم الهیاج بالعلق
«ای عموزادگان ما، از ستم به ما شتاب نکنید، که ما خود دچار پاره‌ای از مظلومیت هستیم. شمشیرها برای جنگ با همانند شما کشیده می‌شود و ما، در حسب (و نسب)، به هیچ‌رو مورد ملامت نیستیم. هرگاه نامی به میان آید، نسب من به مردانی شوکتمند و گروهی راستگو می‌رسد.
مردانی سفیدروی، میانه بالا که در هنگام جنگ، گویا (از شدت خشم) در چشمانشان سرمه خون کشیده شده است.

[۹۲] ابوالفرج اصفهانی، مقتل الطالبیین، ص۳۲۰.

«من فرزند علی، آن مرد والا از خاندان‌ هاشم هستم، هرگاه فخر کنم، همین افتخار مرا بس است.
جدم رسول خدا، بهترین انسان از گذشتگان است و ما چراغ فروزان خدا میان مردم هستیم.
مادرم فاطمه است از دودمان احمد، و عمویم که صاحب دو بال (در بهشت) است، جعفر خوانده می‌شود.
در خاندان ما، کتاب خدا به راستی نازل شده است و از هدایت و وحی به نیکی یاد می‌شود.
ما مایه امنیت زمین برای تمام مردم هستیم. ما (به دشمن) حمله می‌کنیم و به این امر در میان مردم افتخار می‌کنیم.
ما اختیار داران حوض کوثر هستیم که دوستدارانمان را با جام رسول خدا سیراب می‌کنیم و این امر قابل انکار نیست.
پیروان اما میان مردم، بهترین پیروان هستند و دشمنانمان روز قیامت زیان می‌کنند».
طبق گزارشی، در این هنگام امام حسین (علیه‌السّلام) این اشعار بی‌نظیر را نیز سرود:
فان تکن الدنیا تعد نفیسه فدار ثواب الله اعلی و انبل
وان تکن الابدان للموت انشئت فقتل امرء فی الله بالسیف
وان تکن الارزاق قسما مقدرا فقلّه حرص المرء فی الکسب
وان تکن الاموال للترک جمعُها فما بال متروک به المرء یبخل؟
سامضی و ما بالقتل عار علی اذا فی سبیل الله یمضی و یقتل

[۹۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸، به نقل از تاریخ ابوعلی سلامی بیهق.

(البته خوارزمی در جای دیگر، این اشعار را پاسخ امام حسین (علیه‌السّلام) به سخنان فرزدق شاعر، دانسته است.

[۹۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۲۱.

عمادالدین طبری این ابیات را با تفاوت‌هایی در عبارات و جملات، به امام حسین (علیه‌السّلام) نسبت داده که حضرت آن را در راه کربلا در منزل زباله فرمود.

[۹۵] کمالی بهایی، ج۲، ص۲۷۷.

)
اگر دنیا ارزشمند به شمار آید، سرای پاداش الهی والاتر و ارزشمندتر است.
و اگر بدن‌ها برای مرگ آفریده شده‌اند، پس کشته شدن انسان در راه خدا برتر است.
و اگر روزی‌ها تقسیم شده و مقدّر است، پس کم آزی آدمی در راه کسب مال زیباتر است.
و اگر گردآوری اموال برای وانهادن آن و رفتن است، پس چرا انسان نسبت به این واگذاشته بخل ورزد؟
من خواهم رفت و مرگ برای جوانمرد، ننگ و عار نیست، آنگاه که رفتن و کشته شدنش در راه خدا باشد».

۵.۲ – زخمی شدن سر امام

آن‌گاه امام، دشمن را به مبارزه طلبید: پیوسته هرکس از جنگاوران نامدار و شناخته شده دشمن را که به او نزدیک می‌شد، از تیغ می‌گذراند، و گروه بسیاری از آنان را به هلاکت رساند.

[۹۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸.

(تا اینکه) مالک بن نسیر (در منابع کهن، نام این شخص متفاوت ضبط شده است: بلاذری

[۹۷] بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.

و طبری

[۹۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.

«مالک بن نسیر» نوشته‌اند، و شیخ مفید

[۹۹] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۰.

«مالک بن نسر»، ابوحنیفه دینوری

[۱۰۰] ابوحنیفه دینوری، الاخبارالطوال، ص۲۵۸.

«مالک بن بشر»، ابن فتال نیشابوری

[۱۰۱] ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۸۸.

«مالک بن انس»، ابن کثیر

[۱۰۲] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۲.

«مالک بن بشیر» نوشته‌اند.) (بدی کندی) مقابلش آمد و شمشیرش را بر سر او فرود آورد، به طوری‌که شمشیر، جبّه کلاه‌دار امام (در متن گزارش واژه «برنس» آمده است که به معنای عبا یا جبه کلاه‌دار است، اما برخی منابع، به جای «برنس»، «قلنسوه» (کلاه) نوشته‌اند.

[۱۰۳] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۰.

[۱۰۴] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۸.

) را پاره کرد و به سر وی رسید و سر امام را زخمی کرد، به گونه‌ای که کلاه پر از خون شد. حسین (علیه‌السّلام) به او گفت: (امیدوارم) با این دست هرگز نخوری و نیاشامی و خدا تو را با ستمکاران محشور کند. (خوارزمی می‌افزاید: وقتی امام آن کلاه را کنار‌ انداخت و عمامه بر سر بست، آن مرد کندی آمد و کلاه را برداشت. بعد از اتمام جنگ، وقتی کلاه را به خانه برد و به همسرش داد تا خون‌های آن را بشوید، همسرش به او گفت: آیا کلاه پسر دختر پیامبر را گرفته و به خانه من آوردی؟ از نزد من خارج شو، خداوند قبر تو را پر از آتش کند. دوستان او نقل می‌کنند. دستان او خشک شد و پیوسته در فقر و بدحالی به سر می‌برد تا مرد.

[۱۰۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۰.

) سپس حسین (علیه‌السّلام)، جبه کلاه‌دار را (که از خز بود) کناری‌ انداخت و کلاهی پوشید و عمامه‌ای روی آن بست، این در حالی بود که او خسته و ناتوان شده بود.

[۱۰۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.

[۱۰۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۰.

(تعبیر طبری چنین است:…ثم دعا بقلنسوه فلبسها واعتم وقد اعیا وبلد…«بلد» که در متن «خسته و ناتوان شده بود» ترجمه شده، احتمال دارد معنای قلب شده آن یعنی «لبد» اراده شده باشد، یعنی لباسش از خون آلودگی همچون لباده سفت شده بود، چنانکه در گزارش خوارزمی نیز احتمال دارد معنای قلب شده «تبلد» یعنی «تلبد» اراده شده باشد. این گزارش با تفاوت‌هایی در این منابع نیز آمده است.

[۱۰۸] بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.

[۱۰۹] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۰.

[۱۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۸.

[۱۱۱] ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.

[۱۱۲] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۲.

[۱۱۳] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۲.

)

۵.۳ – حمله دشمن به خیمه‌ها و تشر امام

حسین (علیه‌السّلام) پس از بستن عمامه، نگاهی به سمت راست و چپ خود کرد و کسی را ندید، سپس سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، تو می‌بینی که نسبت به فرزند پیامبرت چه می‌کنند.

[۱۱۴] شیخ صدوق، الامالی، مجلس۳۰، ص۲۲۶.

[۱۱۵] ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.

تا آنکه شمر بن ذی الجوشن با گروهی جلو آمد و امام با آنها جنگید و آنها بین حضرت و خیمه‌گاه حایل شدند، و به سوی خیمه‌های امام رفتند و تصمیم داشتند که به خیمه‌ها حمله کنند،

[۱۱۶] بلاذری، انساب الاشراف، ج۳ ص۲۰۲.

[۱۱۷] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۸.

حسین بر سر آنان فریاد کشید:
«ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عرباً کما تزعمون؛

[۱۱۸] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.

[۱۱۹] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.