پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint
مقالات مرتبط: ارسطو (مقالات مرتبط).
پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint، یکی از مهمترین دستآوردهای فلسفی اوست و یکی از برجستهترین آثار او نوشت «درباره روان» است و این نوشته، یک روانشناسی فلسفی است. ارسطو در این دیالوگ، روح یا روان را جوهری غیرمادی میداند که پس از مرگِ تن، همچنان فرا میزید. روح پس از مرگ، در مقایسه با زندگی زمینی آن، بسی طبیعیتر و خوشبختتر است. به نظر وی پژوهش دربار روان در شمار نخستین دانشها قرار دارد و روانشناسی را با شناخت طبیعت بهطورکلی پیوند میدهد که باتوجه به کل حقیقت، شناخت روان میتوان سهم بیشتری در شناخت طبیعت داشته باشد، زیرا روان همچون اصل یا مبدأ موجودات زنده بهشمار میرود. ارسطو روان را چنین تعریف میکند: نخستین کمال یافتگی جسم طبیعیِ انداممند. روان دارای نیروهایی است، نخست ادراک حسی، بعد قوه تخیل و توهم، و برجستهترین ویژگی انسان را «جان عقلی یا اندیشهای» میشمارد که آن را همچنین به اختصار «عقل» مینامد، و عقل دو گونه فعالیت دارد: عقل نظری و عقل عملی.
فهرست مندرجات
۱ – اثر برجسته
۲ – الگوی افلاطونی
۳ – جوهر غیرمادی
۴ – تحول و گسترش جهانبینی
۵ – پیوند روانشناسی با طبیعت
۶ – سلسله مراتب طبیعت
۷ – موجود زنده
۸ – تعریفی از روان یا روح
۹ – پیوند روان با تن
۱۰ – نیروهای روان
۱۰.۱ – ادراک حسی
۱۰.۲ – خیال و وهم
۱۰.۳ – عقل
۱۱ – عقل نظری و عملی
۱۲ – عقل فاعل و منفعل
۱۳ – اتحاد عاقل و معقول
۱۴ – عقل فعال
۱۵ – نیکبختی یا سعادت کامل
۱۶ – روح یا روان مرگناپذیر
۱۷ – محرک عقل
۱۸ – فهرست منابع
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع
۱ – اثر برجسته
یکی از مهمترین دستآوردهای فلسفی ارسطو، روانشناسی او، و یکی از برجستهترین آثار او نوشت «درباره روان» است. ساختار ۳ کتابی که این نوشته در بر دارد، یک دست و یکسان نیست و خود ارسطو، آن را با قصد انتشار و در شکل نوشتهای ویراسته، تنظیم نکرده بوده است و سبب فقدان همبستگی و انسجام منطقی در آنها همین امر است. این نوشته مجموعهای است از متنها، طرحها و یادداشتهایی که ارسطو آنها را به منظور تدریس به شاگردانش فراهم آورده بوده است. اینها به گونهای گردآوری شدهاند که تا اندازهای بتوان در آنها نظم و ترتیبی یافت، اما نمیدانیم که آیا شکل کنونی آن، از خود ارسطوست، یا کار شاگردانش پس از وی؛ یا بهویژه کار ویراستار آثار وی آندرنیکس ردسی است؟ به هر روی، این احتمال وجود دارد که تناقضهایی که اینجا و آنجا، در این نوشته یافت میشود. نتیج ویراستاری یکی از شاگردان یا پیروان ارسطو بوده باشد.
۲ – الگوی افلاطونی
همیشه باید به یاد داشته باشیم که این نوشته، یک روانشناسی فلسفی است. ارسطو که از درون مکتب افلاطون برخاسته بود، از همان دوران جوانی خود نیز به مسأل روان (روح، نفس) توجه و دلبستگی ویژهای داشته، زیرا مسأل روان در فلسف افلاطون دارای اهمیت خاصی بوده است. پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPoint نیز در درون فلسفه افلاطونی و در درگیری با آن، شکل گرفته بود. ارسطو در جوانی، هنگامی که هنوز عضو آکادمیای افلاطون در شکل دیالوگ (محاوره) منتشر کرده بود. یکی از آنها دیالوگی با عنوان اِودمس است (اودمس یکی از همشاگردیها و دوستان جوان بسیار عزیز ارسطو بود که در حدود سال ۳۵۴ یا ۳۵۳قم در یکی از نبردها کشته شد). ارسطو آن دیالوگ را که همچنین «دربار روان» عنوان گرفت، در حدود سال ۳۵۲قم، به یاد آن دوست، نوشت. الگوی وی، دیالوگ فایُدن افلاطون است که ۳۰ سال یا بیشتر، پیش از آن نوشته شده بود.
۳ – جوهر غیرمادی
ارسطو در این دیالوگ، روح یا روان را جوهری غیرمادی میداند که پس از مرگِ تن، همچنان فرا میزید. روح پس از مرگ، در مقایسه با زندگی زمینی آن، بسی طبیعیتر و خوشبختتر است. روح نامیرا و جاویدان است، چنانکه پیش از پیوستن به تن نیز وجود داشته است. روح که یک گونه «صورت» به معنای ارسطویی آن است، برخوردار از «یادآوری» است، یعنی آنچه را هنگام اسارتش در زندان تن در این جهان، آزموده، و بر او گذشته است، به یاد میآورد، درحالیکه پس از پیوستن به تن، آنچه را در جهان دیگر، بر او گذشته بوده است، فراموش میکند.
[۱] .Jaeger، W.، Aristoteles Grundlegung einer Geschichte seiner Entwicklung، Berlin، ۱۹۲۳، pt3
[۲] .Chrust، A. H.، Aristotle، New Light on His Life and Some of His Lost Works، London، ۱۹۷۳، vol. I، pt5
۴ – تحول و گسترش جهانبینی
از سوی دیگر، ارسطو در مسیر تحول و گسترش جهانبینی فلسفی خود در هم زمینهها، ازجمله در روانشناسی، به اندیشهها و نظریاتی کاملاً متفاوت از نظریات پیشینش دست یافته بود. ارسطو نوشتههای خود دربار روانشناسی ــ ازجمله «طبیعیات کوچک» و «دربار روان» ــ را احتمالاً در فاصل سالهای ۳۴۷-۳۳۴قم پدید آورده بود. در این فاصل زمانی، جهانبینی وی کاملاً دگرگون شده بود. وی در این میان به موضوعهایی ماند زیستشناسی و جانورشناسی علاقهای ویژه یافته، و در این زمینهها آثار بسیار مهمی پدید آورده بود که باتوجه به اوضاع، امکانها و درج دانش در آن دوران، پژوهشهایی دامنهدار و بسیار باارزش را در بردارد، چنانکه در دورانهای بعدی، این نوشتهها بیش از نوشتههای دیگری محور توجه و پژوهش بوده است.
۵ – پیوند روانشناسی با طبیعت
ارسطو روانشناسی را با شناخت طبیعت بهطورکلی پیوند میدهد. وی با اشاره به اینکه هرگونه شناختی زیبا و ارزشمند است، اما برخی شناختها از لحاظ دقت، و یا از این لحاظ که به چیزهای شگرفتر رهنمون میشوند، زیباتر و ارزشمندتر، مینویسد: با توجه به این نکته لازم است که پژوهش دربار روان را در شمار نخستین دانشها قرار دهیم. از سوی دیگر، باتوجه به کل حقیقت، شناخت روان میتوان سهم بیشتری در شناخت طبیعت داشته باشد، زیرا روان همچون اصل یا مبدأ موجودات زنده بهشمار میرود.
[۳] .کتاب I، فصل ۱، گ ۴۰۲a، سطرAristotle، De Anima، ۷-۱
۶ – سلسله مراتب طبیعت
از دیدگاه ارسطو، طبیعت دارای سلسله مراتب است؛ از بیجانها آغاز میشود و اندک اندک به جانداران میرسد، به گونهای که مرز میان هریک از آنها و نیز واسط میان آنها، پنهان میشود؛ زیرا پس از جنس بیجانها، جنس گیاهان قرار دارد که در میان آنها نیز از لحاظ اشتراک در زندگی اختلاف بسیار یافت میشود. انتقال از گیاه به جانوران نیز، به هم پیوستگی نشان میدهد؛ زیرا، چنانکه ارسطو میگوید: در دریا چیزهایی یافت میشود که میتوان پرسید آیا جانورند، یا گیاه.
[۴] .کتاب VIII، فصل ۱، گ ۵۸۸b، سطرAristotle، Historia animalium، ۱۳-۴
۷ – موجود زنده
جسم جاندار آن چیزی است که در خودش، دارای مبدأ حرکت و سکون است.
[۵] .کتاب II، فصل ۱، گ ۴۱۲b، سطرAristotle، De Anima، ۱۷
اما زیست به معانی گوناگون گفته میشود. چیزی موجود زنده نامیده میشود که دارای همه یا برخی از این ویژگیها باشد: اندیشه، ادراک حسی، حرکت و سکون در مکان، حرکتی برای خوراکگیری و کاهش و افزایش.
[۶] .کتاب II، فصل ۲، گ ۴۱۳a، سطرAristotle، De Anima، ۲۵-۲۱
۸ – تعریفی از روان یا روح
اکنون ارسطو، برای یافتن تعریفی از روان یا روح، از این نظری اصولی خود آغاز میکند که اوسیاها (جوهرها) از اجناس موجوداتند و از میان آنها یکی ماده است و دیگری صورت که به اعتبار آنها هر موجودی یک «این چیز» نامیده میشود، و سوم بر هم نهادهای از هر دو آنهاست. ماده، چنانکه دیدیم، توان بود یا قوه است و صورت، فعلیت و کمال تحقق. اجسام، بهویژه اجسام طبیعی، بیش از همه اوسیا (جوهر) هستند، زیرا اینها اصلهای چیزهای دیگرند. در میان اجسام طبیعی، برخی دارای زیستند و برخی فاقد آنند و هر جسم طبیعی که در زیست سهیم است، باید جوهری مرکب از ماده و صورت باشد. اما از آنجا که این جسم طبیعی، گونهای ویژه از جسم، یعنی دارای زیست است و خود روح یا روان نیست، پس باید همچون زیرنهاده، یعنی مادهای برای روان انگاشته شود، بنابراین لازم است که روان را اوسیایی بدانیم که همچون صورتی است برای یک جسم طبیعی که در توان بود یا بالقوه دارای زیست است.
[۷] .کتاب II، فصل ۱، گ ۴۱۲a، سطرAristotle، De Anima، ۲۱-۳
از اینجاست که ارسطو روان را چنین تعریف میکند: نخستین کمالیافتگی جسم طبیعی که بالقوه دارای زندگی است.
[۸] .کتاب II، فصل ۱، گ ۴۱۲a، سطرAristotle، De Anima، ۲۸
اما این جسم طبیعی باید پیکر یا تن، یعنی جسمی انداممند (ارگانیک) باشد که اجزاء آن به علت و برای هدفی خاص به هم پیوستهاند و افزارهای معینی برای فعالیتهای ویژهاند. بدینسان ارسطو، تعریف کاملتری از روان میدهد: نخستین کمالیافتگی جسم طبیعیِ انداممند.
[۹] .کتاب II، فصل ۱، گ ۴۱۲b، سطرAristotle، De Anima، ۵
۹ – پیوند روان با تن
اکنون میتوان پرسید که پیوند روان با تن چیست؟ ارسطو پژوهش در اینباره را لازم نمیداند که آیا روان و تن هر دو یکیند؛ زیرا این پرسش بدان میماند که آیا موم و نقشی که بر آن نهاده میشود، یکیند؟ یا به طور کلی آیا ماد هر «تک چیزی» با خود آن چیز، یکی و همان است؟
[۱۰] .کتاب II، فصل ۱، گ ۴۱۲b، سطرAristotle، De Anima، ۸-۶
اما از سوی دیگر، ارسطو هم انفعلاتِ روح ــ مانند خشم، نرمش، ترس، ترحم، شجاعت، شادی و… را وابسته به تن میداند و میگوید: این انفعالات دگرگونیهایی در ماده، یعنی در تنند.
[۱۱] .کتاب I، فصل ۱، گ ۴۰۳a، سطرAristotle، De Anima، ff16
از سوی دیگر، هرچند روح نمیتوان بیجسم وجود داشته باشد، خود جسم نیست، ولی وابسته به جسم است و در جسم وجود دارد.
[۱۲] .کتاب II، فصل ۲، گ ۴۱۴a، سطرAristotle، De Anima، ۲۲-۲۰
۱۰ – نیروهای روان
روان دارای نیروهایی است که برخی در هم جانوران، و برخی در بعضی از آنها، و برخی نیز تنها در نوعی از آنها یافت میشوند. این نیروها عبارتند از خوراکدهنده (غاذیه)، رغبت یا شهوت، احساس، حرکت در مکان و نیروی اندیشنده.
[۱۳] .کتاب II، فصل ۳، گ ۴۱۴a، سطرAristotle، De Anima، ۳۱
آنگاه ارسطو دربار هریک از حواس و موضوعهای آنها بررسی میکند و سپس به نیروهای ویژه در انسان میپردازد:
۱۰.۱ – ادراک حسی
نخست ادراک حسی است که همانا کسب صورت محسوسات بدون ماد آنهاست، همانگونه که موم صورت مهر را بدون ماد آن، مثلاً آهن یا طلا میپذیرد.
[۱۴] .کتاب II، فصل ۱۲، گ ۴۲۴a، سطرAristotle، De Anima، ۱۸
۱۰.۲ – خیال و وهم
دیگری نیروی تخیل، خیال یا توهم است که حرکتی است ناشی از ادراک حسی بالفعل؛ و از آنجا که ثبات دارد و همانند ادراکهای حسی است، جانوران طبق آن عمل میکنند.
[۱۵] .کتاب III، فصل ۳، گ ۴۲۹a، سطرAristotle، De Anima، ۲
کار حس در آنچه ویژ آن است، همیشه درست است، ولی تفکر ممکن است نادرست باشد. خیال یا تخیل، غیر از تفکر است. خیال بدون ادراک حسی وجود ندارد، و بدون تخیل نیز ظن یا گمان حاصل نمیشود. اما روشن است که اندیشه و گمان فرق دارند، زیرا اندیشیدن، توان بود یک انفعال است، هرگاه که آن را اختیار کنیم، اما داشتن باورها در اختیار ما نیست، چون ناگزیریم که درست یا نادرست باور داشته باشیم. ما در خیال یا تخیل مانند تمشاگرانی هستیم که به یک تصویر ترسآور یا شوقانگیز مینگریم. پس تخیل حالتی است که در آن، پنداشتهها یا اشباحی در ما پدید میآیند و نیرو یا استعدادی نیست که ما به یاری آن ــ چه درست و چه نادرست ــ داوری میکنیم؛ اما ادراک حسی، باور، شناخت و عقل از آنگونه نیروهایند. تخیل ادراک حسی نیست، چون ادراک حسی یا بالقوه است یا بالفعل، مانند چیزهایی که در رؤیا پدید میآیند. از سوی دیگر، ادراک حسی همیشه حضور دارد، اما تخیل چنین نیست.
[۱۶] .کتاب III، فصل ۳، گ ۴۲۷b، سطرAristotle، De Anima، ۱۰
[۱۷] .کتاب III، فصل ۳، گ ۴۲۸a، سطرAristotle، De Anima، ۹
۱۰.۳ – عقل
ارسطو، برجستهترین ویژگی انسان را «جان عقلی یا اندیشهای» میشمارد که آن را همچنین به اختصار «عقل» مینامد.
مبحث «عقل» مهمترین و همچنین دشوارترین بخشهای پاورپوینت کامل روانشناسی ارسطو ۸۵ اسلاید در PowerPointست که از دیرباز تاکنون موضوع بررسیهای گوناگون و تفسیرهای گاه متناقض بوده است. ارسطو در جایی، روان یا روح را دارای دو بخش میداند: بخش دارای عقل و بخش ناعقلانی. بخش عقلانی نیز دو گونه است: یکی آن است که ما بدان وسیله موجوداتی را در نظر میآوریم که مبادی آنها ممکن نیست دگرگون شوند و دیگری آن است که بدان وسیله اموری را در نظر میآوریم که در معرض دگرگونیند. ما یکی از این دو را «شناسنده» و دیگری را «شمارشگر» مینامیم؛ زیرا شمارشگری و مشورتجویی همان و یکیند. در روح ۳ انگیزه برای کنش و یافتن حقیقت یافت میشوند: احساس، عقل و شهوت.
[۱۸] .کتاب VI، فصل ۲، گ ۱۱۳۹a، سطرAristotle، Ethica Nicomachea، ۱۹-۵
۱۱ – عقل نظری و عملی
از سوی دیگر، عقل که یک ویژگی انسان است، دو گونه فعالیت دارد: یکی همچون عقل نظری یا شناسنده که در جستوجوی حقیقت برای خود آن است، و دیگری همچون فهم یا اندیش عملی که هدف آن دستیابی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 