پاورپوینت کامل جزئی و کلی (دانشنامه جهان اسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جزئی و کلی (دانشنامه جهان اسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جزئی و کلی (دانشنامه جهان اسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جزئی و کلی (دانشنامه جهان اسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل جزئی و کلی (دانشنامه جهان اسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

مقالات مرتبط: جزئی و کلی.

جزئی‌ و کلی‌، دو اصطلاح‌ در فلسفه‌ و منطق‌، در حوزه وجودشناسی‌، معرفت‌شناسی‌ و مباحث‌ الفاظ‌ می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ – محل بحث از کلی و جزئی
۲ – پیشینه بحث جزئی و کلی
۳ – جزئی و کلی از نظر افلاطون
۴ – اولین‌ گام‌ افلاطون‌ در طرح‌ بحث‌ کلی‌
۵ – انتقاد ارسطو به دیددگاه افلاطون
۶ – جزئی و کلی از نظر ارسطو
۷ – جزئی و کلی ازنظر فرفوریس
۸ – رابطه کلی بودن و معقول بودن
۹ – واقع‌گرایی در باب کلی
۱۰ – مفهوم‌گرایی و اسم‌گرایی در باب کلی
۱۱ – جزئی و کلی از نظر فلوطین
۱۲ – جزئی‌ و کلی‌ در فلسفه اسلامی‌
۱۳ – دیدگاه ابن سینا در مورد جزئی و کلی
۱۳.۱ – وجوه سه‌گانه کلی
۱۳.۲ – اقسام کلی
۱۴ – کلی یا جزئی بودن صورت‌های ذهنی از نظر ابن سینا
۱۵ – جزئی و کلی از نظر سهروردی
۱۶ – کلی‌ و جزئی‌ به‌ معنای‌ سعه‌ و عدم‌ سعه وجودی‌
۱۷ – سازگاری آرای فیلسوفان مسلمان با اطلاق کلی بر عقول و مفارقات
۱۸ – عقل فعال از نظر ملاصدرا
۱۹ – نسبت‌ میان‌ کلی‌ به‌ معنای‌ سعه وجودی‌ و کلی‌ عقلی‌ و کلی‌ طبیعی‌
۲۰ – نسبت‌ کلی‌ موجود در ذهن‌ و کلی‌ سعی‌ از نظر ملا صدرا
۲۱ – اقسام جزئی
۲۲ – جزئی و ویژگی‌ها وقواعد آن
۲۳ – جزئی و کلی در منطق
۲۴ – بحث ازجزئی و کلی در جملات شرطیه
۲۵ – جزئی و کلی از نظر عرفا
۲۶ – فهرست منابع‌
۲۷ – پانویس
۲۸ – منبع

۱ – محل بحث از کلی و جزئی

در فلسفه‌ در باره این‌ دو اصطلاح‌، هم‌ در حوزه وجودشناسی‌ و هم‌ در قلمرو معرفت‌شناسی‌ مباحث‌ مهمی‌ یافت‌ می‌شود و چون‌ در مواردی‌ با مباحث‌ الفاظ‌ پیوند مستقیم‌ دارد، در هر سه‌ قلمرو (ذهن‌، خارج‌ و الفاظ‌) و ارتباط‌ میان‌ این‌ حوزه‌ها مطالب‌ مهمی‌ عرضه‌ شده‌ است‌. چون‌ جزئی‌ و کلی‌ در منطق‌ به‌ قضایای‌ حملی‌ و شرطی‌ اسناد داده‌ می‌شود و همچنین‌ کلی‌ مقسمی‌ برای‌ کلیات‌ خمس‌ در بحث‌ تعریف‌ است‌، از اصطلاحات‌ منطقی‌ نیز محسوب‌ می‌شوند. متکلمان‌ نیز در آثار خود مطالب‌ در خور توجهی‌ در این‌ باره‌ مطرح‌ ساخته‌اند، لیکن‌ در برخی‌ موارد به‌ جای‌ واژه کلی‌ از اصطلاحات‌ خاص‌ خود استفاده‌ کرده‌اند، همانطور که‌ عرفا نیز چنین‌ کرده‌اند. بنابراین‌، در فلسفه‌، کلام‌، منطق‌ و عرفان‌ بحث‌ در باره جزئی‌ و کلی‌ قابل‌ پیگیری‌ است‌.

۲ – پیشینه بحث جزئی و کلی

پیشینه این‌ بحث‌ را، مانند بسیاری‌ دیگر از مسائل‌ فلسفی‌، باید در فلسفه یونان‌ و آرای‌ فیلسوفان‌ یونانی‌ جست‌. از طریق‌ انتقالِ آثار و آرای‌ فلسفی‌ ایشان‌ به‌ جهان‌ اسلام‌، برخی‌ از مبانی‌ اندیشه فیلسوفان‌ مسلمان‌ بر گرفته‌ یا متأثر از آنان‌ است‌. اما اندیشمندان‌ مسلمان‌ در توسعه‌ و تکمیل‌ مباحث‌ فلسفی‌، به‌ ویژه‌ بحث‌ مذکور، و حل‌ برخی‌ مشکلات‌ ناشی‌ از آن‌ در زمینه وجودشناسی‌ و معرفت‌شناسی‌، مستقلاً و با ابتکار نظر نقش‌ مؤثری‌ ایفا کرده‌اند.

۳ – جزئی و کلی از نظر افلاطون

در تاریخ‌ فلسفه یونان‌، افلاطون‌ را پدر این‌ موضوع‌ جاودانه‌ (بحث‌ کلیات‌) خوانده‌اند. وی‌ در تبیین‌ نظریه کلی‌، عناصر مهمی‌ به‌کار برده‌ که‌ آن‌ها را از گذشتگان‌ خود اخذ کرده‌ است‌. مثلاً، درک‌ وحدت‌ در کثرت‌ را از طالس‌، درک‌ کثرت‌ در وحدت‌ در عین‌ وحدت‌ در کثرت‌ را از هراکلیتوس‌، و ازلیت‌ و ابدیت‌ و بی‌زمانی‌ و ثبات‌ را به‌ عنوان‌ معیار واقعیت‌ از پارمنیدس‌ گرفته‌ است‌. افلاطون‌، همانند سقراط‌، در پی‌ ایده‌آلی‌ بود که‌ ملاک‌ اخلاق‌، فلسفه‌ و سیاست‌ باشد. از نظر او ایده‌آل‌ همان‌ مُثُل‌ یا کلیات‌ است‌.

۴ – اولین‌ گام‌ افلاطون‌ در طرح‌ بحث‌ کلی‌

اولین‌ گام‌ افلاطون‌ در طرح‌ بحث‌ کلی‌ (مُثُل‌)، تفاوت‌ گذاشتن‌ میان‌ مدلول‌ اسم‌ عام‌ و اسم‌ خاص‌ بود. وی‌ به‌ ارتباط‌ الفاظ‌ با بحث‌ کلی‌ و جزئی‌ پی‌ برد و مدلول‌ اسم‌ عام‌ را کلیات‌ (مُثُل‌) دانست‌.

[۱] مصطفی‌ ملکیان‌، تاریخ‌ فلسفه غرب‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۱ـ۲۲۲،) قم‌) ۱۳۷۷ ش‌.

از نظر افلاطون‌، مدلول‌ اسامی‌ عام‌، کلیاتِ ثابت‌ و متعالی‌ از اشیای‌ محسوس‌اند و محسوسات‌، روگرفت‌های‌ واقعیات‌ کلی‌ و از آن‌ها بهره‌مندند. اشیای‌ محسوس‌، حقیقتی‌ جز شدن‌ یا صیرورت‌ ندارند و نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ هستند؛ اما، کلیات‌، واقعیاتی‌ نامتغیر و ثابت‌اند که‌ از محسوسات‌ و حتی‌ از ذهن‌ متفکر جدا هستند. چون‌ افلاطون‌ این‌ کلیات‌ را خارج‌ از ذهن‌ انسان‌ و مستقل‌ از آن‌ می‌دانست‌، در بحث‌ معرفت‌شناسی‌ به‌ نظریه تذکار قائل‌ شد که‌ بر اساس‌ آن‌، نفس‌ پیش‌ از اتحاد با بدن‌، در قلمروی‌ متعالی‌، ذواتِ معقول‌ و ثابتِ مُثُل‌ (کلیات‌) را مشاهده‌ کرده‌ و ازاین‌رو، تحصیل‌ معرفت‌ همان‌ یادآوری‌ (تذکار) کلیاتی‌ است‌ که‌ نفس‌ در وجود قبلی‌اش‌ آن‌ها را مشاهده‌ کرده‌ است‌.

[۲] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۳، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

[۳] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۵، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

[۴] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌۲۰۱ـ۲۰۲، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

افلاطون‌ صورت‌، کلی‌ یا مثال‌، را عنصر ذاتی‌ و درونی‌ شی‌ء فیزیکی‌ و محسوس‌ قلمداد نکرد و در حالی‌ که‌، بر خلاف‌ الئائیان‌، حرکت‌ و وجود اشیای‌ جزئی محسوس‌ را انکار نکرد، نسبت‌ میان‌ کلیات‌ و جزئیات‌ محسوس‌ را روشن‌ ننمود. اگرچه‌ افلاطون‌ کلیات‌ را واقعیت‌ می‌دانست‌، جزئیات‌ را توهم‌ نمی‌دانست‌، زیرا آن‌ها از واقعیات‌ کلی‌ بهره‌مندند و کلیات‌، علتِ واقعیتِ آن‌ها به‌شمار می‌روند.

[۵] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۶، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

در عین‌ حال‌، از نظر افلاطون‌ ملاک‌ جزئی‌ بودن‌، تغییر نیست‌، زیرا وی‌ به‌ امور جزئی معقول‌ نیز قائل‌ بود. او در کتاب‌ جمهوری‌،

[۶] افلاطون‌، دوره آثار افلاطون‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۰۵۱ـ۱۰۵۳، ترجمه محمدحسن‌ لطفی‌ و رضا کاویانی‌: جمهوری‌، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

در تمثیل‌ خط‌، اظهار کرده‌ است‌ که‌ ادراک‌ انسان‌ از صور واسطه‌ یا مفاهیم‌ ریاضی‌ معرفت‌ است‌ و با اینکه‌ چنین‌ مفاهیمی‌ را مُثُل‌ نمی‌دانست‌، آن‌ها را از معقولات‌ به‌شمار می‌آورد که‌ کلی‌ نیستند بلکه‌ جزئی‌اند و ریاضیدان‌ها از این‌ جزئیات‌ معقول‌ سخن‌ می‌گویند نه‌ از جزئیات‌ محسوس‌ و نه‌ از کلیات‌. بنابراین‌، او تغیر و شدن‌ (صیرورت‌) را ملاک‌ جزئی‌ بودن‌ نمی‌دانست‌، بلکه‌ کثرت‌ را ویژگی‌ و ملاک‌ جزئی‌ بودن‌ و در مقابل‌، وحدت‌ را ویژگی‌ صور کلی‌ معقول‌ (مُثُل‌) می‌دانست‌.

۵ – انتقاد ارسطو به دیددگاه افلاطون

دوگانگی‌ و جدایی‌ میان‌ محسوسات‌ جزئی‌ و معقولات‌ (مُثُل‌) یا جدایی‌ میان‌ عالم‌ محسوسات‌ جزئی‌ و عالم‌ معقولات‌ کلی‌، که‌ نتیجه نظام‌ فلسفی‌ افلاطون‌ بود، موجب‌ انتقادها و اعتراض‌هایی‌، به‌ویژه‌ از جانب‌ ارسطو، شد.

[۷] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۶ـ۱۹۷، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

از جمله انتقادهای‌ ارسطو این‌ بود که‌ مُثُل‌ (کلیات‌ یا ذوات‌ معقول‌) به‌ شناسایی‌ اشیا و جزئیاتِ محسوس‌ کمکی‌ نمی‌کنند، زیرا مثل‌، جوهر اشیا نیستند، چون‌ اگر جوهر اشیا بودند می‌بایست‌ در اشیا موجود می‌بودند.

[۸] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۶ـ۱۹۷، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

۶ – جزئی و کلی از نظر ارسطو

ارسطو با افلاطون‌ در این‌ نکته‌ موافق‌ بود که‌ معرفت‌ واقعی‌ به‌ کلیات‌ تعلق‌ دارد، زیرا او در باره علم‌ به‌ امور جزئی‌، از این‌ حیث‌ که‌ جزئی‌اند، بحث‌ نکرد. از نظر ارسطو، کلی‌ واقعیت‌ دارد و نه‌ تنها در اذهان‌ که‌ در جزئیات‌ محسوس‌ هم‌ موجود است‌، اما نه‌ به‌ معنای‌ موجود خارجی کلی عینی‌، بلکه‌ به‌ این‌ معنا که‌ یک‌ اساس‌ عینی‌ در اشیا برای‌ کلی‌ ذهنی‌ وجود دارد.
ارسطو

[۹] ارسطو، منطق‌ ارسطو، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌ ۱۹۸۰.

موجود را چهار نوع‌ می‌دانست‌: ۱) موجود فی‌ موضوع‌، علی‌ موضوع‌ (عرَض‌ کلی‌)؛ ۲) موجود فی‌ موضوع‌، لاعلی‌ موضوع‌ (عرَض‌ جزئی‌)؛ ۳) موجود لافی‌ موضوع‌، علی‌ موضوع‌ (جوهر کلی‌)؛ ۴) موجود لا فی‌ موضوع‌ و لاعلی‌ موضوع‌ (جوهر جزئی‌ یا جوهر نخستین‌).
شارحان‌ ارسطو موجود علی‌ موضوع‌ را همان‌ کلی‌ و موجود لاعلی‌ موضوع‌ را همان‌ جزئی‌ دانسته‌اند.

[۱۰] یادداشت‌های‌ آکریل‌، ص‌ ۷۳ـ۷۶، ارسطو، منطق‌ ارسطو، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌ ۱۹۸۰.

این‌ تفسیر با آنچه‌ ارسطو در کتاب‌ عبارت‌ گفته‌ است‌،

[۱۱] ارسطو، منطق‌ ارسطو، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۵، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌ ۱۹۸۰.

تطبیق‌ می‌کند. وی‌ در آن‌جا کلی‌ و جزئی‌ را بر اساس‌ حمل‌ تعریف‌ کرده‌ که‌ بنا بر آن‌، جزئی‌ معنایی‌ است‌ که‌ بر امور کثیر قابل‌ حمل‌ نیست‌ (لاعلی‌ موضوع‌) و کلی‌ آن‌ است‌ که‌ بر کثیر

[۱۲] عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

قابل‌ حمل‌ است‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ در عبارت‌، معانی‌ را به‌ کلی‌ و جزئی‌ و در کتاب‌ مقولات‌

[۱۳] ارسطو، منطق‌ ارسطو، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌ ۱۹۸۰.

موجود را به‌ «علی‌ موضوع‌» و «لاعلی‌ موضوع‌» تقسیم‌ کرده‌ است‌ که‌ در اصل‌ باهم‌ منافاتی‌ ندارند.
از سوی‌ دیگر، بنا بر نظر ارسطو، «موجود فی‌ موضوع‌» عرض‌ و «موجود لافی‌ موضوع‌» همان‌ جوهر است‌ که‌ هر کدام‌ به‌ کلی‌ و جزئی‌ تقسیم‌ می‌شوند. همچنین‌ از نظر ارسطو آنچه‌ حقیقتاً موجود است‌، جوهر نخستین‌ یا به‌ بیان‌ دیگر جوهر جزئی‌ است‌ و اطلاق‌ موجود بر جوهر کلی‌، عرض‌ کلی‌ و عرض‌ جزئی‌ به‌واسطه وجود جوهر جزئی‌ است‌. مثلاً، زید موجود است‌ و چون‌ موجود است‌، جوهر کلی‌ انسانیت‌ و عرض‌ کلی‌ ضِحْک‌ (خندیدن‌) و عرض‌ جزئی «بیاضٌ ما» (یک‌ سفیدی‌ نامتعین‌) موجودند. به‌ نظر ارسطو، جواهرِ جزئی‌، مرکّب‌ از مادّه‌ و صورت‌اند و صورت‌، همان‌ اساسی‌ است‌ که‌ ذهن‌ از آن‌ کلی‌ را انتزاع‌ می‌کند.

[۱۴] علی مراد داودی‌، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، ج۱، ص‌ ۱۴۱، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

۷ – جزئی و کلی ازنظر فرفوریس

فُرفوریوس‌، از شارحان‌ مشهور ارسطو، در کتاب‌ ایساغوجی، کلیاتِ محمول‌ را به‌ جنس‌، نوع‌، فصل‌، عرض‌ عام‌ و عرض‌ خاص‌ تقسیم‌ کرده‌ و کلی‌ را مدلول‌ اسم‌ عام‌ و جزئی‌ را مدلول‌ اسم‌ خاص‌ دانسته‌ است‌.

[۱۵] ارسطو، منطق‌ ارسطو، ج‌ ۳، ص‌ ۱۰۸۷، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌ ۱۹۸۰.

۸ – رابطه کلی بودن و معقول بودن

بنا بر نظام‌ ارسطویی‌، مشکل‌ افلاطونی دوگانگی‌ عالم‌ محسوس‌ و معقول‌ حل‌ شد و او در هستی‌شناسی‌اش‌ امور جزئی‌ محسوس‌ را موجودات‌ حقیقی‌ و کلیات‌ معقول‌ را دارای‌ حقیقتی‌ ثانوی‌ و برگرفته‌ (منتزَع‌) از امور جزئی‌ دانست‌، ولی‌ بنا بر معرفت‌شناسی‌اش‌، دانش‌ حقیقی واقعی‌ فقط‌ از آنِ کلیات‌ است‌. این‌ امر، در فلسفه او ناسازگاری‌ها و تهافت‌هایی‌ را در پی‌ داشت‌.

[۱۶] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۳۹، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

بنا بر آنچه‌ گفته‌ شد، از نظر ارسطو کلی‌ بودن‌ و معقول‌ بودن‌ به‌ یک‌ معنی‌ است‌ و عقل‌ فاعلی‌ (یا عقل‌ فعال‌)، معقولات‌ را، که‌ در صور اشیا بالقوه‌اند، بالفعل‌ می‌کند و موجب‌ وجود صور کلی‌ در ذهن‌ می‌شود.

[۱۷] علی مراد داودی‌، ج۱، ص‌ ۹۱، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

[۱۸] علی مراد داودی‌، ج۱، ص‌ ۱۴۱، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

۹ – واقع‌گرایی در باب کلی

نظر افلاطون‌ و ارسطو در باره کلی‌ در تاریخ‌ فلسفه‌ به‌ واقع‌گرایی‌ معروف‌ شده‌ است‌، زیرا هر دو برای‌ کلیات‌، واقعیت‌ خارجی‌ قائل‌ شده‌اند. به‌ نظر ووزلی‌، افلاطون‌ و ارسطو برای‌ الفاظ‌ عام‌ در خارج‌ مدلول‌ حقیقی‌ قائل‌ شده‌اند، با این‌ تفاوت‌ که‌ افلاطون‌ آن‌ها را در عالم‌ معقولات‌ خارجی‌ جای‌ داده‌ و ارسطو آن‌ها را هم‌ ذهنی‌ و هم‌ به‌واسطه (حضور بالقوه‌ در جزئیات‌)، در خارج‌ موجود دانسته‌ است‌. ووزلی‌ مفهوم‌گرایی‌ را دقیقاً در برابر واقع‌گرایی‌ ندانسته‌ و به‌ نظر او هرکس‌ که‌ برای‌ مدلولِ اسامی عام‌، مفهومی‌ قائل‌ باشد مفهوم‌گراست‌. در این‌ صورت‌، مفهوم‌گرایی‌ هم‌ به‌ ارسطو اطلاق‌ می‌شود که‌ برای‌ اسمای‌ عام‌ مفهوم‌ قائل‌ شده‌ است‌ ــ اگرچه‌ وجود معقولات‌ بالقوه‌ در ضمنِ جزئیات‌ را قبول‌ کرده‌ و هم‌ به‌ کسانی‌ مفهوم‌گرا می‌توان‌ گفت‌ که‌ تنها برای‌ اسمای‌ عام‌، مفاهیم‌ عام‌ قائل‌ شده‌اند ولی‌ منشأ انتزاعی‌ برای‌ کلیات‌ قائل‌ نشده‌اند، مانند جان‌لاک‌ (متوفی‌ ۱۷۰۴).

۱۰ – مفهوم‌گرایی و اسم‌گرایی در باب کلی

در مقابلِ واقع‌گرایی‌ در باب‌ کلی‌، دو نظریه مفهوم‌گرایی‌ و اسم‌گرایی‌ نیز اظهار شده‌ است‌. اسم‌گرایی‌ نیز ریشه‌ در فلسفه یونانی‌ دارد و پیروان‌ آن‌ معتقدند که‌ میان‌ اسم‌ عام‌ و مدلول‌ و مصادیق‌ آن‌ نیازی‌ به‌ وساطت‌ مفهوم‌ در ذهن‌ و عقل‌ نیست‌. فیلسوفان‌ رواقی‌ نیز کلیات‌ را، چه‌ در قالب‌ مفهوم‌ و معنی‌ چه‌ در عالم‌ خارج‌ و مصداق‌، انکار کردند و آن‌ها را فقط‌ ویژگی‌ اسمای‌ عام‌ دانستند.

[۱۹] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۴۳، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

۱۱ – جزئی و کلی از نظر فلوطین

فلوطین‌ (متوفی‌ ح۲۷۰) در عین‌ آنکه‌ محسوسات‌ جزئی‌ عالم‌ طبیعت‌ را واقعی‌ می‌دانست‌، آن‌ها را به‌واسطه نفس‌ کلی‌ بهره‌مند از عقل‌ برمی‌شمرد. وی‌ حقیقت‌ و واقعیت‌ امور جزئی‌ را منکر نشد و آن‌ها را تنزل‌ یافته عالم‌ عقل‌ و نفس‌ دانست‌ و در عین‌ حال‌، به‌ وجود معقولاتِ بالفعل‌ (مُثُل‌) در عقل‌ نیز قائل‌ بود.

[۲۰] نصراللّه‌ پورجوادی‌، ج۱، ص‌ ۴۲، درآمدی‌ به‌ فلسفه افلوطین‌، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌.

[۲۱] نصراللّه‌ پورجوادی‌، ج۱، ص‌ ۴۸، درآمدی‌ به‌ فلسفه افلوطین‌، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌.

[۲۲] علی مراد داودی‌، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، ج۱، ص‌ ۲۱۲ـ۲۱۴، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

اسکندر افرودیسی‌ هرچند به‌ عقل‌ فعال‌ قائل‌ بود، چون‌ آن‌ را خدا می‌دانست‌، از فلوطین‌ و تفکر وی‌ فاصله‌ گرفت‌.

[۲۳] علی مراد داودی‌، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، ج۱، ص‌ ۹۴، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

۱۲ – جزئی‌ و کلی‌ در فلسفه اسلامی‌

بحث‌ در باره جزئی‌ و کلی‌، باتوجه‌ محوری‌ در باب‌ کلی‌، نزد فیلسوفان‌ مسلمان‌ غالباً از دو منظر یا به‌ تعبیر دیگر به‌ دو معنی‌ مطرح‌ بوده‌ است‌: ۱) کلی‌ و جزئی‌ به‌ عنوان‌ مدلول‌های‌ اسم‌ عام‌ و خاص‌، که‌ قابل‌ صدق‌ بر امور کثیر است‌ یا نیست‌. ۲) کلی‌ به‌ معنای‌ وجود سِعِی‌ و احاطی‌ و جزئی‌ به‌ معنای‌ مقابل‌ و مرتبه وجودی‌ مادون‌ آن‌.
۱) بنا بر این‌ معنا و منظر، کلی‌ از نظر فارابی‌،

[۲۴] محمد بن‌ محمد فارابی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸، المنطقیات‌ للفارابی، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، قم‌ ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.

[۲۵] محمد بن‌ محمد فارابی‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۸، المنطقیات‌ للفارابی، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، قم‌ ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.

وجه‌ تشابه‌ تعدادی‌ از اشیاست‌ و جزئی‌ امری‌ است‌ که‌ ممکن‌ نیست‌ دو شی‌ء در آن‌ متشابه‌ باشند. ابن‌ باجه‌

[۲۶] محمد بن‌ محمد فارابی‌، المنطقیات‌ للفارابی، ج‌ ۳، تعلیقات‌، ص‌ ۳۲ـ۳۳، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، قم‌ ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.

این‌ سخن‌ فارابی‌ را بدین‌گونه‌ تفسیر کرده‌ که‌ برای‌ انتزاع‌ کلی‌ دست‌کم‌ به‌ دو فرد متشابهِ موجود نیاز هست‌، زیرا کلی‌ وجه‌ تشابه‌ چند شی‌ء است‌. او بنا بر این‌ تفسیر، تعریف‌ دیگر فارابی‌ را در باره کلی‌ ــ آن‌ چیزی‌ که‌ شأنیت‌ صدق‌ بر بیش‌ از یکی‌ دارد مطابق‌ با تعریف‌ اول‌ گرفته‌ است‌. ازاین‌رو، بر طبق‌ تفسیر ابن‌ باجه‌، می‌توان‌ گفت‌ که‌ از نظر فارابی‌ آن‌ دسته‌ از معانی‌ و مفاهیم‌ ذهنی‌ که‌ منحصراً یک‌ فرد دارند، مانند ماه‌، یا اصلاً فردی‌ در خارج‌ ندارند، مانند عنقا، کلی‌ نیستند.

۱۳ – دیدگاه ابن سینا در مورد جزئی و کلی

۱۳.۱ – وجوه سه‌گانه کلی

ابن سینا

[۲۷] ابن سینا، الشفاء،الالهیات‌، ج‌ ۱، ۱۹۵، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

کلی‌ را بر سه‌ وجه‌ دانسته‌ است‌: الف‌) کلی‌ که‌ دارای‌ افراد موجود بالفعل‌ است‌، مانند انسان‌. ب‌) کلی‌ که‌ دارای‌ یک‌ فرد است‌، ولی‌ نفسِ تصور آن‌ پذیرای‌ داشتن‌ فرد یا افراد دیگر است‌، مانند خورشید. ج‌) کلی‌ که‌ فردی‌ ندارد، ولی‌ داشتن‌ فرد یا افراد برای‌ آن‌ عقلاً محال‌ نیست‌، مانند خانه هفت‌ گوشه‌ (البیت‌المُسَبَّع‌). وی‌ برای‌ دخول‌ هر سه‌ تحت‌ عنوان‌ کلی‌، جزئی‌ و کلی‌ را بدین‌گونه‌ تعریف‌ کرده‌ که‌ کلی‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ تصور آن‌ مانع‌ از اطلاق‌ بر کثیر نیست‌ و جزئی‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ تصورش‌ مانع‌ از اطلاق‌ بر کثیر است‌، مانند ذات‌ زید. او برای‌ مثالِ جزئی‌، با ذکر قید «هذا المشار الیه‌»، دقت‌ خاصی‌ می‌کند تا بدین‌طریق‌ بر «اتصال‌ به‌ خارج‌»، به‌ عنوان‌ شرط‌ جزئی‌ بودن‌، تأکید کرده‌ باشد، چنانکه‌ فارابی‌ نیز قائل‌ بود که‌ افزودن‌ تخصیص‌ بر معانی‌ ذهنی‌، هر قدر که‌ باشد، مانع‌ از صدق‌ آن‌ها بر کثیر نمی‌گردد و آن‌ها را جزئی‌ نمی‌کند.

[۲۸] محمدحسین‌ طباطبائی‌، بدایه ‌الحکمه، ج۱، ص‌ ۱۵۳، قم‌ ۱۴۰۴.

[۲۹] محمدحسین‌ طباطبائی‌، نهایه ‌الحکمه، ج۱، ص‌ ۲۴۳، قم‌ ۱۳۶۲ ش‌.

۱۳.۲ – اقسام کلی

ابن سینا در الهیات‌ شفا

[۳۰] ابن سینا،الشفاء، ج‌ ۱، ص‌۲۰۰ـ۲۰۱، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

[۳۱] ابن سینا، الشفاء، ج‌ ۱، ص۲۰۴، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

کلی‌ را به‌ کلی‌ طبیعی‌، منطقی‌ و عقلی‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌. هرچند او در آن‌جا اصطلاح‌شناسی‌ کاملی‌ در این‌ باب‌ عرضه‌ نکرده‌، در منطق‌ شفا

[۳۲] ابن سینا، الشفاء، ج‌ ۱،فن۱ ص۶۵، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

از این‌ حیث‌ و نیز از جهت‌ تفکیک‌ مباحث‌، کار دقیق‌تری‌ انجام‌ داده‌ است‌. بنا بر آنچه‌ او در هر دو جا اظهار کرده‌، می‌توان‌ گفت‌ که‌ ابن سینا اِسناد کلی‌ به‌ انسان‌ را، برای‌ مثال‌، از چند وجه‌ بررسی‌ کرده‌ است‌. انسان‌ که‌ موصوف‌ به‌ کلی‌ بودن‌ می‌شود، از آن‌ جهت‌ که‌ انسان‌ است‌ نه‌ عام‌ است‌ نه‌ خاص‌؛ همچنان‌ که‌ نه‌ واحد است‌ نه‌ کثیر. به‌ عبارت‌ دیگر، انسان‌ نسبت‌ به‌ این‌ اوصاف‌ و نسبت‌ به‌ کلی‌ یا جزئی‌ بودن‌ لابشرط‌ است‌ (یعنی‌ قید و شرطی‌ ندارد) و به‌ موجب‌ این‌ لابشرط‌ بودن‌ می‌تواند با شروط‌ مختلف‌ بسیاری‌ جمع‌ شود. به‌ این‌ اعتبار، انسان‌ طبیعتی‌ است‌ که‌ اگر در ذهن‌ یا خارج‌ محقق‌ شود کلی‌ یا جزئی‌ می‌شود. چون‌ طبایع‌ اگر در ذهن‌ موجود شوند متصف‌ به‌ کلی‌ بودن‌ و اگر در خارج‌ موجود شوند متصف‌ به‌ جزئی‌ بودن‌ می‌گردند. پس‌، انسانِ لابشرطِ نسبت‌ به‌ کلی‌ یا جزئی‌ بودن‌، کلی‌ طبیعی‌ نامیده‌ می‌شود. همچنین‌ چون‌ مفهوم‌ انسان‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ قابل‌ صدق‌ بر امور کثیر (مانند زید و حسن‌ و…) است‌، کلی‌ منطقی‌ خوانده‌ می‌شود و طبیعت‌ انسان‌ به‌ قید «کلی‌ بودن‌» کلی‌ عقلی‌ است‌. روشن‌ است‌ که‌ کلی‌ منطقی‌ و عقلی‌ فقط‌ در ذهن‌ موجودند. اسکندر افرودیسی‌ در شرح‌ قول‌ ارسطو در باره کلی‌ در کتاب‌ نفس‌ تفسیری‌ به‌دست‌ داده‌ است‌ که‌ آن‌ را سرمشق‌ ابن سینا در بحث‌ کلی‌ در کتاب‌ شفا می‌توان‌ دانست‌.

[۳۳] عبدالرحمان‌ بدوی‌، ارسطو عندالعرب‌: دراسه ‌و نصوص‌ غیرمنشوره، ج۱، ص‌ ۲۷۹ـ۲۸۰، کویت‌۱۹۷۸.

به‌ نظر می‌رسد این‌ رأی‌ اسکندر در باره کلی‌ با عقاید دیگر او هماهنگ‌تر است‌ و اینکه‌ کاپلستون‌

[۳۴] فردریک‌ چارلز کاپلستون‌، تاریخ‌ فلسفه‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۸۹، ج‌ ۱: یونان‌ و روم‌، ترجمه جلال الدین‌ مجتبوی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

وی‌ را در باب‌ کلیات‌ در زمره اسم‌گراها برشمرده‌ است‌ درست‌ نیست‌.

۱۴ – کلی یا جزئی بودن صورت‌های ذهنی از نظر ابن سینا

ابن سینا

[۳۵] ابن سینا، الشفاء،الالهیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۵ـ۲۰۶، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

کلی‌ بودن‌ صورت‌های‌ ذهنی‌ را فقط‌ در قیاس‌ به‌ مصادیق‌ و افراد آن‌ها و اینکه‌ قابل‌ صدق‌ بر امور کثیرند معتبر دانسته‌، وگرنه‌ بنا بر نظر او، هریک‌ از صورت‌های‌ کلی‌ نیز باتوجه‌ به‌ نفس‌ جزئی‌ شخصی‌ که‌ در آن‌ منطبع‌ و متصوَّر شده‌اند جزئی‌اند. ملاصدرا

[۳۶] محمد بن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، منطق‌ نوین‌: مشتمل‌ بر اللمعات‌ المشرقیه فی‌الفنون‌ المنطقیه، ج۱، ص‌۲۰، با ترجمه‌ و شرح‌ عبدالمحسن‌ مشکوه ‌الدینی‌، تهران‌) بی‌تا (.

نیز همین‌ مطلب‌ را با ملاحظه اختلاف‌ حمل‌ اولی‌ و حمل‌ شایع‌ بیان‌ کرده‌ و گفته‌ است‌ که‌ کلی‌، کلی‌ است‌ به‌ حمل‌ اولی‌ و کلی‌ جزئی‌ است‌ به‌ حمل‌ شایع‌؛ یعنی‌، مفهوم‌ کلی‌، مفهوم‌ کلی‌ است‌ و بر امور کثیر صادق‌ است‌، ولی‌ به‌ حمل‌ شایع‌، مصداقی‌ از مفهوم‌ جزئی‌ است‌. همچنین‌ جزئی‌، جزئی‌ است‌ به‌ حمل‌ اولی‌ و بر امور کثیر صادق‌ نیست‌، ولی‌ به‌ حمل‌ شایع‌، مصداق‌ کلی‌ است‌، زیرا جزئی‌ نیز مفهومی‌ است‌ که‌ مصادیق‌ بسیار دارد و از این‌ رو کلی‌ است‌.

۱۵ – جزئی و کلی از نظر سهروردی

سهروردی‌ در تعریف‌ جزئی‌ و کلی‌ و در باره کلی‌ طبیعی‌، چنانکه‌ از آثار وی‌ به‌دست‌ می‌آید، مطابق‌ رأی‌ ابن سینا و مشائیان‌ مسلمان‌ سخن‌ گفته‌ است‌.

[۳۷] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷ـ۱۸، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

[۳۸] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌، ج‌ ۱، ص‌۳۲۸ـ۳۳۱، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

[۳۹] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۴۵ـ۱۴۶، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

[۴۰] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌، ج‌ ۴، ص‌۲۱۵، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

[۴۱] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵، تهران‌ ۱۳۸۰ ش‌.

ملاصدرا

[۴۲] محمد بن‌ ابراهیم‌ صدرالدین‌ شیرازی‌، الحکمه المتعالیه فی‌الاسفار العقلیه الاربعه،سفر ۱، ج‌ ۲، ص‌ ۷ـ ۸، تهران‌ ۱۳۳۷ ش‌، چاپ‌ افست‌ قم‌) بی‌تا (.

نیز کلی‌ و جزئی‌ را در همان‌ معنایی‌ که‌ ابن سینا به‌کار برده‌ پذیرفته‌ و از رأی‌ او در باره کلی‌ طبیعی‌ پیروی‌ کرده‌ و آن‌ را منافی‌ با کلی‌ سِعِی‌ ندانسته‌ است‌. به‌ نظر ملاصدرا، ماهیت‌ نه‌ کلی‌ است‌ نه‌ جزئی‌، زیرا ماهیات‌ اصیل‌ نیستند و بدون‌ اتصاف‌ به‌ وجود به‌ چیزی‌ متصف‌ نمی‌شوند. بنابراین‌، از نظر او ماهیتِ موجود (در خارج‌ یا ذهن‌) به‌ جزئی‌ و کلی‌ تقسیم‌ می‌شود.

[۴۳] جلال الدین‌ آشتیانی‌، شرح‌حال‌ و آرای‌ فلسفی‌ ملاصدرا، ج۱، ص‌ ۱۴۲، قم‌ ۱۳۷۸ ش‌.

۱۶ – کلی‌ و جزئی‌ به‌ معنای‌ سعه‌ و عدم‌ سعه وجودی‌

در متون‌ فلسفی‌ مسلمانان‌، کلی‌ را در این‌ معنی‌ تحت‌ سه‌ عنوان‌ کلی‌ سِعی‌، مُثُل‌ و عقل‌ (موجود مفارق‌ عُلْوی‌) می‌توان‌ بازجست‌. اقوال‌ ایشان‌ در باره کلی‌ و جزئی‌ به‌ این‌ معنی‌ قابل‌ مقایسه‌ و تطبیق‌ با جنبه‌هایی‌ از آرای‌ افلاطونیان‌ و نوافلاطونیان‌، به‌ ویژه‌ فلوطین‌، است‌. ریشه‌ها و بذرهای‌ اولیه این‌ نظر را در متون‌ آن‌ها می‌توان‌ یافت‌ که‌ در عین‌ حال‌، در زمینه مساعد تفکر فلسفی‌ در جهان‌ اسلام‌، به‌ باروری‌ و رشد شایان‌ توجهی‌ نایل‌ شد. کلی‌ در این‌ معنا، ناظر به‌ تبیین‌ عالم‌ هستی‌ بر اساس‌ نظام‌ طولی‌ و رابطه وجودی میان‌ علت‌ها و معلول‌ها (بی‌واسطه‌ یا باواسطه‌)، خصوصاً از نوع‌ فَیضان‌ و صدور یا اشراق‌ و انعکاس‌، به‌کار رفته‌ است‌ که‌ بنا بر آن‌، علت‌ یا مبدأ فیض‌ و اشراق‌ ــ چون‌ مُعطِی‌ وجود و کمالات‌ آن‌ به‌ معلول‌ است‌ خود باید دارای‌ وجود و واجد کمالات‌ وجود باشد و معلول‌، که‌ ذاتاً فاقد وجود و کمالات‌ آن‌ است‌، پس‌ از این‌ افاضه‌ و اشراق‌، معلول‌ و رشحه‌ای‌ از رشحات‌ و پرتوی‌ از اشراق‌ آن‌ مبدأست‌. بدین‌ترتیب‌، در سلسله‌ مراتب‌ هستی‌، مبدأ فیضِ وجود و آنچه‌ واسطه فیض‌ است‌، هریک‌ نسبت‌ به‌ مقام‌ و مرتبه‌اش‌، مادون‌ خود را در بر می‌گیرد و محیط‌ بر آن‌ است‌ و چون‌ کلی‌، یعنی‌ چیزی‌ که‌ دارای‌ احاطه‌ و در بر گیرنده غیر است‌، به‌ چنین‌ موجوداتی‌ به‌ اعتبار سعه‌ و احاطه وجودیشان‌، «کلی‌» گفته‌ شده‌ است‌.

۱۷ – سازگاری آرای فیلسوفان مسلمان با اطلاق کلی بر عقول و مفارقات

چون‌ به‌ نظر تمامی‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌ هرگونه‌ وجود و معرفتی‌ در عالم‌ پایین‌ ناشی‌ از وجودات‌ عالم‌ بالا و معرفت‌ آنهاست‌، می‌توان‌ گفت‌ که‌ اندیشه تمامی‌ ایشان‌ با اطلاق‌ «کلی‌» بر آن‌ وجودات‌، یعنی‌ عقول‌ و مفارقات‌، سازگار است‌ و به‌ آن‌ قائل‌ بوده‌اند، چنانکه‌ کندی‌ عقل‌ فعال‌ را صورت‌ نوعی اشیاء دانسته‌ که‌ در مرحله بالفعل‌ بودنِ مطلق‌ و دائمی‌ است‌.

[۴۴] علی مراد داودی‌، عقل‌ در حکمت‌ مشاء: از ارسطو تا ابن سینا، ج۱، ص‌ ۲۲۷ـ۲۲۹، تهران‌ ۱۳۴۹ ش‌.

فارابی‌ نیز عقل‌ فعال‌ را جامعِ صور بالقوه اشیا خوانده‌ و در رساله الدعاوی‌ القلبیه

[۴۵] محمد بن‌ محمد فارابی‌، رسائل‌ الفارابی‌،ص‌۱۰، رساله‌ ۶ : الدعاوی‌ القلبیه، حیدرآباد دکن‌ ۱۳۴۵/۱۹۲۶

مُثُل‌ افلاطونی‌ را انکار کرده‌ است‌. ابن سینا

[۴۶] ابن سینا، الشفاء،الالهیات‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۷، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

نیز اگرچه‌ منکر مُثُل‌ افلاطونی‌ شده‌، به‌ صور معقولِ بالفعل‌ در عقل‌ فعال‌ قائل‌ بوده‌ است‌. به‌ علاوه‌، از اقسام‌ سه‌ ‌گانه کلی‌ «ماقبل‌ الکثره»، «فی‌الکثره» و «مابعدالکثره»، که‌ به‌ نظر می‌رسد نخستین‌بار ابن سینا

[۴۷] ابن سینا، الشفاء،المنطق‌، ج‌ ۱، مدخل‌، ص‌ ۶۹، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و دیگران‌، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴ـ۱۴۰۶.

بیان‌ کرده‌، کلی‌ «ماقبل‌الکثره» یعنی‌ آنچه‌ در علم‌الاهی‌ و ملائکه‌ (عقول‌ مفارق‌) هست‌ ناظر به‌ کلی‌ سِعی وجودی‌ است‌ که‌ چون‌ در کثرات‌ خارجی‌ موجود می‌شوند، کلی‌ «فی‌الکثره» نامیده‌ می‌شوند و آنگاه‌ که‌ در فرآیند تعقل‌ برای‌ انسان‌ معقول‌ می‌شوند به‌ آن‌ها کلی‌ «بعدالکثره» می‌گویند. سهروردی‌

[۴۸] یحیی‌ بن‌ حبش‌ سهروردی‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۵،پانویس‌ ۱۰، مجموعه‌ مصنّفات‌ شیخ‌ اشراق‌،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.