پاورپوینت کامل تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
با رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حوادث تلخ دیگری رخ داد که نوک اصلی پیکان این حوادث متوجه اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. تجمع تعدادی از مهاجران و انصار در سقیفه، سرآغاز شکلگیری جریان انحراف مسیر خلافت بود؛ جریان اما به اینجا ختم نشد و پیامدهای آن، حتی در شکل هجوم به خانه برترین بانوی هستی و مصدومیت و سپس شهادتش بروز یافت. در فاصله اندک میان اجتماع سقیفه و شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) حوادثی رخ داده که مستقیم یا غیرمستقیم با شهادت آن حضرت مرتبط است.
تاکنون پژوهشهای متعددی در خصوص رخداد سقیفه و پیامدهای آن به نگارش درآمده، اما در این خصوص، که تاریخ و ترتیب حوادثی که منتهی به شهادت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) شد، چگونه بود، اثری درخور توجه به چشم نمیخورد. با توجه به اینکه گزارشهای تاریخی نیز معمولا به تاریخ دقیق حوادث یادشده نپرداخته، در این نوشتار تلاش شده است با بررسی مجموعه شواهد و قراین تاریخی روایی موجود، به تصویری دقیق و نزدیک به واقع در این باره دست یابیم.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – روز دوشنبه
۲.۱ – رحلت رسول خدا
۲.۲ – غسل و نماز رسول خدا توسط امیرالمؤمنین
۲.۳ – اقامه نماز ظهر
۲.۴ – ورود ابوبکر به مدینه
۲.۵ – تشکیل اجتماع سقیفه بنی ساعده
۲.۶ – بیعت گرفتن از سایران
۳ – تجمع برخی از طرفداران اهل بیت
۴ – روز سه شنبه
۴.۱ – تثبیت بیعت سقیفه
۴.۲ – نماز مسلمانان بر پیکر پیامبر
۵ – تدفین رسول خدا
۶ – رفتن اهل بیت به در خانه مهاجران و انصار
۷ – جمع آوری قرآن توسط امیرمؤمنان
۸ – حرکت لشکر اسامه و وقایع پس از آن
۸.۱ – تاریخ حرکت
۸.۲ – افراد باقی مانده با ابوبکر در مدینه
۸.۳ – جذب نیرو از داخل منازل
۸.۴ – تصرف منابع مالی اهل بیت
۸.۵ – غصب فدک
۹ – بازگشت لشکر اسامه
۹.۱ – طول زمان رفت و بازگشت لشکر اسامه
۹.۲ – اعتراض طرفداران امیرالمؤمنین به غصب خلافت
۹.۳ – بیعتخواهی مجدد ابوبکر از امیرالمؤمنین
۱۰ – هجوم به خانه فاطمه زهرا
۱۰.۱ – تاریخ هجوم
۱۰.۲ – مدت بیماری و تاریخ شهادت
۱۱ – جمع بندی
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
۱ – مقدمه
امروزه تصور رایج در محافل شیعه آن است که حوادث منتهی به شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) همچون هجوم به خانه آن حضرت و آتش زدن درِ خانه ایشان و مصدومیتش تنها سه روز پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخ داده و بر این اساس، مدت مصدومیت تا شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) را قریب ۷۲ یا ۹۲ روز میدانند.
چنین ترتیبی دارای اشکالات متعدد است. برای نمونه، میتوان به این موارد اشاره کرد: با وجود آن همه مهاجر و انصار حاضر در مدینه، چرا هیچ یک اقدامی عملی برای بازگرداندن خلافت به امیرمومنان (علیهالسّلام) نکردند؟ چرا همگان تنها نظارهگر حمله به خانه صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) بودند؟ آیا سکوت تمامی آنان به هنگام غصب فدک، معقول است؟ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) همسرش را با وجود سقط جنین و ضعف جسمی ناشی از مصدومیت، برای یاریطلبی، شبهای متوالی به در خانه ساکنان مدینه برد؟ با توجه به فاصله دو ماه و نیم یا سه ماه و نیم بین مضروب شدن حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) تا شهادت ایشان، آیا امکان ندارد مسئله دیگری موجب شهادت ایشان شده باشد؟
شواهد جمع آوری شده در این پژوهش، حکایت از تاخیر حوادثی دارد که امروزه به باور عمومی در جامعه ما، تنها چند روز پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اتفاق افتاده است. نتیجه این پژوهش با صرف نظر از ابعاد علمی و تاریخی، تثبیتِ هر چه بیشترِ استناد شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به مصدومیتِ ناشی از هجومِ غاصبانِ خلافت به خانه آن حضرت است.
اکنون پرسش این است که تاریخ و ترتیب حوادثِ پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که منجر به شهادت فاطمه (سلاماللهعلیها) شد، چگونه بوده است؟ در ادامه، با بررسی روایات و نیز شواهد تاریخی، تلاش شده است تصویری دقیق و قریب به واقع از سیر و ترتیب این حوادث ارائه شود.
۲ – روز دوشنبه
در اینجا به بررسی حوادث روز رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میپردازیم:
۲.۱ – رحلت رسول خدا
رسول خدا روز دوشنبه هنگام زوال (ظهر)
[۱] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۳.
[۲] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۳.
[۳] ر. ک. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۳.
[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶۸.
(در حالی که سر آن حضرت بر دامان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) بود،
[۵] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶۲-۲۶۴.
[۶] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۶.
[۷] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۳.
چشم از جهان فرو بستند. با وجود شهرتِ دوشنبه به عنوان روز رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در تاریخ رحلت آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. علمای بزرگ شیعه، همچون شیخ مفید و شیخ طوسی آن را ۲۸ صفر میدانند.
[۸] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۱۸۹.
[۹] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۹۰.
اما واقدی، ابن سعد، بلاذری، مرحوم کلینی، شیخ طوسی – در قول دیگرش- و خلیفه بن خیاط تاریخ رحلت ایشان را دوازدهم ربیع الاول ذکر کردهاند.
[۱۰] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰.
[۱۱] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۲ -۲۷۳.
[۱۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۴۳.
[۱۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۳۹.
[۱۴] طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۲۶۶.
[۱۵] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفه، ص۵۸.
بر اساس روایت کتاب تاریخ اهل البیت (علیهالسّلام) به نقل از امام رضا (علیهالسّلام)
[۱۶] روایه کبار المحدثین و المؤرخین، تاریخ اهل البیت (علیهالسلام)، ص۶۸.
و نقل اِربلی از امام باقر (علیهالسّلام)
[۱۷] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۱، ص۴۲.
و نقل طبری از ابومخنف
[۱۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۴۲.
و نقل یعقوبی،
[۱۹] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۳.
تاریخ وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوم ربیع الاول بوده و برخی از محققان معاصر همین قول را ترجیح دادهاند.
[۲۰] یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۷۰۲.
۲.۲ – غسل و نماز رسول خدا توسط امیرالمؤمنین
برخی از محققان پس از ارائه احادیث متعدد در باب چگونگی و همچنین حاضران در مراسم تغسیل پیامبر، این گونه نتیجهگیری میکنند که پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حضرت علی (علیهالسّلام) به تنهایی مشغول غسل ایشان شد و هیچ کس با ایشان (به جز در آوردن آب) در این کار مشارکت نداشت.
[۲۱] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۵.
[۲۲] ر. ک. مرتضی عاملی، جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳۳، ص۱۷ -۲۵.
پس از غسل، بدن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را کفن کردند و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) تنها بر بدن ایشان نماز خواندند، در حالی که سایر مردم مشغول به امر خلافت بودند.
[۲۳] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد،، ج۱، ص۱۹۱.
با توجه به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) مبنی بر رها نساختن بدن ایشان از زمان رحلت تا زمان دفن، میتوان نتیجه گرفت که زمان غسل، با فاصله اندکی پس از رحلت و به هنگام زوال بوده است.
۲.۳ – اقامه نماز ظهر
معلوم نیست این نماز به امامت چه کسی برگزار شده، ولی چنان که در ادامه خواهد آمد، قطعاً ابوبکر حضور نداشته است؛ زیرا وی آن هنگام در مدینه نبود. مولای متقیان علی (علیهالسّلام) هم مشغول به امور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند، و شاید همین مسئله امامت نماز ظهر بود که موجب شد برخی به دنبال تعیین خلیفه بیفتند.
۲.۴ – ورود ابوبکر به مدینه
ابوبکر همسری از زنان انصار به نام حبیبه بنت خارجه بن زید
[۲۴] ر. ک. قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۲، ص۴۱۷.
[۲۵] ابن اثیر، عز الدین، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۵۲.
[۲۶] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۰.
اختیار کرده بود و اتفاقاً در آن ایام، به منزل وی رفته بود
[۲۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۱.
[۲۸] ابن اثیر، عز الدین، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۳۲۴.
[۲۹] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۰.
که در منطقهای خارج از محدوده مرکزی مدینه به نام «سنْح» قرار داشت. چون خبر شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه شایع گشت و به گوش ابوبکر رسید، سوار بر اسبی شد و به سرعت خود را به مسجدالنبی رساند و برای اطمینان از صحت این واقعه، مستقیم به منزل عایشه رفت.
[۳۰] ر. ک. ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶۵.
۲.۵ – تشکیل اجتماع سقیفه بنی ساعده
عصر روز دوشنبه و پس از اقامه نماز ظهر، انصار در «سقیفه بنی ساعده» اجتماع کردند و گفتند: پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امر را بر عهده سعد بن عباده میگذاریم. سعد، رئیس قبیله خزرج، که در آن هنگام مریض بود، خطبهای خواند و پسران یا پسر عموهایش آن را با صدای بلند برای دیگران تکرار میکردند. وی در آن خطبه، به پیشگامی انصار در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره نمود و افزود: خلافت حق شماست، پس آن را محکم برای خود نگاه دارید. انصار او را تایید کردند و گفتند: اگر مهاجران نپذیرفتند و در جواب ما گفتند: ما از بستگان رسول خدا هستیم، چه کنیم؟ برخی پاسخ دادند: میگوییم: امیری از شما و امیری از ما امور را اداره کنند و به کمتر از این هرگز راضی نخواهیم شد.
[۳۱] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۰.
عُوَیم بن ساعده، که از قبیله اوس بود، به این امر (خلافت سعد بن عباده که خزرجی بود) اعتراض کرد. در نتیجه، او را از سقیفه بیرون انداختند.
[۳۲] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۹.
او در راه به «مَعْن بن عدی بلوی» برخورد و ماجرا را برای وی بازگو نمود. معن بن عدی از همپیمانان قبیله اوس بود و عُوَیم بن ساعده نیز توسط پیامبر، برادر دینی عمر بن خطاب گردیده بود.
[۳۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.
[۳۴] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۶۲۰.
ابن ابی الحدید به نکتهای جالب توجه اشاره میکند: این دو از دوستان ابوبکر بودند و وی را دوست داشتند اما بغض و عداوت سعد بن عباده را در دل داشتند.
[۳۵] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۹.
به همین سبب، عُوَیم با خلافت سعد بن عباده در شورا مخالفت کرد. سپس آن دو نزد عمر رفتند. مَعْن بن عدی تمام آنچه را از عوَیم بن ساعده شنیده بود برای عمر تعریف کرد.
[۳۶] یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۴، ص۲۰.
عمر با نگرانی نزد ابوبکر رفت وی را خبردار کرد. آنان در راه به ابوعبیده جراح برخوردند و هر پنج نفر با سرعت به طرف سقیفه به راه افتادند.
[۳۷] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱۹.
در سقیفه، ابوبکر سخنرانی کرده و در آخر گفت: «من به خلافت عمر یا ابوعبیده راضیام». برخی از انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما. هرگاه یکی مُرد، آن دیگری امیر شود و به همین صورت، یک امیر از ما و پس از مرگش امیری از شما. ابوبکر این سخن را نپذیرفت و گفت: امارت از ما و وزارت از شما. حُباب بن منذر، که این سخن را شنید، برخاست و گفت: ای انصار، خلافت را از دست ندهید و به دیگران راضی نشوید؛ چون پایههای این حکومت را شما استوار ساختید، و اگر میگویید مهاجران با ما مخالفت میکنند حداکثر راضی شوید به اینکه امیری از ما و امیری از آنان باشد. عمر در جواب وی گفت: دو شمشیر در یک غلاف جای نمیگیرد. نزاع بالا گرفت و بشیر بن نعمان از اوس، که به سعد بن عُباده از خزرج حسادت میورزید، از روی حسادت و اینکه مبادا خلافت به سعد بن عباده برسد، طی سخنانی انصار را به بیعت با ابوبکر فراخواند. ابوبکر نیز از مردم خواست با عمر یا ابوعبیده بیعت کنند، اما آن دو نپذیرفته، ابوبکر را اولی به این امر دانسته، خواستار بیعت با وی شدند. در این هنگام، بشیر بن سعد بر آنان پیشی گرفت و با ابوبکر بیعت کرد. به دنبال این امر، اوسیان حاضر در جلسه نیز از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند.
[۳۸] ر. ک. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱۹-۲۲۲.
۲.۶ – بیعت گرفتن از سایران
پس از آنکه گروهی از حاضران در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند، عدهای برای تثبیت آن به راه افتادند. ابن ابی الحدید به نقل از بَراء بن عازِب مینویسد: عدهای از بنیهاشم مشغول غسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند و من از شدت غصه و ناراحتی مصیبت وارد شده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنیهاشم خارج سازند، بین این گروه و مسجد در رفت و آمد بودم. در این اثناء خبر رسید که عدهای در سقیفه اجتماع کردهاند. ناگهان عمر و ابوبکر غیبشان زد. سپس خبر رسید که با ابوبکر بیعت کردهاند. طولی نکشید که عمر، ابوعبیده جراح و عدهای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتادهاند و هر که را میبینند دستش را گرفته، به عنوان بیعت به دست ابوبکر میدهند، خواه راضی به چنین عملی باشد یا از آن اکراه داشته باشد. به سرعت خود را به بنیهاشم رساندم. آنان در را (برای غسل دادن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)) به روی خود بسته بودند. با شدت تمام در را کوبیدم و با فریادی بلند آنان را از بیعت مردم با ابوبکر آگاه ساختم.
[۳۹] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱۹.
عمر، ابوعبیده، ابوبکر و همراهانشان وارد مسجد النبی شدند، درحالی که عمر مرتب اطراف ابوبکر میدوید و فریاد میزد: مردم با ابوبکر بیعت کردهاند!
[۴۰] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶.
سپس ابوبکر بر منبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشسته خطبهای خواند.
[۴۱] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶.
ابوذر، که از مسئله بیعت آگاهی یافته بود، به مسجد رفت و طی سخنانی مردم را به اطاعت از حضرت علی (علیهالسّلام) فراخواند.
[۴۲] فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص۸۱.
در این هنگام، قبیله «بنی اسلم»، از اعراب خارج مدینه،
[۴۳] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۲.
که برای تامین آذوقه وارد مدینه شده بودند، با بیعت گیران برخورد کردند. عمر به اطلاع آنان رساند که اگر در بیعت گرفتن یاریشان کنند در عوض، آذوقه آنان را تامین خواهد نمود. آنان نیز پذیرفته، چوب به دست به راه افتادند. تعداد آنان به حدی زیاد بود که کوچههای اطراف مسجد النبی از آنان پر گردید.
[۴۴] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۲.
آنان هر که را میدیدند، گرفته، به زور و کشان کشان برای بیعت نزد ابوبکر میآوردند.
[۴۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۵۹.
این روندِ بیعتگیری تا شب ادامه یافت و با فرارسیدن شب، آنان به منازل خود بازگشتند.
[۴۶] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۹.
۳ – تجمع برخی از طرفداران اهل بیت
همان شب تعدادی از اصحاب پیامبر برای تغییر دادن وضع به وجودآمده گرد هم آمدند. آنان عبارت بودند از: بَراء بن عازب، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، حُذَیفه، ابوالهِیثم بن تیهان و عُباده بن ثابت. بنا به نقل ابن ابی الحدید، در آن شب، حذیفه از وجود دیدگاهی مبنی بر لزوم بازگرداندن مسئله خلافت به شورا در میان مهاجران خبر داد و ابی بن کعب را نیز شاهد مدعایش معرفی کرد و هنگامی که آن گروه به در خانه ابی بن کعب رفتند، وی در را نگشود، اما سخن حذیفه را تایید کرد.
[۴۷] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱.
[۴۸] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۲۰.
۴ – روز سه شنبه
اتفاقات روز پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شرح زیر است:
۴.۱ – تثبیت بیعت سقیفه
صبح روز پس از رحلتِ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمر و ابوعبیده جراح به ابوبکر برخورد کردند، در حالی که لباسهایی را دور گردن خود انداخته و برای فروش آنان، راهی بازار بود! آنان وی را از انجام این کار منصرف کردند و به وی گفتند: تو خلیفه مسلمانان هستی. از این رو، برای وی از بیت المال مقرری تعیین نمودند
[۴۹] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.
تا وی به جای پرداختن به کسب و کار، به انجام امور مسلمانان مشغول شود! سپس عمر گفت: من منصب قضاوت را بر عهده میگیرم. ابوعبیده نیز مسئله غنایم را عهده دار گردید.
[۵۰] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.
آنان پس از تقسیم این مقامها در بین خود، به سمت مسجد به راه افتادند. ابوبکر بر منبر رسول خدا نشست و عمر به ایراد سخنرانی پرداخت و در پایان آن، از مردم خواست مجدداً با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت کنند.
[۵۱] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۵، ص۴۳۷.
پس از اتمام بیعت، ابوبکر نیز سخنانی ایراد کرد. ظاهراً این دو سخنرانی و بیعتِ مجددِ مردم از صبح تا ظهر به طول انجامید؛ زیرا ابوبکر در پایان سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد. برخیزید و نماز خود را بخوانید».
[۵۲] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۱.
[۵۳] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۵۰.
نکته ظریف این سخن آن است که ابوبکر نه تنها خود را امام جماعت آنان معرفی نکرد، بلکه در هیچ منبعی نیز به اقامه نماز جماعت در این ایام به امامت وی اشاره نکرده است، در حالی که یکی از مهمترین علل انتخاب ابوبکر به خلافت، در میان منابع اهل تسنن، ادعای امامت جماعت وی در روزهای پایانی عمر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۵۴] مرتضی عاملی، جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳۲، ص۳۰۱.
۴.۲ – نماز مسلمانان بر پیکر پیامبر
در حالی که سیره و سنت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهتمام بر تشییع سریع جنازه مسلمانان،
[۵۵] نووی، محیی الدین، المجموع، ج۵، ص۲۷۱.
[۵۶] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۲، ص۳۵۲.
[۵۷] ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی، ج۵، ص۱۵۴.
اصرار بر حضور و اقامه نماز جماعت بر اموات و تشویق مسلمانان به حضور گسترده در این گونه مراسم بود
[۵۸] بکری دمیاطی، ابوبکر، اعانه الطالبین، ج۲، ص۱۵۰.
و حتی گاه به هنگام رفتن به جنگ، در حالی که سلاح برداشته و زره پوشیده بودند، رفتن را به تاخیر میانداختند و بر جنازه حاضر میشدند و بر آن نماز میگزاردند و سپس حرکت میکردند،
[۵۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۱۴.
منابع حکایت از آن دارند که عصر روز سه شنبه برخی از حاضران سقیفه پس از اقامه نماز روزانه، برای تجهیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزل ایشان روی آوردند.
[۶۰] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۲.
اما به نقل شیخ مفید و ابن شهرآشوب، بسیاری از مهاجران و انصار در نماز و مراسم تدفین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضور نداشتند و دلیل آن سرگرمی آنان به انتخاب خلیفه بود.
[۶۱] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۹.
[۶۲] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۶.
ابن ابی شیبه (م ۲۳۵ ق) نیز به حضور نداشتن ابوبکر و عمر در تدفین پیامبر تصریح دارد. او به صورت ضمنی، به حضور نداشتن انصار نیز اشاره مینماید.
همچنین میتوان نکات ذیل را که بسیاری از مورخان اشاره کردهاند به عنوان مؤید این نقل آورد:
۱- نماز بر بدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به صورت انفرادی و بدون امام جماعت خوانده شد. در برخی منابع نیز آمده است: مردم نه به صورت یکجا، بلکه گروه گروه و دسته دسته برای اقامه نماز میآمدند.
[۶۳] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۳.
[۶۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۵۷۳.
این جمله خود حاکی از پراکندگی مردم و اجتماع نداشتن آنان پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. اما نکته قابل توجهی که در کلام ابن هشام، یعقوبی، بلاذری، ابن کثیر و دیگران آمده کلمه «ارسالا» است. این کلمه از ریشه «رَسْل یا رِسْل»، به معنای «آرام، ملایم، با تانی و سست» است.
[۶۵] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص۲۱۲.
[۶۶] آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی، ص۲۳۴.
بنابراین، معنای کلام ابن هشام این میشود: «مردم با تانی، فاصله و آرام آرام برای خواندن نماز، بر بدن پیامبر حاضر میشدند». با توجه به این مفهوم (فاصله هر فرد با فرد دیگر یا هر گروه با گروه دیگر) میتوان خوانده نشدن نماز جماعت بر بدن پیامبر و اوج سرگرمی آنان به امر خلافت را درک کرد.
۲- حاضران در منزل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخی را به دنبال حفاران قبر در مدینه (ابوعبیده جراح و ابوطلحه) فرستادند تا آنان را یافته، برای حفر قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حاضر سازند.
[۶۷] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۸ .
[۶۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۵۷۳.
سؤال اینجاست که مگر آنان نمیدانستند پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دنیا رفته است و نیاز به قبر دارد و از غیر آنان این کار ساخته نیست. این نکته میتواند مؤید سرگرمی بسیاری از صحابه به امر خلافت و نبود حضورشان در مراسم تدفین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد.
۳- شدت اشتغال آنان به امر خلافت و امور وابسته به آن، و شرکت نداشتن در مراسم تدفین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به صورت ضمنی ولی روشن از این عبارت که در موارد متعدد و توسط اشخاص گوناگون بیان شده است، میتوان به راحتی فهمید: «ما متوجه دفن رسول خدا نشدیم، مگر زمانی که…» .
۴- در نهایت، این کلام صریح و بی پرده، که ابن سعد به نقل از ابن شهاب آورده است: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگام ظهر روز دوشنبه از دنیا رفت. مردم به سبب درگیری انصار! از دفن پیامبر غافل گشتند و بدن پیامبر همان گونه رها شد، تا آنکه در ثُلث اول شب و تنها توسط نزدیکانش به خاک سپرده شد».
[۶۹] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰۴.
کلام مزبور کاملاً به حضور نداشتن اکثریت صحابه در مراسم تغسیل، تکفین، و تدفین پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره دارد.
۵ – تدفین رسول خدا
بیشتر مورخان و سیره نویسان متقدم بر این عقیدهاند که پیامبر در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد.
[۷۰] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۳.
[۷۱] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۴.
[۷۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶۸.
[۷۳] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴.
[۷۴] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱۳.
برخی نیز زمان دقیقتری برای آن تعیین کرده و تصریح نمودهاند که این مسئله در نیمههای شب رخ داده است. (طبری، ۱۳۸۷ق. گزارشی نیز از عایشه در اختیار است که زمان تدفین پیامبر را سحر دانسته است)
[۷۵] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰۴.
[۷۶] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۴.
[۷۷] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰۵.
برخی منابع نیز کلماتی دارند که میتوان از آنان این گونه نتیجه گرفت که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چهارشنبه شب و به عبارت دیگر، شب پنج شنبه دفن شدهاند. برای مثال، ذهبی در دو اثر مشهور خویش، «سیر اعلام النبلاء» و «تاریخ الاسلام»، مینویسد: پیامبر از دنیا رفت و بدن او دو شب رها شد؛ زیرا قوم مشغول اصلاح امر امت بودند! طبری نیز ضمن گزارشهای گوناگون، گاه اشاره و گاه تصریح به سه روز بر روی زمین ماندن بدن پیامبر دارد که نتیجه آن دفن پیامبر در شب پنج شنبه میشود. یعقوبی نیز از دیگر نویسندگانی است که از مطالب او میتوان دفن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب پنج شنبه را استفاده کرد. در کتاب او آمده است که زمان دفن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب چهارشنبه است؛ اما عبارت وی درباره مدت زمان ماندن بدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر روی زمین برای اقامه نماز «ایاما»
[۷۸] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴.
ثبت شده و روشن است که عرب یک روز را «یوم» و دو روز را «یومان» و سه روز و بیش از آن را «ایام» میگوید. چه بسا واژه «اربعاء» تحریف شده باشد، اما از کلمه «ایام» غفلت شده که مؤیدی بر آن است که بدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب پنج شنبه دفن شده است.
۶ – رفتن اهل بیت به در خانه مهاجران و انصار
از نقل «سلیم بن قیس» از سلمان چنین برمی آید که پس از جریان سقیفه، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در حالی که همسرش حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را بر مرکبی سوار کرده و دست حسنین (علیهماالسّلام) را گرفته بود، به در خانه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، مراجعه و طلب یاری کرد و از میان آنان، چهل و چهار نفر پاسخ مثبت دادند و بنا شد فردای آن شب، همگی سر تراشیده در وعده گاه حاضر شوند؛ اما از میان این جمع، تنها چهار نفر، یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر بر سر قرار حضور یافتند! این اقدام، دو شب دیگر نیز تکرار شد، ولی بر آن چهار نفر، کسی افزوده نشد! از این رو، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مشغول جمع آوری قرآن شد.
[۷۹] سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۱۴۶.
در گزارشی دیگر، به نقل از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آمده است: «احدی از اهل بدر و پیشتازان در قبول اسلام، از مهاجران و انصار باقی نماند، مگر آنکه از آنان خواستم مرا یاری کند».
[۸۰] سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۲۱۶.
[۸۱] ر. ک:طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۰.
[۸۲] ابن جبر، زین الدین علی بن یوسف، نهج الایمان، ص۵۷۹.
۷ – جمع آوری قرآن توسط امیرمؤمنان
یکی از اقدامات مهم امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جمع آوری قرآن بود. شایان ذکر است که براساس شواهد موجود، قرآن در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به صورت کتاب جمع آوری شده بود، اما آنچه امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدان ماموریت یافت، جمع آوری و مرتب کردن قرآنی بود که از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) املا و توسط امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کتابت شده و مشتمل بر نکات تفسیرگونه و تاویل آیات و برخی توضیحات مربوط به ویژگیهایی همچون ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه و مطالب خارج از متن قرآن بود. با توجه به اینکه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) تنها باید مکتوبات پیشین را تنظیم میکرد و اجزای این قرآن در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کتابت شده بود، طبعاً فراهم کردن آن به زمان زیادی نیاز نداشته است.
مدتِ جمع آوری این قرآن را برخی سه روز عنوان کردهاند. اما درباره تاریخ جمع آوری این مصحف، میتوان از روایت سلیم از سلمان چنین نتیجه گرفت که از اولین اقدامات امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پس از مراجعات شبانه به در خانه صحابه و یاس از همراهی آنان، اقدام به جمع آوری قرآن بود و چنانکه گذشت مراجعات شبانه تا سه شب ادامه داشت، و اگر جمع قرآن نیز سه روز طول کشیده باشد طبعاً عرضه قرآن بر اصحاب باید هفت روز پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رخ داده باشد. به بیان دقیقتر، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پس از شب چهارشنبه، که از تجهیز و تدفین جنازه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فارغ گشتند، از شب پنج شنبه این امکان برایشان فراهم شد که به مقابله عملی با توطئه سقیفه برخیزند؛ ازاین رو، شبهای پنج شنبه، جمعه و شنبه را به همراه حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و حسنین (علیهالسّلام) به در خانه مهاجران و انصار رفتند و پس از یاس از یاری آنان، از روز شنبه تا دوشنبه به کار جمع قرآن مشغول شدند. البته از نقل سلیم از سلمان درباره سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در جمع مردم پس از عرضه قرآن، برمی آید که آن حضرت بلافاصله پس از دفن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یعنی از همان روز چهارشنبه، به جمع قرآن مشغول شدند. بنابراین، سخن یادشده از ابن ندیم مبنی بر جمع قرآن طی سه روز را بر فرض قبول، میتوان بر این حمل کرد که آن حضرت طی سه شبانه روز اول، علاوه بر جمع قرآن، به در خانه بدریون نیز میرفتند، اما طی سه روز بعد، فقط به جمع قرآن مشغول بودند.
با توجه به آنچه گذشت، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) قرآن را روز سه شنبه بر اصحاب و غاصبان خلافت عرضه کردند؛ یعنی همان تاریخی که در روایت کلینی به نقل از امام باقر (علیهالسّلام) بدان تصریح شده است. در این روایت آمده است: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) هفت روز پس از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پس از فراغت از جمع قرآن، همراه با ایراد خطبهای، آن را بر مسلمانانِ مدینه عرضه کردند و بنا به نقل سلمان، این کار در مسجد نبوی انجام گرفت و با کارشکنی و نپذیرفتن ابوبکر و عمر مواجه گردید، از این رو، امام (علیهالسّلام) آن قرآن را به منزل بازگرداندند.
[۸۳] سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۴۶.
۸ – حرکت لشکر اسامه و وقایع پس از آن
در این جا در مورد حرکت لشکر اسامه و وقایع پس از آن بحث میکنیم:
۸.۱ – تاریخ حرکت
اطلاعِ مهاجرانِ به قدرت رسیده از دفن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، آنان را به تکاپو واداشت تا با اقدامی زیرکانه، لشکر اسامه را به حرکت در آوردند.
[۸۴] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۱۳۹.
ابوبکر نیز تا توانست مردان شهر مدینه و قبایل اطراف آن را همراه لشکر اسامه فرستاد و تنها عده قلیلی را آن هم بهاندازه محافظت از قبایل باقی گذاشت.
[۸۵] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۵.
شواهد ذیل گویای تمهیدات دستگاه خلافت در روزهای چهارشنبه یا پنج شنبه برای حرکت این لشکر است:
۱- طبری، ابن جوزی، ابن کثیر و نویری مینویسند: «روز پس از فردای درگذشتِ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جارچیان ابوبکر فریاد میزدند: هیچ یک از لشکریان اسامه در مدینه باقی نمانند و همه آنان باید به لشکرگاه در منطقه جرف بروند…».
[۸۶] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۴.
[۸۷] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۳.
[۸۸] سبط ابن جوزی، عبدالرحمن، تذکره الخواص، ج۴، ص۷۳.
[۸۹] نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۴۶.
۲- گزارشی نیز در دست است مبنی بر اینکه لشکر اسامه هنگام رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حرکت خویش را آغاز کرده و در جرف (بیرون مدینه) اردو زده بود و با رسیدن خبر رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اسامه ضمن نامهای درخواست تعیین تکلیف نمود که ابوبکر به او دستور ادامه مسیر داد.
[۹۰] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۸، ص۶۵.
[۹۱] نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۴۷.
۳- برخی منابع اولین فرمان ابوبکر پس از غصب خلافت را حرکت لشکر اسامه دانستهاند
[۹۲] نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۴۶.
که حکایت از آن دارد که این کار در همان روزهای آغازین خلافتش رخ داده است، پس نه پس از گذشت چند روز.
۴- گزارش واقدی و مقریزی درباره زمان حرکت لشکر اسامه نیز به گونهای است که حکایت از بدون فاصله بودن «بیعت مردم با ابوبکر» و «حرکت لشکر اسامه» دارد.
[۹۳] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰.
[۹۴] مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۲۶.
۵- ابن عساکر نیز به حرکت لشکر اسامه پس از دفن پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصریح دارد.
[۹۵] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۱۳۹.
البته گزارشهایی از حرکت لشکر اسامه در آخر ربیع الاول
[۹۶] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۴۰.
[۹۷] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۵.
و یا هلال ربیع الثانی
[۹۸] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۵.
حکایت دارد، اما این گزارش، با تعجیلی که برای اعزام این سپاه وجود داشت، سازگار نیست. ضمن آنکه در مقابل، خبرهایی دال بر حرکت لشکر قبل از این ایام وجود دارد. برای نمونه، نویری مینویسد: خبر کشته شدن اسود عنسی در اواخر ماه ربیع الاول و پس از حرکت لشکر اسامه به مدینه رسید.
[۹۹] نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱۹، ص۵۹.
۸.۲ – افراد باقی مانده با ابوبکر در مدینه
برخی گزارشها حاکی از آن است که ابوبکر نیروهای مورد نیاز خود را از لشکر اسامه خارج و در مدینه نگاه داشت. بارزترین این افراد عمر بن خطاب بود.
[۱۰۰] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱.
[۱۰۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴.
[۱۰۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۴.
[۱۰۳] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷.
[۱۰۴] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۴.
از سوی دیگر، ابوبکر تا میتوانست مردانی را که توانایی شرکت در درگیریهای احتمالی شهر مدینه را داشتند به همراه لشکر گسیل داشت. بر اساس گزارشهای موجود، غالب بزرگان، جنگجویان و ناموران مسلمان در این لشکر حضور داشتند.
[۱۰۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷۴.
[۱۰۶] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۸، ص۶۲-۶۳.
بدین سان، او میتوانست با کنار هم قرار دادنِ طرف داران خویش در مدت نبودن غالب مردم شهر مدینه و اطراف آن، به راحتی پایههای قدرت خویش را مستحکم سازد.
۸.۳ – جذب نیرو از داخل منازل
درباره زمان دقیق انجام این کار، نمیتوان اظهارنظر قطعی نمود، اما مسلم آن است که این اقدام در نبود لشکر اسامه صورت گرفته است. بنا به نقل طبری، با حرکت لشکر اسامه و خالی شدن شهر مدینه و اطراف آن از مردان،
[۱۰۷] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲۵.
اقدام بعدی ابوبکر تقسیم اموالی بین زنان شهر مدینه بود. جوهری (بنا به نقل ابن ابی الحدید) نقل کرده است: پس از بیعت مردم با ابوبکر، او اموالی را بین زنان مهاجران و انصار تقسیم نمود. از جمله سهمی را توسط زید بن ثابت نزد یکی از زنان بنی عدی بن نجار فرستاد، اما آن زن آن سهم را نپذیرفت و آن را بازگرداند و گفت: آیا به من رشوه میدهید که دین مرا از من بگیرید؟! به خدا سوگند، هیچ از آن سهم برنخواهم داشت.
هر چند بهانه تقسیم این اموال احتمالاً کمک به همسران افراد شرکت کننده در جنگ بوده، اما بی شک هدف نهایی جذب طرفدار از درون منازل مهاجران و انصار بوده است؛ زیرا پخش چنین اموالی در میان خانوادهها، آن هم در نبود مردان و تنگدستی زنان در تامین مخارج، میتوانست تاثیر بسیار، هم بر مردان به هنگام بازگشت و اطلاع از چنین اقدامی و هم بر زنان داشته باشد. گفتنی است که امکان دارد این اقدام پس از غصب «فدک» و با بهرهگیری از آن رخ داده باشد. بنابراین، پس از روز دهم از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (روز غصب فدک) رخ داده است.
۸.۴ – تصرف منابع مالی اهل بیت
منابع تاریخی تصریح دارند: ابوبکر و عمر به قصد جلوگیری از اقدامات امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در براندازی حکومتشان، به تصرف آنچه امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در اختیار داشت، اقدام نمودند؛ زیرا به عقیده آنان، انسانی که منابع مالی در اختیار ندارد همتش کاهش یافته، احساس حقارت میکند و با اشتغال به کسب و کار، از طلب مُلک و ریاست فاصله میگیرد.
[۱۰۸] ر. ک. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶۳.
با این عقیده، تصرف اموال اهل بیت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آغاز شد. حقوق، اموال و داراییهایی که غصب شد، عبارت است از:
۱- خمس و فیء که بر اساس قرآن و سنت از آنِ اهل بیت (علیهالسّلام) بود.
۲- آنچه از محصولات و یا سرزمین خیبر توسط پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای اهل بیت (علیهالسّلام) قرار داده شده بود.
[۱۰۹] هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۹.
[۱۱۰] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۸۸.
۳- زمینهای فدک که به دستور خداوند به حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) واگذار شده بود.
۴- صدقات موجود در روستاهای اطراف مدینه و به طور خاص، مزرعه «بانقیا» (در یکی از روستاهای اطراف مدینه) که از آنِ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بود یا سرپرستی آنان به ایشان واگذار شده بود. ابوبکر به منظور تصرف صدقاتِ یادشده، شخصی به نام «اشجع بن مزاحم ثقفی» را همراه سی تن از بهترین جنگ جویان قبیله ثقیف مامور به این کار کرد.
[۱۱۱] دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۴.
انتخاب این شخص را میتوان هدفمند دانست؛ چرا که برادر وی در جنگ هوازن به دست امیرمؤمنان (علیهالسّلام) کشته شده بود،
[۱۱۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۴۶.
[۱۱۳] نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۸۵.
ازاین رو، وی انگیزه کافی برای اطاعت از ابوبکر در انجام این کار را داشت.
۸.۵ – غصب فدک
پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در زمان حضورِ نداشتن غالبِ مردانِ شهرِ مدینه، ابوبکر افرادی را برای تصرف فدک و اخراج وکلا و کارگزاران حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها)، که در آن مشغول کار بودند، اعزام کرد.
[۱۱۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۳.
[۱۱۵] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۱۸۴.
در میان تاریخنگاران، تنها «ابن ابی الحدید» به زمان غصب فدک اشاره کرده است. او در این باره مینویسد: ماجرای فدک و حضور حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد ابوبکر، ده روز پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اتفاق افتاد. چنان که گذشت، علت تصرف فدک و منع بنیهاشم از خمس آن بود که مبادا علی بن ابی طالب (با درآمد حاصل از فروش محصولات فدک، قدرت مالی یافته، بر سر خلافت به منازعه با عمر و ابوبکر برخیزد. با تصرف منابع مالی امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و به ویژه فدک، از روز دهمِ پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به بعد، اقدامات امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) برای باز پس گیری آن آغاز شد. حضور امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به عنوان شاهد، و آمدن حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) به مسجدالنبی و ایراد خطبه در همین ایام، اتفاق افتاده است.
سبب نزول آیه «وَ آت ذَا الْقرْبی حقَّهُ»
[۱۱۶] اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.
و ارتباط آن با اهدای فدک به حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، در تفاسیر متعدد خاصه
[۱۱۷] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸.
[۱۱۸] فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص۳۲۳.
[۱۱۹] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸۷.
[۱۲۰] ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۲.
[۱۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۶۳۴.
[۱۲۲] شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج۳، ص۲۱۲.
[۱۲۳] سید بن طاووس، سعدالسعود للنفوس منضود، ص۱۰۲.
و عامه،
[۱۲۴] حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۴۳۸.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 