پاورپوینت کامل بسیط الحقیقه (پژوهشکدهباقرالعلوم) ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بسیط الحقیقه (پژوهشکدهباقرالعلوم) ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بسیط الحقیقه (پژوهشکدهباقرالعلوم) ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بسیط الحقیقه (پژوهشکدهباقرالعلوم) ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
بسیط الحقیقه (پژوهشکدهباقرالعلوم)
مقالات مرتبط: بسیط الحقیقه (مقالات مرتبط).
در فلسفه اسلامی ، هر موجودی که از همه انحاء ترکیبات (ترکیب از اجزای خارجی و ذهنی مثل ترکیب از ماده و صورت و ترکیب از وجود و ماهیت یا وجود و عدم) مبرا باشد، بسیط الحقیقه دانسته میشود. بسیط الحقیقه مفهوم عامی است و از این رو، قاعده بسیط الحقیقه، قاعدهای کلی است که شامل هر چیزی که تعریف بسیط الحقیقه بر آن صدق کند، میشود و به دلیل همین کلی بودن است که قاعده نامیده میشود. اما اینکه در فلسفه اسلامی در میان موجودات، تنها یک مصداق برای بسیط الحقیقه یافتهاند بحث دیگری است که به کلی بودن این قاعده، ضربهای نمیزند.
[۱] صدرالمتالهین، مجموعه رسائل فلسفی، ص۹۴، تهران، حکمت، بی تا.
فهرست مندرجات
۱ – بسیطالحقیقه در فلسفه اسلامی
۲ – تعریف قاعده بسیط الحقیقه
۲.۱ – تعریف اجمالی
۲.۲ – دو پرسش مهم در فهم معنای قاعده
۲.۲.۱ – پرسش اول
۲.۲.۲ – پرسش دوم
۲.۳ – دو ساحت متفاوت در قاعده بسیط الحقیقه
۲.۳.۱ – ساحت کثرت در وحدت
۲.۳.۱.۱ – معنای «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»
۲.۳.۱.۲ – معنای «و لیس بشیء منها»
۲.۳.۱.۳ – بساطت و وحدت در این ساحت
۲.۳.۲ – ساحت وحدت در کثرت
۲.۳.۲.۱ – معنای «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»
۲.۳.۲.۲ – معنای «و لیس بشیء منها»
۲.۳.۲.۳ – بساطت و وحدت در این ساحت
۳ – استدلال بر قاعده بسیط الحقیقه
۳.۱ – استدلال قاعده بسیط الحقیقه
۳.۲ – تطبیق قاعده بسیط الحقیقه بر واجب الوجود
۴ – در نگاه امام خمینی
۵ – پانویس
۶ – منبع
۱ – بسیطالحقیقه در فلسفه اسلامی
در فلسفه اسلامی، تنها خداوند متعال (واجب الوجود بالذات) از همه انواع ترکیبها از جمله ترکیب از وجود و عدم، ترکیب از وجود و ماهیت، ترکیب از اجزای خارجی و ذهنی و وهمی مبرا دانسته میشود (استدلال بر این مطلب در “بسیط الحقیقه” آمده است.) و حتی ترکیب او از ذات و صفات نیز رد میشود و لذا او را بسیط محض میدانند و بسیط الحقیقه مینامند.
[۲] صدر المتالهین، مجموعه رسائل فلسفی، ص۹۴.
۲ – تعریف قاعده بسیط الحقیقه
۲.۱ – تعریف اجمالی
در فلسفه اسلامی، “قاعده بسیط الحقیقه” چنین بیان میشود: «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها» که ترجمه آن چنین است: «بسیط الحقیقه، همه اشیاء است و هیچ یک از آنها نیست». شاید در ابتدا به نظر رسد که مضمون این قاعده، مشتمل بر اجتماع نقیضین است؛ زیرا بیان میکند که بسیط الحقیقه هم همه اشیاء هست و هم نیست. اما این که این قاعده مشتمل بر اجتماع نقیضین است درست نیست؛ زیرا مقصود از این قاعده، این است که بسیط الحقیقه از جهتی با همه اشیاء و موجودات یکی است و از جهت دیگری غیر از همه آنهاست. به عبارت دیگر، اشیاء و موجودات، دارای دو جهت مختلف در درون خود هستند که در یکی از این جهات، بسیط الحقیقه با آنها یکی است و در جهت دیگر با آنها مغایرت دارد. اما آن جهتی که بسیط الحقیقه و دیگر اشیاء در آن مشترکند، وجود و کمالات وجودی اشیاء است و آن جهتی که از آن جهت، میان اشیاء و بسیط الحقیقه و دیگر اشیاء مغایرت وجود دارد، ماهیت (تعبیر حد وجود، تعبیری است که در حکمت متعالیه ، تفاسیر متعددی را برمی تابد. فارغ از اینکه مقصود نهایی صدرا از اعتباریت ماهیت چیست، باید بر این مطلب صحه گذاریم که بسیاری از عبارات صدرا و اتباع وی (نظیر ملاهادی سبزواری و ملا علی نوری و علامه طباطبایی )، واژه ماهیت را در مورد حدود عدمی و اعدام و نقایص موجودات به کار میبرند. در مباحث مربوط به بسیط الحقیقه نیز بارها واژه ماهیت، به همین معنا (حد عدمی اشیاء) به کار رفته و لذا هنگامی که میگوییم بسیط الحقیقه، ماهیت اشیاء را ندارد و تنها وجود آنها را داراست، منظور این است که او حدود عدمی و نقایص اشیاء را ندارد.) و حدود و نقایص اشیاء میباشد.
[۳] سبزواری، حاج ملاهادی، اسرار الحکم، مطبوعات دینی، ص۱۰۳.
زیرا همه موجودات و اشیاء غیر از ذات واجب بالذات ، دارای دو جهت در ذات خود هستند: یکی جهت وجود و دیگری جهت ماهیت؛ موجودیت، تحقق، واقعیت و همه کمالات اشیاء به «جهت وجود» آنها بازمی گردد؛ اما حدود، محدودیتها و نقصهای اشیاء به «جهت ماهیت» آنها و مرتبه خاصشان در هستی بازمی گردد.
بسیط الحقیقه (که واجب بالذات یا خداوند مصداق آن است)، از جهت وجود و کمالات وجودی، با دیگر اشیاء یکی است و از جهت ماهیت و نقصهای موجودات، با آنها مغایر است. این جمله به این معناست که بسیط الحقیقه، وجود و کمالات وجودی اشیاء را داراست و از ماهیت و نقایص آنها مبراست. بدین ترتیب، قاعده فوق به این معنا خواهد بود که «بسیط الحقیقه، عین همه وجودهای اشیاء (و کمالات آنها) است و هیچ یک از ماهیات اشیاء (و حدود و نقایص آنها) نیست».
[۴] شیرازی، صدرالدین، سه رسائل فلسفی، ص۱۶۹، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
۲.۲ – دو پرسش مهم در فهم معنای قاعده
۲.۲.۱ – پرسش اول
اولین چیزی که با توجه به مفاد این قاعده، به نظر میرسد این است که گویا بر طبق آن، هر موجودی باید واجب بالذات (خداوند) باشد یا اینکه باید واجب بالذات، در حد موجودات دیگر تنزل کند و با ذات موجودات ممکن، یکی شده، ممکن شمرده شود که این مطلب، افزون بر اینکه بسیاری از مباحث مهم فلسفی را دچار مشکل و نقض میکند، اجتماع نقیضین و محال است.
در پاسخ این پرسش میتوان چنین گفت:
گذشت که معنای قاعده فوق در مورد موجود ممکنی مانند «الف» این است که واجب بالذات از جهت وجود با» الف»، یکی است و از ماهیت «الف» مبراست؛ از این رو (با توجه به مطالب بند قبل) باید گفت که «الف» به عنوان «الف»، واجب بالذات نیست و واجب بالذات نیز «الف» (از آن جهت که الف است) نیست؛ زیرا آنچه، الف را الف کرده است، ماهیت آن است که الف در این جهت، مغایر با واجب بالذات است و واجب بالذات، اساسا ماهیت ندارد تا او را عین ماهیت الف بدانیم. بنابراین، «الف» واجب بالذات نیست و واجب بالذات نیز «الف» نیست؛ هرچند دارای «وجود» الف هست و با وجود آن یکی است.
از نظر برخی از فیلسوفان، اگر از قاعده فوق چنین برداشت کنیم که هر موجود ممکنی، واجب بالذات است، دچار مغالطهای به نام «ایهام الانعکاس» شدهایم؛
[۵] اسرارالحکم، ص۱۰۶.
زیرا در قاعده فوق گفته شده است که بسیط الحقیقه، کل اشیاء است، و مخاطب چنین توهم کرده است که پس میتوان گفت هر موجودی بسیط الحقیقه (واجب بالذات) است. در حالی که یکی بودن بسیط الحقیقه با کل اشیاء، عکس آن را یعنی یکی بودن هر شیء را با بسیط الحقیقه (واجب)، نتیجه نمیدهد؛ زیرا همواره، در حمل “ج” بر “ب” (ب، جاست) ممکن است “ج” مفهومی اعم از “ب” داشته باشد ولذا همواره “ب”، “ج” باشد (حمل “ج” بر “ب”) ولی نتوان بطور کلی و همواره “ج” را “ب” دانست (حمل ب بر جیعنی “ج ب است” قطعی نیست) و لذا اگر مخاطب ، «ب، جاست» را برعکس کند، به خطا رفته است.
[۶] التعلیقات علی الشواهد الربوبیه، ص۴۶۴.
۲.۲.۲ – پرسش دوم
با توجه به مفاد قاعده مزبور، آیا ذات واجب بالذات، مرکب از وجودهای اشیاء دیگر نمیشود؟ زیرا اشیاء دیگر، متمایز و متفاوت از یکدیگرند و در نتیجه، وجوهای آنها نیز امور متفاوت و متمایز از یکدیگر خواهند بود ولذا بسیط الحقیقه دربرگیرنده وجودهای متفاوت و متمایز از یکدیگر میشود و مرکب خواهد شد.
پاسخ این پرسش این است که در فلسفه ثابت شده است که وجود از آن جهت که وجود است (وجود من حیث هو وجود)، نه جزء دارد نه جزء چیزی است؛ حال در مورد بحث ما، بسیط الحقیقه وجودهای اشیاء را، از آن حیث که وجودند (وجود من حیث هو وجود)، دربرمی گیرد؛ زیرا مراتب، حدود و ماهیات آنها در بسیط الحقیقه نیست و تنها وجود آنها (بدون هیچ عرضی یا قیدی) در بسیط الحقیقه موجود است. در حالی که این ماهیات و مراتب و حدود مختلف اشیاء است که موجب تمایز و تفاوت آنها از یکدیگر و از واجب بالذات میشود ولذا اگر این جهات از اشیاء را از عینیت با واجب الوجود خارج کردیم، آنچه از موجودات میماند وجود محض آنها (وجود من حیث هو وجود) است که هیچ تمایز و تعددی در آن نیست؛ از این رو، ثبوت وجودهای اشیاء برای ذات بسیط الحقیقه، نظیر حضور امور متمایز در یک چیز نیست که باعث شود بسیط الحقیقه مرکب از اجزاء گردد.
پاسخ دو پرسش فوق را بسیار دقیق تر، در ضمن بررسی “دو ساحت متفاوت در معنای قاعده بسیط الحقیقه” خواهیم دید که در این میان، میتوان معنای این قاعده را عمیقتر از پیش دریافت.
۲.۳ – دو ساحت متفاوت در قاعده بسیط الحقیقه
معنای قاعده فوق ـ به همان نحو که در بالا بیان شد ـ بر دو ساحت مختلف، قابل صدق است: ساحت کثرت در وحدت و ساحت وحدت در کثرت.
۲.۳.۱ – ساحت کثرت در وحدت
ساحت کثرت در وحدت:
[۷] اسرار الحکم، ص۱۰۷.
[۸] نوری، مولی علی، التعلیقات علی مفاتیح الغیب، ص۷۱۸، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگی.
ساحت کثرت در وحدت به این معناست که بسیط الحقیقه که همان ذات واجب بالذات است، در رتبه خود، وجود و کمالات اشیاء را به نحو اعلی و اشرف داراست. با طی چند مرحله، به توضیح این مطلب میپردازیم:
۲.۳.۱.۱ – معنای «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»
در این ساحت، واجب بالذات وجود و همه کمالات موجودات دیگر را دارد؛ به این نحو که خداوند متعال (واجب بالذات)، علت وجود همه اشیاء دیگر است و دیگر اشیاء، وجود و کمالات وجودی خود را از او گرفتهاند و واجب تعالی تا از چنان وجودها و کمالهایی برخوردار نباشد، نمیتواند آنها را به اشیاء دیگر اعطاء کند (معطی شیء، محال است فاقد شیء باشد). بدین ترتیب، در این ساحت لازم نیست که وجود واجب تعالی (بسیط الحقیقه) از بالاترین رتبه هستی، خارج شود و خود آن وجود، در مراتب پایینتر نیز حاضر باشد تا بتواند وجودها و کمالهای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 