پاورپوینت کامل دلایل تنهایی امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دلایل تنهایی امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دلایل تنهایی امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دلایل تنهایی امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل دلایل تنهایی امام علی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: امام علی (علیهالسّلام)، خیانت، عدالت، غنیمت،
پرسش: چرا مردم از سیاستمداری حقمدار چون علی (علیهالسّلام) که با حمایت گسترده آنان به قدرت رسید، پس از گذشت مدّتی کوتاه، فاصله گرفتند و او در ماههای پایانی زندگی تنها ماند؟
پاسخ اجمالی: زمینههای رویگردانی مردم از امام علی را در چند عنوان میتوان بررسی کرد: ۱. تفاوت بنیادین در نگاه به حکومت از طرف خواص؛ ۲. خیانت خواص و پیروی عوام از آنها؛ ۳. عدالت در توزیع ؛ ۴. اجتناب از ابزارهای نامشروع در اجرای فرمان؛ ۵. عوامل جنبی مثل شبهه جنگ با اهل قبله، خستگی رزم آوران از جنگ بدون غنیمت و از بین رفتن یاران برجسته امام.
فهرست مندرجات
۱ – طرح مسئله
۲ – نقش خواص و عوام
۲.۱ – نقش خواص
۲.۲ – نقش عوام کوفه
۲.۳ – دیدگاه امام علی
۳ – زمینههای رویگردانی مردم از امام علی
۳.۱ – تضادّ خواستها
۳.۲ – خیانت خواص و پیروی عوام
۳.۲.۱ – اتمام حجّت
۳.۲.۱.۱ – اتمام حجّت با خواص نخبگان
۳.۲.۱.۲ – اتمام حجّت با عوام
۳.۲.۲ – گام فراتر در تبیین ریشهها
۳.۲.۳ – ترک امر به معروف و نهی از منکر
۳.۳ – عدالت در توزیع
۳.۴ – اجتناب از ابزارهای نامشروع در اجرای فرمان
۳.۴.۱ – تحقق پیشگوییهای امام علی
۳.۴.۱.۱ – دیدگاه مسعودی
۳.۴.۱.۲ – دیدگاه یعقوبی
۳.۵ – عوامل جنبی
۳.۵.۱ – شبهه جنگ با اهل قبله
۳.۵.۲ – خستگی رزم آوران از جنگ بدون غنیمت
۳.۵.۳ – از دست دادن یاران برجسته
۴ – تحلیل گذرا
۵ – پانویس
۶ – منبع
طرح مسئله
اکنون اندکی ابعاد موضوع را بکاویم و مسئله را به روشنی طرح کنیم. پرسش بنیادین این است که فاصله گرفتن مردم از علی (علیهالسلام)، آن هم بدان گستردگی، در زمانی که به واقع چندان طولانی نبوده، به چه دلیل بوده است؟ چرا امام (علیهالسّلام) عملاً نتوانست حمایت گسترده مردم را از حکومت، حفظ کند؟ چرا در حکومت امام علی (علیهالسّلام) رشته الفت حاکم و مردم گسست و میان مردم، تفرقه افتاد و امام (علیهالسّلام) نتوانست بین کسانی که یکسر با او بیعت کـرده بودنـد، وفاق ایجاد کند و «وحدت کلمه» را در میان آنان، استوار بدارد؟
چرا امام (علیهالسّلام) در روزگار پایان عمر، از عدم حمایت مردم در راه تحقّق آرمانهای والایش و شکل دادن به اصلاحات، شِکوه میکرد و دردگذارانه میفرمود:
«هَیهاتَ! ان اطلَعَ بِکُم سَرارَ العَدلِ او اُقیمَ اعوِجاجَ الحَقِّ! هیهات که به یاری شما تاریکی را از چهره عدالت بزدایم و کجیای را که در حق راه یافته، راست نمایم!»
چرا آنان را درد جانکاه حیات سیاسی خود دانسته، میفرمود:
«اُریدُ اُداوی بِکُم وانتُم دائی؛ می خواهم به وسیله شما درمان کنم؛ امّا شما درد من هستید.»
و از نافرمانیها و سرکشیها ناله میکرد و میفرمود:
«مُنیتُ بِمَن لا یُطیعُ؛ به کسانی مبتلا شدهام که پیروی نمیکنند.»
و از گرایشهای پراکنده، وانبوه بیثمرِ حضور با دلهای ناپیوسته شان شکوه میکرد و میفرمود:
«لا غِناءَ فی کَثْرهِ عَدَدِکُم مَعَ قِلَّهِ اجتِماعِ قُلوبِکُم؛ بینیازی با شمارِ بسیارتان نیست، با آنکه دلهایتان، کم به هم پیوسته است.»
و داشتن یارانی اندک در حدّ نیروهای بدر را تمنّا میکرد و میفرمود:
«لو کانَ لی بِعَدَدِ اهلِ بَدرٍ… اگر یارانی به تعداد بدریان داشتم….»
و…؟ باری! آن همه واپسگرایی، پس از آن رویکرد شگفت در هنگامه بیعت، ریشه در چه داشت؟ آن تنهایی شگفتور، پس از آن رویکرد ناباورانه در تایید و همراهی، آیا نشاندهنده آن نیست که حکومت کردن بر اساس مبانی سیاست علوی و با شیوه رفتار حکومتی امام علی (علیهالسلام)، عملاً و در عینیت جامعه، امکانپذیر نیست و مدینه فاضله علوی، صحنهای جز صفحه ذهن و عالمپندار ندارد؟
نقش خواص و عوام
در این بحث میکوشیم تا در حدّ توان و امکان، بر اساس متون تاریخی و واقعیت جامعه اسلامی آن روز، به پاسخ سؤال یاد شده بپردازیم. امّا پیشتر، سزاوار است که چند نکته را، گرچه گذرا، طرح کنیم:
نقش خواص
نقش خواص و نخبگان در دگرگونیهای جامعه، نقشی بنیادین و گسترده است. آنها بیشترین و مؤثّرترین تاثیر را در تحوّلات سیاسی و اجتماعی، در طول تاریخ این بخش از جامعه داشتهاند. به واقع، آنان غالباً به جای تودههای مردم تصمیم میگیرند، و مردمان، غالباً در پیروی از آنان، درنگ نمیکنند. شگفتا که در این نقش آفرینی و جریانسازی، آنان بدانگونه نقش بازی میکنند که مردم میپندارند خود، تصمیم گرفتهاند و با اراده خود، راه میروند!
در روزگاری همچون صدر اسلام، رؤسای قبایل، در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی، نقشِ محوری داشتند. در روزگاری دیگر، نخبگان فکری و پیشوایان اجتماعی چنین نقشی داشتند، و امروز، سردمداران احزاب و تشکّلهای سیاسی و مدیران نهادهای بزرگ فرهنگی، آموزشی و اطّلاع رسانی و گردانندگان مطبوعات و دیگر رسانهها، جریان سازان و نقش آفرینان و تصمیم گیرندگان اصلی جوامع هستند.
نقش عوام کوفه
در جغرافیای سیاسی صدر اسلام، سرزمین عراق، نقش پل ارتباطی بین شرق و غرب اسلامی را بازی میکرد و از جمله مراکز تامین نیروی نظامی برای قدرت مرکزی بود و در عراق، کوفه از جایگاهی ویژه و نقشی حسّاستر برخوردار بود.
کوفه به سال هفدهم هجری، برای استقرار سپاهیانْ ساخته شد و سامان دهندگان آن، با هدف ایجاد اردوگاهی بزرگ برای سپاهیان، آن را بنیاد نهادند. بدینسان، روشن است که کوفه، مرکز نظامیان بود؛ یعنی کسانی کهاندیشهای جز نبرد نداشتند و در نتیجه، دراندیشه فتح و گشودن مرزها و دستیافتن به غنیمت و… بودند.
مردمانی که در کوفه گِرد آمده بودند، از مدینه (که بیشترینِ صحابیان، در آن دیار بودند)، به دور بودند. رفت و آمد اصحاب نیز بدان جااندک بود. سیاست عمر بر این بود که صحابیان، در شهرها پراکنده نشوند؛ بلکه در مدینه و اطراف آن باقی بمانند. ازاینرو، کوفیان به لحاظ آگاهیهای لازم از شریعت و آموزههای دینی، در سطحی پایین قرار داشتند.
عمر، صریحاً از صحابیانی که آهنگ ورود به کوفه را داشتهاند، خواسته بود که به آنان، حدیث یاد ندهند و انس آنان را با قرآن، به هم نزنند. انس و آمیختگی کوفیان با قرآن، در حدّ قرائت بود ونه فراتر از آن. این نکته را از کلام خلیفه نیز میتوان یافت. چنین شد که کسانی در کوفه با عنوان «قُرّاء» به هم آمدند که بعدها هسته اوّلیه خوارج را تشکیل دادند.
نکتهای که بسی جای تاکید و تامّل دارد، بافت قبیلهای موجود در کوفه و حاکمیت خوی قبیلهگرایی و چیرگی فرهنگ و معیارهای زندگانی قبیلهای بر رفتارها و مُناسبات آنهاست. در این فرهنگ، رئیس قبیله، نقش آفرین حرکتها و تلاشهاست و دیگر افراد، پیروانی بیاختیار و دنباله روانی بدون موضعاند.
ازاینرو، باید با تاکید، این حقیقت را باز گوییم که وقتی گفته میشود که مردم، علی (علیهالسّلام) را تنها گذاشتند، یعنی خواص، نخبگان و رؤسای قبایل جامعه اسلامی، او را وا گذاشتند. این واقعیت تلخ، در مردم عراق و بویژه کوفیان، نمود روشنتری دارد.
اکنون و پس از بیان آنچه که چونان درآمدی بر این بحث آمد، به بررسی علل تنها ماندن علی (علیهالسلام)، بر اساس سخنان و کلام خود مولا میپردازیم.
دیدگاه امام علی
پیشتر گفتیم که تاریخ، گواه صادق این مدّعاست که ایّام کوتاه حکومت علی (علیهالسلام)، جلوه زیباترین چهره حکومتِ استوار بر ارزشهای انسانی بوده است. شیوه حکومت او نه تنها برای انسانهای معتقد به ارزشهای انسانی اسلام، جاذبه آفرین بود، که انسانهای بیاعتماد به این ارزشها نیز مجذوب آن بودند و گاه از این که آن شُکوه و جاذبه را بر زبان آورند، تن نمیزدند. بدینسان، فاصله گرفتن مردم را نباید در نااستواری شیوه حکومتی امام علی (علیهالسّلام) جستجو کرد؛ بلکه باید علل و عوامل آن را کاوید که بیگمان، زمینهها و اسباب و دلایلی دیگر دارد.
علی (علیهالسلام)، خود به گونهای روشن و به بهترین وجه، از رویگردانی مردم از حکومتش سخن گفته است و چرایی و چگونگی رویکرد آغازین، و رویگردانی واپسین آنان را به خویش، ضمن خطابهها و پاسخگویی به پرسشها بیان کرده است.
زمینههای رویگردانی مردم از امام علی
اکنون بر آنیم که زمینهها، دلایل و علل رویگردانی مردم و تنهایی علی (علیهالسّلام) را بررسی کنیم:
تضادّ خواستها
نخستین دلیل فاصله گرفتن مردم از امام علی (علیهالسلام)، تفاوت بنیادین دو گونه نگاه به حکومت بود. به واقع، این دو نگاه، تضادّی اصولی در انگیزهها و هدفها داشت.
بخش عظیمی از مردمِ شرکتکننده در خیزش علیه عثمان (بویژه شماری از نقش آفرینان آن حرکت، مانند طلحه و زبیر)، در پی باز گرداندن جامعه به سیره و سنّت نبوی نبودند. آنان، برای حاکمیت یافتن ارزشهای اصیل اسلامی، شمشیر نمیزدند. انحصارطلبیهای حزبی و تصمیم گیریهای قبیلهای بنیامیّه در حکومت (که از مجرای حکومت عثمان شکل میگرفت) آنان را به ستوه آورده بود. برای آنها هدف از برچیدن بساط عثمان و بیعت با علی (علیهالسلام)، به واقع، گشودن این گره و حلّ این مشکل بود؛ گرچه در شعار، چیز دیگری میگفتند.
امّا امام علی (علیهالسّلام) بعد از آن همه اصرار مردمان و انکار و تن زدنهای او، زمام خلافت را به دست گرفت، تا مگر حقّی را بازستاند و جامعه را به سیره و سنّت نبوی باز گرداند و ارزشهای اصیل اسلامی فراموش شده در اجتماع را زنده گرداند و در تمام زمینههای اداری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، اصلاحات را بگستراند. او از جمله، در یکی از آغازین خطابههای خود، چشمانداز این دگرسانی را بازگفته است.
به دیگر سخن، مردم را، کششها و کوششهای مادّی و دنیوی برمیانگیخت، و علی (علیهالسّلام) را، حقمداری، خداجویی و دغدغه احیای ارزشهای دینی. چنین بود که امام (علیهالسّلام) فرمود:
«لَیسَ امری و امرکُمُ واحِداً. انّی اُریدُکُم للّهِِ وانتُم تُریدونَنی لِاَنفُسِکُم؛ خواست من و شما یکی نیست. من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود میخواهید.»
در چنین هنگامهای، وقتی مردمانی پافشاری علی (علیهالسّلام) را در اهداف خود دیدند و ناهمسویی خود را با این اهداف یافتند، سرِ خویش گرفتند و از جمع خواستاران علی (علیهالسّلام) بیرون رفتند و از حمایت علی (علیهالسّلام) سر باز زدند. چنین بود که هر چه زمان به پیش میرفت، دغدغههای دینی و انگیزههای الهی و سمتوسوی اسلامی ـ انسانی حکومت علوی، نمودِ بیشتری پیدا میکرد، و از سوی دیگر، حمایتها نیز کاهش مییافت و فاصلهها بیشتر میشد و همراهی کسانی که در پی چیزی جز حق بودند، میکاست.
خیانت خواص و پیروی عوام
در روزگار حاکمیت امیرمؤمنان، نقش بنیادین در تصمیمگیریهای غالب مردم را رؤسای قبایل، ایفا میکردند. امام (علیهالسّلام) بسی تلاش کرد تا معیارگرایی را در صفحه ذهن و صحنه زندگی مردم بگستراند، تا آنان، راه را با معیار حق برگزینند و مردمان را بدان بسنجند، نه این که حق را با معیار افراد و شخصیتهای برجسته و…
متاسّفانه، تلاش امام علی (علیهالسّلام) در این زمینه، به نتیجه مطلوب نرسید. چیرگی وضع (بدان گونه که گفته آمد) مانع جدّی اصلاحات بنیادی حکومت علی (علیهالسّلام) بود و این برای امام، سخت رنجآور بود که تصمیمهای ایشان، گاه با مخالفت فردی که جمعی انبوه را به دنبال داشت، سِتَروَن میماند. امام (علیهالسّلام) این فضای ملال آور را بدینسان ترسیم کرده است:
«النّاسُ ثَلاثَهٌ: فَعالِمٌ رَبّانِیٌّ، ومُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاهٍ، وهَمَجٌ رِعاعٌ اتباعُ کُلِّ ناعِقٍ یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ، لَم یَستَضیؤوا بِنورِ العِلمِ ولَم یَلجَؤوا الی رُکنٍ وَثیقٍ؛ مردم، سه دستهاند: عالم ربّانی، آموزندهای که در راه رستگاری است، و فرومایگانی به هر سو رونده که در پی هر بانگی و با هر باد، به سویی روند. نه از روشنی دانش، فروغی یافتند، و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند.»
امام علی (علیهالسلام)، در این بیان ارجمند، مردمان را در گزینش راه زندگی، به سه گروه تقسیم کرده است: ۱. دانشورانی راه یافته: «عالم ربّانی»؛
۲. جستجوگرانِ حق و راهیانِرهایی از تاریکی و تباهی: «متعلّم علی سبیل النجاه»؛
۳. مردمانی که نه راه درست و استوار را میشناسند، و نه جهت حرکت را میدانند؛ بلکه تصمیم بر حرکت پیروی ناآگاهانه از خواص، آنان را جهت میدهد. امام (علیهالسّلام) آنان را «هَمَجٌ رَعاع» نامیده است؛ مگسهای خُردِ نشسته بر صورت چارپایان، و فرومایگان احمقی که با هر بادی بسویی حرکت میکنند و بدون دستیابی به موضعی استوار، با هر جریانی به یکسو میشوند.
در تحلیل امام (علیهالسّلام) کسانی که نه راه درست زندگی را میدانند و نه به خود اجازهاندیشیدن و دانستن میدهند و از سرِ ناآگاهی، از دیگران پیروی میکنند، مگسهایی را مانند که گرداگرد نادانتر از خود، گِرد آمدهاند و از آن، بهرهمی جویند. اینگونه کسان، نه پایگاه فکری استواری دارند ونه در موضعی استوار، توانِ ایستادن دارند. ایشان، بدون توجّه به این که پیشرو آنان کیست و بدون دریافتن این که حق میگوید یا باطل، تنها بدینجهت که وجاهت و ریاستی دارد و عنوان ریاست قبیله را یدک میکشد و یا عنوان ریاست حزب را بر پیشانی دارد، یا به هر دلیل دیگری، در ذهن و جان خود، احترامی ویژه برای او قائلاند و از او پیروی میکنند، درست مانند توده مگسی که به هر سو باد وزد، روانه میشوند، بدون این که چرایی حرکت و جهت آن را دریابند.
برای امام علی (علیهالسلام) بسی رنج آور بود که بخش عظیمی از مردم معاصر او، در گروه سوم، جای داشتند. امیمؤمنان، با تودهای عظیم روبهرو بود که نه اهل تشخیص بودند و نه در راه تحقیق.
و گدازندهتر و تلختر از آنچه یاد شد، فقدان همدلی برای شنیدن این مسائل و مصائب اجتماعی، و نبودِ هوشمندانی است که امام (علیهالسّلام) این همه را با آنان در میان نهد. به دیگر سخن، علی (علیهالسّلام) نمیتواند از دردها پرده برگیرد و بگوید که با چه کسانی همراه است و بر چه مردمانی حکم میراند؛ و چون آهنگ واگویی برخی از آنچه را که با آن درگیر است، با یکی از خواص خود (کمیل) میکند، دست او را میگیرد و به صحرا میبرد و بااندوه و آه، بر این واقعیت تلخ و گدازنده، تاکید میکند که آنچه خواهد گفت، برای همگان، گفتنی نیست و بسیاری تاب شنیدن آن را ندارند، و این که هر انسانی از ظرفیت فکری و روحی بیشتری برخوردار باشد، ارزشمندتر است و….
آنگاه، امام (علیهالسّلام) از راز حمایت نکردن مردم از خویش پرده برمیگیرد و ریشه تمامی ناهنجاریها و رویگردانیها از اصلاحات و برنامههای اصلاحی خود را جهل مردم وپیروی ناآگاهانه آنان از خواصّ خیانتکار، معرّفی میکند.
اتمام حجّت
آنچه را امام (علیهالسّلام) به اجمال در صحرا برای کمیل بن زیاد بیان کرد، یعنی خیانت نخبگان و پیروی تودهها، و آنچه را در این مورد در مجلس خاصّی (که جمعی از مقرّبان و پیروان مخلص را در برداشت) بیان فرمود، دیگر بار در یک سخنرانی طولانی در ماههای آخر حکومت خود به صورت مفصّل در برابر همه مردم بازگفت و بدینگونه، حجّت را بر همگان تمام کرد.
امام (علیهالسّلام) در این سخنرانی که به « خطبه قاصعه» معروف شده و پس از جنگ نهروان ایراد شده است، نکات بنیادی بسیار مهمّی را در چرایی و چگونگی شکست انقلابهای دینی قبل از اسلام، بیان کرده و آینده تاریخ اسلام را به گونهای دقیق، پیشبینی کرده است.
اتمام حجّت با خواص نخبگان
امام علی (علیهالسّلام) در کلام والای خویش، سرنوشت ابلیس را گزارش میکند که شش هزار سال عبادت خدا میکرد و با اشاره به جایگاه او، به نخبگانی که سابقه درخشانی در خدمت به اسلام داشتهاند، اشاره میکند و آگاهی میدهد که مبادا به سرنوشتی مانند سرنوشت ابلیس، گرفتار آیند:
«فَاحذَروا عِبادَ اللّهِ عَدُوّ اللّهِ ان یُعِدیَکُم بِدائِهِ وان یَستَفِزَّکُم بِنِدائِهِ؛ بندگان خدا! بپرهیزید از این که دشمن خدا، شما را به بیماری خود، مبتلا گردانَد و با بانگ خویش برانگیزد.»
و آنگاه، راه رهیدن از آن سرنوشت را روشن میکند که باید از تعصّبها، گرایشهای گروهی بیاساس و کینهورزیهای جاهلی و برتری جوییهای بیپایه، دست بردارند:
«فَاَطفِئوا ما کَمَنَ فی قُلوبِکُم مِن نیرانِ العَصَبِیَّهِ واحقادِ الجاهِلِیَّهِ فَاِنَّما تِلکَ الحَمِیَّهُ تَکونُ فِی المُسلِمِ مِن خَطَراتِ الشَّیطانِ ونَخَواتِهِ ونَزَغاتِهِ ونَفَثاتِهِ، وَاعتَمِدوا وَضعَ التَّذَلُّلِ عَلی رُؤوسِکُم و القاءَ التَّعَزُّزِ تَحتَ اقدامِکُم وخَلعَ التَّکَبُّرِ مِن اعناقِکُم؛ پس آتش عصبیت را که در دلهایتان نهفته است، خاموش سازید و کینههای جاهلیت را براندازید که این حمیّت، در مسلمان، از آفتهای شیطان و نخوت او و انگیزشهای وی و افسون دمیدنهای اوست. تکیه کنید بر نهادن فروتنی بر سرهای خویش و دور افکندن گردنفرازی به زیر پاها، و فرود آوردن تکبّر از گردنهاتان.»
اتمام حجّت با عوام
چهرههای برجسته جامعه، جریان آفرینهای سیاسی و فرهنگی، و دارندگان وجاهت قومی، مکتبی و مَسلکی، چون به درگیریهای متعصّبانه رویآورند، از ابزار شعلهورسازی فتنهها، یعنی مردم و جامعه، بهرهگیری ابزاری کرده، جامعه را به کام آتش اختلاف، فرو میبرند.
امام علی (علیهالسّلام) در ادامه خطبه خویش، با تاکید فراوان، به مردم سفارش میکند که اگر بزرگان و نخبگان آنان از برتریجویی دست نکشیدند و همچنان بر نخوت و کبر و آتش افروزی پای فشردند، از پیروی آنان، تن زنند و در جهت اهداف نامشروع آنان، قرار نگیرند و به دقّت بنگرند که همه فتنهها، فسادها و ناهنجاریها، ریشه در مواضع آنان دارد:
«الا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَهِ ساداتِکُم وکُبَرائِکُم الَّذینَ تَکَبَّروا عَن حَسَبِهِم وتَرَفَّعوا فَوقَ نَسَبِهِم… فَاِنَّهُم قَواعِدُ اساسِ العَصبِیَّهِ ودَعائِمُ ارکانِ الفِتنَهِ… وهُم اساسُ الفُسوقِ واحلاسُ العُقوقِ اتَّخَذَهُم ابلیسُ مَطایا ضَلالٍ وجُندا بِهِم یَصولُ عَلَی النّاسِ؛ هان، بترسید! بترسید از پیروی مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژادِ خویش، برتر دیدند. پس آنان، پایههای عصبیتاند و ستونهای فتنه… آنان، پایههای فسقاند و ملازم بریدن از پدر و مادر؛ و شیطان، آنان را مرکب گمراهی و سپاهی که بدیشان بر مردمان صولتیابد، برگزید.»
آن گاه امام (علیهالسّلام) درباره آنچه یاد شد، توضیحات بیدارگری ارائه میکند. سپس به بحث اخلاقی و سیاسی بسی مهمّی در تعامل اجتماعی پرداخته و از آزمونهای دشوار الهی برای پرورش انسانها سخن میگوید و تاکید میکند که مصائب و دشواریهای گونهگون زندگی، در جهت سازندگی معنوی انسان و پاکسازی او از رذایل اخلاقی، بویژه خودخواهی و کبر و برتریجویی است، بدانگونه که خداوند متعال، نماز، روزه و زکات را برای چنین هدفی تشریع کرده است.
آنگاه، امام (علیهالسّلام) مردمان را به نگریستن به تاریخ و تامّل در حوادث و عبرتآموزی از سرنوشت انقلابهای دینی پیش از اسلام فرا میخواند، تا چگونگی فرجام آنها را دریابند و نقش اختلاف و تفرقه را در به شکست انجامیدن دعوتها بازشناسند، تا مبادا برتریجوییها و خودخواهیهای نخبگان و خواص، و پیرویهای ناآگاهانه عوام، حکومت اسلامی را به سرنوشت انقلابهای پیشین دچار سازد.
امام (علیهالسّلام) در این بخش از سخن، با صراحت اعلام خطر میکند و با کلامی روشن، بر خواص و عوام، حجّت را تمام میکند:
«الا و انَّکُم قَد نَقَضتُم ایدِیَکُم مِن حَبلِ الطّاعَهِ، وثَلمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَیکُم بِاَحکامِ الجاهِلِیَّهِ، … وَاعلَموا انَّکُم صِرتُم بَعدَ الهِجرَهِ اعراباً و بَعدَ المُوالاهِ احزاباً، ما تَتَعَلَّقونَ مِن الاِسلامِ الا بِاسمِهِ ولا تَعرِفونَ مِنَ الایمانِ الّا رَسمَهُ… الا وانّکم قد قَطَعْتُم قیدَ الاسلامْ وعطّلتُم حدودَه وامتُّم احکامَه؛ همانا شما رشته فرمانبرداری را از دستها بُریدید و با داوریهای دوران جاهلیت، در دژ خداوندی که پیرامونتان بود، رخنه کردید… و بدانید که شما پس از هجرت، به خوی بادیهنشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی، دسته دسته شدید. با اسلام، جز به نام آن، بستگی ندارید و از ایمان، جز نشان آن را نمیشناسید… بدانید که شما رشته اسلام را گسستید. حدود آن را تعطیل کردید و احکام آن را میراندید.»
گام فراتر در تبیین ریشهها
روزی علی (علیهالسّلام) در جمع خانواده و گروهی از خواص به سخن ایستاد و از مشکلات خود با مردمان، با صراحتی بیشتر سخن گفت و چرایی و چگونگی سر برآوردن فتنه را بیان نمود و ریشههای فتنه را روشن ساخت و از علل اختلاف در جامعه اسلامی آن روز، پرده برگرفت و نشان داد که چرا مردم، با برنامههای اصلاحی او همسو نیستند و بازگرداندن شیوه حکومت و حاکمیت را به سیره و سنّت نبوی برنمی تابند و از سیاستهای او حمایت نمیکنند. امام (علیهالسّلام) این کلام بیدارکننده را با کلامِ نبوی آغاز کرد که فرموده بود:
«الا انَّ اخوَفَ ما اخافُ عَلَیکُم خَلَّتانِ: اِتِّباعُ الهَوی وطولُ الاَمَلِ؛ بیشترین چیزی که بر شما از آن میترسم، دو خصلت است: پیروی هوا، و آرزوهای دور و دراز.»
آن گاه، حضرت (علیهالسّلام) تصریح میکند که فتنههای سیاسیای که جامعه اسلامی را دچار تفرقه کرده و جناحها و دسته بندیها را پدید آورده است، ریشه در مفاسد اخلاقی، خودخواهیها و هواپرستیها دارد:
«انَّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ مِن اهواءٍ تُتَّبَعُ واحکامٌ تُبتَدَعُ، یُخالَفُ فیها حُکمُ اللّهِ، یَتَوَلّی فیها رِجالٌ رِجالاً؛ همانا شروع فتنهها و بحرانها، هواهایی است که پیروی میگردد، و دستورهایی است که بدعت گذارده میشوند و با حکم خداوند، مخالفت میگردد و در آن فضا، مردانی، مردانی را به حکومت میگمارند.»
بدینسان، امام (علیهالسّلام) نشان میدهد که خودخواهیها، هواپرستیها و خودمحوریها به نوآوریهای بیمعیار و بیبنیادِ ضدّ دین، در پوششی از دین، تبدیل میشوند و با چنین رویکردی است که گروهگرایی کور، آغاز میگردد، فتنههای اخلاقی به فتنههای فرهنگی تبدیل شده، در نهایت، از فتنه سیاسی و اجتماعی سر برمیآورند و فتنهگران، در چنین هنگامهای است که برای توجیه مقاصد خود و امکان گسترش فتنه، از چاشنی حق، سوء استفاده کرده، حقنمایی میکنند. علی (علیهالسّلام) هشدار میدهد که:
«الا انَّ الحَقَّ لَو خَلَصَ لَم یَکُن اختِلافٌ و لَو انَّ الباطِلَ خَلَصَ لَم یَخفَ عَلی ذی حِجی، لکِنَّهُ یؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ ومِن هذا ضِغثٌ؛ بدانید که اگر حقیقت خالص گردد، اختلافی نخواهد بود، و اگر باطلْ تنها باشد، بر خردمندان پنهان نمیمانَد؛ لیکن پارهای از این و پارهای از آن، گرفته میشود.»
به واقع، امام (علیهالسّلام) با این سخن، چهره فرهنگی روزگار خود را رقم میزند و بر این نکته آگاهی میدهد که در روزگاران گذشته، حق و باطل با هم درآمیخته است و فتنهجویان باطلگستر، برای رسیدن به هدف باطلِ عرضه داشته شده، حقنمایی کردهاند و در نتیجه، پس از گذشت یک نسل، بدعت، بهگونه سنّت تلقی گردیده است و اکنون که او آهنگ روشن کردن چهره باطل و نمایش درست چهره حق را دارد، چون مردمان عمق فاجعه را درنمی یابند، بسی دشوار است.
امام علی (علیهالسلام)، سخنی از پیامبر خدا را گزارش میکند که آن بزرگوار، در آینه زمان، از چنین فضایی سخن گفته و آن را پیشبینی کرده است:
«انّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقولُ کَیفَ انتُم اذا لَبَسَتکُم فِتنَهٌ یَربو فیهَا الصَّغیرُ ویَهرَمُ فیهَا الکَبیرُ، یَجرِی النّاسُ عَلَیها وَیَتَّخِذونَها سُنَّهً فَاِذا غُیِّرَ مِنها شَیءٌ قیلَ قَد غُیِّرَتِ السُّنَّهُ…؛ به درستی که از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که فتنهها شما را فراگیرد؛ [فتنههایی] که کودکان در آن بزرگ، و بزرگان، پیر گردند. مردم بر آن اساس حرکت کنند و آن را سنّت و روش قرار دهند، بگونهای که اگر چیزی از آن دگرگون شود، فریاد برآید که: سنّت، دگرگون شد! »
شگفتا! بر ذهن و زبان واندیشه و باور مردم، آنچنان آموزههای نبوی وارونه میرود که کسی چون علی (علیهالسلام)، تجسّم عینی حق و حقمداری، وقتی آهنگ بازسازی و اصلاحاندیشه و فکر میکند، فریاد برمیآورند که: «سنّت، دگرگون شد! » و….
آیا در چنین فضایی اصلاحات اساسی و دگرسانیهای بنیادی و بازگرداندن جامعه به سنّتنبوی، امکانپذیر است؟ چنین است که امام (علیهالسّلام) در این سخن، پس از مقدمه، به اصل سخن باز میگردد و با صراحت، از بدعتها میگوید و بخشی از بدعتهای روا داشته شده بر سنّت را گزارش میکند و از آنچه زمامداران پیشین، چونان میراثی برای مردم وا نهادهاند، دردمندانه پرده برمیگیرد، با تاکید بر این که دیگر از او کاری ساخته نیست؛ چرا که اگر بر این دگرگونی فرهنگی پای نبندد و مبارزه با انحرافات فرهنگی را ادامه دهد، سپاه، پراکنده خواهد شد و او تنها خواهد ماند؛ تنهای تنها. کلام دردگذارانه امام را بنگرید:
«ولَو حَمَلتُ النّاسَ عَلی تَرکِها وحَوَّلتُها الی مَواضِعِها والی ما کانَت فی عَهدِ رَسولِ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَتَفَرَّقَ عَنّی جُندی حَتّی ابقی وَحدی او قَلیلٌ مِن شیعَتی؛ اگر مردم را به کنار گذاردن سنّتشان وا دارم و سنّتها را به جایگاه نخستین و آن گونه که در زمان پیامبر خدا بود، تغییر دهم، سپاهم پراکنده شود و تنها مانم یا با گروهیاندک از پیروانم.»
ترک امر به معروف و نهی از منکر
از نگاه امام علی (علیهالسّلام) یکی از عوامل اصلی تداوم انقلاب اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر است. اقامه همه ارزشهای اسلامی و انسانی، ارتباط مستقیم با این فریضه دارد. اگر این فریضه فراموش شود، ارزشها به فراموشی سپرده خواهند شد، و روزی که جامعه اسلامی از ارزشهای دینی روی گردانَد و به چیزی جز اسلام پناه بَرد، نصرت الهی را از دست خواهد داد، در پیکار با دشمنان خارجی، فرو خواهد ماند، حکومت محمّدی و علوی شکست خواهد خورد، اشرار بر جامعه اسلامی سلطه خواهند یافت و دعای نیکان، مستجاب نخواهد شد.
امام (علیهالسّلام) در ادامه خطبه قاصعه و سخنانی که گذشت، در این باره چنین فرمود:
«انَّکُم ان لَجَاتُم الی غَیرِهِ حارَبَکُم اهلُ الکُفرِ، ثُمَّ لا جَبرائیلُ و لا میکائیلُ و لا مُهاجِرونَ ولا انصارٌ یَنصُرونَکُم الّا المُقارَعَهَ بِالسَّیفِ حَتّی یَحکُمَ اللّهُ بَینَکُم. وانَّ عِندَکُمُ الاَمثالَ مِن بَاسِ اللّهِ وقَوارِعِهِ و ایّامِهِ ووقائِعِهِ. فَلا تَستَبطِئوا وَعیدَهُ جَهلاً بِاَخذِهِ، و تُهاوُنا بِبَطشِهِ، ویَاسا مِن بَاْسِهِ. فَاِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یَلعَنِ القَرنَ الماضِیَ بَینَ ایدیکُم الّا لِتَرکِهِمُ الاَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ. فَلَعَنَ اللّهُ السُّفَهاءَ لِرُکوبِ المَعاصی، وَالعُلَماءَ لِتَرکِ التَّناهی؛ اگر شما به چیزی جز اسلام پناه برید، کافران با شما پیکار خواهند کرد. آنگاه، نه جبرئیل مانَد و نه میکائیل و نه مهاجران و نه انصار که شما را یاری کنند، جز شمشیر بر یکدیگر زدن، تا خدا میان شما داوری کند. و همانا نمونهها و داستانها در دسترس شماست از عذاب خدا و سختیهای او و روزهای الهی و رُخدادهایش. سپس وعده عذاب را دیر میانگارید به بهانه ناآگاهی از کیفر او و سبک شمردن انتقام او و ایمن بودن از کیفرش، که همانا خدای سبحان، [مردم] دوران گذشته را که پیش از شما بودند، نفرین نکرد، جز برای آنکه امر به معروف و نهی از منکر را وا گذاشتند. پس خدا، بیخردان را به خاطر انجام دادن معصیتها، و خردمندان را به جهت رها کردن نهی از منکر، لعنت کرد.»
پیش از امام علی (علیهالسّلام) پیامبر اسلام نیز این خطر را برای مردم، چنین بازگو کرده بود که:
«یا ایُّهَا النّاسُ! انَّ اللّهَ یَقولُ لَکُم: مُروا بِالمَعروفِ وَانهَوا عَنِ المُنکَرِ، قَبلَ ان تَدعوا فَلا اُجیبَ لَکُم و تَساَلونی فلا اُعطِیَکُم، وتَستَنصِرونی فَلا انصرَکُم؛ ای مردم! خداوند به شما میفرماید: به خوبی فرمان دهید و از زشتی باز دارید، پیش از آن که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما نبخشم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم.»
خطر ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر، برای تداوم انقلاب اسلامی، به حدّی است که امام علی (علیهالسّلام) تا آخرین لحظات زندگی، مردم را از آن برحذر میداشت و در آخرین جمله وصیت نامه خود فرمود:
«لا تَترُکُوا الاَمر بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ، فَیُوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم؛ امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید، تا پلیدان بر شما مسلّط گردند و آنگاه، دعا کنید و مستجاب نشود.»
در ادامه خطبه قاصعه، امام (علیهالسّلام) پس از تنبّه دادن به خطر ترک امر به معروف و نهی از منکر و پشت کردن به ارزشها برای آینده امّت، تصریح میکند که هم اکنون، جامعه اسلامی با این مشکل روبه روست. بنابراین، اگر علاج نگردد، مردم باید در انتظار سلطه اشرار باشند:
«الا و قَد قَطَعتُم قَیدَ الاِسلامِ و عَطَّلتُم حُدودَهُ وامتُّم احکامَهُ؛ بدانید که شما رشته اسلام را گسستید و حدود آن را معطّل گذاردید و احکام آن را میراندید؛ آری! دست از اطاعت پیشوای حکیم و حقجوی کشیدن و دژ استوار دین را با گرایشها و منشهای جاهلانه شکستن، و معیارگرایی، شایسته سالاری، تشکّل، همسویی و همدلی را وا نهادن و به تفرقه و تَفَرعُنهای شیطانی خوکردن، به عناوین پر طَمطُراق بسنده کردن، و از حقّ و حقیقت و ایمان و اسلام، فقط عناوین را یدک کشیدن، از اقامه امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود الهی سر باز زدن و احکام دین را میراندن و… اینهاست راز شکست و فرو افتادن در دشواریها و ماندن در گردونه حرکتها و در نتیجه، تباه شدن، و چیرگی شیطانی دشمن را با چشم دیدن و….»
عدالت در توزیع
انسانها غالبا در کمند کششها و جاذبههای مادّی و دنیوی هستند. اگر کسی یا کسانی به تمتّعهای دنیوی خو کردند و زندگی را از متاع دنیوی انباشتند و در بهرهوری از آن، رفاهزدگی و تنعّمپروری را پیشه خود ساختند، جدا شدن از آن، بس دشوار خواهد بود.
پس از پیامبر خدا و به روزگار خلافت خلفای سه گانه، از جمله سیاستهای غلط، تطمیع چهرههای موجّه، و تبعیض در بهرهور ساختن خواصّ وابسته بود. بدینسان، کسان بسیاری برکشیده شدند که آن جایگاه عالی، شایسته آنان نبود و کسانی فرو افتادند که به ناحق، بر آنها ظلم شده بود.
اکنون امام (علیهالسّلام) آهنگ زدودن این فاصله وحشتناک طبقاتی و نابسامانی بهرهوری کسان را از حکومت داشت و این مطلب را به صراحت، در یکی از آغازین خطبههایش بیان کرده بود.
روشن بود که این سیاست، کسانِ بسیاری را علیه امام (علیهالسّلام) برمی انگیخت و آنان (که غالبا از خواص و چهرههای موجّه بودند)، با ترفندهای گونهگون، عوامِ بسیاری را برای توجیه مخالفتهای خود و پنهان داشتن راز جدایی از علی (علیهالسّلام) به دنبال خود میکشاندند.
چنین بود که علاقهمندان به امام علی (علیهالسّلام) مکرّر از او میخواستند که از این سیاست، رویگردانَد و رؤسای قبایل و چهرههای پرنفوذ سیاسی و شخصیتهای پُرطَمطُراق بهرهور از امتیازات اقتصادی ویژه را برای مدّتی فراموش کند و با آنها و بهرهوریهایشان برخورد نکند؛ امّا امام (علیهالسّلام) آن پیشنهادها را با اصول و مبانی حکومت علوی در تضاد میدید و از پذیرش آنها، تن میزد. گویا امام (علیهالسّلام) پذیرفتن آن پیشنهادها را نوعی دست کشیدن از اهداف و آرمانهای حکومتی اسلام میدانست و نمیپذیرفت.
اکنون به نمونههایی از اینگونه پیشنهادها و پاسخهای امام، بنگریم:
۱. در کتاب الغارات، چنین آمده است:
علی (علیهالسلام)، از فرار مردم به سوی معاویه، نزد مالک اشتر، شکوه کرد. اشتر گفت: ای امیرمؤمنان! ما با مردمان جَمَل، با همراهی بصریان و کوفیان جنگیدیم و رای [همگان] یکی بود و پس از آن، اختلاف کردند و دشمنی برپا داشتند، نیّتها سُست شد و عدالت، کم گردید؛ و تو آنان را به عدالت میخوانی و با حق، در میانشان رفتار میکنی و حقّ فروافتادگان را از مهتران میستانی و آنان، نزد تو بر فروافتادگان، برتری ندارند.
گروهی از آنان که با تو بودند، وقتی به این امر مبتلا شدند، ناله سر دادند و از این عدالت،اندوهناک گشتند. [امّا] هدیههای معاویه، نزد ثروتمندان و بزرگان بود و جان مردم به سوی دنیا پَر کشید، و کسانی که دل به دنیا نمیسپارند،اندکاند؛ و بسیاریشان، کسانیاند که حق را دور میافکنند و با باطل، همراهی میکنند و دنیا را ترجیح میدهند. اگر بر آنان بذل و بخشش کنی (ای امیرمؤمنان)، گردنهای مردم به سوی تو کشیده میشود و خیرخواهی شان را به سوی خود میکشانی و دوستی شان برایت خالص میگردد. خداوند، کارت را سامان دهد (ای امیرمؤمنان) و دشمنت را نابود گردانَد و جمعیّت آنان را پراکنده سازد و حیله ایشان را سست گرداند و کارهاشان را پراکنده کند، که او به آنچه میکند، داناست.
علی (علیهالسّلام) در پاسخ او، خدا را سپاس گفت و بر او درود فرستاد و فرمود: «امّا آنچه گفتی؛ رفتار و منشم برپایه عدالت است. به درستی که خداوند میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَــلِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَسَاءَ فَعَلَیْهَا وَ مَا رَبُّکَ بِظَـلَّـمٍ لِّلْعَبِیدِ؛ هرکه کار شایسته کند، به سود خود اوست؛ و هرکه بدی کند، به زیان خود اوست، و پروردگارِ تو به بندگان [خود]، ستمکار نیست»؛ و من از اینکه کوتاهی کرده باشم در آنچه گفتی، هراسان ترم.
و امّا آن که بر زبان آوردی که حق بر آنانگران است و بدین سبب از ما جدا شدند؛ پس خداوند، آگاه است که آنان از ستمِ [ما] از ما جدا نشدند و آنگاه که از ما کناره گرفتند، به عدالت، فراخوانده نشدند؛ [بلکه] جز دنیای فانی را که گویا از آن جدا شدهاند، نجُستند و روز رستاخیز، مورد بازخواست قرار گیرند که آیا دنیا را طلب کردند یا برای خدا رفتار کردند.
و امّا داستان بذل و بخشش و خریدن مردان که بر زبان راندی، به درستی که ما را توان آن نیست که از ثروتهای عمومی، به هرکس بیش از حقّش بپردازیم، که خداوند فرمود و سخنش حقّ است: «کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِاِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّـبِ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 