پاورپوینت کامل مرجئی مذهب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مرجئی مذهب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرجئی مذهب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مرجئی مذهب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فرقه مرجئه

فرقه مرجئه، یکی از شعب و فرق انحرافی در اسلام به شمار می‌رود. شهرستانی مرجئه را نخست به چهار طایفه تقسیم کرده: مرجئه خوارج، مرجئه قدریّه، مرجئه جبریّه و مرجئه خالصه. در این مقاله به شرح و نقد آراء و عقائد این نحله می‌پردازیم.

فهرست مندرجات

۱ – ضرورت بحث
۲ – معرفی مرجئه
۳ – پیدایش تفکر مرجئه
۴ – طرفداران مرجئه
۵ – فرق مرجئه خالص
۶ – اعتقادات مرجئه
۶.۱ – مساله ایمان
۶.۲ – استدلال مردود
۶.۳ – حکومت و خلافت
۷ – رد نظر مرجئه توسط امام صادق
۸ – اشتباه مرجئه
۹ – آسیبهای مرجئه
۹.۱ – بعد اخلاقی
۹.۲ – بعد سیاسی
۱۰ – برخورد شدید مکتب وحی با مرجئه
۱۱ – معنای رجاء
۱۲ – منشأ نام مرجئه
۱۳ – ارجای سیاسی و کلامی
۱۴ – بعد سیاسی ارجاء
۱۴.۱ – آغاز پیدایش ارجای سیاسی
۱۴.۲ – وجود شک در ارجای سیاسی
۱۴.۳ – مصلحت‌اندیشی ارجای سیاسی
۱۴.۴ – ارجاء تایید حکومت امویان
۱۴.۵ – حامیان مرجئه سیاسی
۱۵ – ارجای کلامی فلسفی
۱۶ – واضع ارجاء
۱۶.۱ – ارجای سیاسی حسن
۱۶.۲ – کلام عطابن سائب
۱۷ – اختلافات مرجئه
۱۸ – فرق مختلف مرجئه
۱۸.۱ – مرجئه خوارج
۱۸.۲ – مرجئه قدریّه و جبریّه
۱۸.۳ – مرجئه خالصه
۱۸.۳.۱ – یونسیّه
۱۸.۳.۲ – غَسّانیّه
۱۸.۳.۳ – تُومَنیّه
۱۸.۳.۴ – ثَوبانیّه
۱۹ – مَریسیّه
۲۰ – فروع مسئله ایمان
۲۱ – مذهب ارجاء در ادبیات تازی
۲۱.۱ – معنی ارجاء در ابیات
۲۲ – تقسیمی دیگر از ارجاء
۲۲.۱ – شکّاکان
۲۲.۲ – منحرفان
۲۲.۲.۱ – کلام ابن حزم
۲۲.۲.۲ – دیدگاه مقدسی
۲۲.۳ – میانه‌روان
۲۳ – مرجئه اهل‌السنّه
۲۳.۱ – عقیده اهل السّنه
۲۴ – عقیده شیعه امامیّه درباره ایمان
۲۴.۱ – کلام حِمصی رازی
۲۴.۲ – نظر خواجه نصیرالدین
۲۵ – عقیده ابوحنیفه و ماتریدیّه
۲۵.۱ – نظریه ابومنصور ماتریدی
۲۵.۲ – نظر نسفی
۲۶ – عقیده اشاعره درباره ایمان
۲۷ – نظر امامیّه درباره مرجئه
۲۸ – انتقاد امامیّه از مرجئه
۲۹ – فهرست منابع
۳۰ – مأخذ
۳۱ – عناوین مرتبط
۳۲ – پانویس
۳۳ – منبع

۱ – ضرورت بحث

ظلم و ستم و عدل و داد از عناوین برون‌دینی و فطری هستند. هر کس با توجه به عقل خود می‌تواند این عناوین را درک کند. عقل هر انسانی قبح ظلم و مذمت ظالم را به سادگی درک می‌کند. اما شبهه‌پراکنی، به حدی که فضای سالم اندیشه را تحت تاثیر قرار دهد، می‌تواند به توجیه قبائح منجر شود.
نهادینه شدن شبهه به عنوان اندیشه دینی از بزرگترین و خطرناکترین آسیبهائی است که می‌تواند ریشه ادراکات عقلی را نابود کند.
مرجئه به عنوان نهادینه‌ترین تفکر ضد عقلی، در دامن اهل سنت به وجود آمد. تفکری که به توجیه اعمال ظالمان می‌پردازد.

۲ – معرفی مرجئه

مرجئه از ارجاء، به معنی تاخیر افتاده می‌آید.

[۱] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۱.

بعضی گفته‌اند: ارجاء به معنی تاخیر به این معنی است که امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) را از رتبه اول به رتبه چهارم خلفاء موخر نموده‌اند.

[۲] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۲.

مرجئه به این معنی هم بر تمام اهل سنت بکار می‌رود

[۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۳، ص۱۸.

و هم بر خصوص این فرقه اطلاق می‌شود.

[۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۹، ص۵۷.

[۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۹، ص۷۴.

[۶] مفید، محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامه، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید ۱۴۱۳ هجری قمری، یک جلدی، ص۳۰.

مرجئهکی از مذاهب کلامی اهل سنت است. این عقیده و تفکر در حکومت اموی بوده است ولی به عنوان مکتب کلامی در اواخر قرن اول بروز می‌یابد. این اصطلاح از عقیده ایشان برداشت شده، بدین معنا که عمل، موخر از نیت و ایمان است

[۷] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعهالثانیه، ۱مجلد، ص۱۹۰.

و موجب ضرر به ایمان نمی‌شود و در نتیجه رجاء، به امید داشتن نیز در این فرقه معنی می‌دهد

[۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۶۵، ص۲۹۷.

و می‌گویند کسی‌که گناه کبیره مرتکب شده باشد، مخلد در آتش نیست بلکه کار او به خدا واگذار می‌شود.

[۹] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۲.

۳ – پیدایش تفکر مرجئه

هر اندیشه و تفکری از مجموعه سوالات اساسی خاصی تشکیل می‌شود. مهمترین سوالی که در اندیشه ارجاء حضور داشت، این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سؤال، حدود ایمان را مشخص می‌کردند و مؤمن را تعریف می‌کردند.

[۱۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۶۵، ص۲۹۷.

۴ – طرفداران مرجئه

انگیزه حامیان و طرفداران هر مکتب و عقیده برای حمایت و یا پیوستن متفاوت است ولی شناسائی این افراد ما را به چهره واقعی این تفکرات آشنا می‌کند. به ذکر تعدادی از حامیان اندیشه مرجئه بسنده می‌کنیم:

[۱۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۲، ص۳۲۰.

[۱۲] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۹.

۱. ابوحنیفه
۲. ابویوسف
۳. بشر المریسی
۴. طلق بن حبیب
۵. عمرو بن مره
۶. محارب بن زیاد
۷. مقاتل بن سلیمان
۸. قدید بن جعفر
۹. عمرو بن ذر
۱۰. حماد بن ابی سلیمان
۱۱. غیلان بن مروان
۱۲. عموم حکام و عمال ظالم اموی
باید گفت اعتقادات مرجئی در بسیاری از فرق بوده و به همین دلیل در فرقی چون خوارج و معتزله نیز این تفکر دنبال می‌شده

[۱۳] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقه الناجیه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعهالثانیه، ۱مجلد، ص۱۹۰.

اما مرجئه خالص به شش فرقه تقسیم می‌شوند.

۵ – فرق مرجئه خالص

افراد مختلفی باعث ترویج این تفکر شدند. به همین دلیل فرق مختلف مرجئه به سران این فرق منسو بند. مانند:

[۱۴] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۳۹الی ۱۶۲.

۱. یونسیه پیروان یونس بن عون النمیری
۲. عبیدیه پیروان عبید مکتئب
۳. غسانیه پیروان غسان کوفی
۴. ثوبانیه پیروان ابوثوبان کوفی
۵. تومنیه پیروان ابو معاذ تومنی
۶. صالحیه پیروان صالح بن عمرو صالحی

۶ – اعتقادات مرجئه

اعتقادات مرجئه از دو بعد مسئله ایمان و حکومت و خلافت مورد بررسی قرار می گیرد.

۶.۱ – مساله ایمان

آنان معتقد بودند ایمان، گفتار زبانی (اقرار زبانی) است و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی‌که عملی نداشته باشد اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود.

[۱۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۷، ص۷۰.

[۱۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۶۵، ص۲۹۷.

[۱۷] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۲.

این همان اعتقادیست که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صاحبانش را لعن نمود.

[۱۸] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقه الناجیه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعهالثانیه، ۱مجلد، ص۱۹۰.

[۱۹] ازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ۱جلد، ص۴۵.

از جمله اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد (اقرار زبانی) و گناهان کبیره مانند کشتن بستگان خود، زنا، دزدی، قتل نفس محترمه، آتش زدن قرآن و کعبه انجام دهد ضرری به ایمان او نمی‌رسد و ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل است.

[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۷، ص۷۰.

[۲۱] ازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ۱جلد، ص۴۵-۴۶.

مرجئه قومی هستند که به ایمان اکتفاء نموده و اعمال را در ایمان مدخلیت نمی‌دهند. مراتب ایمان را متفاوت نمی‌دانند و با وجود ایمان معصیت را مضر نمی‌دانند. همانطور که با وجود کفر اطاعت فائده‌ای ندارد.

[۲۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۳، ص۱۸.

[۲۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۷، ص۷۰.

۶.۲ – استدلال مردود

مرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار می‌نمودند و آنان را در آتش مخلد نمی‌دانستند. برای این سخن، آیه ۱۰۷ سوره توبه را دلیل بر ادعای خود می‌آوردند:
«و آخرون مرجون لامر الله، اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم؛

[۲۴] توبه/سوره۹، آیه۱۰۷.

؛ برخی دیگر از گناه‌کاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا بستگی دارد کها به عدل آنان را عذاب کند، و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم بپوشد و خدا دانا و حکیم است.»
در رد این استدلال به ادله دیگری باید توجه شود که مرجئه از آنها غافل بوده‌اند. مانند شان نزول آیه و نیز ادله توبه. زیرا توبه تمام گناهان کبیره بهک صورت نمی‌باشد. از تفاسیر به دست می‌آید که آیه مربوط به مشرکانی است که گناه کبیره‌ای انجام داده‌اند که قابل جبران نبوده مانند کشتن حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار اما بعد از این گناه کبیره، مسلمان شده‌اند ولی ایمان ندارند. این عده نمی‌دانند بخشیده شده‌اند یا نه؟

[۲۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۲، ص۴۰۷.

در نتیجه این آیه ربطی به عقیده مرجئه ندارد و نمی‌تواند مدرکی برای این عقیده باشد.

۶.۳ – حکومت و خلافت

این فرقه به همراه برخی فرق منحرف قائلند که ابوبکر و عمر (غاصبین خلافت) و ظالمین به ولایت، علاوه بر اینکه ظالم و گنهکار نبودند، عملکردشان نیز صحیح بوده و اهل بهشت هستند و این فرقه به خلافت این غاصبین و ظالمین اعتقاد دارند.

[۲۶] مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ هجری قمری، یک جلدی، ص۴۱.

همانطور که حکومت‌های جائر اموی را تایید می‌کردند.

۷ – رد نظر مرجئه توسط امام صادق

فردی به ایشان عرض نمود که مرجئه در استدلال نظر خود به ما می‌گویند: همانگونه که هر کس نزد ما کافر است نزد خدا نیز کافر است، کسی که نزد ما مؤمن است نزد خداوند نیز مؤمن خواهد بود.
امام (علیه‌السّلام) فرمود: «سبحان الله» چگونه این دو یکسان است با آنکه کفر، اقرار عبد است علیه خود و با وجود اقرار، بینه و شاهد لازم نیست ولی ایمان، یک ادعاست و اثبات آن نیاز به شاهد دارد و آن عبارت است از عقیده و عمل. پس هرگاه این دو هماهنگ باشد مدعای او ثابت خواهد بود و احکام ظاهری بر آن مترتب می‌گردد. البته چه بسا افرادی که اظهار ایمان می‌کنند ولی نزد خداوند مؤمن نخواهند بود.

[۲۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۲، ص۳۹-۴۰.

۸ – اشتباه مرجئه

درباره ایمان از دو جهت می‌توان بحث کرد: یکی از نظر آثار دنیوی آن‌که در این صورت اقرار به شهادتین کافی است و دیگری از نظر آثار اخروی و سعادت و رستگاری انسان که باید گفت اعتقاد قلبی و اقرار زبانی کافی نبوده، عمل صالح نیز لازم است. از این رو در آیات قرآن، پیوسته ایمان با عمل صالح همراه آمده است اما مرجئه آثار اخروی ایمان را همانند آثار دنیوی می‌دانند و بین این آثار فرقی نگذاشته است. در واقع بین اسلام و ایمان فرقی نمی‌گذارند.

[۲۸] شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳هجری قمری، یک جلدی، ص۴۶.

۹ – آسیبهای مرجئه

مهمترین آسیبهای نظریه مرجئه در بعد سیاسی و اخلاقی وارد می‌شود.

۹.۱ – بعد اخلاقی

نظریه ارجاء خطر بزرگی برای اخلاق فردی و اجتماعی است و از جمله عوامل برای رشد و ترویج فساد و بی‌ بند و باری است. زیرا در این تفکر گناه کبیره ضرری به ایمان نمی‌زند و به صاحب کبیره نمی‌توان حکم نمود که اهل بهشت است یا جهنم.

[۲۹] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۲.

۹.۲ – بعد سیاسی

اعتقادات مرجئه برای امویان که از ارتکاب ظلم و تجاوز و گناهان بزرگ در نهان و آشکار پروایی نداشتند پناهگاه و ماوای خوبی بود. زیرا عقیده مرجئه باعث شد که امر به معروف و نهی از منکر را وانهند و بگویند: اگر امام یا خلیفه مرتکب کبیره شود از ایمان خارج نیست و واجب‌الاطاعه است. در نتیجه تفکر مرجئی ابزار مناسبی در دست زمامداران مستبد و تبهکار شد. به همین دلیل، هیچ یک از زمامداران اموی با مرجئه به خاطر عقیده ارجاء مخالفت نکرده‌اند بلکه به تقویت این تفکر می‌پرداختند.

۱۰ – برخورد شدید مکتب وحی با مرجئه

اهل بیت (علیهم‌السّلام) همانطور که به مبارزه علمی با این فرقه برخاستند، به افشاگری و معرفی چهره واقعی آنان پرداختند.
حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) با هوشیاری در برابر مرجئه از شیعیان می‌خواهند که فرزندانشان را با شناخت معارف اهل بیت (علیهم‌السّلام) از خطر مرجئه دور کنند:
علموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم الله به لاتغلب علیهم المرجئه برایها.

[۳۰] عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۹ هجری قمری، ۲۹ جلدی، ج۲۱، ص۴۷۸.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:
خدا مرجئه را لعنت کند. زیرا دشمن ما هستند در دنیا و آخرت.

[۳۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۸، ص۲۷۶.

در قضیه‌ای دیگر دو مرتبه مرجئه را لعنت نمودند که موجبات سوال برخی اصحاب را فراهم نمود. در جواب فرمودند: مرجئه قاتلین ما را مؤمن می‌دانند پس خون ما تا روز قیامت به لباس مرجئه آغشته است.

[۳۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۲، ص۴۰۹.

۱۱ – معنای رجاء

رجاء در لغت به دو معنی آمده است: الف: امیدوار کردن؛ رجا، یرجو، رجاء و رَجْوا، ضدِّ یَئس، بنابراین همزه آخر منقلب از حرف علّه است ب: پس افکندن و کار را به تاخیر‌ انداختن؛ ارجاء الامرَ‌ای اخّره. در قرآن مجید آمده است: «ارجه و اخاه»

[۳۳] اعراف/سوره۷، آیه۱۱۱.

[۳۴] شعراء/سوره۲۶، آیه۳۶.

[۳۵] نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشّیعه، ص۱۴.

[۳۶] مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه ‌های اسلام، ص۴۳.

(ای اخّره) ، یعنی (باز دار او را و برادرش را) . در این صورت همزه اصلی است. مُرجئی و مرجیّ اسم فاعل از ارجاء است، که به معنای امیدوارکننده و یا تاخیر اندازنده است. در مقام نخست، مرجئی، و مرجیّ خوانده می‌شود.

[۳۷] صفی پوری، عبدالرحیم بن عبد الکریم، منتهی الارب، ج۱-۲، ص۴۳۲.

[۳۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۹.

مرجئه نام یکی از کهن‌ترین فرق اسلامی است. شاید نام این فرقه مشتق از ارجاء به معنای اول و یا مشتق از ارجاء به معنای دوم باشد. به هر دو معنی مناسب مذهب این فرقه است. زیرا چنان‌که در آینده تحقیق خواهد شد، آنها گناهکاران را به شرط داشتن ایمان به معنای خاصی که برای آن قایل‌اند به عفو و بخشش الهی امیدوار می‌کردند و یا حکم درباره آنها را تا روز قیامت به تاخیر می‌انداختند. برخی هم گفته‌اند آنها بدین جهت مرجئه نامیده شدند که در مسئله خلافت، علی (علیه‌السّلام) را از مرتبه اول به مرتبه چهارم به تاخیر می‌انداختند.

[۳۹] شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، ج۱، ص۱۳۹.

۱۲ – منشأ نام مرجئه

ظاهرا، از آیه مبارکه «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللَّهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‌؛

[۴۰] توبه/سوره۹، آیه۱۰۶.

و دیگران وابسته به امر خدایند، یا آنها را عذاب می‌کند و یا توبه‌شان را می‌پذیرد.»
اهل مدینه و کوفه جز ابوبکر «مرجون» (بدون همزه) و دیگران «مرجؤن» با همزه خوانده‌اند. به قول مجاهد، و قتاده، آیه دوباره هِلال بن امیه واقفی، مراره (فراره، فرازه) بن ربیع و کعب بن مالک (بدری اَنصاری سَلَمی، و: ۵۰ هـ) نازل شده است، که از رفتن با رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به غزوه تبوک بدون عذر و صرفاً به علت تساهل و توانی و سستی خودداری کردند. چون آن حضرت به مدینه بازگشت، آنها نزد پیامبر آمدند و اظهار ندامت و پشیمانی کردند. پیامبر با آنها برخورد تندی کرد، سخن نگفت، اصحاب را نیز از مکالمه با آنها منع فرمود، و به همسرانشان نیز دستور داد که بدان‌ها نزدیک نشوند. پنجاه روز امر از این قرار بود، تا توبه آنها پذیرفته شد.

[۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۶۹.

[۴۲] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، جزء۸، ص۲۵۲.

[۴۳] جرجانی، حسین بن حسن، تفسیر گازر، ج۴، ص۱۴۰.

[۴۴] طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۳۸۰.

ظاهرا احتجاج مرجئه از قرآن برای صحّت عقیده شان همین آیه است. زیرا آیه دلالت دارد، که ما در این دنیا حداقل در خصوص برخی گناهکاران نباید حکم قطعی بدهیم، آنها را اهل بهشت یا دوزخ بدانیم، که ممکن است خداوند آنها را عذاب کند و یا عفو فرماید. اما باید توجه داشت که شأن نزول این آیه منطبق با مسئله مورد نزاع مرجئه و مخالفان آنها نیست. زیرا چنان‌که اشاره شد این آیه در خصوص کعب بن مالک، هلال بن امیه واقفی و مراره بن ربیع نازل شده، که از رفتن به غزوه تبوک سرپیچی کردند و باز ایستادند، اما نه به علت نفاق، بلکه فقط به واسطه تهاون و سستی و چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از غزوه تبوک به مدینه بازگشت، آنها نزد وی آمدند و بدون اینکه به کذب و دروغ بهانه جویی کنند، حقیقت امر را عرضه داشتند و ندامت و پشیمانی ظاهر ساختند و از کار خود توبه کردند. امّا توبه‌شان پذیرفته نشد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود بروید تا خدا درباره شما حکم فرماید. آنها رفتند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسلمانان را از مکالمه با آنها نهی کرد و به همسرانشان نیز دستور داد بدان‌ها نزدیک نشوند. آنها پنجاه روز با حزن و گریه و ترس و اضطراب ماندند تا توبه‌شان پذیرفته شد و این آیه آمد: «وَ عَلَی الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی اِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَیْهِمْ اَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا اَنْ لاَ مَلْجَاَ مِنَ اللَّهِ اِلاَّ اِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا اِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌».

[۴۵] توبه/سوره۹، آیه۱۱۹.

[۴۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۱.

بنابراین، این آیه نمی‌تواند حجتی برای مرجئه باشد، زیرا آیه در مورد کسانی است که از گناهشان پشیمان شدند و توبه کردند، منتهی خداوند برای مدتی قبول توبه آنها را به تاخیر‌ انداخت. در صورتی‌که دعوای مرجئه و محل نزاعشان با خوارج و معتزله در مورد کسانی است که به طور مطلق اعم از تهاون و توانی و یا تعمّد و تمرّد مرتکب معصیت کبیره شده و توبه نکرده‌اند. زیرا به اتفاق همه فرق در صورت توبه هر معصیتی جز شرک به خدا بخشیده می‌شود و مرتکب آن از عذاب نجات می‌یابد. البته آیه تنها دلیل این می‌تواند باشد که قبول توبه بر خداوند واجب نیست، بلکه تفضّل است که اگر بخواهد می‌پذیرد و اگر نخواهد نمی‌پذیرد.

۱۳ – ارجای سیاسی و کلامی

از تامّل در عوامل و بواعث پیدایش مذهب ارجاء در اسلام و تجزیه و تحلیل آراء و عقاید مرجئه می‌توان ارجاء را بر دو قسم سیاسی و کلامی تقسیم کرد و یا برای آن دو بعد سیاسی و کلامی قایل شد، که از نظر تاریخی همواره میان آنها نوعی اتصال و ارتباط موجود بوده است.

۱۴ – بعد سیاسی ارجاء

مذهب مرجئه در آغاز، همچون شیعه و خوارج رنگ سیاسی داشت، با این فرق که رای شیعه در خصوص حکومت و امانت، حکومت برگزیدگان دینی و الهی و به تعبیری تئوکراسی (theocracy) بود که آنها امامت و خلافت را همچون نبوت و رسالت منصبی الهی می‌شناختند و بر این باور بودند که امام باید از جانب خدا تعیین و به وسیله رسول به مردم معرفی شود و مردم هم باید بدون چون و چرا از امام که معصوم است اطاعت و پیروی کنند. اما خوارج برعکس، حکومت و امامت را منصبی مردمی می‌دانستند و می‌گفتند وظیفه توده‌ها و عامه مردم است که باید امام را بدون در نظر گرفتن حسب و نسب و نژاد و قبیله انتخاب کنند و اطاعت از امام تا آنجا فرض است که از راه است منحرف نشود. بنابراین نظرشان به تعبیر امروزی دموکراسی (democracy) و یا حکومت توده‌ها و عوام‌النّاس بود. هر دو فرقه و گروه، در عقیده‌شان ثابت قدم و پایدار و با مخالفان عقیدتی و فکری خود همواره جنگ و ستیز بودند. البته شیعه معتدل، ولی خوارج بسیار سخت‌گیر و متعصّب بودند. فرقه مرجئه که در مسئله تعیین امام و خلیفه تا حدی با خوارج هماهنگی داشت، یعنی خلافت را منصب مردمی می‌دانست، ولی بسیار معتدل و ملایم می‌نمود، در خصوص اعمال و افعال خلفا و همچنین رعایا، نه تنها اصلاً سختگیری نمی‌کرد، بلکه به ترویج نوعی مذهب تسامح و تساهل می‌پرداخت. سیاست آنها در واقع سیاست عفو و اغماض و گذشت بود. مرجیان نخستین و یا مرجئه سیاسی در آن روزگاران که جنگ‌ها و آشوب‌های داخلی وحدت جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد، بدون توجه به حق و حقیقت می‌خواستند به هر نحوی که شده میان توده‌ها صلح و مصالحه برقرار سازند و همه مسلمانان یعنی موحدان و اهل قبله را تحت لوای توحید قلبی و یا توحید قلبی و زبانی فراهم آورند و از تفرق و تشتت گروه‌ها و تیره‌ها جلوگیری کنند.

۱۴.۱ – آغاز پیدایش ارجای سیاسی

پایه و شالوده ارجای سیاسی همانند اعتزال سیاسی، در عصر صحابه نخستین در آخر خلافت عثمان در مدینه نهاده شد. عده‌ای همچون ابوبَکره، عبدالله بن عمر (و: ۷۳ هـ) و عمران بن حُصین از صحابه صدر اول، از نزاعی که میان مسلمانان در آخر عهد عثمان رخ داد خود را کنار کشیدند و از هیچ کدام از طرفین دعوا جانبداری نکردند. آنها به حدیثی تمسک جستند که ابوبکر آن‌را به صورت ذیل از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده بود: «سَتَکُونُ فِتنٌ القاعدُ فیها خیرٌ من السّاعی الیها. الا فاذا نَزَّلَت او وََعت، فمن کان له ابل فَلْیَلْحَقْ باله و مَن کانت لَهُ غَنمٌ فَلیلحق بغنمه و مَن کانت له ارضٌ فَلْیلحق بارضه. قال فقال رجلٌ یا رسول الله ارایت، من لم یکن له ابلٌ و لا غَنمٌ و لا ارضٌ، قال یَعْمِد علی سیفه فیدقُّ علی حَدِّه، بحجر، ثمّ لََینجُ ان استطاع النّجاه».

[۴۷] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، مج ۱۷، ج۲۲، ص۲۲۱۲.

چنان‌که ملاحظه می‌شود حدیث دلالت بر این دارد که انسان در زمان وقوع فتنه‌ها و آشوب‌ها تا می‌تواند باید خود را دور نگه دارد و به اصطلاح سرش به کار خودش باشد و مقصود از عبارت آخر (یَعْمد علی سیفه الخ) این است که شمشیر خود را بشکند تا راه دخول بر قتال بر وی بسته شود که البته این طرز تکفر با روح و هدف اسلام که عدالت‌خواهی و حمایت و جانب‌داری از حق و حقیقت است سازگار نیامد و اکثریت اعلام اسلام و ائمه دین آن را نپذیرفتند.
نَووَی در شرح خود بر صحیح مسلم آورده است: «معظم صحابه و تابعین و عامّه علمای اسلام گفته‌اند: در زمان وقوع فتنه‌ها و آشوب‌ها واجب است حق را یاری و به جنگ و مقاتله با یاغیان و متجاوزان پرداخت: همچنان که خدای تعالی فرموده است: «وَ اِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَاِنْ بَغَتْ اِحْدَاهُمَا عَلَی الْاُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‌ءَ اِلَی اَمْرِ اللَّهِ؛

[۴۸] حجرات/سوره۴۹، آیه۹.

اگر دو گروه از مؤمنان با هم کارزار کنند، میان آنها اصلاح کنید و اگر یکی بر دیگری ستم کرد، با آن که ستم می‌کند کارزار کنید تا به امر خدا برگردد.» اما در عین حال چنان‌که مذکور افتاد عده‌ای مخالفت کردند و دخول در فتنه‌هایی را که در میان مسلمانان رخ داده بود جایز ندانستند، ابوبَکره صحابی و تنی چند جز وی حتی دفاع از نفس را نیز جایز نشناختند. و اما عبدالله بن عمر و عمران بن حُصین و عده دیگر گفتند دخول در فتنه‌ها روا نیست، مگر قصد جان انسان کنند و جانش را خطر افتد که در این حال دفاع از خود واجب است.

[۴۹] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، مج ۱۷، ج۸، ص۱۰.

نوبختی، محمد بن حسن از اعلام قرن سوم و اشعری قمی (سعد بن عبدالله، و: ۲۹۹/۳۰۱ هـ) از اصحاب امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) هم نوشته‌اند: عده‌ای با سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر بن خطاب، محمد بن مسلمه انصاری و اسامه بن زید کناره‌گیری کردند و خود را از جنگ و محاربه به نفع و یا به زیان امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) کنار کشیدند.

[۵۰] نوبختی، حسن بن موسی، فرق‌الشیعه، ص۵.

[۵۱] اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ص۴.

[۵۲] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الجمل، ص۹۴.

۱۴.۲ – وجود شک در ارجای سیاسی

این عدّه که اشاره شد مشتی از صحابه صدر اول‌اند، گویی از قدرت تشخیص میان حق و باطل و تصمیم‌گیری به موقع بی‌بهره و گرفتار نوعی وسواس بودند و از سیاست انفعالی و بی‌تفاوتی نسبت به حق و حقیقت پیروی می‌کردند؛ تا جایی‌که نتوانستند و شاید هم بنابر مصالحی نخواستند، میان امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) که به اتفاق فریقین و جمهور امّت اسلامی خلیفه و جانشین بر حق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) و به تعبیری از خلفای راشدین است و مخالفان و محاربان آن حضرت فرق بگذارند. اینها در واقع سردرگم و شکّاک بودند، شکّاکانی که شکّ آنها به دیگران از جمله غازیان نیز سرایت کرد. چنان‌که ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق، پس از آنکه طوایف و گروه‌هایی را که بعد از قتل عثمان پیدا شدند به پنج گروه، شیعه عثمان، شیعه علی (علیه‌السلام) ، مرجئه، جماعت و خوارج تقسیم می‌کند، درباره مرجئه می‌نویسد: «مرجئه، شکّاک بودند، آنها غازیان و جنگ‌جویانی بودند که در خارج مدینه (ظاهراً باکفّار) می‌جنگیدند. وقتی که از مدینه بیرون شدند، مردم وحدت عقیده و اتحاد کلمه داشتند. و چون پس از قتل عثمان به مدینه برگشتند دیدند در میان مردم اختلاف است؛ عدّه‌ای از عثمان و یارانش طرفداری می‌کنند و می‌گویند عثمان و یارانش برحق بودند و او به ناحق و مظلوم کشته شده است. عدّه‌ای دیگر طرفدار علی (علیه‌السّلام) هستند، او و یارانش را برای حکومت و اقامه عدل سزاوارتر می‌شناسند. آنها در مقابل اختلاف کنندگان ایستادند و گفتند: همه آنها ثقه بودند. ما همه را تصدیق می‌کنیم و از هیچ‌یک بیزاری نمی‌جوییم، به کسی لعنت نمی‌فرستیم، از هیچ‌کس اظهار نفرت نمی‌کنیم و امر آنها را به حکم خدا به تاخیر می‌اندازیم تا او خود میان آنها داوری و حکومت کند».

[۵۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۶ ه، ج۳۹، ص۴۵۹.

ابن عساکر آنجا هم که از مُحارب بن دِثار (و: ۱۱۶ هـ) سخن می‌گوید «و کان من المرجئه الاولی الّذین کانوا یرجئون علیّا و عثمان و لا یشهدون بایمان و لابکفر؛

[۵۴] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۶ ه، ج۵۷، ص۵۶.

مرجئه را نخستین کسانی می‌شناسد که درباره علی (علیه‌السّلام) و عثمان قایل به ارجاء بودند نه به ایمانشان شهادت می‌دادند و نه به کفرشان».
به نظر من این گرایش به عدم دخول در جنگ‌هایی که پس از قتل عثمان میان مسلمانان رخ داد پایه و اساس ارجای سیاسی است، ولی ارجاء به صورت یک مذهب و مکتب سیاسی پس از جنگ‌های جمل، صفین و ظهور خوارج و جنگ نهروان که در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) اتفاق افتاد و شهادت آن حضرت و صلح امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) با معاویه و خلاصه خلافت رسیدن معاویه رسمیت یافت. و در مقابل خوارج گروهی به نام مرجئه در جامعه اسلامی شناخته شد و در کتب تواریخ و فرق ثبت گردید. بعداً خواهیم گفت که بنا بر مشهور واضح ارجای سیاسی حسن بن محمد حنفیه است.

۱۴.۳ – مصلحت‌اندیشی ارجای سیاسی

چنان‌که اشاره شد ارجای سیاسی پس از قتل عثمان پدید آمد، ولی پس از خلافت رسیدن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و جنگ‌های مهیبی (جمل، صفین و نهروان) که در زمان خلافت آن امام عظیم‌الشان رخ داد و بعد از ظهور خوارج که حاصل جنگ صفین و واقعه حکمیت بود و بعد از صلح امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) با معاویه که خلافت اسلامی را برای معاویه هموار ساخت رسمیت یافت. زیرا در این وقت خصومت میان شیعهعنی پیروان خالص امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و فرقه خوارج و امویان یعنی مخالفان و دشمنان سرسخت آن حضرت وحدت جامعه اسلامی را بیش از پیش تهدید می‌کرد. خوارج، علی (علیه‌السّلام) ، عثمان و قایلان به تحکیم را آشکارا تکفیر می‌کردند و لعن می‌فرستادند. شیعه هم ابوبکر، عمر، عثمان و یاران و ناصران آنها و خوارج را حداقل مذمّت و نکوهش می‌کردند و هر دو گروه به تکفیر و نکوهش امویان می‌پرداختند و آنها را مسلمانان دروغین، غاصب و برای خلافت و حکومت ناصالح می‌شناختند. امویان هم آنها را گمراه و برای حکومت خود خطرناک می‌انگاشتند و با همه این گروه‌ها می‌جنگیدند. اما مرجئه که تمام گروه‌های مخالف و متخاصم را ولو به ظاهر، مؤمن می‌دانستند و به تاویل و اجتهاد در دین و معذور بودن مُتاوّل و مجتهد مُخطی قایل بودند، مصلحت خود و شاید مصلحت آنی و آتی جامعه را هم در آن می‌دیدند که جهت فزونی جماعت مؤمنان و مسلمانان و حفظ صلح و آرامش در جامعه، تمام کسانی را که ولو به ظاهر شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دهند مسلمان و مؤمن به شمار آورند. آنها تاکید و تصریح می‌کردند که همه قایلان به توحید و رسالت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این جهان مشمول احکام اسلام‌اند، ریختن خون و همچنین نهب و غارت اموال هیچ فردی از آنها جایز نیست. البته همه مُصیب نیستند، برخی مصیب و برخی خطاکارند، ولی ما نمی‌توانیم مُخطی را تشخیص دهیم، که از سر و باطن مردم آگاهی نداریم. و فقط خداوند است که عالم به اسرار و خفیات است. بنابراین درباره آنها حکمی نمی‌کنیم و حکم آنها را به تاخیر می‌اندازیم تا خدا خود در آن جهان درباره آنها حکم کند.

۱۴.۴ – ارجاء تایید حکومت امویان

بنابراین، موقف مرجیان در قبال حکومت غاصبانه و دنیاوی امویان مورد تایید بود که برخلاف شیعه، خوارج و پارسایان مسلمان، حکومت آنها را حکومت، بلکه خلافت مشروع می‌انگاشتند. نماز پشت سر آنها را صحیح و جنگ و قتال و به اصطلاح خروج بر آنها را جز در موارد خاصی ناروا می‌دانستند و تا می‌توانستند به توجیه افعال و اعمال ناروای آنها می‌پرداختند و بدین ترتیب حکومت نامشروع خلفای ستمکار اموی را تایید می‌کردند و توده‌ها و قشرهای کم فرهنگ، و بی‌فرهنگ و بی‌تفاوت و راحت‌طلب و دنیادوست را به دنبال خود می‌کشاندند، زیرا همه این اقشار مصلحت ظاهری و منفعت آنی خود را در آن می‌دیدند که از حاکمان وقت، اعم از عادل و ظالم و حق و ناحق پیروی کنند. حاصل اینکه مرجیان و پیروان آنها، به اصطلاح نوبختی «اتباع ملوک و اعوانِ کلّ مَن غلب» بودند. نوبختی نوشته است: «چون علی (علیه‌السّلام) به شهادت رسید، پیروان او، جز عده قلیلی از شیعه و قایلان به امامت آن حضرت بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیروان طلحه و زبیر و عایشه به معاویه بن ابوسفیان پیوستند و همراه با وی فرقه واحدی تشکیل دادند». «و هم السّواد الاعظم و اهل الحشو و اتباع الملوک و اعوان کلّ مَن غَلَب اعنی الذّین التقوا مع معاویه فسمّوا جمیعاً المُرجئه، لانّهم تولّوا المختلفین جمیعاً و زعموا انَّ اهل القبله کلّهم مؤمنون باقررارهم الظاهر بالایمان و رَجوا لهم جمیعاً المغفره».

[۵۵] نوبختی، حسن بن موسی، فرق‌الشیعه، ص۶.

[۵۶] اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ص۴.

[۵۷] مفید، محمد بن نعمان، الجمل، ص۶-۵.

شگفتا با اینکه مأمون خلیفه نامدار عباسی هم که خود معتزلی و از مروجان و حامیان سرسخت مذهب اعتزال بود ارجاء را تایید کرد و آن را با سیاست سازگار یافت و گفت: «الارجاء دین الملوک! » (ارجاء دین پادشاهان است) .

[۵۸] ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بغداد، ص۵۱.

۱۴.۵ – حامیان مرجئه سیاسی

خلفای اموی که اغلب نه متدیّن بودند و نه متّقی و پارسا، بلکه حتی نه متظاهر به دینداری و پارسایی، اندیشه‌های سیاسی-مذهبی مرجیان را که آسایش تسامح و سهل انگاری در دین بود با روح و باطن حکومت خود که در واقع حذف و کنار گذاشتن دین از سیاست یعنی دنیامداری و به اصطلاح امروزی حکومت سکولاریزم (Secularism) بود موافق و سازگار یافتند، لذا به حمایت از آنها پرداختند و با آنها به ملاطفت و ملایمت رفتار کردند که در تاریخ دیده نشده که خلیفه‌ای از خلفای اموی، با یک مرجی صرفاً به علت ارجایش به خصومت و جنگ و ستیز پردازد؛ در صورتی‌که شیعه را به علت تشیع، معتزلی را به علت اعتزال و خارجی را به علت خارجی بودنش تا می‌توانستند آزار و اذیت می‌کردند، بلکه هرگاه مرجی‌ای را می‌شناختند به وی محبّت می‌کردند و مقام و منصبش می‌دادند. چنان‌که یزید بن مهلب (۵۳-۱۰۲ هـ) ثابت قطنه را که از شعرای مرجیه بود، سرپرست برخی از نواحی خراسان کرد. ثابت هم پس از قتل یزید بن مهلب در قتل وی مراثی بسیار سرود.

[۵۹] ابن خلکان، شمس‌الدین، وفیات الاعیان، ج۶، ص۳۰۷.

البته در عهد مروان بن محمد (و: ۱۲۷ هـ) آخر خلفای بی امیه، امویان حارث بن سُریج (و: ۱۲۸ هـ) را که از زعمای مرجئه است به قتل رسانده‌اند، ولی آن نه به علت ارجایش بلکه به علت خصومت‌های شخصی و یا به جهت گرایش وی به بنی‌عباس بوده است.

۱۵ – ارجای کلامی فلسفی

چنان‌که اشاره شد، مذهب ارجاء در آغاز پیدایش، یعنی در صدر اول و عصر اموی صرفاً سیاسی -دینی بود و واضع آن عده‌ای از صحابه نخستین بودند که نام برخی از آنها گذشت، اما به تدریج از اهمیت سیاسی آن کاسته شد. در اواخر عهد اموی و به ویژه در دوره عباسی که بحث‌های فلسفی رونق یافت، مانند سایر مذاهب به صورت کلامی فلسفی مطرح شد و این سؤال پیش آمد که اصولاً اسلام چیست، ایمان چیست، کفر چیست؟ آیا اسلام با ایمان فرق دارد یا نه؟ آیا ایمان فقط تصدیقی قلبی است، یا تصدیقی قلبی و اقرار زبانی، و یا مجموع تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان دین از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج و… است. به عبارت دیگر آیا ایمان بسیط است و یک رکن دارد، یا مرکب است، دو رکن دارد و یا سه رکن؟ کثیری از مرجئه گفتند ایمان فقط تصدیق به قلب یا به عبارت دیگر معرفت و شناخت خداوند است. اگر کسی در باطن و قلب ایمان آورد، مؤمن و مسلم شناخته می‌شود اگرچه در زبان اقرار نکند و حتی اگر متظاهر به فسق باشد. بنابراین اقرار زبانی و عمل به ارکان دین اجزای ایمان نیستند. دلیل آنها این بود که قرآن به زبان و لغت عرب نازل شده؛ «و الایمان فی اللّغه التصدیق فقط» و امّا اقرار زبانی و عمل به ارکان و جوارح در لغت تصدیق نامیده نمی‌شود. بنابراین نه ایمان است و نه جزء ایمان. در قرآن مجید هم آمده است: «وَ مَا اَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَ لَوْ کُنَّا صَادِقِینَ‌»

[۶۰] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۷.

(ای بمصدّقٍ ما حدّثناک به) . در حدیث هم وارد شده است که: «الایمان ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله‌ای تصدّق». اما مخالفان آنها می‌گفتند، اگرچه ایمان در لغت به معنای تصدیق به قلب است، ولی شارع، معانی لغوی الفاظ را غالباً تغییر داده و در معنای مخصوصی به کار برده است، یعنی منقولات شرعیه، مانند صلات که در لغت به معنای دعاست ولی شارع آن را به عبادت مخصوصی که معروف است اطلاق کرده است. لفظ ایمان هم از این قبیل است. چنان‌که در آیه «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ اِیمَانَکُمْ»

[۶۱] بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.

از سیاق آیه استفاده می‌شود که مقصود از ایمان نماز به بیت‌المقدس است پیش از نسخ آن.
عده‌ای از مرجئه هم ایمان را مرکب از دو جزء تصدیق قلبی و اقرار زبانی دانستند و تاکید کردند که تصدیق قلبی به تنهایی کافی نیست، اقرار زبانی هم لازم است.

[۶۲] امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۳، ص۳۱۷-۳۱۶.

بنابراین اگر کسی قلباً تصدیق ولی در زبان اقرار نکند و او مسلم و مؤمن شناخته نمی‌شود. اما این عدّه هم عمل را جزء ایمان قرار ندادند. بنابراین باید گفت تمام فرق مرجئه به اتفاق کلمه، عمل را نه داخل در مفهوم ایمان دانستند و نه رکنی از ارکان آن. اما مخالفان آنها، یعنی معتزله و خوارج تاکید کردند که ایمان مرکب است و سه رکن دارد: تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان. خلاصه همچنان‌که اساس اعتزال، اصول خمسه و اساس تشیع، مسئله امامت است، مسئله اساسی مرجئه کلامی هم تحدید و تعریف ماهیت ایمان و مسایل مربوط به آن و داخل نبودن عمل در مفهوم و ماهیت اسلام و ایمان است.
البته فرقه مرجئه با گذشت زمان و تغییر اوضاع و احوال مانند سایر فرق در مسایل کلامی با هم اختلاف نظر پیدا کردند و به فرقه‌های متعدّد متفرق شدند که در آینده درباره آنها بحث خواهد شد.

۱۶ – واضع ارجاء

واضع ارجاء حسن بن محمد حنفیه و مکان آن مدینه است.
به نظر بعضی، واضع ارجاء به صورت مطلق حسن بن محمد حنفیه از احفاد امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) شناخته شده است که معاصر خلیفه صالح اموی عمر بن عبدالعزیز بوده و در سال ۱۱۰ هجری در گذشته است.

[۶۳] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، ج۴، ص۱۷۲.

زیرا درست است، چنان‌که قبلاً اشاره شد، مشتی از صحابه صدر اول که نامشان گذشت قولاً و عملاً در فتنه‌ها و آشوب‌ها و جنگ‌های داخلی که پس از قتل عثمان و خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) پدید آمد شرکت نکردند و به نوعی ارجاء، یعنی ارجای سیاسی عقیده داشتند، ولی طبق مدارک معتبر، از جمله نامه‌ای که از حسن به دست آمده، ارجاء به عنوان یک مذهب رسمی به دست وی بنیان یافته است. البته آنچه در اغلب منابع آمده و ما ذیلاً بدان‌ها استناد خواهیم کرد، ارجای حسن ارجای سیاسی بوده ولی بنابر نوشته برخی از ارباب فنّ، حسن به ارجای کلامی نیز معتقد بوده و نخستین کسی است که آن‌را علنی کرده است. قاضی عبدالجبار در فضل الاعتراف و طبقات‌المعتزله خود پس از اشاره به اختلاف مسلمانان بعد از صدر اول، یعنی همان ارجای سیاسی و گزارش قول معتزله، خوارج و مرجئه در ماهیت ایمان، یعنی ارجای کلامی، نوشته است: «و یقال انّ هذا القولَ حَدَث فی ایام الحسن بن محمد بن الحنفیه، و انه اوّل مَن اظهره»

[۶۴] قاضی عبدالجبار، همذانی، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۱۵۹، ۲۲۶، ۲۲۹.

بنابراین می‌توان گفت که محل ظهور ارجاء به طور مطلق مدینه و خانها مدرسه محمد حنفیه بوده است. گفتنی است مذهب اعتزال هم که ماهیتاً متضاد با ارجای کلامی است، در همان مدرسه نشات یافته است! زیرا ابوهاشم فرزند دیگر محمد حنفیه (و: ۹۸ هـ) مؤسّس مذهب اعتزال شناخته شده است. ابن المرتضی در طبقات‌المعتزله خود آورده است؛ «و سندالمعتزله لمذهبهم اوضح من الفلق اذ یتّصل الی واصل و عمرو اتّصالاً ظاهراً شاهراً و هما اخذا عن محمد بن علی بن ابی طالب و انبه ابی‌هاشم عبدالله بن محمد»

[۶۵] ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزله، ص۷.

۱۶.۱ – ارجای سیاسی حسن

امّا در خصوص ارجای سیاسی حسن، چنان‌که اشاره شد منابع معتبری در دست است: از جمله نامه‌ای است که او خود نوشته و دستور داده آن را برای مردم بخوانند. این نامه اخیراً به همت آقای فان اس خاورشناس آلمانی بر پایه نسخه خطی کتابخانه ظاهریه دمشق در سال ۱۹۷۴ در بیروت در مجله Arabica به چاپ رسیده است. من این نامه را دیدم چند برگی بیش نیست.
ارباب تواریخ و تراجم هم در آثار خود از نامه مزبور اسم برده و فقراتی نقل کرده‌اند. ما در این‌باره علاوه بر متن نامهاد شده، به روایت و نقل ابن حجر (احمد بن علی بن حجر عسقلانی، و: ۸۲۵ هـ) در کتاب تهذیب‌التهذیب وی اکتفا می‌کنیم. ابن حجر نوشته است: «حسن بن محمد بن علی بن ابی طالب، مکّنی به ابومحمد و پدرش معروف به ابن حنفیه، از پدرش. از ابن عباس، سلمه بن الاکوع، ابو هریره، ابوسعید، عایشه، جابر بن عبدالله و دیگران روایت کرده و عده‌ای هم، از جمله عمرو بن دینار، عاصم بن عمر بن قتاده، زهری (محمد بن مسلمان و: ۱۲۲ هـ) ، ابان بن صالح، قیس بن مسلم، عبدالواحد بن ایمن از وی روایت کرده‌اند. مُصعب زبیری، مُغَیْره بن مِقسَم و عثمان بن ابراهیم حاطبی گفته‌اند او (حسن) اولین کسی است که درباره ارجاء سخن گفته و در خلافت عمر بن عبدالعزیز مرده و بلاعقب بوده است. ابن سعد (ظاهراً مقصود ابن سعدی واقدی صاحب الطبقات الکبری است) گفته است، حسن از ظرفا و فضلای بنی‌هاشم بوده و در فضل و شکل بر برادرش ابوهاشم برتری داشته و نخستین کسی است که در ارجاء سخن گفته است. زهری گفته است حسن و عبدالله (مقصود ابوهاشم است) پسران محمد هر دو برای ما حدیث نقل کردند، ولی به روایتی حسن موثّق‌تر و حدیثش پسندیده‌تر بود. و محمد بن اسماعیل جعفری گفته عبدالله بن سلمه بن اسلم از پدرش از حسن بن محمد برای ما حدیث نقل کرد و گفت حسن از موثّق‌ترین مردم در میان مردم است. و سفیان از عمرو بن دینار نقل کرد که زُهَری از غلامان حسن بن محمد بوده و ابن حبان گفت حسن از عالمان مردم به اختلاف (اختلاف آراء و مذاهب) بوده است و سلام بن ابی مطیع از ایوب نقل کرد که من از ارجاء بیزارم. اولین کسی که درباره ارجاء سخن گفت مردی از اهل مدینه بود که به وی حسن بن محمد می‌گفتند.

۱۶.۲ – کلام عطابن سائب

عطابن سائب از زاذان و مَیسره نقل کرده که آنها بر حسن بن محمد وارد شدند و او را به جهت کتابی که در ارجاء نوشته مذمّت کردند و او به زاذان گفت:
«ای ابوعمر، من دوست می‌داشتم که می‌مردم و آن کتاب را نمی‌نوشتم. خلیفه گفت او در سال ۹۹ یا ۱۰۰ مرده. در تاریخ وفات وی جز آن هم گفته شده است».

[۶۶] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۲۰.

[۶۷] ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸.

[۶۸] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، ج۴، ص۱۷۲.

به روایت مقریزی حسن کتاب‌های خود را (شاید مقصود همان کتاب مذکور باشد) به امصار و بلاد می‌فرستاده و مردم را به ارجاء دعوت می‌کرده است.

[۶۹] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، ج۴، ص۱۷۲.

ابن حجر که خود نامه حسن را دیده گفته است: «ارجای حسن غیر ارجایی است که متعلق به ایمان است و اهل سنت از آن خرده گرفته‌اند. زیرا من به کتاب حسن بن محمد که ابن عمر عدنی (و: ۲۴۳ هـ) در آخر کتاب الایمان خود آورده واقف شدم. ابن عمر گفته که: ابراهیم بن عیینه (و: ۱۹۹ هـ) از عبدالواحد بن ایمن حدیث نقل کرد و گفت: حسن بن محمد به من دستور داد این کتاب را برای مردم بخوانم. آغاز نامه: «اما بعد من شما را به تقوای الهی سفارش می‌کنم». پس از آن کثیری در موعظه و وصیت به کتاب خدا و پیروی از آنچه در آن آمده ذکر کرده و اعتقاد خود را بیان داشته سپس در آخر کتاب گفته است: ما ابوبکر و عمر را دوست می‌داریم زیرا ما در خصوص آنها با امت نجنگیدیم و در کار آنها شک و تردید نداریم و اما حکم کسانی را که بعد از آنها آمدند و داخل فتنه شدند به تاخیر می‌اندازیم و امرشان را به خدا واگذار می‌کنیم الی آخر».

[۷۰] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۲۱.

ابن حجر پس از ذکر مطالب فوق نظر می‌دهد: «آن معنایی که حسن بن محمد درباره آن سخن گفته این است که او در مخطی یا مصیب بودن دو طایفه متقاتل که در فتنه با هم می‌جنگیدند، رای قاطع نداشته و امر و حکم را درباره آنها به تاخیر می‌انداخته است، اما ارجائی که متعلق به ایمان است، بدان نرسیده بنابراین ایرادی بر وی وارد نیست و خدا داناتر است».

[۷۱] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۲۱.

ملاحظه می‌شود طبق گزارش ابن حجر

[۷۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۲۱.

ارجای حسن صرفاً سیاسی است و او درباره ارجای کلامی و فلسفی یعنی که عمل از ارکان اسلام و ایمان است یا نه؟ سخنی نگفته و حکمی نداده است.
به روایتی واضع ارجاء (ظاهراً ارجای کلامی) حسان بن بلال بن حارث مُزَنِیّ در بصره است. بعضی هم گفته‌اند اولین کسی که ارجاء را وضع کرد اباسلت سَمّان است که در سال ۱۵۲ هـ مرده است.

[۷۳] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، ج۴، ص۱۷۲.

ناگفته نماند که مؤلّف تبصره العوام فی مقالات الانام هم به طور مطلق و بدون فرق میان ارجای سیاسی و کلامی نوشته است: «و ظهور مرجیان در زمان مامون بن‌ هارون الرشید بود».

[۷۴] داعی حسنی رازی، سید مرتضی، تبصره العوام، ص۶۱.

۱۷ – اختلافات مرجئه

مرجئه پس از اتّفاق در اینکه عمل رکن ایمان نیست و مرتکب معصیت کبیره که توبه نکرده مسلمان و مؤمن به شمار می‌آید و احکام اسلام در دارَین: دنیا و آخرت درباره وی اجرا می‌شود، در مسایل مختلف با هم اختلاف کردند، از جمله: اختلاف در مفهوم ایمان، اختلاف در مفهوم کفر، اختلاف در خصوص معاصی، که همه کبیره‌اند، یا برخی کبیره و برخی صغیره، اختلاف در اینکه آیا مقلد در ایمان مؤمن است یا نه؟ اختلاف در اخباری که از سوی خداوند وارد شده و ظاهراً آنها عموم است، اختلاف در امر و نهی؛ برخی گفتند امر و نهی بر خصوص است، مگر دلیلی بر عموم بیاید، برخی دیگر برعکس گفتند بر عموم است مگر اینکه دلیلی بر خصوص باشد. همچنین اختلاف در تخلید کفّار در آتش، که آیا خداوند کافران را مخلد در آتش می‌کند یا نه، اختلاف در تخلید فجّار اهل قبله در آتش که آیا رواست خداوند آنها را در آتش مخلّد سازد یا نه؟ اختلاف در غفران و آمرزش کبائر با توبه در اینکه آن تفضّل است یا استحقاق، اختلاف در معاصی انبیاء، در اینکه آیا کبائر است یا نه؟ اختلاف در موازنه و احباط در اینکه ایمان و به طور کلی حسنات سیئات را احباط می‌کند یا نه؟ اختلاف در اِکفار متاوّلین در اینکه می‌توان متاوّل را تکفیر کرد یا نه؟ برخی گفتند ما هیچ متاوّلی را تکفیر نمی‌کنیم مگر با اجماع امّت بر تکفیر وی، برخی تنها به تکفیر کسانی پرداختند که قول آنها را قدر و توحید رد می‌کنند و بالاخره برخی دیگر گفتند کفر فقط جهل به خداست و جز جاهل به خدا تکفیر نمی‌شود، اختلاف در عفو از مظالم بندگان خدا؛ برخی گفتند عفو فقط از جانب خداوند است به این صورت که در روز قیامت به مظلوم عوض می‌دهد و او ظالم را می‌بخشد، برخی دیگر گفتند عفو همه گناهکاران چه مربوط به خدا باشد و چه مربوط به بندگان او، عقلاً در دنیا جایز است. اختلاف در توحید؛ برخی قایل به قول معتزلهعنی تنزیه شدند و برخی دیگر قایل به تشبیه، اختلاف در رؤیت؛ برخی مانند معتزله آن را نفی کردند و برخی دیگر آن را در آخرت جایز و واقع دانست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.