پاورپوینت کامل زندانی کردن برای اقامه حد ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندانی کردن برای اقامه حد ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندانی کردن برای اقامه حد ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندانی کردن برای اقامه حد ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

حبس برای اقامه حد

حبس برای اقامه حد، از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن کسی است که قرار است حد بر او جاری شود. روایاتی از شیعه و اهل سنت وارد شده، کسی که قرار است حد بر او جاری شود، زندانی می‌شود؛ مانند زن باردار که تا وضع حمل در حبس می‌ماند و کسی که چهار بار اقرار به زنا کرده و مانند قاتل که تا زمان قصاص حبس می‌شود.
شیخ مفید در المقنعه و ابن حمزه در الوسیله و سرخسی – از اهل سنت- در مبسوط به این مساله فتوا داده‌اند. در مورد مدت زندان زن باردار، اختلاف نظر وجود دارد؛ از دیدگاه امامیه حبس، تا زمانی است که وضع حمل کند و اگر از آخرین مدت حمل، که نه ماه است، گذشت و وضع حمل نکرد، کشف می‌شود که حامله نیست.
امّا از نظر اهل سنّت: سرخسی معتقد است زن باردار تا دو سال در حبس می‌ماند و مشهور از نظر ایشان تا پنج سال است و این مبنایی است که قضای اهل سنّت بر آن بنا شده است.

فهرست مندرجات

۱ – روایات
۲ – آرای فقیهان شیعه
۳ – آرای دیگر مذاهب
۴ – دو نکته مهم
۵ – پانویس
۶ – منبع

۱ – روایات

۱. روی یونس بن یعقوب، عن ابی مریم، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: اتت امراه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فقالت: انی قد فجرت، فاعرض بوجهه عنها، فتحوّلت حتی استقبلت وجهه، فقالت: انی قد فجرت، فاعرض بوجهه عنها، ثم استقبلته، فقالت: انّی قد فجرت، فاعرض عنها، ثم استقبلته، فقالت: انّی قد فجرت. فامر بها فحبست و کانت حاملا، فتربّص بها حتی وضعت، ثم امر بها بعد ذلک فحفر لها حفیره فی الرحبه و خاط علیها ثوبا جدیدا و ادخلها الحفره الی الحقو و موضع الثدیین و اغلق باب الرحبه و رماها بحجر؛ و قال: «بسم اللّه، اللهم علی تصدیق کتابک و سنّه نبیک» ثم امر قنبر فرماها بحجر، ثم دخل منزله، ثم قال: یا قنبر! ائذن لاصحاب محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فدخلوا فرموها بحجر حجر ثم قاموا لا یدرون ا یعیدون حجارتهم او یرمون بحجاره غیرها، و بها رمق، فقالوا: یا قنبر! اخبره انّا قد رمینا بحجارتنا و بها رمق، فکیف نصنع؟ فقال: عودوا فی حجارتکم فعادوا حتی قضت. فقالوا له: فقد ماتت فکیف نصنع بها؟ قال: فادفعوها الی اولیائها و امروهم ان یصنعوا بها کما یصنعون بموتاهم؛

[۱] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۰.

[۲] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (به نقل از:من لا یحضره الفقیه)، ج۱۸، ص۳۸۰، ح۵.

[۳] فیض کاشانی، ملا محسن، وافی، ج۱۵، ص۲۷۴، ح۱۵۰۴۴.

[۴] زید بن علی، مسند زید، ص۲۹۸.

امام باقر (علیه‌السلام) گفت: زنی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد و گفت: من زنا دادم. حضرت روی خود را از او گردانید. زن به همان سمت برگشت تا روبه‌روی آن حضرت قرار گرفت و گفت: من زنا دادم. امام رویش را از وی گردانید سپس روبه‌روی او ایستاد و گفت: من زنا دادم. امام رو از او گردانید باز به او رو کرد و گفت: من زنا دادم.
حضرت دستور داد: وی را، که باردار بود، حبس کنند. در حبس ماند تا وضع حمل کرد.
سپس دستور داد: گودالی در فضایی باز برای او بکنند و دستور داد: برای او لباس جدیدی دوخته شود و او را تا کمر و جای دو پستان، داخل حفره کرد و در حیاط را بست و سنگی به او زد و گفت: «به نام خدا، خدایا! برای اجرای کتاب تو و سنّت پیامبرت.» سپس به قنبر دستور داد سنگی به او بزند. پس وارد خانه‌اش شد و گفت: قنبر! به اصحاب محمد (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) اجاز ورود بده. آنان وارد شدند و یکی‌یکی، سنگ‌ها را زدند. سپس برخاستند و نمی‌دانستند آیا همان سنگ‌ها را دوباره بزنند یا [باید] با سنگ‌های دیگر بزنند و آن زن هنوز رمقی داشت. گفتند: قنبر! به امام خبر ده که ما سنگ‌هایمان را زدیم، ولی هنوز جان دارد، چه کنیم؟ امام فرمود: سنگ‌ها را دوباره بزنید و آنان زدند تا جان داد. سپس گفتند: مرد. با[جسد] او چه کنیم؟ فرمود: او را به اولیایش بدهید و به ایشان دستور دهید با وی همانند دیگر مردگان خود رفتار کنند.
نظر نگارنده: گاهی گفته می‌شود: این روایت معتبر نیست؛ چون ابو مریم مشترک است میان ابو مریم انصاری، که ثقه است و میان بکر بن حبیب کوفی، که وثاقت وی ثابت نشده است؛ ولی معروف میان اهل حدیث اوّلی است و در اینجا که بدون وصف آمده انصراف به وی دارد. علاوه بر این، کسی که از او روایت کرده یونس بن یعقوب است و او از راویان ابو مریم انصاری است.
۲. الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن عاصم بن حمید، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: قضی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فی ولیده کانت نصرانیّه، فاسلمت و ولدت لسیّدها، ثم انّ سیدها مات و اوصی بها عتاقه السریّه علی عهد عمر، فنکحت نصرانیّا دیرانیّا فتنصّرت فولدت منه ولدین حبلت بالثالث. قال:
قضی فیها ان یعرض علیها الاسلام، فعرض علیها الاسلام فابت. فقال: ما ولدت من ولد نصرانی فهم عبید لاخیهم الذی ولدت لسیّدها الاوّل، و انا احبسها حتی تضع ولدها الذی فی بطنها فاذا ولدت قتلتها؛

[۵] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۳، ح۲۸.

[۶] طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۵، ح۱۳.

[۷] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه (به نقل از:استبصار)، ج۱۸، ص۵۵۰، ح۵.

عاصم بن حمید از امام باقر (علیه‌السلام) روایت کرده که فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دربار کنیزی مرتد چنین قضاوت کرد: کنیزی نصرانی بود، اسلام آورد و برای مولایش فرزندی آورد سپس مولایش- در زمان حکومت عمر- مرد و وصیت کرد که کنیز آزاد شود. کنیز با راهبی نصرانی ازدواج کرد و خود نصرانی شد و از او دو فرزند آورد و به سومی باردار شد. امام دربار او چنین قضاوت کرد که اسلام به او عرضه شود. اسلام به او عرضه شد، ولی از پذیرفتن آن خودداری کرد. امام فرمود: فرزندان نصرانی او برد آن برادرشان هستند که از آن مولای اوّلی آن زن است و زن را من حبس می‌کنم تا فرزندی که در شکم دارد بزاید. وقتی به دنیا آورد او[زن] را می‌کشم.
۳. روی انّه اعترف عنده رجل محصن انّه قد زنی مرّه بعد مرّه و هو یتجاهل حتی اعترف الرابعه فامر بحبسه ثم نادی فی الناس ثم اخرجه بالغلس؛

[۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:تهذیب الاحکام)، ج۳۸، ص۶۳.

پیش امام علی (علیه‌السلام) مردی زن‌دار چند بار به زنا اعتراف کرد و حضرت خود را به ناآگاهی می‌زد تا اینکه مرتب چهارم نیز اقرار کرد و حضرت او را حبس کرد آن‌گاه مردم را فراخواند و او را در تاریکی بیرون آورد.
۴. قال ابو عبداللّه: جاء رجل الی امیرالمؤمنین فقال له: یا امیر المؤمنین! انی زنیت، فطهّرنی! فقال امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام): ابک جنّه؟ فقال: لا. فقال: فتقرا من القرآن شیئا؟ قال: نعم. فقال له: ممّن انت؟ فقال:
انا من مزینه او جهینه. قال: اذهب حتی اسال عنک. فسال عنه. فقالوا: یا امیر المؤمنین! هذا رجل صحیح مسلم. ثم رجع الیه، فقال: یا امیر المؤمنین! انّی زنیت، فطهّرنی! فقال: ویحک! ا لک زوجه؟ قال: نعم.
فقال: کنت حاضرها او غائبا لها؟ فقال: بل کنت حاضرها. قال: اذهب حتی ننظر فی امرک. فجاء الثالثه فذکر له ذلک. فاعاد علیه امیرالمؤمنین فذهب. ثم رجع فی الرابعه، و قال: انّی زنیت، فطهّرنی. فامر امیرالمؤمنین ان یحبس …؛

[۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:تفسیر قمی)، ج۷۶، ص۳۵، ح۷.

مردی پیش امیر المؤمنین (علیه‌السلام) آمد و گفت: ‌ای امیر مؤمنان! من زنا کردم، پاکم کن. امام (علیه‌السلام) فرمود: دیوانه شدی؟ گفت: نه. فرمود: آیا از قرآن چیزی می‌خوانی؟ گفت: آری. فرمود: از کدام قبیله‌ای؟ گفت: از مزینه یا جهینه[تردید از راوی است]. فرمود: برو، تا از آنان وضعیت تو را بپرسم. حضرت (علیه‌السلام) در مورد او سؤال کرد گفتند: ‌ای امیر مؤمنان! او مسلمان درستی است. آن مرد باز برگشت و گفت: ‌ای امیر مؤمنان! من زنا کردم، پاکم کن. فرمود: وای بر تو! آیا زن داری؟ گفت: آری. فرمود: نزد توست یا نه؟ گفت: آری، هست. فرمود: برو تا در کارت بیندیشم. بار سوم برگشت و همان سخن را بازگفت. امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نیز همان سخنان را بیان داشت. او رفت و بار چهارم آمد و گفت: من زنا کردم، پاکم گردان. آن‌گاه امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمان داد او را حبس کنند.
۵. عن علی (علیه‌السّلام): انّه اتی برجل قد اقرّ علی نفسه بالزنی، فقال له: احصنت؟ فقال: نعم. قال: اذا ترجم. فرفعه الی السجن فلمّا کان من العشیّ جمع الناس لیرجمه. فقال رجل منهم: یا امیر المؤمنین! انّه تزوّج امراه و لم یدخل بها بعد، ففرح بذلک علی (علیه‌السّلام) و ضربه الحد؛

[۱۰] مغربی، نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۴۵۱، ح۱۵۷۷.

[۱۱] نوری، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۵، ص۵۶، ح۱.

[۱۲] نوری، حسین، مستدرک الوسائل ج۱۸، ص۴۴، ح۱.

[۱۳] سعید بن منصور، سنن سعید بن منصور، ج۱، ص۲۱۹، ح۸۵۶.

مردی را نزد حضرت علی (علیه‌السلام) آوردند که به زنا اقرار کرد؛ امام به او گفت: زن داشتی؟ گفت: آری. فرمود: در این صورت سنگسار می‌شوی. او را به زندان فرستاد وقتی شام شد مردم را جمع کرد تا او را رجم کنند. یکی از آنان گفت: ‌ای امیر مؤمنان! او با زنی ازدواج کرده، ولی هنوز آمیزش نکرده است. علی (علیه‌السلام) با این سخن خوش‌حال شد و بر وی حد اجرا کرد.
۶. حدّثنا ابو بکر، قال: حدّثنا ابو معاویه، عن الاعمش، عن ابی سفیان، عن اشیاخه، انّ امراه غاب عنها زوجها، ثم جاء و هی حامل فرفعها الی عمر، فامر برجمها. فقال معاذ: ان یکن لک علیها سبیل فلا سبیل علی ما فی بطنها. فقال عمر: احبسوها

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.