پاورپوینت کامل حضرت ابراهیم (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حضرت ابراهیم (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضرت ابراهیم (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حضرت ابراهیم (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
حضرت ابراهیم (دائرهالمعارفبزرگاسلامی)
اِبْراهیمِ خَلیل علیهالسلام، دومین پیامبر اولوالعزم ، نیای بزرگ عرب از طریق پسرش اسماعیل ، و بنی اسرائیل از طریق پسر دیگرش اسحاق میباشد.
فهرست مندرجات
۱ – نام ابراهیم در منابع
۲ – معنای ابرام
۳ – خاندان و خاستگاه ابراهیم
۴ – نام پدر ابراهیم
۴.۱ – روایتهای دیگر
۵ – نام مادر ابراهیم
۶ – نسب ابراهیم
۷ – تاریخ ولادت
۸ – زادگاه
۹ – کودکی حضرت ابراهیم
۱۰ – سلاطین معاصر ابراهیم
۱۱ – دعوت به یکتاپرستی
۱۲ – هجرت به حران
۱۳ – ابراهیم در آتش
۱۴ – طلب آمرزش ابراهیم برای آزر
۱۵ – علل هجرت به حران
۱۶ – هجرتهای دیگر ابراهیم
۱۷ – اقامت در فلسطین
۱۸ – جدایی ابراهیم و لوط
۱۹ – روایت ابن قتیبه
۲۰ – ولادت اسماعیل
۲۱ – میثاق ابراهیم با خدا
۲۲ – مژده فرزند به ساره
۲۳ – اقامت هاجر و اسماعیل در بیابان
۲۴ – قربانی کردن فرزند
۲۵ – وفات ساره
۲۶ – سایر همسران و فرزندان
۲۷ – وفات و مدفن
۲۸ – لقب و کنیه
۲۹ – خصوصیات اخلاقی
۳۰ – شریعت ابراهیم
۳۱ – حضرت ابراهیم و امامت
۳۲ – نام کتاب حضرت ابراهیم
۳۳ – صحف ابراهیم نزد امامان
۳۴ – معجزات حضرت ابراهیم در قرآن
۳۵ – مناظرات حضرت ابراهیم
۳۵.۱ – مناظره با آزر
۳۵.۲ – مناظره با بت پرستان
۳۵.۳ – مناظره با ستاره پرستان
۳۵.۴ – مناظره با نمرود
۳۶ – امتحانات حضرت ابراهیم
۳۷ – جایگاه ابراهیم نزد اعراب پیش از اسلام
۳۸ – ابراهیم در قرآن
۳۹ – ابراهیم در عهد عتیق
۴۰ – ناهمگونی متن عهد عتیق
۴۱ – منابع داستان ابراهیم در عهد عتیق
۴۲ – بنای کعبه
۴۳ – مقام ابراهیم
۴۴ – میثاق ابراهیم با خدا در قرآن
۴۵ – ابراهیم در عهد جدید
۴۶ – ابراهیم و ایران باستان
۴۷ – فهرست منابع
۴۸ – پانویس
۴۹ – منابع
۱ – نام ابراهیم در منابع
شکلهای گوناگون این نام در منابع دینی و غیر دینی، با افزایش، ادغام، یا جابجایی حروف و هجاها میتواند حاکی از شهرت و رواج آن در منطقه هلال خصیب باشد. شکل ابرام در نخستین موضعی که عهد عتیق به آن اشاره کرده، همچون نامهای یعقوب و یوسف در سدههای ۲۰ و ۱۹قم، در میان آموریها و سایر اقوام منطقه دیده شده است.
[۱] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ،ج۱، ص۲۳۳، دمشق، ۱۹۷۲م.
نیز شکلهای ا – با – را – ما؛ ا – بام – را – ما؛ اب – را – مو؛ اب – را – ما در کتیبههای بابلی و آشوری
[۲] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۶۳، دمشق، ۱۹۷۲م.
[۳] الموسوعه الفلسطینیه، ج۱، ص۳۸.
ا – با – ام – را – ما؛ا – با – ام – را – ام در کتیبههای اکدی دیده شده است. جوالیقى نیز شکلهای اِبراهام، اِبراهْم، اِبراهِم را ذکر کرده و آنرا نامی کهن و غیر عربی دانسته است.
[۴] جوالیقی، موهوب، المعرب، ج۱، ص۱۳، به کوشش احمد محمد شاکر، تهران، ۱۹۶۶م.
نووی همان شکلها را بدون الف میانی (اِبرهام، اِبرهُم، اِبرهِم، و جمع آن: بَراهِم و بَراهِمه) نقل کرده است.
[۵] نووی، محی الدین، تهذیب السماء و اللغات، ج۱، ص۹۸، بیروت، دارالکتب العلمیه.
اگر در اصالت اشعار امیه بن ابی صلت که در آن از «ابراهیم «به همین شکل نام برده شده
[۶] شیخو، لوئیس، کتاب شعراء النصرانیه، ج۱، ص۲۲۹، بیروت، ۱۹۲۶م.
[۷] شیخو، لوئیس، کتاب شعراء النصرانیه، ج۱، ص۲۳۰، بیروت، ۱۹۲۶م.
تردید روا باشد، ظاهراً کهنترین منبعی که این نام را به شکل «ابراهیم «ضبط کرده قرآن است. در حالی که شکل برهام
[۸] عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
و بَرْهَم بن بُنَج در کتیبههای صفا قابل مقایسه با شکلهای دیگر ابراهیم نیز هست.
۲ – معنای ابرام
درباره معنای اَبرام، نخستین بخش آن (اَب) به معنای پدر، بیشک سامی است. دومین بخش رابه احتمال از Raamu اکدی به معنای دوست داشتن، یا از Rwm سامی غربی به معنای بلند مرتبه یا عالی دانستهاند. بر این قیاس، معنای «پدر عالی یا متعالی «را برای «اَبرام «نمیتوان نامحتمل شمرد. همچنین معنایی که برای اَبراهام۸ (شکل کاملاً گویشی آن: اَوْرَهام) – پدر امتهای بسیار – آمده است، گویا فقط ریشه عامیانه دارد، اگرچه میتواند با «رُهام «عربی به معنای کثیر و بیشمار همریشه باشد. اما معانی و شکلهای دیگری هم که برای ابراهیم آوردهاند، درست نمینماید. مثلاً نووی از قول ماوردی، معنای آن را در سریانی «پدر رحیم «آورده و وهب بن منبه، اَبْرهه را صورت حبشی ابراهیم و به معنای سپید چهره دانسته است.
[۹] وهب بن منبه، کتاب التیجان، ج۱، ص ۱۳۶، صنعا، ۱۹۷۹م.
۳ – خاندان و خاستگاه ابراهیم
بنابر روایت عهد عتیق ابراهیم به قبایل آرامی که از جزیرهالعرب به کرانههای فرات کوچیده بودند نسب میبرد.
[۱۰] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۲، دمشق، ۱۹۷۲م.
برخی از محققان، نیاکان ابراهیم را از همان آموریانی دانستهاند که از جزیره عربی به عراق و شام تاختند. آرامیها، در حرّان نزدیک به سرچشمههای رود بلیخ و خابور مستقر بودند و ظاهراً در اواسط نیمه دوم هزاره سوم قم، به سبب رونقی که در شهر اور پدید آمده بود، گروههایی از آنان به آن شهر مهاجرت کرده بودند؛ اما هنگامی که اور با هجوم قبایل آموری و حملات عیلامیها ویران شد، آرامیان مهاجر دوباره به موطن اصلی خود بازگشتند، و پدر ابراهیم در رأس یکی از خاندانهایی قرار داشت که در این مهاجرت از اور رهسپار حرّان شدند.
[۱۱] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶، دمشق، ۱۹۷۲م.
با توجه به آنچه باستانشناسان درباره هجرت آرامیان گفتهاند، میتوان دریافت که خاندان ابراهیم در اوایل هزاره دوم قم به این منطقه کوچ کردهاند.
[۱۲] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۲، دمشق، ۱۹۷۲م.
مورخان و نویسندگان متقدم از حرّان (منطقهای نزدیک به سرچشمههای رود بلیخ و خابور) به عنوان موطن پدر ابراهیم سخن راندهاند.
[۱۳] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۴۶.
[۱۴] نووی، محی الدین، تهذیب السماء و اللغات، ج۱، ص۱۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۴ – نام پدر ابراهیم
اما درباره نام پدر ابراهیم میان عهدین و قرآن ، و به تبع آنها میان مفسران اختلاف هست. در عهد عتیق این نام، ترح ضبط شده و در قرآن آزر آمده است.
[۱۵] انعام/سوره۶، آیه۷۴.
مفسران و لغتشناسان واژه آزر را واژهای بیگانه و معرّب دانستهاند
[۱۶] جوالیقی، موهوب، المعرب، ج۱، ص۱۵، به کوشش احمد محمد شاکر، تهران، ۱۹۶۶م.
و امروزه این نظر در میان شرق شناسان رواج یافته که محتملاً این کلمه صوت تحریف شده اِلِعاذار (العاذر، الیعزر) عبری است که بنابر عهد عتیق، نام خادم ابراهیم بوده است اما اختلاف موارد در تفاسیر نیز چنان است که برخی از آنها دلالت بر این دارد که آزر نام پدر است و برخی دیگر این احتمال را نفی میکنند. بسیاری از مفسران و مورخان، نام پدر ابراهیم را تارح ذکر کرده
[۱۷] ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۲، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۱۸] ابن هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، ج۱، ص۳، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۱۹] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۴۶.
[۲۰] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، ج۱، ص۳۰، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۹م.
و نام آزر در قرآن را که به روایتی خود پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا تأیید کرده است،
[۲۱] بخاری، ابوعبدالله، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، قاهره، ۱۳۱۴ق.
به وجوهی توجیه کردهاند.
برخی آزر را به معنای یار و انباز دانستهاند، و درین صورت آیه «واِذْقالَ اِبراهیمٌ لِاَبیهِ آزَرَ اَتَتَّخِذُ اَسْناماً…»
[۲۲] انعام/سوره۶، آیه۷۴.
اشاره به آنست که پدر ابراهیم در پرستش بتها یار و انباز قوم بود. برخی دیگر آزر را نام بتی دانستهاند که پدر ابراهیم آن را میپرستیده است، و در آیه مذکور «اصناماً» را بدل از آن گرفتهاند.
[۲۳] میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، ج۳، ص۴۰۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
بعضی نیز تارح را نام پدر و آزر را نام عموی ابراهیم دانستهاند و متذکر شدهاند که عرب، عنوان «اب «را بر عمو نیز اطلاق میکرده است، چنانکه در قرآن اسماعیل پدر یعقوب نامیده شده است. ظاهراً این سخن اخیر بیشتر بدان جهت ابراز شده است که براساس حدیثی از پیامبر، همه نیاکان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله موحد بودهاند (نَقَلَنی اللّهُ مِن اَصلابِ الطّاهرینِ الی اَرحامِ الطّاهراتِ). هم از اینروست که طوسی پس از ذکر این معنی که نسب شناسان نام پدر ابراهیم را تارح گفتهاند، افزوده است که آزر جد مادری ابراهیم بوده است.
۴.۱ – روایتهای دیگر
روایتهای دیگری نیز در این باب آمده، مانند روایتی که واژه آزر را درعبری از ادات ذم و نکوهش شمردهاست.
[۲۴] طوسی، محمد، ج۱، التبیان فی تفسیر القرآن، ص۱۷۵، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۲۵] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۳۸.
[۲۶] قرطبی، تفسیر، ج۷، ص۲۲.
[۲۷] میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، ج۳، ص۴۰۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
ولی رازی همه این توجیهات را بیاساس خوانده و اشارهکردهاست کهاگرآزر بهعنوان نام پدر ابراهیم در قرآن درست نمیبود، یهودیان معاصرِ پیامبر صلیاللهعلیهوآله که همواره در صدد تکذیب او بودند، درباره این نام نیز باید او را تکذیب میکردند، و چون خبری در این مورد در دست نیست میتوان گفت که این نام به دیده یهودیان درست بوده است. وی سرانجام متذکر شده است که اگر نام تارح را نیز به عنوان پدر ابراهیم بپذیریم، باید بگوییم که از دو نام تارح و آزر، یکی نام و دیگری لقب او بوده است
[۲۸] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۳۷.
[۲۹] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۳۸.
همچون یعقوب که اسرائیل لقب داشته است.
[۳۰] میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، ج۳، ص۴۰۱، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
اگرچه برخی از محققان معاصر خواستهاند که واژه «ازوریس «را که نام یکی از خدایان مصر باستان بوده، با ریشه لفظ «الازر» و واژههای «عازر» و «عزیر» ربط دهند و بر این اساس احتمالاً «آزر» را نام بتی بدانند
[۳۱] نجار، عبدالوهاب، قصص الانبیاء، ج۱، ص۷۱، بیروت، دارالرائد العربی.
اما از آنجا که یوسیبیوس مورخ یونانی نام پدر ابراهیم را «اثر» ذکر کرده است، عقاد با توجیهاتی به این نتیجه رسیده که احتمالاً شکلهای «اثور» و «اتور» و «اتیر» از یکسو به صورتهای تیره و تیرح (تبدیل ه به ح مانند ساره به سارح) تبدیل شده
[۳۲] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۱۳۵، بیروت، ۱۹۷۸م.
[۳۳] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۱۳۶، بیروت، ۱۹۷۸م.
و از سوی دیگر همان اشکال به «اثر» و سرانجام به «ازر» بدل شده است (تبدیل «آثر» و «آثور» در اوستایی و پهلوی به «آذر» در زبان فارسی). با اینهمه باید گفت که تا تحقیقی کامل و همه جانبه در اینباره صورت نگیرد و تا به اسنادی معتبر از آن دوران دست نیابیم نظر قطعی ابراز نمیتوان کرد.
۵ – نام مادر ابراهیم
نام مادر ابراهیم « نونا » است که از نوادگان سام میباشد.
[۳۴] عبد الرحمن ابن جوزی، المنتظم، ج۱، ص۲۵۸، بیروت دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
بعضی گفتهاند که نام وی «امیله» است.
[۳۵] البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، درر ابن حزم، بی تا.
۶ – نسب ابراهیم
به هر حال سلسله نسب ابراهیم بر اساس روایت عهد عتیق چنین است: ابراهیم پسر ترح پسر ناحور پسر سروج پسر رعو پسر فالج پسر عابر پسر شالح پسر اَرْفَکْشاد پسر سام پسر نوح که در منابع اسلامی با تغییراتی تکرار شده است. اما باید توجه داشت که در این سلسله نسب شکل و ساختمان نام ارفکشاد (ارفخشاد در منابع اسلامی) به یک نام سامی شباهت ندارد و بیشتر به یک نام ایرانی مانند است.
۷ – تاریخ ولادت
درباره زمان تولد ابراهیم که در ۷۰ سالگی ترح رخ داد، هیچ سندی که تاریخ دقیق یا نسبتاً دقیقی ارائه دهد به دست نیامده است. ولی با توجه به کشفیات باستانشناسی و از طریق بررسی تطبیقی تواریخ، میتوان به حدس و گمان، تاریخ تقریبی آن را تعیین کرد. به هر حال امروزه بیشتر محققان، سده ۲۰قم را به عنوان تاریخ ولادت ابراهیم پذیرفتهاند و برخی از آنها رقم دقیقتر ۱۹۹۶قم را ذکر کردهاند.
[۳۶] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، بیروت، ۱۹۲۸م.
[۳۷] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۰، دمشق، ۱۹۷۲م.
[۳۸] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ،ج۱، ص۲۵۱، دمشق، ۱۹۷۲م.
نیز اگر چنانکه گفتهاند، ابراهیم در حوالی سال ۱۹۰۰قم وارد کنعان شده باشد، با توجه به آنکه وی در ۷۵ سالگی حران را ترک گفت، باید در حوالی سال ۱۹۷۵قم متولد شده باشد. از سوی دیگر براساس تحقیقات البرایت و جلویک، شهرهای سدوم و عموره در حوالی سال ۱۸۹۸قم ویران شد
[۳۹] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۷۳، بیروت، ۱۹۷۸م.
و چون ابراهیم در آن وقت حدود ۱۰۰ سال داشت، پس ولادت او باید میان سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۹۹۰ قم بوده باشد.
۸ – زادگاه
اختلاف درباره محل تولد ابراهیم نیز بسیار است. با آنکه از عهد عتیق بر میآید که ابراهیم در اورِ کلدانیان متولد شده است، ولی برخی آنرا الورکاء (اوروک) و بسیاری از منابع اسلامی شهر کوثی که خرابههای آن امروزه به نام تل ابراهیم مشهور است، دانستهاند
[۴۰] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۵۲.
[۴۱] یاقوت، بلدان، ذیل کوثی، بیروت، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
و ابن بطوطه
[۴۲] ابن بطوطه، محمد، رحله، ج۱، ص ۱۰۱، بیروت، ۱۹۶۴م.
از محلی به نام بُرص میان حله و بغداد (برس یا برس نمرود، در محل بابل کنونی) در عراق یاد کرده که گقتهاند زادگاه ابراهیم بوده است. چنانکه از حرّان هم به عنوان مولد ابراهیم یاد شده که سپس پدرش او را به بابل برد.
[۴۳] ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، ج۱، ص۷۲، بیروت، دارالرائد العربی.
در عهد عتیق نیز آنگاه که از سفر ابراهیم از حرّان به فلسطین سخن رفته، آمده است که او از «مولد» خویش به فرمان خدا بیرون شد. اما بنا به روایتی که طبری
[۴۴] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۴۶.
ذکر کرده، پدر ابراهیم همراه با همسرش انموتا، بونا، توتا (یا نونا، اینونا
[۴۵] نووی، محی الدین، تهذیب السماء و اللغات، ج۱، ص۱۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه.
و به روایتی عوشا
[۴۶] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۲، دمشق، ۱۹۷۲م.
) از حرّان به هرمزدجرد رفت و ابراهیم همانجا متولد شد و سپسس پدرش او را به کوثی برد. طبری همچنین به روایتی که تولد ابراهیم را در شوش دانسته، اشاره کرده است.
[۴۷] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۵۲.
با اینهمه غالب محققان معاصر برآنند که اور، مولد و محل رشد ابراهیم بوده است.
در اور مانند شهرهای دیگر بینالنهرین پرستش اجرام آسمانی رواج داشته و این معنی با توجه به آنجه در قرآن در مورد استدلال ابراهیم بر بطلان پرستش ماه و خورشید و ستارگان آمده، به خوبی قابل درک است. چنانکه گفتهاند اور مرکز پرستش خدای ماه به نام نانّا بوده که سامیان آنرا «سین» مینامیدند،
[۴۸] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۱۶۹، بیروت، ۱۹۷۸م.
موسی بن میمون نیز به صراحت از نشأت ابراهیم در میان صائبان که خورشید را خدای بزرگ میدانستند، سخن رانده است.
[۴۹] ابن میمون قرطبی، موسی، دلاله الحائرین، ج۱، ص ۵۸۴، به کوشش حسین اتامی، آنکارا، ۱۹۷۴م.
۹ – کودکی حضرت ابراهیم
مادر حضرت ابراهیم را از ترس نمرودیان که هر نوزادی را به قتل میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود، می گذارد. نوزاد در یک روز به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود، رشد میکند، وبعد از سپری شدن ۱۵ ماه، مادرش او را شبانه از غار بیرون میآورد.
[۵۰] محمد بن جریر، طبری، تاریخ امم والملوک، ج۱، ص۱۶۴، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات۱۴۰۳ق.
۱۰ – سلاطین معاصر ابراهیم
اما در باب حکومت اور، در روزگار ابراهیم، و و فرمانروای معاصر او باید گفت که سلسله سوم اور در سال ۲۰۰۶قم به روزگار ابی سین منقرض شد و تا اوایل سده ۱۹ قم که نخستین فرمانروای خاندان بابلی به نام سومو – ابوم (۱۸۹۴- ۱۸۸۱قم) بر آنجا فرمانروایی یافت، یعنی در دورهای که به فترت ایسین و لارسا موسوم است، یادی از حاکمان مستقل اور نشده است بنابراین بهنظرمیرسد که سلاطینایسین مانند ایشبی – ارّا که در حدود ۱۹۵۲ قم، و یا اور – نینورتا که از ۱۹۲۳قم فرمانروایی داشتند، بر آنجا نیز حکومت میکردهاند.
البته اینها بر فرض آن است که ابراهیم در سده ۲۰ قم زیسته باشد، و اگر براساس نظریاتی که تاریخ زندگی ابراهیم را در سده ۱۸ قم و حتی سده ۱۵قم گفتهاند، در جستوجوی سلاطین معاصر ابراهیم باشیم، باید او را هم عصر حمورابی ، فرمانروای بزرگ بابل در سده ۱۸قم بدانیم. شاید همین ملاحظات سبب شده است که برخی نام امرافل را که در عهد عتیق به عنوان پادشاه شنعار (بابل) و معاصر ابراهیم از او یاد شده، منطبق با حمورابی مشهور بدانند.
[۵۱] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ج۱، ص۱۰۳، بیروت، ۱۹۲۸م.
اما براساس منابع اسلامی، فرمانروایی معاصر ابراهیم که با او در باب پروردگار مناقشه داشت، نمرود پسر کوش (یا کنعان یا فالخ) و از نوادگان نوح بود.
[۵۲] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۱۹.
[۵۳] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۵۴] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۷.
[۵۵] قرطبی، تفسیر، ج۳، ص۲۸۳.
[۵۶] قرطبی، تفسیر، ج۳، ص۲۸۴.
[۵۷] ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، ج۱، ص۷۳، بیروت، دارالرائد العربی.
[۵۸] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۵۳.
در عهد عتیق از این نمرود بن کوش (ه م) که در نظر اول هم عصری او با ابراهیم دشوار جلوه میکند، به عنوان پادشاهی جبار که ابتدای مملکت او بابل بود، یاد شده است که بنابر روایات اسلامی و روایت هگادای یهود قبل از تولد ابراهیم فرمان داده بود تا همه نوزادان ذکور را به قتل رسانند.
شایسته توجه است که در سال ۱۸۴۵م در عراق، در محلی به نام نمرود (جنوب موصل ) شهر کالح که بنای آن در عهد عتیق به نمرود نسبت داده شده، به وسیله لایارد کشف شد ولی این احتمال هم هست که به گفته ابوریحان بیرونی ،
[۵۹] بیرونی، ابوریحان، آلاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش ادوارد زاخائو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
نمرود (یا نامی شبیه به آن) لقب پادشاهان آن ناحیه بوده باشد، نه نام فرمانروایی خاص، چنانکه او خود به رابطه ابراهیم و نمرود هیچ اشارهای نکرده و پادشاهی را که ابراهیم با او مناقشه کرد و در سال ۲۳ حکومتش از نزد او گریخت، زامیس دانسته، که ابراهیم در سال ۴۳ پادشاهی پدر او به نام نینوسزاده شد.
[۶۰] بیرونی، ابوریحان، آلاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ج۱، ص۸۵، به کوشش ادوارد زاخائو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
با اینهمه اگرچه در میان سلالههای کهن بابل و بینالنهرین به نام نمرود برنخوردهایم، ولی احتمال وجود آن را هنوز نمیتوان به کلی مردود شمرد.
۱۱ – دعوت به یکتاپرستی
به روایت قرآن مجید، ابراهیم با ابطال پرستش اجرام آسمانی که در آن هنگام رایج بود، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد.
[۶۱] انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۹.
این روایت قرآنی بیآنکه در عهد عتیق از آن نشانی باشد، در میان یهود معروف بوده و یوسفوس بدان اشاره کرده، و در کتب یهودی دورههای بعد نیز دیده میشود. بعضی از روایتها حاکی از آن است که این واقعه به هنگام مناقشه ابراهیم با قوم خود روی داد و در واقع اظهار اعتقاد ابراهیم به اجرام آسمانی و سپس رویگردانی وی از آنها برای متوجه ساختن قوم به بیاعتبار بودن این آیین و متوجه ساختن آنها به وحدانیت خداوند بوده است.
[۶۲] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۵، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۶۳] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
چنانکه به گفته مسعودی، ساره همسر ابراهیم و لوط برادرزادهاش پسر هاران، نخستین کسانی بودند که به وی گرویدند،
[۶۴] مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۵۷، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق.
و به گقته فان سترس ابراهیم خود گویا نخستین کسی بود که از این طریق به یکتاپرستی گرایش یافت.
۱۲ – هجرت به حران
همین گرایش که به منازعه او با قوم، پدر، و فرمانروای معاصرش انجامید، به گفته قرآن او را به مهاجرتی واداشت که در تاریخ ادیان سامی دارای اهمیت خاص است. در سفر پیدایش عهد عتیق درباره علل این مهاجرت سخنی نیامده و خروج به سوی حرّان به پدر ابراهیم نسبت داده شده است. که پس از مرگ پسرش هاران، اور کلدانیان را با خانوادهاش ترک گفت. در قرآن از مبدأ و مقصد جغرافیایی این هجرت سخنی نیست، ولی علل مهاجرت او بهروشنی بیان شده است. نخستین گام ابراهیم برای تبلیغ یکتاپرستی، دعوت آزر بود. در سورههایی از قرآن ذکر این دعوت آمده است، و چنانکه خواهیم دید به نظر میآید که ابراهیم دوبار با آزر بر سر دین قوم به مناقشه پرداخت، و پس از دومین بار بود که آزر او را از خود راند و ابراهیم اقدام به مهاجرت کرد.
۱۳ – ابراهیم در آتش
مخالفت اولیه آزر او را بر آن داشت که بتها را بشکند و این کار را به بت بزرگ نسبت دهد و از قوم بخواهد که علت آن را از همان بت بپرسند. اما بت قادر به سخن گفتن نبود و قوم در برابر این حجت فرو ماندند، ولی سرانجام وی را در آتش افکندند. پروردگار آتش بر او سرد گردانید و وی را با لوط از چنگ قوم برهانید.
[۶۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۶ -۷۱.
بنابر روایتهای دیگر، به آتش افکندن ابراهیم پس از شکستن بتها و مجادله وی با فرمانروای عصر بود،
[۶۶] طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
که در طی آن ابراهیم او را با بیان توانایی پروردگار بر زنده کردن و میراندن موجودات و طلوع خورشید از مشرق و غروب آن در مغرب، مغلوب و مبهوت ساخت.
[۶۷] بقره/سوره۲، آیه۲۵۷.
موضوع این مجادله به صورتی شبیه به قرآن در روایات یهودی نیز آمده است بنابر روایتهایی، ابراهیم جوان،
[۶۸] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۷۳.
۷ یا ۴۰ یا ۵۰ روز در آتش ماند و هاران برادر ابراهیم که به گفته عهد عتیق در اور درگذشته بود از جمله کسانی بود که قوم را به سوختن ابراهیم تحریک میکرد.
[۶۹] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۸.
طبری روایتی ذکر کرده است که بنابر آن چون ابراهیم بیگزند از آتش نجات یافت، نمرود به عظمت پروردگار او اقرار کرد و قربانی داد و ابراهیم را آزاد ساخت.
[۷۰] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۶۵.
همو در جای دیگر اشاره کرده است که ابراهیم ۷ سال در زندان نمرود در کوثی ماند تا سرانجام او را در آتش افکندند
[۷۱] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۶۵.
[۷۲] ابن میمون قرطبی، موسی، دلاله الحائرین، ج۱، ص ۵۸۴، به کوشش حسین اتامی، آنکارا، ۱۹۷۴م.
نیز از منابع صابئی روایت کرده است که ابراهیم با مردم کوثی در پرستش خورشید مخالفت کرد و پادشاه او را به زندان افکند و سپس به شام تبعیدش کرد.
۱۴ – طلب آمرزش ابراهیم برای آزر
به هر حال، در سوره مریم از مجادله دیگری میان ابراهیم و آزر سخن رفته است که به هجرت ابراهیم انجامید. ابراهیم آزر را به راه راست خواند ولی آزر او را تهدید کرد و از خود براند. ابراهیم گفت که برای او آمرزش خواهد خواست، و آنگاه از نزد قوم خود بیرن رفت.
[۷۳] مریم/سوره۱۹، آیه۴۲-۴۹.
[۷۴] شعراء/سوره۲۶، آیه۸۶.
مفسران با توجه به مدلول آیه ۱۱۴ سوره توبه که پیامبر و مؤمنان را از آمرزش خواهی برای مشرکان منع کرده، در اینباره که چرا ابراهیم برای پدرش آمرزش خواست بحث کردهاند. اما قرآن بلافاصله پس از آیه مذکور اشاره کرده است که آزر به ابراهیم وعده داده بود که ایمان بیاورد و به همین سبب ابراهیم برای او آمرزش خواست، و چون ایمان نیاورد، ابراهیم از او بیزاری جست؛ و یا به تعبیر دیگر ابراهیم به آزر وعده داده بود که اگر ایمان آورد، برای او از خدا آمرزش خواهد خواست.
[۷۵] توبه/سوره۹، آیه۱۱۵.
۱۵ – علل هجرت به حران
اگرچه رازی
[۷۶] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۰۵.
بنابر روایتی هجرت ابراهیم را که در سوره صافات
[۷۷] صافات/سوره۳۷، آیه۹۸.
به «رفتن به سوی پروردگار» تعبیر شده، هجرتی انفسی و درونی یعنی دوری از بتان و روی آوردن به خدا دانسته است، ولی ظاهر آیات قرآن دلالتی آشکار به علل مهاجرت ابراهیم به حرّان دارد که قراین تاریخی و تأیید روایات مفسران قرآن
[۷۸] یاقوت، بلدان، ذیل حرّای، بیروت، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
آن را اثبات میکند.
سکوت عهد عتیق درباره علل این مهاجرت از اور به حرّان، و اشاره گذرا، اما پراهمیت عهد جدید به این معنی که پروردگار به ابراهیم قبل از هجرت به حران فرمان داد که از موطن خویش بریده، به زمینی که او را نشان خواهند داد، برود، برخی از محققان را برآن داشت تا به جستوجوی عوامل سیاسی و اقتصادی این هجرت برآیند. آشوبی که در آن روزگار در نتیجه هجوم عیلامیها و آموریها پدید آمده و اوضاع زندگی مردم را به خطر افکنده بود،
[۷۹] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۶۷، ج ۱۱، بیروت، ۱۹۷۸م.
موجب کوچهای متوالی در منطقه شد، و در این احوال نواحی حران و فلسطین پناهگاهی امن مینمود.
[۸۰] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۶۴، دمشق، ۱۹۷۲م.
مهاجرت ابراهیم و خاندان او به حران باید در آغاز هزاره دوم قم بوده باشد.
این شهر که سهم مهمی در زندگی ابراهیم داشت و شواهد باستان شناختی این معنی را تأیید میکند، در حدود سال ۱۹۰۰قم، همچون شهر ناحور، بزرگ و پرشکوه بود گفتهاند که این شهر، نام خود را از هاران برادر ابراهیم برگرفته، چنانکه شهر ناحور را نیز منسوب به ناحور برادر دیگر ابراهیم دانستهاند.
۱۶ – هجرتهای دیگر ابراهیم
به روایت عهد عتیق ترح و ابراهیم و لوط و سارا به حران رفتند. اما روایات اسلامی حاکی از آن است که ابراهیم با سارا دختر فرمانروای حرّان که از دین پدران بیزاری میجست در اینجا ازدواج کرد.
[۸۱] ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، ج۱، ص۷۹، بیروت، دارالرائد العربی.
[۸۲] طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۶۶.
ترح در حرّان بود تا در سن ۲۰۵ سالگی درگذشت و ابراهیم به فرمان خداوند از «مولد خویش و از خانه پدر خود» به سوی فلسطین مهاجرت کرد.
به هر حال ابراهیم به فلسطین مهاجرت کرد و گویا در این مسیر به شهر اورفه (که مردم آن بر اساس یک عقیده کهن به وجود ابراهیم در آنجا قائلند)، و از طریق تدمر (پالمیرا) به دمشق هم رفته است
[۸۳] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۶، دمشق، ۱۹۷۲م.
[۸۴] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۷، دمشق، ۱۹۷۲م.
حتی برخی از مورخان کهن مانند یوستینوس و یوسفوس به نقل از نیکلای دمشقی برآنند که ابراهیم در دمشق حکومت یافت ولی مدتی بعد آنرا رها ساخت
[۸۵] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۵، دمشق، ۱۹۷۲م.
این معنی که «اَلِعاذار دمشقی «ناظر و خادم خانه ابراهیم بوده است، شاید بتواند دلیلی باشد بر اقامت ابراهیم در دمشق، خاصه که جاده معمولی حران به کنعان به طول ۶۰۰ میل، مسیر کاروانهایی بوده است که از طریق تدمر به دمشق و از آنجا به سوی جنوب غربی میرفته و بخشی از جاده بزرگ تجاری فرات تا سواحل مدیترانه را تشکیل میداده است. به عقیده راوکس فلسطین در آن روزگار از لحاظ سیاسی منطقهای نابسامان و درگیر آشوبهای قبیلهای بود و مصریان چندان در پی استیلای سیاسی بر منطقه نبودند، ولی برخی برآنند که در آن ایام، مصر نفوذ خود را در شهرهای ساحلی مدیترانه و سوریه گسترش داده بود و فراعنه با اشغال فلسطین، آن سرزمین را به حلقه ارتباطی خود با همه مناطقی که با آنها روابط تجاری داشتند بدل کرده بودند.
[۸۶] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۶۵، دمشق، ۱۹۷۲م.
در چنین احوالی ابراهیم وارد فلسطین شد و تا شکیم ( بلاطه امروز، نزدیک نابلس ) تنها شهر مرکزی فلسطین در آن روزگار و ناحیه موره پیش رفت و در آنجا مذبحی بنا کرد. آنگاه به شرق بیتئیل (بیتین کنونی در اردن ) کوچ کرد و در میان آنجا و عای نیز مذبحی ساخت. اما در آنجا نیز ماندگار نشد و بیآنکه بدانیم چند سال از عمر خویش را در آنجا سپری کرد، راه خود را به سوی جنوب ادامه داد و چون گرفتار قحطی و خشکسالی شد به سوی مصر رهسپار شد، که در آن وقت پناهگاه معتبری برای تاجران فنیقی، جنگجویان حتی و چادرنشینان کنعانی (عبری غلط است) به شمار میرفت.
[۸۷] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۶۵، دمشق، ۱۹۷۲م.
با توجه به اختلافهایی که درباره سنوات مهاجرتهای ابراهیم هست، تعیین فرمانروای مصر در آن روزگار دشوار است. برخی ورود ابراهیم به مصر را مقارن حکومت نخستین فرعون سلسله فراعنه راولینسن، یعنی دوره حکومت آمنمحت اول دانستهاند، که با توجه به تاریخی که برای حکومت او تعیین شده (۱۹۹۱-۱۹۶۲قم)، درست به نظر نمیرسد. بر همین پایه میتوان حدس زد که در آن وقت آمنمحت دوم (۱۹۲۹- ۱۸۹۵قم) فرمانروای مصر بوده است ( که به روایتی آن عصر را مقارن سلطنت هکسوسها دانسته است)،
[۸۸] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ج۱، ص۸۱۵، بیروت، ۱۹۲۸م.
زیرا با توجه به روایات زمان ولادت ابراهیم در اوایل سده ۲۰قم و سن او به هنگام ترک حران و احتساب سنواتی که در فلسطین بوده، وی میبایست در حدود سال ۱۹۲۰قم یا کمی دیرتر به مصر رفته باشد. ابراهیم در مصر، سارا را که به روایت عهد عتیق خواهر او از زن دیگر ترح بود، به همین عنوان، نه همسر خود معرفی کرد (در روایات اسلامی، سارا برادرزاده ابراهیم، یا دختر عموی او، و یا دختر عموزاده او معرفی شده است
[۸۹] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، ج۱، ص۳۱، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۹۰] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۲۵.
) و چون فرعون از حقیقت امر آگاه شد، ابراهیم را نکوهید، با اینهمه وی را مالهای گران بخشید و روانهاش ساخت. بر اساس روایتهایی که بیشتر افسانه بهنظر میرسند، ابراهیم در مصر به عنوان یک رهبر روحانی با بزرگان مذهبی آن دیار به مذاکره میپرداخت.
[۹۱] سوسه، احمد، العرب و الیهود فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۴، دمشق، ۱۹۷۲م.
فان سترس بر آن است که ابراهیم چون در بابل نجوم و ریاضیات فرا گرفته بود، در مصر به آموزش پرداخت؛ در حالی که یوسفوس از ارتپانوس روایت کرده که ابراهیم ۲۰ سال در مصر زیست و در آنجا نجوم آموخت.
[۹۲] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۵۰، بیروت، ۱۹۷۸م.
[۹۳] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۵۱، بیروت، ۱۹۷۸م.
۱۷ – اقامت در فلسطین
چنین بود که ابراهیم با سارا و لوط و همه اموالی که بهدست آورده بود، از مصر، از طریق صحرای نقب و شبه جزیره سینا که در پرتو کشفیات نلسون گلوک و سپس بنوروتنبرگ معلوم شدکهمسیرکاروانها بودهاست، بهسویفلسطین بازگشت و در میان بیتئیل و عای که قبل از آن در آنجا مذبحی ساخته بود، مقام گرفت.
۱۸ – جدایی ابراهیم و لوط
به روایت عهد عتیق، در اینجا میان شبانان مواشی ابراهیم و لوط نزاع شد و کار به جدایی کشید. لوط به اردن رفت و در سدوم سکنی گرفت، و ابراهیم به حبرون (خلیل امروز) کوچ کرد و در بلوطستان ممرا (از محلات حبرون) مقیم شد و در آنجا نیز قربانگاه ساخت. برخی از روایتهای اسلامی در اینجا تا اندازهای با عهد عتیق همخوانی دارند، و افزون بر این گفتهاند که ابراهیم در راه بازگشت از مصر، در زمین سَبَع میان ایله (احتمالاً عقبه کنونی) و فلسطین چاهی کند و معبدی بنیاد ساخت و چون مردم آنجا با او بدرفتاری کردند، آنجا را رها ساخت و در محلی میان رمله و ایله سکنی گرفت.
[۹۴] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۲۶.
[۹۵] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۴۷.
۱۹ – روایت ابن قتیبه
روایت ابن قتیبه در اینباره به کلی با روایتهای رایج تفاوت دارد. وی بیآنکه به رفتن ابراهیم به مصر اشاره کند، گوید که وی در اردن به شهری که صادووف نامی بر آنجا فرمان میراند، رفت و پس از وی زمام امور را دردست گرفت ومالاندوخت ونیمیاز موال خود رابهلوط داد و درهمینجاپروردگاراو را۲۰ صحیفه یا لوح فروفرستاد.
[۹۶] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، ج۱، ص۳۲، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۹۷] ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، ج۱، ص۳۳، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۹م.
آنگاه که ابراهیم در حبرون ساکن بود، به روایت عهد عتیق، پادشاهان هلالخصیب بهنامهای کدرلاعمرشاهعیلام، امرافل شاهشنعار (بابل)، اریوک، شاه اِلاّسار و تدعال، شاه گوئیم در پس نزاعهای کهن، بر پادشاهان سدوم، عموره و اَدْمَه تاختند و آنها را درهم شکستند و به همراه غنایم، اسیرانی از جمله لوط را با خود بردند؛ ابراهیم چون از واقعه آگاه شد، با ۳۱۸ تن از غلامان خود در عقب ایشان تاخت و مهاجمان را درهم شکست و آنها را تا حدود دمشق تعقیب کرد و لوط را نجات داد. آنگاه ملکی صَدَق شاه سالیم (سالیم کنونی در شرق نابلس ، یا بیتالمقدس ) که «کاهن خدای تعالی بود» او را تبرک کرد.
در اصالت این روایت نه تنها از آن باب که هیچیک از اسناد تاریخی آن را تأیید نمیکند، سخنها هست، بلکه تناقضاتی در خود آن نیز دیده میشود. به سبب همین تناقضها برخی از پژوهشگران مانند فان سترس بر این نظر رفتهاند که این روایت بعدها و به احتمال در دوره هلنیها به سفر پیدایش افزوده شده است. از این گذشته، با آنکه از این پادشاهان به عنوان فرمانروایان عیلام و بابل یعنی بزرگترین دولتهای جهان کهن یاد شده، شگفت است که چگونه ابراهیم از چنان جنگی آگاه نشد تا آنگاه که یک تن نجات یافته او را خبر داد، و چون با خبر شد فقط با ۳۱۸ تن توانست فرمانروایان عیلام و بابل را درهم شکند. اینکه برخی امرافل را همان حمورابی مشهور دانستهاند،
[۹۸] هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ج۱، ص۱۰۳، بیروت، ۱۹۲۸م.
[۹۹] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۶۵، بیروت، ۱۹۷۸م.
[۱۰۰] عقاد، عباس محمود، «ابوالانبیاء»، المجموعه الکامله، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۹۷۸م.
با قدرت و شوکتی که حمورابی داشته به دشواری قبول این روایت میافزاید.
۲۰ – ولادت اسماعیل
در این وقت ابراهیم از بیفرزندی خود نزد پروردگار نالید تا خدا او را وعده فرزند داد. آنگاه سارا کنیز خود هاجر مصری را به ابراهیم که ۱۰ سال از اقامتش در کنعان میگذشت، به زنی داد. چون هاجر را آثار حمل ظاهر شد، سارا با او رفتاری سخت در پیش گرفت و هاجر گریخت. ولی در بیابان ، فرشته خداوند بر او ظاهر شد و بشارت داد که فرزندی میزاید و نام او را اسماعیل مینهد. ابراهیم ۸۶ ساله بود که اسماعیل ولادت یافت. در قرآن نیز به این واقعه که ابراهیم در سالخوردگی خود اسماعیل را یافت
[۱۰۱] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۹.
اشاره شده است، ولی روایات دیگر سن ابراهیم را در این هنگام ۶۴ و ۱۱۷ سال گفتهاند.
[۱۰۲] رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۳۸.
۲۱ – میثاق ابراهیم با خدا
در روایات عهد عتیق از تولد اسماعیل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 