پاورپوینت کامل هویت ؛ حقوق بشر و قرآن از امت یگانه تا امتهای بسیار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هویت ؛ حقوق بشر و قرآن از امت یگانه تا امتهای بسیار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هویت ؛ حقوق بشر و قرآن از امت یگانه تا امتهای بسیار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هویت ؛ حقوق بشر و قرآن از امت یگانه تا امتهای بسیار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۷

ادیم زمین سفره عام اوست

برین خوان یغما چه دشمن چه دوست

هرکه بدین سرا درآید, نانش دهید و از ایمانش مپرسید, چه,

آن که بر سفره حق تعالی به جان ارزد, بر سفره بوالحسن به نان ارزد.

ابوالحسن خرقانی

به نظر می رسد, عنوان, تا اندازه ای گویا و روشن باشد. با دیدن عنوان خواننده عزیز
نیک درخواهد یافت که در صدد شرح و بیان چه مقوله ای هستیم.

در اعلامیه جهانی حقوق بشر, هویتهای گوناگون پذیرفته شده است. اما به نظر شماری از
پیروان پاره ای از ادیان, از آن جمله گروهی از عالمان اسلامی, پذیرش آن دشوار است,
به دلیل برابر نبودن و سازگاری نداشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر, با اسلام (قرآن و
روایات)۱.

دیدگاه های ناسازگار با اعلامیه جهانی حقوق بشر را به چند دسته می توان دسته بندی
کرد:

۱. ناسازگاری مبنایی بین اعلامیه جهانی و اسلام.

۱ـ۱ـ محور در اعلامیه جهانی اسلام است, و لی در اسلام خداست.۲

۲ـ۱ـ مفهوم حقوق بشر امروز در غرب جنبه فردی به خود گرفته است در حالی که در نگاه
اسلام, انسان موجود اجتماعی و به جامعه خویش وابسته است.۳

۲. تفاوت ماهوی در منشأ قانون اسلام و اعلامیه جهانی. سبب و انگیزه ناسازگاری شماری
از عالمان مسلمان با اعلامیه حقوق بشر, از آن روست که در شریعت اسلام, قانونگذار
صاحب شریعت است, ولی در اعلامیه حقوق بشر, قانونگذاری به مردم و یا به غیر صاحبان
شریعت وانهاده شده است. یعنی تفاوت در شرعی بودن یکی و قراردادی بودن دیگری است.۴

۳. شماری با اعلامیه جهانی, از نظر مبنی, ناسازگاری ندارند, بلکه ناسازگاری آنان با
بندهایی از اعلامیه است, مانند نابرابری زنان با مردان,۵ یا با تعبیرهایی مانند حق
که جنبه طبیعی دارد یا غیرطبیعی و حقوقی.۶

تمام تلاش ما در این نوشتار بر این مدار می چرخد که یکی از بندهای اساسی این
اعلامیه (هویتهای گوناگون) را بررسی کنیم و ساز واری و ناسازواری آن را با قرآن که
مبنای دینی ماست به بحث بگذاریم. گرچه برای ثابت کردن سخن خود دلیلی عقلی نیز
داریم, که اگر مجال دست داد, بدان خواهیم پرداخت. ولی در این مقال, تمامی تلاش ما,
بررسی آن دسته از آیاتی است که هویتهای گوناگون را به رسمیت شناخته است.

بنابراین, محور و اساس گفت وگوی ما در این نوشتار پذیرش و یا انکار هویتهای گوناگون
از سوی قرآن کریم است, با علم به این که:

(قرآن در شکل یک کتاب علمی یا فلسفی بشری مسائل را طرح نمی کند, به شکل دیگری طرح
می کند.)۷

ولی آیا از آیات قرآن می توان تفسیرهایی داشت که از آنها, پذیرش هویتهای گوناگون به
دست آید؟ پیش از ورود به بحث لازم است به بیان اصطلاحات کلیدی بپردازیم:

مفاهیم کلیدی:

امت, اصطلاح دینی و اسلامی است. یعنی این لغت بیش تر ساخته و پرداخته فرهنگ اسلامی
است. البته این بدان معنی نخواهد بود هر کجا که امت به کار برده می شود, پس مفهوم
اسلام را نیز به همراه خواهد داشت. علاّمه طباطبایی در بیان معنای امت می نویسد:

(امت, یعنی گروه انسانها, و گاهی به مناسبتی بر یک نفر اطلاق می شود. در آیه ۱۲۰ از
سوره نحل می فرماید: کان ابراهیم امه قانتا.

و گاهی بر زمان نسبتا طولانی اطلاق می شود. در آیه ۴۵ از سوره یوسف می فرماید:

و اذکر بعد امه.

یعنی:

بعد از سالها به یادش آمد.

و در آیه ۸ از سوره هود می فرماید:

ولئن اخرنا عنهم العذاب الی امه معدود لیقولن ما یحسبه .

یعنی:

اگر عذاب را از ایشان چند سال به تأخیر اندازیم, خواهند گفت: چه مانع آن شده؟

و گاهی بر ملت و آیین نیز اطلاق می شود, چنانکه بعضی, در معنای آیه ۹۲ از سوره
انبیا:

انّ هذه امتکم امه واحده وانا ربّکم فاعبدون.

و آیه ۵۳ از سوره مؤمنون:

ان هذه امتکم امه واحده و انا ربّکم فاتقون.

گفته اند.

اصل این کلمه, از (ام) به فتح همزه به معنای قصد است و لذا به هر گروهی از مردمان
گفته نمی شود, بلکه به جمعیتی گفته می شود که دارای مقصد واحدی بوده و به واسطه آن
با یکدیگر مربوط و متحد شده باشند. و به همین مناسبت, بر یک فرد انسان و سایر معانی
اطلاق می شود.)۸

مراد از امت در این نوشتار, مردمانی است که یک هدف دارند و به سوی یک هدف می پویند
و به جهت همین یگانگی در هدف است که به یکدیگر پیوند خورده اند. دیگر گونه های این
تبیین, به امت مفهوم سیاسی می بخشد. شاید همان برداشت و معنایی که بتوان از هویت
داشت.

هویت:

هویت, برای نخستین بار در آثار محمدعلی فروغی دیده می شود. او هویت را در برابر
واژه identity قرار داده است. ورود هویت در فلسفه, بیش تر از سوی کسانی است که با
اندیشه های هگل, کم و بیش, سروکار داشته و دارند. در غرب, کسی که شاید بتوان گفت
تئوری پرداز هویت بوده (مید) است. و او یک دانشمند جامعه شناس است. می توان مدعی شد
که هم میدوهم هگل به مقوله هویت پرداخته اند. در هویت دست کم دو جابه جایی صورت
گرفته است: یک جابه جایی از غرب به شرق, و یک جابه جایی از یک علمی به یک علم دیگر
. به نظر می رسد که هویت در کشور ما از جامعه شناسی وارد فلسفه شده است. باید کشف
شود که راز درهم آمیختگی جامعه شناسی با فلسفه در چیست؟ به همان مجوز باید باشد که
هویت از جامعه شناسی به مجموعه اصطلاحات فلسفی افزوده شده است.

شاید بتوان مدعی شد که هویت در اصطلاح رایج در جامعه شناسی و روان شناسی, همان
ماهیت در فلسفه باشد. و ماهیت در فلسفه دو کاربرد دارد که گاه دو کاربرد با یکدیگر
اشتباه می شود.

۱. ماهیت به معنای خاص وجود ذهنی. بدین معنی که آفریده ها و پدیده های خارجی از آن
جهت که در جهان بیرون از ذهن من عینیت و تحقق دارند, خود آنها نمی توانند به ذهن
راه بیابند, بلکه ماهیت آنهاست که به ذهن من راه می یابد.

۲.ماهیت به معنای ذات. این ماهیت به معنای همان ماهیت در اصطلاح منطق است. ماهیت
شیء, یعنی ذات شیء. آن چه که یک شیء قوام و هستی اش به آن است. و آن را از دیگر
پدیده ها جدا می کند.

هویت در بحث ما, ناظر به معنای دوم آن است.۹ در هویت دو رکن اساسی باید باشد: یکی
این همانی; این که الف الف است و من من هستم و شما شما هستید.

محمدعلی فروغی در کتاب سیر حکمت در اروپا, در برابر کلمه identite فرانسوی و کلمه
identity انگلیسی کلمه این همانی را قرار داده است که معادل هویت رایج شده است و
هویت, یعنی این همانی. یکی هم این غیرهمانی یعنی الف ب نیست و ب هم الف نیست. من
شما نیستم و شما هم من نیستید. در همان مفهوم این همانی, غیر آن بودن نیز نهاده شده
است. طوری نیست که بگوییم هویت دارای دو جزء خواهد بود. بلکه هویت یک جزء دارد آن
هم این همانی است که این همانی می فهماند که این غیر از آن و آن غیر از این است.

هویت در لغت نامه ها, به معنای شناسایی است. هویت آن چیزی است که به سبب آن, یا به
وسیله آن, می توان فرد را شناخت و او را از دیگران تمیز داد. برگ هویت, همان چیزی
است که بر اساس آن صاحب برگ را می توان شناخت. در گوهر هویت, گونه ای شناخت پنهان
است. آن شناختی که فرد از خود دارد و نیز آن شناختی که دیگران از او دارند. آن چه
که من نسبت به خودم فکر می کنم که هستم و آن چه که دیگران نسبت بدان فکر می کنند که
من هستم. اگر بین این دو نوع از شناخت, یک گونه پیوند و همپوشی وجود داشته باشد,
هویت شکل خواهد گرفت.

هویت, همان پاسخی است که هر کس یا هر مکتب بتواند به پرسش اساسی (من کیستم) بدهد.
باید توجه داشت که پاسخ به (ما کیستیم؟) نیز ناشی از پاسخ به من کیستم خواهد بود.
گاه (من) در شکل و قالب (ما) معنی پیدا می کند و (ما) نیز به گونه ای است که در
شمایل (من) ظهور و بروز خواهد یافت که از آن به هویت فردی یا هویت اجتماعی تعبیر می
شود.

ممکن است در پاسخ به من کیستم؟ سرزمین و جایگاه جغرافیایی, از باب عنصر اصلی در نظر
گرفته شود. دَر مَثَل در پاسخ بگویند: شما ایرانی, یا هندی و یا افغانی هستی. ممکن
است که دین عنصر اصلی هویت انگاشته شود و بگویند شما مسلمان, یا یهودی یا مسیحی و…
هستید. لازم نیست که دین یک امر ماورایی باشد, بلکه مکتبهای بشری نیز چه بسا
جایگزین ادیان الهی شوند. ممکن است زبان و گویش به عنوان عنصر اصلی هویت مورد نظر
قرار بگیرد. و در پاسخ بگویند: شما فارس, یا کرد, یا ترک, یا عرب و یا… هستید.
زبان, علاوه بر نوع گویش, یک امر نژادی را در پی دارد. درس آموخته های دانشگاه ها
که فارسی را یاد گرفته اند فارس زبان نخواهند گفت. پس, بیش از گویش, عنصر نژاد در
زبان اهمیت دارد. همچنین است اسطوره و میراث فرهنگی و حکومت در امر هویت.

هویت در معنای اجتماعی آن می تواند آن ساختار و یا شکل و قالبی باشد که فرد و یا
افراد یک جامعه را در آن قالب نگه می دارد, تا از هم نپاشد. همان نخ و یا بندی (به
عنوان هدف و یا مقصد) که عناصر سازنده شخصیت فرد و یا جامعه را به یکدیگر پیوند می
زند. در این که هویت,. امری نیست که در یک آن اتفاق بیفتد. تردیدی نیست, هویت یک
امر دیر هنگام و یک فرایند است. باید بستر سازی شود و شکل بگیرد و ساخته شود.
هویتها ساخته شده نیستند که بتوان جابه جا کرد و یا صادر کرد, بلکه هویتها در گذر
زمان و لحظه ها ساخته می شوند.

هویت به هر معنایی که باشد در این که شرقی, غیرغربی است و ایرانی غیرافغانی است و
عرب غیر فارس است و مسلمان غیر از مسیحی است و… کسی تردید به خود راه نمی دهد. هویت
همان چیزی است که افراد یا مردم را به اقتضای آن می توان شناخت.

حق:

حق, بویژه در کشورهای شرقی و کشورهای اسلامی, با دین گره خورده است. حقوقی که در
اعلامیه جهانی برای بشر بیان گردیده از آن جهت که جهانی است, می تواند با دین اسلام
همسویی هایی داشته باشد.

در کشورهای اسلامی, حق, یک امر دینی و شرعی انگاشته می شود. حق و حقوق از آن جهت که
دینی است, از جمله امور مقدس و متعالی است. حق پدر و مادر, حق فرزند, حق همسر, حق
همسایه و… بیش تر حق با نعمت معنی می شود. ملکیت یک حق است; یعنی نعمتی است که
خداوند به فرد داده است.

اگر بخواهیم از اصطلاحات فلسفی علامه طباطبایی وام بگیریم, باید مدعی شویم که حق از
امور بعد الاجتماع است.۱۰

وی, در نخستین تقسیم, اعتباریات را دو قسم می داند:

۱. اعتباریات پیش از اجتماع, همچون وجوب, خوبی و بدی, انتخاب سبک تر و سنگین تر,
اصل استخدام, اصل متابعت علم, اصل اختصاص, اصل فایده, اصل غایت در عمل

۲. اعتباریات پس از اجتماع, همچون اصل ملکیت, اصل سخن, اصل ریاست و مرئوسیت, اصل
جزا و مزد, و اصل تساوی طرفین.

علامه طباطبایی ریشه ملکیت را اصل اختصاص (از اعتباریات پیش از اجتماع) می داند که
بعد به صورت ملک کامل گردید. و اختصاصات می تواند در مورد تصرفاتی باشد که جنبه
مالیت پیدا می کند, مانند این که در مَثَل می توانیم با اجاره یک اتاق از یک هتل از
امتیازات آن برخوردار شویم و نیز اختصاصات می تواند در مواردی باشد که جنبه مالیت
ندارد, همچون زوجیت و دوستی و همسایگی و پدری و فرزندی و خویشاوندی سببی و نسبی. در
عین حال همه این اختصاصات را علامه طباطبایی حقوق می نامد.۱۱

عدالت:

عدالت از جمله اصطلاحاتی است که در ضمن حقوق, معنی و مفهوم پیدا خواهد کرد. حتی به
حقیقت پیوستن عدالت که هدف اصلی بعثت انبیا در بعد اجتماعی است, پس از تبیین مفهومی
حقوق ممکن خواهد بود وگرنه تصور درستی از عدالت نخواهیم داشت. عدالت یک امر عینی و
واقعی نیست. یعنی عدالت مثل آب و سنگ و خاک نیست, بلکه عدالت یک مفهوم است و مفاهیم
تحقق خارجی ندارند, ظرف تحقق آنها در ذهن است, ولی منشأ انتزاع دارد. عدالت مفهومی
است که ما می توانیم از دنیای پیرامونی خود دربیابیم. از پیوندها و پیوستگیهایی که
بین افراد تحقق می یابد, می توان (داد) و یا (ستم) را فهم کرد.

عدالت از آن جهت که در قلمرو مفاهیم می گنجد, ادراک آن بلکه دستیابی بدان, بر پیش
فرضهایی است که باید در ذهن ادراک کننده, پیش تر بوده باشد. فرد بدون درنگ بر آن
پیش فرضها, نمی تواند تصور درستی از عدالت داشته باشد.

در عدالت, ضمن توجه به پیش فرضها به مسأله دیگری هم باید توجه داشت و آن بستری است
که عدالت در آن بستر, معنی و مفهوم پیدا می کند. به دیگر سخن, همان گونه که در
معنای عدالت پیش فرضها به طور کامل دخیل است, مکان و زمان هم در مفهوم آن, به طور
کامل نقش دارد. عدالت از جمله اصطلاحاتی است که باید منطقه ای و محله ای معنی شود.
بحث برابر بودن حقوق زن و مرد در چارچوب مکان و زمان, معنی و مفهوم پیدا می کند.
عدالت در شهر تهران چیزی و در شهر نیویورک چیز دیگری خواهد بود. گرچه همه از عدالت
یک معنی و مفهومِ وَهم آلودِ مشترکی دارند که آن معنی و مفهوم شاید, در مَثَل نبود
ستم باشد. ولی این مفهوم مشترک و کلی اگر بخواهد شفاف و روشن بشود باید در نمونه
هایی بیان گردد که پیش تر در بیرون به حقیقت پیوسته است و یا همچون آرمانی فراروی
بشریت است. در این صورت, فرقها چشمگیر خواهد بود.

مراد درآمیختگی بین مفهوم و مصداق نیست. بی گمان جامعه هایی که نسبت به نمونه ها و
مصداقها اختلاف نظر دارند, درآمیختگی مفهوم با مصداق پیش می آید. اما گاهی دامنه
بحث عمق می یابد و به تکثر در مفهوم منجر می شود. دقت شود مفهومی که من از گرما یا
سرما دارم, آیا به راستی همان مفهوم را, اسکیموها از سرما و مردم صحرانشین از گرما
دارند؟ آیا فهمی که یک مسلمان از خدا دارد, همانند فهمی است که یک مسیحی یا بودایی
از خداوند دارد؟ بنابراین ما حتی در مفاهیم هم, چندان نمی توانیم به هم نزدیک
بشویم. این همان درگیری است که از دیرباز بین دو همزبان و دو غیر همزبان بوده است.
دعوای فیلسوف و فقیه, نزاع مصداقی نیست, بلکه اختلاف در فهمی است که هریک دارند و
دامنه این اختلاف به مصداق هم کشیده می شود.

منطقه ای و محله ای بودن پاره ای مفاهیم, ناسازگاری با جهان شمول بودن آن ندارد. در
حوزه اخلاق, تمامی مقوله های اخلاقی, از جانب تمامی انسانها از باب ارزش پذیرفته
شده است. کسی نیست که بگوید دروغ خوب است و راستی بد است. عدالت بد است و ستم امر
پسندیده ای است. تمامی کسانی که ستم روا می دارند; یا مدعی اند که ستم نمی کنند و
یا فایده دیگری در آن می بینند که بدان جهت ستم را روا می دارند و یا آن را عین
عدالت می دانند. کسی نیست که عدالت را نکوهش کند. گرچه اختلاف در آن هست. این
اختلاف با جهانی بودن عدالت و یا حقوق بشر و یا اسلام و یا هر چیز دیگر, ناسازگاری
ندارد. اسلام, هم در آفریقا و هم در آسیا و هم در اروپا و هم در آمریکا پذیرفته شده
است و باور مردم آن سرزمینها به اسلام به گونه ای است که تمامی پیروان اسلام را در
درون یک خانواده گسترده دینی قرار می دهد. از بیرون که بنگریم یک خانواده اند, ولی
به درون که برویم, چنان فرقها و ناسانیها شدید است که گاه شاید وجه اشتراک هم به
سختی پیدا شود.

علامه طباطبایی, دگرگونی در قلمرو اعتباریات را در چند بخش خلاصه می کند:

۱. منطقه های گوناگون زمین, از جهت خواص و آثار طبیعی, تأثیرات مختلف و عمیقی در
طبایع بشر می گذارد.

۲. همچنین محیط عمل نیز, در اختلاف افکار و ادراکات اعتباری دخیل می باشد.

۳. کثرت ورود یک فکر به مغز انسان, خواهی نخواهی, یک فکر را برای او منطقی و صحیح و
خوب به نظر خواهد آورد. و توارث افکار, تلقین, اعتیاد, تربیت, در تثبیت و تغییر
افکار اجتماعی و ادراکات اعتباری, نقش مهمی را بازی می کند.

۴. با قریحه تکامل, پیوسته بر معلومات ما افزوده می شود. و هرچه علوم توسعه بیابد
از مزایای طبیعت به واسطه تطبیق عمل, استفاده بیش تر و کامل تری خواهد داشت. از این
روی, مفهوم باید و نباید خوب و بد و نظائر آنها پیوسته هم آغوش تغییر می باشد.۱۲

ویژگیهای مشترک اعلامیه جهانی حقوق بشر و منابع اسلامی

اعلامیه جهانی حقوق بشر, گرچه حاصل تلاشهای انسانی و دستاورد تجربه های بشری و از
تجربه های بسیار خوب اوست; ولی این دستاورد اندیشه بشری, دارای ویژگیهایی است که
بدان در صحنه جهانی, جایگاه و نقش خاصی بخشیده و مورد توجه بسیاری از متفکران و
اندیشه وران جهان قرار گرفته است.

۱. فراگیری: از ویژگیهای این دستاورد, فراگیر بودن آن است و دامنه آن از قلب اروپا
تا شاخ افریقا را دربر خواهد گرفت. اعلامیه جهانی حقوق بشر, جهان شمول است. جهان
شمول بودن آن به گونه ای نیست که بخواهند بر متن بیانیه بار کنند. بلکه در محتوای
آن از اصطلاحهایی بهره جسته اند که به مکان یا زمانی, ویژه نمی شود. و جهانی بودن
آن ناشی از ساختار و درونمایه آن است که جهانی و فراگیر طراحی شده است.

دین نیز, ویژگی فراگیر بودن را دارد. تمامی ادیان الهی و از آن جمله اسلام, برای
قوم و ملیت خاصی نیامده است. همه انسانها در دایره مخاطبان اسلام قرار می گیرند.
گرچه پیامبر اسلام عرب بود و اسلام از جزیره العرب آغاز گردید, ولی در آن نماند,
بلکه گسترش یافت, چون پیامش فراگیر است; نه در قید زمان خواهد ماند و نه در چنبره
مکان و نه محدود به زبان و قوم خاص. در کنار رسول الله, هم خدیجه, زن سرمایه دار
عرب است و هم بلال و سمیه و عمار و یاسر, بردگان سیاه پوست; و هم سلمان فارسی
ایرانی و هم دیگرانی از دیگر قبیله ها و طایفه های عرب و غیر عرب. خطابهای قرآن,
ویژه طبقه یا قومی نیست, بلکه گسترده است و همه انسانها را در بر می گیرد. ناس در
قرآن به معنای همه مردم است.۱۳

شاید فراگیری اعلامیه جهانی حقوق بشر, سنگ بنای استواری, برای همسو نمودن آن با
اسلام باشد. اموری که فراگیرند و دامنه فراگیری آنها از مرز و قوم و قبیله گذشته و
در دایره ملت و کشوری نمانده, بلکه قاره ها را نیز درمی نوردد و ابعاد جهانی می
یابد, می توانند ریشه در آبشخور حقیقت داشته باشند, می توانند با پیامهای دینی و
اسلامی همسویی و همنوایی بیابند.

در بخشی از مقدمه اعلامیه جهانی, آرمانی مشترک برای تمام مردم و همه ملتها در نظر
گرفته شده است; چه آنانی که مواد اعلامیه را پذیرفته و عضو جامعه جهانی اند و چه
آنانی که هنوز اعلامیه را نپذیرفته و به عضویت جامعه جهانی در نیامده اند. حتی
کسانی که بیانیه را نپذیرفته اند, بازهم برخوردار از همان حق و شأن خواهند بود.

(این اعلامیه جهانی, حقوق بشر را آرمان مشترک تمام مردمان و ملتها اعلام می کند,
تاهمه افراد و تمام نهادهای جامعه این اعلامیه را همواره در نظر داشته باشند و
بکوشند که به یاری آموزش و پرورش, رعایت این حقوق و آزادیها را گسترش دهند و با
تدبیر فزاینده ملی و بین المللی, شناسایی و اجرای جهانی و مؤثر آنها را, چه در میان
خود مردمان کشورهای عضو و چه در میان مردم سرزمینهایی که در قلمرو آنها هستند,
تأمین کنند.)۱۴

۲. تفسیرپذیری: متن اعلامیه جهانی حقوق بشر آن گونه نیست که در همه جهان یک قراءت و
یا یک روایت از آن ارائه شده باشد.۱۵ شاید بتوان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر, همچون
آبی است که در هر صبویی خواهد گنجید. این صبوست که می تواند کوچک یا بزرگ باشد, کم
تر و یا بیش تر بهره بگیرد.

دین نیز این گونه است. شاید یکی از علتها و انگیزه های ماندگاری دین نیز همین باشد
که به اقتضای زمان و مکان می توان تفسیرهای کارآمد و گره گشا ارائه کرد. نفس
گستردگی دین هم به لحاظ زمان و مکان عرضی و هم طولی, زمینه ساز تفسیرهای بسیاری نیز
خواهد بود و شایستگی و درخوری تفسیرهای گوناگون را دارد.

۳.ارزش متعالی حق: عنوان دیگری که می تواند فصل مشترک بین اعلامیه جهانی حقوق بشر و
اسلام باشد, حق انسانی است که در اعلامیه محور قرار گرفته است. در اعلامیه جهانی
حقوق بشر آمده است: حقی که انسانها دارند از آن جهت که انسانند. گرچه حق در عنوان و
متن اعلامیه آمده است, ولی همچنان که خود نیک توجه دارید, حق از جمله واژگان
جغرافیای اصطلاحات دینی است.۱۶ چون حق انسان در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است,
می تواند از این چشم انداز, در کشورهای اسلامی همانند یک امر مقدس و متعالی, مورد
گفت وگو و توجه متفکران قرار بگیرد.

استاد شهید مرتضی مطهری, نوع آگاهی های اسلامی و اهرمهایی را که اسلام برای دعوتهای
خود روی آنها فشار می آورد, در سه دسته و یا درجه برمی شمارد:

(آگاهی های اسلامی در درجه اول از نوع تذکر به مبدأ و معاد است. در درجه دوم در
تعلیمات اسلامی آگاهی های انسانی دیده می شود. در درجه سوم آگاهی به حقوق و
مسئولیتهای اجتماعی است.)۱۷

با توجه به نگرش استاد مطهری, مجموعه آگاهی های اسلامی به صورت یک مثلث بر بشریت
ارائه شده است که یک ضلع از این آگاهی ها, آگاهی به حقوق اجتماعی است:

(در قرآن۱۸, به مواردی برمی خوریم که با تکیه بر حقوق از دست رفته دیگران و یا حقوق
از دست رفته خود می خواهد حرکت بیافریند.)۱۹

۴.مردم: محور دیگری که می تواند مدار مشترک گفت وگوی بین اسلام و اعلامیه جهانی
حقوق بشر باشد و زمینه ساز پیوند بین آن دو نیز خواهد بود, مردم است.

در کشورهای اسلامی, گرچه حق یک امر الهی و دینی است; اما متعلق آن, مردم هستند.
یعنی در عرصه حق, این مردم اند که بدان واقعیت می بخشند. ممکن است حیات بدون انسان
فرض شود, ولی حق و حقوق بدون انسان بی معنی است. با انسان و پیوندها و بستگیها
انسانی است که حق معنی خواهد یافت, چه این پیوند بین خود انسانها باشد و چه پیوند
بین انسان و خدا. و حتی از پیوند طبیعت با انسان, حق محیط زیست و حیات طبیعی شکل می
گیرد. چنانکه گفته آمد حق از امور بعد الاجتماع است.۲۰ بنابراین حق بیانگر نوعی
تعامل بین انسانها است. نسبت به فرصتها و مجالهای گوناگون که در پیوند بین افراد
پدیدار می شود و به وجود می آید, بحث حقوق را فرارو قرار خواهد داد. حق پدر, حق
مادر, حق زوجیت, حق ملکیت و…

می توان این گونه گفت که حقوق, ضلعی از مثلثی است که دو ضلع دیگر آن را مردم و دین
می سازد.

حقوق از یک سو, با دین سر و کار دارد,چون الهی و مقدس و متعالی است; و از سوی دیگر,
با مردم سر و کار دارد چون بیانگر نوعی دادوستد و پیوند آنها با یکدیگر است و ظرف
به حقیقت پیوستن آن مردم اند, نه بخش خاصی از مردم:

( این که گفته شد که مخاطب قرآن (ناس) است و (ناس) مساوی است با توده مردم, پس
مخاطب اسلام طبقه محروم است و ایدئولوژی اسلامی ایدئولوژی طبقه محروم است و اسلام
پیروان خود را و سربازان خود را منحصرا از توده محروم می گیرد نیز غلط است.

البته مخاطب اسلام ناس است. ولی ناس یعنی انسانها. یعنی عموم مردم. هیچ کتاب لغتی و
هیچ عرف عرب زبانی (ناس) را به معنای توده محروم نگرفته و مفهوم طبقه در آن
نگنجانیده است…

و همچنین خطابات یا ایها الناس که در قرآن فراوان آمده و در هیچ کدام مقصود توده
محروم نیست و عموم مردم است.)۲۱

پذیرش هویتها در اعلامیه جهانی

در مقدمه بیانیه جهانی, تمام انسانها به عنوان یک خانواده بشری انگاشته شده اند:

(از آن جا که شناسایی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده بشری و حقوق برابر و
سلب ناپذیر آنان, اساس آزادی, عدالت و صلح در جهان است…)۲۲

ولی این خانواده گسترده به ملیتهای گوناگون تقسیم شده اند. و ملتها باید در جهت
توسعه روابط دوستانه بین ملل بکوشند.

(از آن جا که گسترش روابط دوستانه میان ملتها باید تشویق شود.)۲۳

و در ادامه, سخن از ملتهایی است که باور به حقوق اساسی انسان دارد. ارزش فرد انسانی
را پذیرفته و به برابری مرد و زن تن در داده است.

(از آن جا که مردمان ملل متحد, ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و حیثیت و کرامت و
ارزش فرد انسان و برابر حقوق مردان و زنان, دوباره در منشور ملل متحد جهان اعلام
و…)۲۴

بدین معنی که ملتهای گوناگون بودن, ناسازگاری در نگهداشت حقوق یکدیگر با ملل متحد
ندارد. و یگانگی ملتها بر پایه ارزش فرد انسانی و برابر حقوق همگان است.

(تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم
برابرند.)۲۵

هدف از سامان بخشی ملتهای گوناگون و پراکنده و یک پارچه کردن آنها و پدید آوردن ملل
متحد, پیشرفت اجتماعی و دست یافتن به زندگی بهتر۲۶ در سایه صلح و آرامش است. وقتی
انسانها طعم شیرین صلح را خواهند چشیدکه بپذیرند که هر انسانی از آن جهت که انسان
است, دارای شأن و منزلت خاصی است و با دیگر و دیگران هیچ تفاوتی نخواهد داشت.

در ماده دوم از بیانیه سخن از ملیتهای گوناگون به میان آمده است. ملیت, یک فرد و
بستگی او به یک قوم و تبار, سبب برجستگی و برتری او بر دیگر ملتها و قومها نخواهد
بود.

( هرکس می تواند بی هیچ گونه تمایزی, بویژه از حیث نژاد, رنگ, جنس, زبان, دین,
عقیده سیاسی, یا هر عقیده دیگر, و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی, ثروت, ولادت, یا هر
وضعیت دیگر, از تمام حقوق و همه آزادیهای ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد. به
علاوه نباید هیچ تبعیضی به عمل آید که مبتنی بر وضع سیاسی, قضایی یا بین الملل کشور
یا سرزمین باشد که شخص به آن تعلق دارد, خواه این کشور یا سرزمین, تحت قیومت یا غیر
خود مختار باشد, یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.)۲۷

در اعلامیه, گوناگونی و بسیاری ملتها, زیر عنوان کشورها پذیرفته شده است. بنابراین,
در درون یک کشور, افراد به لحاظ فرد بشری, دارای حقوق برابر هستند و هیچ کدام بر
دیگری بر جستگی و یا برتری ندارد. پیروان هر دینی در کشور غیر از پیروان دین و آیین
دیگری خواهند بود و در انجام مناسک و مراسم دین و آیین خود آزادند. به جهت بستگی به
دین خاص نمی توانند مدعی برتری بر دیگر انسانها شوند. مسیحیان, نمی توانند مدعی
برتری بر یهودیان و یا مسلمانان شوند. پیروان هر دین و آیینی, اگر مدعی برتری خود
بر دیگران شوند بیانیه را زیر پا گذاشته و آن را نقض کرده اند.

همان گونه که در هر کشوری هیچ فردی بر فرد دیگر برتری ندارد, در عرصه جهانی هیچ
ملتی بر ملت دیگر برتری نخواهد داشت. بنابراین, هم برابری و برخورداری از حقوق
مساوی پذیرفته شده است و هم غیر هم بودن. یعنی در اعلامیه حقوق بشر, غیر هم بودن و
تلاش نکردن برای یک نواخت سازی به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده است و کشورهای عضو
بدان تن درداده اند.

همه ویژگی اعلامیه حقوق بشر در این است که با مرزبندی بین خود جمعی (ما) و دیگر
جمعی (آنها), برتری هریک بردیگری را نفی کرده است. این انگاشت از منشور جهانی, با
نگاه جهان گرایی, که انکار هویتها می کند, ناسازگار است. در اعلامیه حقوق بشر,
هویتهای گوناگون پذیرفته شده است. بدین معنی که هم نوع پیوند هر هویت در درون زیر
مجموعه خود را بیان کرده است و هم پیوند هر هویت با هویت دیگری را. مهم این است که
دیگری, در اعلامیه به رسمیت شناخته شده است. پذیرش دیگری, همان نکته اساسی است که
در بیانیه بدان تأکید شده است.

سخن ما از برابری در این جا, برابری جوامع (دیگران) با یکدیگر است. هیچ جامعه ای بر
جامعه دیگر برتری نخواهد داشت. ژاپنی ها نمی توانند مدعی برتری بر چینیان شوند و
روسها بر چچنی ها و آمریکاییها بر افغانها و عراقی ها. اروپاییها هیچ نمی توانند
مدعی برتری بر آسیاییها و آفریقاییها شوند.۲۸

در اعلامیه جهانی حقوق بشر, یکی از محورهایی که مورد پذیرش قرار گرفته, هویتهای
مختلف در جهان امروز است. یعنی هم دیگران پذیرفته شده اند و هم برای دیگران حقوقی
به رسمیت شناخته شده است. در اعلامیه, همان گونه که انسانها با یکدیگر برابرند و از
حقوق برابر برخوردارند, هویتهای گوناگون به اقتضای اعلامیه پذیرفته شده و همه آنها
برخور دار از حق و حقوق برابر خواهند بود. یعنی بر اساس مفاد اعلامیه, هیچ ملتی یا
دولتی حق تحمیل خود را بر دیگری ندارد و نیز حق نادیده انگاشتن و پایمال کردن حق و
حقوق ملت دیگری را ندارد. برابر اعلامیه همه امتها و ملتها حق ادامه زندگی به صورت
برابر داشته, بی آن که خود را بخواهند بر دیگران بار کنند و یا دیگران خود را بر
آنان بار کنند.

به سال ۱۹۹۵ مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای ترویج اصل مدارا و تحمل دیگری, بلکه
پذیرش دیگران در بیانیه ای به گونه رسمی اعلام کرد:

(دگرپذیری ـ یعنی شناساندن و درک ارزشی درست دیگری و توانایی زیستن با دیگران و گوش
فرادادن به آنان ـ مبنای درست هر جامعه مدنی و نیز صلح است.)۲۹

قرآن و پذیرش هویته

به نظر می رسد مدعای اعلامیه, روشن است. اینک بحث و سخن در مبانی اسلام, بویژه قرآن
است که آیا مفاد بیانیه, با مبانی دینی و قرآن سازگار است یا خیر؟ آن چه ما اکنون
در پی آن هستیم این است که آیا در قرآن چیزی به نام غیریت و ملل, و در عین حال
برابری آنها با یکدیگر از جهت تفاوت در ملیت, وجود دارد یا خیر؟ آیا این بخش از
اعلامیه جهانی حقوق بشر را (هویتهای گوناگون) که ما برای بحث برگزیده ایم با قرآن
همسویی دارد یا خیر؟ تأکید می کنم که ما در این نوشتار به مفاد حقوق بشر و سازگاری
یا ناسازگاری آن با قرآن کاری نداریم. بیانیه حقوق بشر نسبت به حداقلها راه هایی
پیدا کرده, ولی چندان پشتوانه قوی اجرایی ندارد و شاید یکی از ضعفهای مهم حقوق بشر
و سوء استفاده پاره ای از کشورها از آن, این گونه شکافها باشد. اکنون بحث و گفت
وگوی ما در این است که آیا ملیتهای گوناگون که در اعلامیه جهانی پذیرفته شده و همه
آنها در حقوق طبیعی خود با یکدیگر برابرند؟

آیا در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بتوان به سود آن تحلیل و یا تفسیر کرد؟

فرق بین واقعیت و حقیقت

بسیار بین واقعیت و حقیقت درآمیخته می شود. و ما باید از همین آغاز بحث, به فرق بین
آن دو پافشاری کنیم. این که پیامبر در مکه می زیست و همزمان با ابوجهل و ابو سفیان
بود یک واقعیت است. اما این که پیامبر در ردیف آنان نیست یک حقیقت است. ما نباید در
عرصه کار پژوهشی خود, بین واقعیت و حقیقت دچار اشتباه شویم و این دو مقوله را به هم
درآمیزیم. و در این نوشتار, بیش تر رویکرد واقع گرایی خواهیم داشت, تا حقیقت گرایی.

رویکرد واقع گرایانه

رویکرد ما به دین و آیات قرآن و رویدادهای تاریخی, رویکردی واقعیت گرایانه است. در
این که در باور ما اسلام یک دین برتر و قرآن آخرین کتاب الهی و جامع دیگر کتابهای
آسمانی است, تردیدی نیست. در این که امت اسلامی و نیز امت وسط و دارای ویژگیهای
برجسته ای است, حرف و سخن دیگری است. ولی باید توجه داشت که این حقیقت در بستر یک
واقعیت باید رخ بنماید. آن واقعیت این است که در کنار اسلام, ادیان دیگری بوده و
نیز هستند. در کنار قرآن کتابهای آسمانی دیگری نیز وجود دارد. ما اکنون در کشور خود
با گرایشها و ادیان سروکار داریم و نمی توان و نباید این واقعیتها را نادیده
انگاشت. بدین جهت در این نوشتار از خوب و بد و نیز درست و نادرست, و حق و باطل بودن
یک امت سخن نخواهیم گفت, بلکه از امتهایی سخن خواهیم گفت که در قرآن از آنها به
عنوان واقعیتهای تاریخی و موجود یاد و توصیف کرده است. به رویدادهایی خواهیم پرداخت
که قرآن کریم از آنها پرده برداشته است.

شماری بر این باورند که گذشته جهان از توحید آغاز شده است:

(مردم, قبل از حضرت نوح, امت واحده ای بودند که بر فطرت (بدون هدایت انبیا) می
زیستند.

امام باقر(ع): کانوا قبل نوح امه واحده علی فطره الله لا مهتدین و لا ضلالا, فبعث
الله النبیین)۳۰

و بر همین اساس آینده جهان را رو به سمت وحدت و یگانگی می دانند. بنایراین وقتی که
ما با چالشهای بین توحید و شرک روبه رو می شویم, با توجه به این رویکرد, چالشها غیر
طبیعی و عرضی و عارضی خواهد بود. آن چه که اصالت دارد همان وحدت و توحید است.

این یک نگاه اشراقی و عارفانه به جهان هستی است. آیا چنین نگاهی مورد تأیید آیات
هست یا خیر؟ بیش تر پیروان این نظریه به آیات استدلال می جویند و توحید و یگانگی را
با آن ثابت می کنند. به جهت روشنی دیدگاه اینان بازگفت آن وجهی ندارد. به آیاتی از
این دست استناد می شود:

(واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا)۳۱

(ولله المشرق والمغرب)۳۲

و آیاتی که همگان را به عبودیت و یگانگی خداوند فرامی خواند۳۳ و افراد را از شرک و
بت پرستی و الحاد باز می دارد.۳۴

تفاوت وحدت و توحید

باید توجه داشت وحدت در مردمان با توحید در خداوند دو مقوله جدای از هم اند. ممکن
است در منطقه یا محله همه مردم موحد ـ یکتاپرست ـ باشند ولی با یکدیگر وحدت نداشته
باشند. امیرمؤمنان افرادی را پیرامون خود داشت که همه آنان موحد بودند, ولی با
یکدیگر اختلاف داشتند. دو سوی سپاه در جنگ صفین موحد و یکتاپرست بودند, ولی رو در
روی یکدیگر صف آرایی کردند. فیلسوفان مسلمان و عارفان مسلمان و فقیهان, برخلاف آن
که موحدند, ولی بیش تر با یکدیگر ناسازگارند,تا آن که متحد باشند. یاران پیامبر نیز
این گونه بودند. لذا باید بین وحدت که یک مقوله اجتماعی است, با توحید و یگانه
پرستی که یک مقوله کلامی و فقهی است, فرق گذاشت. هم اینک ما با مسلمانانی روبه رو
هستیم که اعضای آن عبارت است از: شیعیان دوازده امامی و اسماعیلی, سنی حنفی و شافعی
و مالکی و حنبلی. اینها نیز بخش دیگری از مجموعه مسلمانان را فراهم می آورند. وقتی
گفته می شود جهان اسلام, هم شامل مسلمان هندی می شود که در کشمیر زندگی می کند و هم
مسلمانی که در قاهره و یا تهران و یا نیویورک زندگی می کند. ممکن است که راه و مقصد
یکی باشد, ولی روندگان هیچ گاه یکی نخواهند بود. و راه رفتن آنها نیز یکنواخت
نخواهد بود.

وحدت در جامعه برای به وجود آوردن امنیت و تدبیر امور و حفظ اقتدار و اعمال قدرت
لازم است. این وحدت به معنای پیوستگی است. به معنای تعلق خاطر داشتن است. چون تأمین
کننده منافع ملی است. در جنگ ایران و عراق, مردم ایران (شیعه, سنی, مسیحی, یهودی,
زرتشتی, کرد, ترک, ترکمن, لر, عرب, فارس و… شرکت داشت. حتی شماری از مسلمانان هند و
پاکستان اعلان آمادگی کرده بودند. از سوی دیگر در داخل کشور بعضی از ایرانیهای فارس
زبان (شیعه دوازده امامی فارس اصیل) به جاسوسی برای عراق مشغول بودند. از این گونه
موارد نمی توان مفهوم امت و یکپارچگی دائمی را به دست آورد و خوشایند بودن همیشگی
آن را ثابت کرد, بلکه در قرآن گروه ها و نحله ها و فرقه ها به عنوان واقعیت پذیرفته
شده است. به پاره ای از این موردها در آیات قرآن اشاره می کنیم:

۱. آیین مصریان و یعقوبیان: یوسف خزانه دار عزیز مصر است و برابر قانونهای حکومت
مصر, حکم می راند و امور را تدبیر می کند. یوسف به عنوان مشاوری امین و قوی عزیز
مصر را یاری می رساند, تا مردم دچار قحطی و تنگ دستی نشوند. او پیشنهاد ذخیره سازی
آذوقه را برای نیفتادن در دام قحطی می دهد. عزیز مصر نه از انبیا بود و نه از کسانی
که مورد تأیید انبیا هستند. برادران یوسف برای برآوردن آذوقه خود, سراغ او می روند.
ولی او را نمی شناسند. یوسف آنان را می شناسد. وقتی به آنان آذوقه می دهد, می گوید
در سفر دیگر به مصر برای دریافت آذوقه, باید برادر دیگر خود را بیاورید. اینان در
سفر دوم برادر دیگر خود را نیز, در برابر میثاقی که با پدر می بندند, می آورند.
یوسف برای این که برادر خود را, در نزد خود نگهدارد, دستور می دهد کیل را در بارش
پنهان کنند. پس مأموران او در بین کاروانیان به دنبال کیل ملک می گردند. دست آخر
کیل را از بار بنیامین کشف می کنند. بنیامین, به اتهام دزدی دستگیر می شود. بنیامین
را به عوض کیل با حکم تبعید, در مصر تحت نظر نگاهش می دارند. در ماجرای دادگاه
بنیامین, یوسف برادران خود را مخیّر می کند, تا برای صدور حکم سارق, بین آیین پدر
خود یعقوب و آیین مصر, یکی را برگزینند. آنان درخواست می کنند, برابر آیین یعقوب
حکم شود. حکم دزد در آیین مصر غیر از حکم دزد در آیین یعقوب بوده است. اگر یکی می
بود, پرسش یوسف لغو می نمود.

ما با شخصیت یوسف آشنایی داریم. او دو آیین را نه رو در روی یکدیگر, بلکه در کنار
هم قرار می دهد. بنیامین را هم می تواند با آیین مصریان محاکمه کند و هم با آیین
یعقوبیان. به آیات سوره یوسف توجه کنید:

(فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقایه فی رحل اخیه ثم اذن مؤذّن ایتها العیر انّکم
لسارقون.

قالوا واقبلوا علیهم ماذا تفقدون.

قالوا نفقد صواع الملک و لمن جاء به حمل بعیر و انا به زعیم. قالوا تالله لقد علمتم
ما جئتنا لنفسد فی الارض و ما کنا سارقین.

قالوا فما جزاؤه ان کنتم کاذبین.

قالوا جزاؤه من وجد فی رحله فهو جزاؤه کذلک نجزی الظالمین.

فبدأ باوعیتهم قبل وعاء اخیه ثم استخرجها من وعاء اخیه, کذلک کدنا لیوسف ما کان
لیأخذ اخاه فی دین الملک الا ان یشاء الله نرفع درجات من نشاء و فوق کل ذی علم
علیم.)۳۵

(و هنگامی که [مأمور یوسف] بارهای آنها را بست, ظرف آبخوری پادشاه را در بار برادرش
گذاشت. سپس کسی صدا زد: ای اهل قافله, شما دزد هستید.

آنها رو به سوی او کردند و گفتند: چه چیز گم کرده اید؟

گفتند: پیمانه پادشاه را و هرکس آن را بیاورد, یک بار شتر (غله) به او داده می شود
و من ضامن این پاداش هستم!

گفتند: به خدا سوگند شما می دانید ما نیامده ایم که در این سرزمین فساد کنیم و ما
هرگز دزد نبوده ایم.

گفتند: اگر دروغگو باشید, کیفرش چیست؟

گفتند: هرکس [آن پیمانه] در بار او پیدا شود, خودش کیفر آن خواهد بود [و به خاطر
این کار, برده شما خواهد شد] ما این گونه ستمگران را کیفر می دهیم.

در این هنگام [یوسف] قبل از برادرش, به کاووش بارهای آنها پرداخت; سپس آن را از بار
برادرش بیرون آورد. این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم. او هرگز نمی توانست
برادرش را مطابق آیین پادشاه [مصر] بگیرد, مگر آن که خدا بخواهد. درجات هرکس را
بخواهیم بالا می بریم; و برتر از هر صاحب علمی, عالمی است.۳۶

همچنانکه در متن آیه به روشنی آمده است, او هرگز نمی توانست برادرش را برابر آیین
پادشاه مصر, در مصر نگهدارد. در این صورت یوسف به خواسته خود دست نمی یافت. ضمن آن
که سرقتی صورت نگرفته بود, تا به جرم دزدی مورد محاکمه قرار گیرد. همه هدف یوسف آن
است که برادرش را پیش خودش نگهدارد و راهی که خداوند به او الهام می کند, همان بود
که جام را در میان بار برادرش قرار دهد و برابر با آیین یعقوبی داوری کند. در متن
آیات فوق به دوگانگی آیین مصریان و یعقوبیان در عرصه حقوق اجتماعی, بویژه مسأله
سرقت اشاره شده است. البته حکم سارق در آیین یعقوبی را بیان فرموده, ولی این که در
نظام حقوقی مصر با دزد چه خواهند کرد, چیزی بیان نشده است. ولی به روشنی فرموده که
یوسف اگر براساس آیین مصریها می خواست داوری کند, به خواست خود دست نمی یافت که
نگهداشتن برادرش باشد.

۲. دین محمدی و آیین کافران: کافران قریش, سراغ رسول خدا آمدند و پیشنهاد ترکیب و
درآمیختن دو آیین کفر و توحید را دادند. فراهم ساختن یک نظام جدید التقاطی, چند
صباحی پیامبر معبود آنها را بپرستد و چند صباحی آنها به عبادت خداوند یگانه
بپردازند. خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که به آنها بگوید:

لکم دینکم و لی دین.

[حال که چنین است] آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم!

به متن سوره توجه شود:

قل یا ایها الکافرون.

لا اعبد ما تعبدون.

ولا انتم عابدون ما اعبد.

ولا انا عابد ما عبدتم.

ولا انتم عابدون ما اعبد.

لکم دینکم و لی دین.

بگو ای کافران!

آن چه را شما می پرستید من نمی پرستم!

و نه شما آن چه را من می پرستم می پرستید.

و نه من هرگز آن چه را شما پرستش کرده اید می پرستم.

و نه شما آن چه را که من می پرستم پرستش می کنید.

[حال که چنین است] آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم.

دین بت پرستان از آن خودشان و دین پیامبر از آن خود او. نه آنها خدای واحد را
خواهند پرستید و نه پیامبر بتهای آنها را.۳۷

۳. پیروان ادیان آسمانی: افزون بر دسته بندیهای همگانی که در بالا یادآور شدیم,
دسته بندیهای دیگری نیز در قرآن وجود دارد, مانند: یهودیان, مسیحیان, صابئیان و… به
بیانی دیگر, قوم بنی اسرائیل یا قوم موسی و…۳۸ پیروان این ادیان, به عنوان یک
واقعیت تاریخی وجود دارند و در زیر آسمان آبی و بر پهن دشت زمین گسترده الهی زندگی
می کنند و از نعمتهای خداوندی بهره می گیرند:

خداوند, خطاب به بنی اسرائیل می فرماید:

(یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و ایای
فارهبون)۳۹

ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانی
که با من بسته اید وفا کنید, تا من نیز به پیمان شما وفا کنم. [و در راه انجام
وظیفه و عمل به پیمانها] تنها از من بترسید!

(یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العالمین)۴۰

ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و [نیز به یاد
آورید که] من, شما را بر جهانیان, برتری بخشیدم.

همین آیه با همین متن بار دیگر در آیه ۱۲۲ از سوره بقره تکرار می شود

نسبت به حضرت عیسای مسیح و پیروان او می فرماید:

(تِلک الرسل فضَّلنا بعضهم علی بعض مِنهم مَن کلَّم الله و رفعَ بعضهم درجات و
آتینا عیسی ابن مریم البیّنات و ایّدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الذین
مِن بعدِهِم مِن بعد ما جاءتهُمُ البیّنات ولکن اختلفوا فمِنهم مَن أمَنَ و مِنهم
مَن کفر ولو شاء الله ما اقتتلوا ولکن الله یفعل ما یرید.)۴۱

بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم; برخی از آنها, خدا با او سخن می
گفت; و بعضی را درجاتی برتر داد; و به عیسی بن مریم, نشانه های روشن دادیم و او را
با (روح القدس) تأیید نمودیم [ولی فضیلت و مقام آن پیامبران, مانع اختلاف امتها
نشد.] و اگر خدا می خواست کسانی که بعد از آنها بودند, پس از آن همه نشانه های روشن
که برای آنها آمد, جنگ و ستیز نمی کردند [اما خدا مردم را مجبور نساخته; و آنها را
در پیمودن راه سعادت, آزاد گذارده است] ولی این امتها بودند که با هم اختلاف کردند;
بعضی ایمان آوردند و بعضی کافر شدند [و جنگ و خون ریزی بروز کرد و باز] اگر خدا می
خواست با هم پیکار نمی کردند; ولی خداوند آن چه را می خواهد [از روی حکمت] انجام می
دهد [و هیچ کس را به قبول چیزی مجبور نمی کند].

باز تأکید می کنم که در این جا, سخن از حق و باطل این ادیان نیست, بلکه سخن در
پذیرش آنها به عنوان یک واقعیت در طول تاریخ زندگی بشری و توصیف آن در قرآن کریم
است.

در سوره بقره به کشمکش بین دو آیین یهود و نصارا (پیروان موسی و عیسی) اشاره دارد و
می فرماید:

(و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء وقالت النصاری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون
الکتاب, کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم, فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما
کانوا فیه یختلفون.)۴۲

ییهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی [نزد خدا] ندارند, و مسیحیان نیز گفتند:
یهودیان هیچ موقعیتی ندارند [و بر باطل اند]; در حالی که هر دو دسته, کتاب آسمانی
را می خوانند [و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند] افراد نادان [دیگر, همچون
مشرکان] نیز, سخنی همانند سخن آنها داشتند. خداوند, روز قیامت, درباره آن چه در آن
اختلاف داشتند, داوری می کند.

نکاتی در آیه مطرح است که به بررسی آنها می پردازیم:

۱. یهودیان, نصرانیان را به هیچ می گیرند

۲. مسیحیان یهودیان را به هیچ می گیرند

۳. هم یهودیان و هم نصرانیان, اهل مطالعه و سواد و دارای کتاب هستند.

۴. مثل ادعای یهودیان و مسیحیان را دیگران هم دارند.

۵. نکته های مشترکی بین یهودیت و مسیحیت وجود دارد.

۶. نکته های اختلافی نیز بین یهودیت و مسیحیت وجود دارد.

۷. نسبت به امور اختلافی آنان (یهودیان و مسیحیان) خداوند در قیامت داوری خواهد
کرد.

آیه پرده از یک واقعیت اجتماعی و تاریخی برمی دارد که ما نیز کم و بیش شاهد آن
هستیم و آن نپذیرفتن هر یک از دو دین بزرگ (یهودی و مسیحی) از سوی طرف مقابل است. و
جالب تر آن که این ادعا تنها از جانب مردمان عامی و بی دانش, مطرح نمی شود, بلکه
عالمان هم این ادعا را دارند. پس ادعای برتری هر دینی بر دیگر ادیان, باور و عقیده
فراگیر و همگانی است.

مبنای اختلاف را هم به کتاب نسبت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.