پاورپوینت کامل شب، شراب و شعر ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شب، شراب و شعر ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شب، شراب و شعر ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شب، شراب و شعر ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

شب بغداد، شرجی و گرم بود. مرد سیاهپوشی که نقابی هم به چهره داشت، چون سایه از کوچه پس کوچه های شهر گذشت. خلیفه در ساحل دجله، کاخ های بسیار و آن شب در بزرگ ترین کاخ، بزم شبانه ای برپا کرده بود. صدای خوانندگان و نوازندگان از دور به گوش می رسید. مرد وارد کاخ شد. به تالار بزرگ رفت. حاجب خلیفه را بین جمعیت پیدا کرد. آهسته با او صحبت کرد. حاجب سراسیمه نزد خلیفه رفت و در گوش او چیزی گفت. متوکل، جام شرابی که در دست داشت به زمین کوبید. همه ساکت شدند.

– مطمئن هستی؟

– بله یا امیرالمؤمنین!

– چند سرباز بفرست خانه اش را بگردند. خودش را بیاورند با اسلحه ها و کتاب ها!

– چشم قربان!

سربازان، خانه را محاصره کردند از دیوار بالا رفتند. وارد حیاط شدند. در اتاق کوچک را باز کردند. مرد در حال عبادت بود. لباس مویین به تن داشت. دو زانو روی سنگریزه های کف اتاق نشسته بود. سربازان همه جا را گشتند؛ امّا از اسلحه و کتاب خبری نبود.

مرد را با خود به کاخ بردند.

متوکّل به احترام او از جا برخاست. نیمه مست و خمار گفت:

– خوش آمدی پسر عمو!

فرمانده ی سربازان پیش رفت.

– قربان! خبر دروغ داده اند. ما وجب به وجب خانه را گشتیم؛ ولی هیچ چیز پیدا نکردیم.

– بروید!

متوکل، مرد را کنار خود نشاند، با وجودی که خلیفه بود در مقابل احساس کوچکی می کرد، دلش می خواست مرد را ضایع کند، در حضور جمع، تحقیرش کند جام شرابی را به سمت او دراز کرد.

– پسر عمو! آب انگور هفت ساله بنوش!

جمعیت، مراقب خلیفه و تازه وارد بودند. مرد، جام را با دست، پس زد.

– گوشت و خون من با شراب نیامیخته…

متوکل با عصبانیت جام شراب را سر کشید.

هیچ کس نمی توانست در مقابل او نه بگوید؛ امّا این مرد با بقیه فرق داشت، ناگهان فکر تازه ای به ذهنش رسید. به مرد اشاره کرد:

– شراب که نخوردی؛ لااقل شعری بخوان و مجلس ما را گرم کن!

– من شاعر نیستم.

متوکّل از روی تخت بلند شد. تالار در سکوتی محض فرو رفت.

– امکان ندارد! حتماً باید بخوانی!

مرد به جمعیت حاضر در مجلس نگاه کرد؛ همه منتظر عکس العمل او بودند. پس از مکثی کوتاه، خواندن شعری را آغاز کرد:

چه بسیار مردان گردن کش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.