پاورپوینت کامل نفس بریده ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نفس بریده ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نفس بریده ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نفس بریده ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
ماجرای واقعی –
بیماری مرموزی، همسرم را به حال اغما فروبرده و باعث شده بود، تا با دستگاه تنفس مصنوعی، نفس بکشد . تمام ماجرا از یک
قوزک پای شکسته آغاز گردید . پزشک، روی زن بیمار چهل و هفت ساله ای خم می شود و پلک هایش را بالا می برد . چشمان آبی زن،
حتی وقتی او نور چراغ قوه اش را به آن ها می اندازند، بهت زده اند .
پزشکان که در روزهای دراز و لحظه ای تاریک به «آی سی یو» (۱) (بخش مراقبت های ویژه ی) بیمارستان رفت و آمد می کنند،
عبارت هایی هم چون: «آسیب مغزی » و مانند آن را بر زبان می آورند . ناگهان به دلیلی که برهیچ کس روشن نیست، ریه های بیمار
قادر به رساندن اکسیژن ضروری به جریان خون وی نمی باشند . کسی که ذکرش گذشت، – همسرم – زن سفید پوست خاموشی به
نام «الن هتفیلد» است .
چند روز پیش، «الن » به بیمارستان «ابوت نورسوسترن » درمجاورت خانه مان واقع در مینیلیس آمد تا قوزک شکسته ی پایش را با
میله ی فلزی ترمیم کنند، ولی حادثه ای بسیار ناگوار رخ داده است . روز یکشنبه بیست و سه آوریل سال دوهزار است، و من کنار
الن نشسته ام و به چهره ی رنگ پریده اش می نگرم .
وی می گوید: «سیسیفوس »
– هان؟
«سیسیفوس . آن بالا نوشته، آن جا» و به فضایی در بالای تخت اشاره می کند . به پرستار می گویم: «الن، دچار توهم شده است .» او
هم سرش را به نشانه ی تصدیق تکان می دهد . اکنون به نظر می آید الن از من بدش آمده است . «سیسیفوس!» پرستار حیران است
.
وی به بیش ترین مقدار اکسیژن نیاز دارد . پس پزشکان نقاب (ماسک) اکسیژن را به وی وصل می کنند . مقاومت می نماید .
دستش را می گیرم و تقلا می کنم . ماسک اکسیژن وصل شود، ولی تا بعدازظهر دوشنبه خسته و مانده شده ام .
پرستار لاغر اندامی با صدای رسا می گوید: «بروید خانه و کمی استراحت کنید . این کار برایتان لازم است .»
از همسرم خداحافظی می کنم و به او می گویم: «تا یک ساعت دیگر برمی گردم .»
رنگش پریده است و رنگ سایه ی آبی رنگی روی پوستش مشاهده می شود . قبل از رفتنم، سخن یکی از کارکنان بیمارستان را
می شنوم که احتمال می دهد بیماری وی نشانگان بیماری حاد تنفسی (ای آر دی اس) (۲) باشد . به خانه که بر می گردم، این
کوته نوشت را در موتور جستجوگر اینترنت تایپ می کنم . آن چه در نمایش گر ظاهر می شود، حالم را دگرگون می کند: ای آر دی
اس یک حالت اضطراری پزشکی است که امکان دارد علت های زیادی در پیدایش آن نقش داشته باشند . میزان مرگ و میر ناشی از
بیماری مزبور، چهل درصد است .
پشت رایانه ام می نشینم و گریه سر می دهم .
بهار امسال، الن در زمینه ی شغلی اش، روابط عمومی، چند طرح در دست اجرا داشت . ولی حالا خانه سوت و کور است و حضورش
در جابجای منزل احساس می شود .
انسولین و سوزن هایش در حمام، واقعیت هایش را برملا می کند: از یازده سالگی که دانست به مرض قند گرفتار شده است، از
لحاظ جسمانی آسیب پذیر شد . به نظر مردنی است . به بیمارستان که برگشتم، دیدم که به وی نقاب (ماسک) اکسیژن وصل
کرده اند . تزریق مرفین زیاد، او را بی حال کرده است . لوله های مارپیچ از دستگاه به دهانش رفته اند . کیسه های دارو به داخل
بازویش می چکند . همان دم که دستگاه ، اکسیژن را به بدنش می فرستد و دی اکسید کربن را بیرون می آورد، قفسه ی سینه اش
مدام بالا و پایین می رود . اگر بخت با او یار باشد، کم کم داروهایش را قطع می کنند و آن گاه از دستگاه اکسیژن بیرونش می آورند،
لکن هیچ تضمینی نیست . بیمارانی هستند که هرروز، بین هستی و نیستی دست و پا می زنند .
دکتر «دیویس » رو به من کرده و می گوید: «اگر همسرت زنده ماند، جانش را مدیون پرستارهاست .» بنابراین، دیوید ژاک، نجات
بخش جدید ما شده است . وی مردی لاغر و کم بنیه است که صدایی ملایم، ریش بزی کم رنگ و عینک فلزی دارد . وی پیوسته در
شرایط دشوار داوطلب می شود – زخمی رو به موت، مریض بدحال و کسانی که به سان الن به مواظبت بیش از حد نیاز دارند .
علتش را از وی می پرسم . وی مکثی می کند و به سقف می نگرد و می گوید: «همسرت نازنین است »
سپس رو به الن کرده و می گوید: «الن، می خواهم گلویت را تخلیه کنم . می دانم که از این عمل خیلی راضی نیستی، ولی من
متاسفانه ناچارم!»
ژاک، شلنگ باریکی را به گلوی او می فرستد . از گلویش صدای غل غل درمی آید . با این که از هوش رفته است، ولیک چهره اش
درهم می رود و لرزه به اندامش می افتد . ژاک در حالی که دست الن را نوازش می کند، راجع به هوا، برادرزاده اش و این که چقدر
متاسف است که چنان چه درد داشته باشد، نمی تواند به وی بگوید، سخن می گوید . به گونه ای صحبت می کند که گویی همسایه ی
دیوار به دیوار اوست . وی به من می گوید: «تو مراقب الن هستی، متوجه هستم . یادت باشد که از خودت هم مواظب می کنی . ما
آدم ها، پرستارهای خوبی نیستیم .» ضمن این که به شماره های الن نظر می افکنیم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 