پاورپوینت کامل پدر! از تو می نویسم… ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پدر! از تو می نویسم… ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پدر! از تو می نویسم… ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پدر! از تو می نویسم… ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

مونده بودم چه طوری می شه که یه جوون، آفتاب رو لمس کرده باشه و از ویژگی های
حیات بخش اون بهره برده باشه ولی هنوز فرصت نکرده باشه بشینه و به رمز و راز آفتاب
فکر کنه و کمی … آره فقط کمی به اطلاعات خودش در مورد این منبع عظیم نور اضافه
کنه تا شاید پنجره ای از عشق و نور به سمت دل آماده ش باز بشه … آره! مونده بودم
چه طوری می شه … ولی گفتم باید «یا علی» بگم و برم دنبال کوچه خورشید بگردم و
نشونی شو از اونایی که دیدنش بگیرم …

… روح الله صداش می کردن؛ کوچه پس کوچه های خاک و گلی ولی باصفای خمین، عطر
قدم ها شو، هر روز به سینه می زد و صفا می گرفت. از همون بچگی با بقیه هم ردیفاش
فرق داشت. به قول یکی از شاگرداش _ که الان مرحوم شده _ توی مسابقه «سنگ پرت کردن»
و «شنا» و «کشتی» با بچه های زادگاهش، همیشه یه سروگردن بالاتر از بقیه بوده.

وقتی هم که به رسم شیطنت های بچگی، یکی از این شیطونک ها یقه شو می گرفت که مثلاً
سر زورگویی رو بازکنه و … چه می دونم از این حرکت های معمول کوچولوها رو پیش
بگیره، بعد از چند لحظه رام چشمای نافذ و پرابهتش می شد و سرشو زیرمی انداخت و …
شاید اگه غرورش ام اجازه نمی داد که به زبون بگه، تو دلش می گفت: روح الله! منو
ببخش …

سیدروح الله سایه پدر رو بالای سرش ندید ولی تو فضای معنوی خونه ای که همه جاش
بوی خدا می داد هر روز بزرگ و بزرگ تر می شد؛ همیشه یکی از آرزوهاش این بود که مثل
پدرش شهید بشه! آره! چون خوب می دونست که شهادت مقامیه که آدم رو به خدا می رسونه
… از همون نوجوونی واسه پدر شهیدش نماز می خوند و …

*

سیدروح الله حالا دیگه به اندازه کافی بزرگ شده که وقتی «حاج آقا روح الله» صداش
می کنن، همه یاد دوتا چشم مهربون و دو تا دست «دست گیر» بیفتن.

… «حاج آقا روح الله رو اولین بار در سال ۱۳۰۹ شمسی دیدم؛ وقتی که اومد دم در
حجره من تا نشونی یکی از استادامونو بگیره؛ دیدم یه جوون منظم و به اصطلاح
امروزی ها، خوش تیپه…» این جملات رو آیت الله حاج آقا مجتبی عراقی گفتن. آره!
روحیات امام رو باید از هم نشیناش پرسید.

خیلی از ما جوونا از دوران جوونی امام هیچی نمی دونیم. امام خیلی شوخ بوده، می گن
وقتی تو فیضیه حجره داشته، یه روز که هم حجره ایش آبگوشت درست کرده بود، می یاد و
با یه ترفند حساب شده اونو به درخت می بنده و می ره سر دیزی وهمه آبگوشتارو (البته
بیش تر گوشتارو) جلوی اون بیچاره گرسنه می خوره و … خداحافظ! البته این جنبه شوخی
کار بوده؛ بماند اون وقتایی که لقمه رو ازدهن خودش می زده و با یه مرام مردونه
تمام عیار به دور و بری هاش می داده.

امام به نظافت و به اصطلاح نسل سومی ها به «خوش تیپی» خیلی اهمیت می داده.
اطرافیانش تو نجف می گن اصلاً به رسوم خود ساخته برخی از متدین ها اعتقاد نداشته؛
از عطر های ملایم و خوش بو استفاده می کرده و تا اواخر عمرش بدون عطر، نه نماز
می خونده و نه با کسی ملاقات می کرده. از مرطوب کردن پوست دست و صورت با کرم های
لطیف دریغ نمی کرده و مواظبت از سلامت جسم رو وظیفه الهی می دونسته و تن خاکیش رو
امانت خدا.

از سحرخیزی و نمازشب خوندن گرفته تا اهمیت دادن به تلاوت قرآن و ادعیه و شوخی های
بجا و حساب شده و اخم های معنی دار و سازنده و مردم دار بودن و … همه و همه حکایت
نه یکی و دوتا و ده تا بلکه صدها کتاب و مجله س. این مرد، زندگیش یه بعدی نبوده که
ما راحت تر بتونیم در موردش بگیم و بنویسیم. مردی که تو محراب عبادت، یه عابد و
عارف به تموم معنا بود، تو درس و بحث، یه عالم فاضل و ربانی، تو وادی عشق و عاطفه،
یه انسان کاملاً احساساتی که حتی طاقت گریه یه بچه رو هم نداشت، تو عالم سیاست و
تدبیر، یه سیاستمدار آبدیده، آینده نگر و شجاع، تو نظم و حساب شدگی، یه فرد کاملاً
پخته و منضبط بود که خیلی ها ساعت هاشونو با کارای روزمره ش تنظیم می کردن چون خوب
می دونستن که امام حتی چند ثانیه هم کارای به موعدرسیده روزانه اش عقب و جلو
نمی شه!

مردی که روحیه مردم داری اش عوام رو جذب کرد، روحیه شجاعتش به اهل شجاعت خط داد،
روحیه مبارزه و ظلم ستیزی اش واسه تک تک علما و طلاب حوزه های علمیه سر مشق شد تا
خط مشی مناسبی برای همه مردم باشد، روحیه ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا که توی
وجودش موج می زد مرهمی به زخم همه اونایی بود که دستشون به دهنشون نمی رسید تا
بگن: «خوب! اگه ما زندگی مرفه نداریم رهبرمونم مثل خودمونه»… اون تا آخر عمرش تو
خونه اجاره ای زندگی کرد!

راستی!… من چی بنویسم از این آفتاب عالمتاب؟ از کجا بنویسم؟ چه طوری؟ با کدوم
واژه و قلم؟

مردی که همیشه به اطرافیانش می گفت: «شما خیال می کنید اعلامیه من و شما، شاه رو
بیرون کرد؟ شاه رو این مردم بیرون کردند….» تازه این در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.