پاورپوینت کامل دو الگوی ناب و شایسته اما هنوز ناشناخته ۳۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دو الگوی ناب و شایسته اما هنوز ناشناخته ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دو الگوی ناب و شایسته اما هنوز ناشناخته ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دو الگوی ناب و شایسته اما هنوز ناشناخته ۳۷ اسلاید در PowerPoint :
۳۴
اسوه ای شایسته
حضرت علی اکبر و حضرت قاسم علیهماالسلام، به عنوان تجلی عینی فضیلت ها و مکارم
اخلاقی، بهترین الگوهای نسل جوان هستند و جوانان می توانند باورهای ذهنی و امیدهای
نویدبخش خود را در این آیینه های اخلاص مشاهده و به ایشان اقتدا کنند. نسل نوخاسته،
به طور فطری به چنین وجودهای مبارکی نیاز دارد و نمی تواند بی آنان به قله های کمال
گام نهد.
نسل جوان ما در جست وجوی تندیس حقیقت است تا از این رهگذر، به آرمان های عالی خود
جامه عمل بپوشاند و در پی قهرمانی دوست داشتنی است تا اخلاق خویش را براساس رفتار
او تنظیم کند.
حضرت علی اکبر و قاسم علیهما السلام، دو مردند که در بیت امامت بالیدند و برای
حمایت از ولایت و امامت و احیای ارزش های الهی و زنده کردن سنت محمدی، به یاری امام
خویش شتافتند و با شهادت خویش زیباترین صحنه های ایثار و شهامت را به تصویر کشیدند.
علی اکبر علیه السلام سرو قامت قیام کربلا
نشو و نما
ستاره ای پر فروغ در آسمان خاندان عترت هویدا شد که خبر میلادش علاقمندان آن خاندان
را در موجی از شادمانی فرو برد. نوزادی که از لیلی دختر ابی مره ثقفی به جهان پلک
گشود، علی اکبر بود.
با تولد این کودک، بوی پیامبر صلی الله علیه وآله در فضای خانه امام حسین
علیه السلام، بیش از گذشته به مشام می رسید؛ چرا که او به فرموده پدرش، شبیه ترین
افراد در سیما، سخن گفتن، اخلاق و رفتار به حضرت محمد صلی الله علیه وآله بود و در
واقع، آیینه تمام نمای جدش به شمار می آمد.
امام حسین علیه السلام با گذاشتن نام پدر بر او، درصدد بود نام امام مظلومان و
محرومان را در جامعه مسلمین ـ که لبریز از تبلیغات و شایعه های مسموم امویان بود ـ
احیا کند و از این رو، نام مبارک «علی» را برای او، مناسب دید.۱
نخستین شهید هاشمی
از میان خاندان هاشمی، نخستین کسی که در کارزار کربلا به میدان شتافت، حضرت علی
اکبر علیه السلام است.
علی اکبر در مسیر مدینه تا طف، به نوید شهادت توسط پدر بزرگوارش مسرور بود؛ اما
اندیشه ای مدام ذهنش را می آزرد و در دل بیم داشت که مبادا امام به دلیل غلبه عواطف
پدری، کار جان بازی و فداکاری وی را به تأخیر اندازد.
علی اکبرجوان، از ورای این حیات دنیوی، مقام قرب و مأمن صدق را مشاهده می کرد و
می خواست چونان پرنده ای به سوی گلشن قدس پرواز کند؛ از این رو آرام آرام خود را به
پیشگاه خورشید امامت رسانید. گویا در این حال، زبان اعضا و جوارح او چنین بود: ای
پدر! اصحاب باوفایت از حیات دنیوی دل بریدند و دوستانت به بهشت برین شتافتند. اکنون
منم؛ فرزند تو. می خواهم پیش از دیگر جوانان بنی هاشم به صف اشقیا یورش ببرم و
زودتر از شما به وعده گاه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بروم و آمدنت را به جدت خبر
دهم.
وقتی علی اکبر علیه السلام برای عزیمت به میدان نبرد، رخصت خواست، امام حسین
علیه السلام، بی درنگ او را اذن جهاد داد. با این وجود، عواطف پدر و فرزندی سبب شد
تا نگاهی حاکی از ناامیدی، به علی اکبر بیافکند و بی اختیار، چشمه اشک در کویر غم
جاری و دستان مبارک را به سوی آسمان بلند کند و بگوید:
خداوندا! گواه باش که جوانی به جنگ این قوم رفت که از نظر خلقت، خلق و گفتار،
شبیه ترین افراد به رسول تو بود. عادت ما بر این بود که هرگاه مشتاق پیامبرت
می شدیم، به چهره اش می نگریستیم. ۲
نقل کرده اند که امام علیه السلام با دست مبارک خویش، سلاح جنگ را بر علی اکبر
پوشانید و کمربند به یادگار مانده از علی مرتضی علیه السلام را بر کمر فرزندش
استوار بست. مغفری پولادین بر سرش نهاد و شمشیری مصری براندامش حمایل کرد. چون
فرزند می خواست سوار بر اسب خود که عقاب نام داشت شود، امام برایش رکاب گرفت.
بدین گونه آن اسوه فضایل به میدان رزم رفت تا گوهر گران بهای حق را از اعماق
اقیانوس مرگ به دست آورد و سینه اش را آماج پیکان دشمن کند.
کبوتر خونین بال
همه چشم ها، به طواف این قامت شکوه مند ایستاد. تا لحظاتی هیچ کس او را نمی شناخت؛
زیرا نقاب بر چهره افکنده بود. در آغاز، شروع به گشت زدن در میدان کرد. پاهایش را
بر دو پهلوی مرکبش فشرد. نفس ها در سینه ها حبس شد و چشم ها، نگران این سوار بود.
گاهی در تعقیب نگاه ها، سرها پیش تر می آمد و حیران تر می شد. این همان لحظاتی بود
که باد، نقاب را از صورتش بر می افکند و بخشی از شمایل او را آشکار می کرد. گویا
ماهی در آسمان می درخشد! ناگهان، نقاب بالا رفت و قرص ماه عیان شد. فریاد از لشکر
برخاست که وی پیامبر است؛ اما عمر سعد فریاد زد این جوان کسی جز علی اکبر نیست. او
از طریق مادر با علی اکبر علیه السلام قرابت داشت و وی را می شناخت.۳
رجزخوانی های شورانگیز و تکبیرهای پیاپی آن جوان هاشمی و نیز هراس های مداوم
دشمنان، آمیزه ای شگفت را به نمایش می گذاشت. چند نفری از نیروهای دشمن خواستند وی
را از پای در آورند؛ اما علی اکبر علیه السلام آنان را چون غباری فرونشانید و باز
هم مبارز طلبید و چون کسی جرئت مصاف با او را نداشت، مثل صاعقه ای به خرمن سپاهیان
اموی زد و گروهی دیگر را بر آتش هلاکت نشانید.
تشنگی به اعماق وجودش نفوذ کرده بود. ضربه های نیزه و خنجر نیز که بر بدنش نشسته
بود، را تشدید می کرد. پس راه خیمه ها را پیش گرفت و خطاب به پدر عرض کرد: تشنگی بر
من غلبه کرده و سنگینی آهن، توانم را برده است؛ اگر جرعه آبی باشد، نیرویی دوباره
گرفته و بر دشمن حمله می برم.
برخی گفته اند:
علی اکبر علیه السلام که می دانست آبی در خیمه ها نیست، پس چرا چنین تقاضایی کرد؟
شاید بتوان گفت: منظور از طلب آب، عطش معرفتی و معنو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 