پاورپوینت کامل نسبت و ارتباط دو قیام ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسبت و ارتباط دو قیام ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسبت و ارتباط دو قیام ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسبت و ارتباط دو قیام ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

۴

قیام اباعبدالله الحسین (ع) و قیام حضرت صاحب الزّمان (عج)

انبیاء و اوصیای الهی، همگی از هستی شناسی و جهان شناسی واحد و مشترکی برخوردار بوده اند. در واقع دریافت کلّی آنان از عالم و آدم، مبدأ و مقصد و نحوه بودن و زیستن بر عرصه زمین، واحد و مشترک بوده است.این امر، به منابع وحیانی و مشترک آنان بازگشت می کند. در واقع، سخن جملگی آنان، سخن سروش آسمانی و معلّم آنان، خداوند متعال بوده است. منابع واحد، ضرورتاً باعث شکل گیری مبانی واحد و البتّه وحیانی نزد آنان در شناخت عالم و آدم نیز بوده است. بدین سبب، اختلاف از جمعشان بیرون بُوَد.

آنچه در میدان عمل، به صورت تفاوت هایی در رفتار آن برگزیدگان آسمانی، در مناسبات و معاملات، خود را می نماید، موقعیت ها، شرایط و مقتضیات تاریخی متفاوتی بوده که در فراز و نشیب ها، در آن واقع می شوند؛ اگر نه و به حقیقت، تعارض و تضاد از قول و فعل آنان خارج بوده است.

با این ملاحظات است که عرض می شود، چنانچه حضرت ابراهیم، خلیل الرّحمن (ع) در موقعیت و شرایطی قرار می گرفت که حضرت موسی (ع) در آن واقع شد، همان عمل را می کرد که حضرت موسی (ع) به انجام رساند و چنان که حضرت امام حسن عسکری (ع) در موقعیت حضرت امام صادق (ع) و عصر ایشان به سر می بردند، همان می کردند که امام صادق (ع) به انجام رساندند. بدین سبب عرض می کنم، بدون انس یافتن با «حقایق ثابت» و منابع و مبانی آن، نمی توان سخنان پیام آوران آسمانی را شنید و با آن، نسبت برقرار کرد.

در آستانه ماه محرّم، سخن از ارتباط و نسبت میان دو قیام، در دو نقطه عطف مهم از تاریخ بشر به میان آمد؛ یکی قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سال ۶۱ ه. ق. و دیگر قیام حضرت موعود، امام مهدی (عج) به وقت ظهور با رویکرد دینی به عالم و متّکی به کلام وحیانی (کتب آسمانی). می توان گفت که همه انبیاء و اوصیاء ایشان، متذکر و متوجّه حکمت خلق هستی بودند؛ بلکه تحت تعالیم پیام آسمانی، متوجّه نقشه کلّی الهی و سرانجام نظام هستی نیز بودند و مأموریت خویش را هم، در هر شرایطی در مسیر آن حکمت متعالی و آن نقشه الهی شناسایی و تعریف می کردند. بدین سبب، پیراسته از هوس ها و هواجس بودند و هیچیک از حوادث و شرایط عصری، آنان را منفعل و از جاده طرّاحی شده خارج نمی ساخت.

همه کسانی که دانسته و ندانسته، موقعیت ها، شرایط تاریخی و حوادث اجتماعی، سیاسی را باعث اصلی موضع گیری و عمل اولیای الهی در عصر خودشان فرض کرده اند، کار نیکان را قیاس با خود گرفته و به برهوت تحریف غلتیده اند. مگر نه اینکه خداوند درباره رسول گرامی خود فرمود:«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحی؛ ۱ [پیامبر] هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی گوید؛ به جز وحی که بر او نازل می شود، نیست. »

اصالت بخشیدن به هواجس انسان و حوادث سیاسی، اجتماعی و منشأ اثر دانستن آنها در آراء و اعمال انبیاء و اوصیای الهی که ملهم به الهام وحیانی اند، حاصل «قیاس مع الفارق» انسان نادان به جایگاه و شأن رسول خدا و اوصیای معصوم ایشان است و یکی از پیامدهای تاریخ جدید غربی و غلبه روشنفکری است که باعث شده در مقایسه ای نادرست، آن برگزیدگان را نیز چون خود، مبتلای حوادث و هواجس بشناسیم. این مفروض غلط، باعث بوده تا انسان حاضر در عصر معاصر به تبع تفکر و فرهنگ مدرن غربی گمان کند:

۱- همواره آدمی و از جمله انبیاء و اوصیای الهی، در خودبنیادی و خودرأیی بر عرصه زمین، مشی کرده اند؛

۲- انبیاء و اوصیاء، به جز سیر و سفر در انفعال و تأثیرپذیری از حوادث و رخدادها، حامل مأموریت و تکلیفی معین نبوده اند؛

۳- هیچ اصل ثابت و قاعده مطلقی در حوزه اعتقادات، اخلاقیات و اعمال انسان قابل شناسایی و قبول نیست و همه چیز در وضعی نسبی قرار دارد و آدمی، خود وضع کننده معنی برای زندگی و واضع تعریف برای بودن و زیستن بر عرصه هستی است؛

۴- و سرانجام اینکه آدمی در برابر عمل و اندیشه اش، نزد خداوند متعال هیچ تکلیف و مسئولیتی نداشته و تنها محکمه قضاوت کننده درباره اعمال، وجدان و قراردادهای اجتماعی وضع شده توسط خود انسان و دیگرانی همچون خود اوست.

اومانیسم، به منزله مذهب اصالت انسان در برابر اصالت حق، سکولاریسم در معنی دنیوی گری و اصالت بخشیدن به جهان فانی، لیبرالیسم به منزله اباحی گری و لاقیدی و سرانجام هیدونیسم و لذّت جویی، پشتیبان دریافت های سابق الذّکر و حاصل و محصول حوزه تفکر، فرهنگ و تمدّن غربی است که طی دویست سال اخیر، بر حوزه فرهنگی و اعتقادی مسلمانان نیز غالب آمده است.

در بینش توحیدی، حکمت متعالی خداوند علیم، خلقت عالم و آدم را پشتیبانی می کند؛ از این رو میان حکمتِ خلقت و ارسال انبیاء و انزال کتب، ارتباط و نسبتی غیرقابل تردید وجود دارد. بعید می نماید آنکه از ابتدا برای خلقت هستی و ساکنان عوالم، حکمت و مقصودی داشته، برای آن، مقصد و سرانجامی حکیمانه لحاظ نکرده باشد.

آیه مبارکه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ » ۲ به طور اجمالی بیانگر مبدأ و مقصد کلّی است؛ چنان که آیه مبارکه «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما باطِلًا؛ ۳ ما آسمان و زمین و هرچه را که در میان آنهاست، باطل نیافریدیم. »

همگان را متذکر راز و حکمتی پشت این خلقت می شود. در «سوره انبیاء، آیات ۱۶ تا ۱۸»، خداوند می فرماید:«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبِینَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کنَّا فاعِلِینَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکمُ الْوَیلُ مِمَّا تَصِفُونَ؛ ما این آسمان و زمین و آنچه را که بین آنهاست، خلق نکردیم تا بخواهیم بازی کرده باشیم. اگر می خواستیم سرگرمی بگیریم، چیزی متناسب خود می کردیم. »

به اتّکای این آیات، پی به وجود حکمتی در خلق هستی می بریم و به وجود مقصدی غایی، برای سفر بلند موجودات، به ویژه گل سر سبد آنها، یعنی آدمی اعتراف می آوریم.آیات متعدّدی در «قرآن کریم»، بیانگر مراتبی از هدف غایی خلقت انسان است؛ از جمله آیه مبارکه ۲ از «سوره ملک» که می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید تا معلوم شود کدامیک از شما بهتر عمل می کنید»

و همچنین در «سوره ذاریات»، آیه ۵ که می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ ومن جنّ و انس را نیافریدم، جز اینکه عبادتم کنند. »امّا در صبحگاه آفرینش، آن زمان که ملائک از خلقت آدم با خبر شدند، دریافتند که خداوند متعال اراده فرموده تا خلیفه و قائم مقامی برای خود، بر زمین مستقر کند؛ فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً؛ ۴ همانا من می خواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم » و سرانجام به آیه مبارکه ای می رسیم که خداوند از مقصدی غایی پرده برداری کرده است، اعلام می فرماید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ ۵

اراده ما بر این قرار گرفته است که بر مستضعفان روی زمین منّت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قرار دهیم و حکومت آنها را بر زمین پابرجا بگذاریم. »بی گمان، تحقّق کامل و عینی عبادت بندگان و عمل صالح آفریده ها که در آیات قبلی ذکر شده است، در هنگامه برپایی دولت مستضعفان صالح، که میراث بر حقیقی ملک خداوند متعال هستند و خلیفه برحقّ اویند، اتّفاق می افتد.

ضرورت گذار از معبر

چه کسی می پذیرد خداوند علیم و حکیم برای سیر و سلوک بندگان از مبدأ خلق اوّلین انسان، یعنی حضرت آدم (ع) و فرزندانش و نائل شدن آنها به مقصد غایی، معبری تعبیه نفرموده باشد؟ محال است که این سیر و سلوک دراز انسان، در تاریکی و ابهام اتّفاق بیفتد.

سیر و سفر در جادّه ای تاریک، آکنده از ابهام و به مدد سعی و خطا، ضرورتاً آدمی را در امنیت تمام به مقصد نمی رساند و بعید است که خداوند رئوف، سیر در مسیری این چنین را برای انسان رقم زده باشد. آشکاری، کوتاهی و مبین بودن راه، از سویی ناظر بر رحمت خالق هستی است و از سوی دیگر، ناظر بر اتمام حجّت بر انسان؛ مبادا که جایی برای ادّعای او، پس از خطا و عصیان باقی بماند! بدین سبب ضرورتاً می بایست:

– معبر و مسیر دسترسی به حق و حقیقت موجود باشد؛ چنان که ضرورتاً این معبر مشمول همه خلق از اوّلین تا آخرین شود؛

– این معبر واضح و روشن باشد؛

– مسیر گذار مطمئن و خالی از خلل باشد.

با وجود این شرایط است که آدمی مجال رفتاری صحیح، سریع و مطمئن بر معبر می یابد و در امنیت تمام به مقصد نائل می شود.حجج الهی از اوّلین تا به آخرین، سبیل خدا و صراط خداوندند و همه مجال و امکان رابرای سیر و سفر آدمی فراهم و مبدأ را به مقصد متّصل می سازند. می بایست متذکر شد که منشاء جعل این مسیر و معبر نیز رحمت خداوند است بر آفریده هایش؛ اگرنه، خداوند را هیچ نیازی به عبادت، سیر و سلوک و عمل صالح بندگان نیست.با این پیش فرض است که اعلام می شود: رابطه ای تنگاتنگ، معنی دار و پیوسته میان مأموریت های محوّله بر جمیع حجج الهی، از اوّلین تا آخرین بوده و هست. این پیوستگی، هم شامل حقایق و معارفی است که از مسیر انزال کتب و قول حجج الهی بر مردم عرضه شده است و هم در سیر و سلوک و رفتار آنان، در هنگام مشی در میان خلق روزگار.

از اینجاست که در آموزه های وحیانی از این صراط با عبارت صراط مستقیم یاد شده است:«قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیماً. . . ؛ ۶ بگو: محقّقاً پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آئینی پایدار و پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) آئین ابراهیم که حق گرا بود و هرگز از مشرکان نبود. » امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «امیرمؤمنان، علی (ع) فرمودند: «خداوند اگر می خواست، بی شک خود را (بی واسطه) به بندگان می شناساند؛ ولی ما را ابواب و صراط و راه و وجه خود که از آنجا به او رو کنند، قرار داده است. پس هرکه از ولایت ما روی گرداند یا دیگران را بر ما برتری دهد، چنین کسانی از صراط برکنارند. » ۷

درباره این صراط که هدایتگر و مددرسان جنّ و انس برای وصول به مقصود مطلوب، یعنی معرفت توحیدی و جلب رضای خداوند متعال است، از قول حضرات معصومان (ع) سخنان بلند و پرمعنایی ارائه شده است.چنان که از توصیفات ارائه شده درباره این صراط برمی آید، اقوم و مستقیم بودن از ضروریات آن است؛ وگرنه سالک از راه خارج شده و به درّه هلاکت درخواهد غلتید.

جناب مفضل بن عمر، از قول حضرت اباعبدالله (ع) درباره این صراط می نویسد: از اباعبدالله (ع) درباره صراط پرسیدم، امام فرمودند: «هُوَ الطَّرِیقُ إِلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. . . ؛ ۸ صراط، راه رسیدن به معرفت خداوند متعال است و آن دو صراط است؛ صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. صراط در دنیا، امامی است که اطاعتش واجب است. هرکه او را در دنیا شناخت و از هدایت او پیروی کرد، از پل صراطی که در آخرت روی دوزخ کشیده شده است، می گذرد و هرکه در دنیا او را نشناخت، قدمش از صراط در آخرت می لغزد و در آتش دوزخ سرنگون می گردد. »

وقتی بنده ای به خداوند عرض می کند:«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ »، ۹ می بایست تمام استقامت و پایداری در آن صراط ظهور کند؛ بدون اعوجاج و چنان مستحکم که سالک بر آن نلغزد و در میانه راه، به بیراهه و بن بست برنخورد.این صراط، ضرورتاً مبدأ را به منازل و مدارج و نهایتاً به مقصد غایی هدایت می کند. بدین سبب بود که عرض شد این صراط، تمامی منازل و مراتبش از مسیر حجج الهی به هم متّصل بوده و گسستی در آن مشاهده نمی شود و از آنجایی که مقصد غایی و سعادتمندی تعریف شده برای جمیع انسان ها در طول تاریخ واحد است، ضرورتاً می بایست جمیع انبیاء، رسولان و اوصیاء بر یک صراط واحد مشی کنند و تعالیم آنان نیز از پیوند و پیوستگی ویژه ای نسبت به هم برخوردار است.

به عبارت دیگر، اوّلین آنان به آخرینشان متّصل هستند، ظاهر متفاوت رفتار و اعمال آنان به باطن واحدی می رسد و همه رحمت و شفقت خداوند و همه ظاهر و باطن تعلیمات و سیره و سنّت انبیاء و اوصیاء در همین زنجیره شکوفا می شود و همه مراحلی که باید طی شود تا انسانی به مراتب عالی کمال نائل شود، در آن حاضر است.

در مثَل، جمیع انبیاء، رسولان و اوصیای الهی، بر جادّه مستقیم و در ایستگاه های مختلف، اوّلین تا به آخرین مستقرّند و به مثابه سازمانی واحد تعریف می شوند و هریک مأموریت مخصوص به خود را به اقتضاء شرایط و مقتضیات عصر خود، به انجام می رساند و همه معنی و حقیقت دین نیز در این زنجیره بلند، مستقرّ است. تنها در این مجموعه، فرمان و مأموریت حجج الهی، موضوع هدایت انسان به عنوان سالک راه و دستگیری این انسان تا تجربه کمال غایی، ظهور پیدا می کند.

این کمال، شامل کمال در درک حقایق متعالی، کمال در درک حکمت خلقت، کمال در درک مأموریت محوّله به انسان، کسب توانایی در انجام مأموریت و سرانجام، جلب صفات کمالی است. تا آن روز که بشر به عینه و درآخرین منزل، شاهد مقصدی شود که در آن، همه کمالات و همه حکمت خلق هستی به ظهور می رسد. آن زمان که در «قرآن کریم» می خوانیم: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. . . »

موقعیتی که مستضعفان در آن به آقایی و سروری می رسند، باید دریابیم اگرچه این اراده خداوندی در عصر بعثت رسول اکرم (ص) و از مسیر آیه نازل شده یادشده بر پیامبر اسلام (ص) به مسلمانان ابلاغ شده است؛ امّا در حقیقت این اراده تکوینی خداوند است که از روز ازل اتّفاق افتاده و تا هنگامه تحقّق خارجی و عینی آن، ادامه می یابد. گویی این معنی برای همه انبیاء عظام الهی و امم آنان ثابت و جاری بوده است و انبیای سلف نیز، به نحوی و به زبانی این سخن را برای پیروانشان متذکر بوده اند؛ چنان که مطابق روایات رسیده از حضرات معصومان (ع) خداوند درباره ولایت خاندان وحی از همه انبیاء و رسولان پیمان گرفته است.

حدیثی از حضرت امام محمّدباقر (ع) وارد شده است که در آن، پس از بیان کیفیت خلقت حضرت آدم (ع) از گل، آیه مبارکه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ؛ ۱۰وهنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این [امر] غافل بودیم »، استشهاد کرده و می فرماید: «سپس خداوند از پیامبران پیمان گرفت و فرمود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.