پاورپوینت کامل معرفی و نقد کتاب; سمفونی سیبزمینی ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معرفی و نقد کتاب; سمفونی سیبزمینی ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معرفی و نقد کتاب; سمفونی سیبزمینی ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معرفی و نقد کتاب; سمفونی سیبزمینی ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
>
«رسول، هستههای سنجد را یکی یکی روی خاک تف میکرد. آفتاب مهرماه پیر شده بود بس که تابیده بود و دیگر مثل روزهای وسط تابستان مغز را نمیپوکاند. ناگهان دهان رسول از حرکت باز ایستاد. هرچه سنجد توی دهانش بود، به زحمت قورت داد و به چیزی زل زد و ناباورانه گفت: «جون ننهام داره جُم میخوره!» داوود نخودی خندید: «حتماً خیالاتی شدی داداش!»
رسول باغیظ نگاهش کرد و دوربین را داد دست جبرئیل. جبرئیل جلدی دوربین سیاهرنگ را قاپید و خیره شد به نقطهای که رسول نشان میداد.
– راس میگی رسول!
داوود تختهای را که با آن مگسهای مزاحم را میپراند، انداخت کنار.
– بده ببینم!
جبرئیل با بیمیلی دوربین را داد به او. پشت دست داود سوخته بود و پوستش چروک برداشته بود.
– پسر! عین یه لاکپشت گندهس!
رسول پشت داد به سنگ خاکستری و گفت: «اندازهی یه گوسفنده لاکردار!»
جبرئیل گفت: «جونوره لامصب یا آدمیزاد؟»
هرسه کف گودال کمعمق وارفتند و عقلشان به جایی نرسید. خورشید داشت خودش را بالاتر میکشید. نسیم صبح بیخیالِ وزیدن میشد و مگسها و پشهها بیپروا پرواز میکردند… کسی جرأت نزدیک شدن به کلبهی دادوش را نداشت. کلبهای که از آجر و چوب و نایلون پاره ساخته شده بود. دادوش مثل غول بیابانی میلنگید و توی بطریها، کارتنها، لاستیکهای فرسوده و تکههای سیم و تختههای کهنهی چیدهشده روی هم راه میرفت. با کسی نمیجوشید. هر از گاهی میرفت تا کنار جاده، سوار مینیبوس یا وانتبار میشد و میرفت شهر برای خودش چیزهایی را که لازم داشت میخرید. پیت نفت را پر میکرد و طرفهای عصر برمیگشت. کسی نمیدانست دادوش کِی و از کجا آمده و قبلاً چه کاره بوده است…»
کتاب شروع خوبی دارد. رسول، داوود و جبرئیل سه نوجواناند که در حلبیآباد زندگی میکنند. آنها مدتی است که به دادوش و کلبهاش فکر میکنند و دلشان میخواهد بدانند که دادوش کیست؟ چرا تنها زندگی میکند؟ آن جانوری که در کلبهاش هست، چیست و چرا آن را نگه داشته است؟ کنجکاوی این سه دوست در ابتدای رمان کشش لازم را به خواننده مید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 