پاورپوینت کامل کوچه کنبد کبود;خانهی جنی ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کوچه کنبد کبود;خانهی جنی ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوچه کنبد کبود;خانهی جنی ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کوچه کنبد کبود;خانهی جنی ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
>
زادهوش سعیده
نمیدانم از کی درِ فلزی کوچکی که تا سطح خاکی جاده یک پله فاصله داشت، به خانهی جنی معروف شد. فقط یادم هست یک روز صبح زنگ خورده بود که مجید با لپهای گلانداخته اجازه گرفت و کنارم نشست. نفس نفس میزد و میگفت که جن دیده! دستهایش میلرزید. اصلاً همهی بدنش میلرزید طوری که انگار به برق فشارقوی وصلش کرده بودند، پرسیدم: «چه شکلی بود؟» لبهای رنگپریدهاش را به زحمت به حرکت درآورد و جواب داد: «سیاه، سیاهِ سیاه.»
از آن روز به بعد لبهی دیوارک دستها را زیر چانه میزدیم و چشم به در آن خانه میدوختیم. مردمی که برای مراسم یا زیارت اهل قبور میآمدند و فرش، سماور و صندوقهای میوه را جمع میکردند و ما همچنان چشمانتظار مینشستیم. وقتی سرخی دم غروب آسمان را میگرفت از هم جدا میشدیم.
آن روز که سالار نتوانست کاردستی اکبر را به زور بگیرد روی شیر سنگی دم قبرستان، روبهروی قسمت شکستهشدهی دیوار نشست و به اکبر گفت که باید پنج دقیقه در خانهی جنی بماند. تمام بعد از ظهر همه در انتظار بودند تا ببینند سالار چگونه انتقام نمرهی صفری را که گرفته از اکبر میگیرد. اکبر هر قدمی که از فاصلهی دیوار تا در خانه برمیداشت، سر برمیگرداند و ملتمسانه نگاه میکرد، اما شاید این که سالار گفته بود اجرا نکردن یا کامل انجام ندادن دستور مساوی است با بیشتر و سختتر شدن مجازات، فکر سرپیچی کردن را از سرش بیرون میکرد.
آن روز دم قبرستان و کنار راه، جای تایر دوچرخهها روی گلهایی که از باران شب قبل درست شده بود دیده میشد. سالار جلوتر از همه پایش را روی نیمهآجری گذاشت و خواست وارد محوطهی گورستان شود، آجر جنبید، عباس تعادلش را از دست داد و کیف چرمی بدون دستهاش که زیر بغلش زده بود، روی گلها، گودالها و فرورفتگیهای کوچک آب افتاد. قاسم کلاه بافتنیاش را از سر برداشت و کیف سالار را پاک کرد. فرصت مناسبی بود تا فکری که در سر داشتم را به زبان بیاورم: «امروز میخوام تنهایی برم توی خونهی جنی.»
عباس خندهی بلندی سر داد، طوری که دندانهای کرمخوردهاش پدیدار شد: «آقا رو میخواد بگه خیلی شجاع تشریف داره.» پایین رفتم. در نیمهباز را هل دادم. صدای خشک در نشان میداد که لولای آن مدتهاست روغن نخورده. گلهای کف کفشم را با لبهی در پاک کردم و وارد دهلیز نیمهتاریکی شدم. بوی نم مشامم را پر کرد. بعد وارد تونل تاریکی شدم. آرام و بااحتیاط قدم برمیداشتم. صدای قدمهایم میپیچید. هر چه جلوتر میرفتم تاریکی بیشتر میشد. به طور حتم همانطور که در درس علوم خوانده بودیم، مردمک چشمهایم کاملاً گشاد شده بود و چشمهای سبزم درخ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 