پاورپوینت کامل عاشورا؛ تجلّی ادب رحمانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عاشورا؛ تجلّی ادب رحمانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عاشورا؛ تجلّی ادب رحمانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عاشورا؛ تجلّی ادب رحمانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

محمدجواد رودگر[۱]

چکیده:

ادب، حدّشناسی، قملرودانی و نگاهداشت جایگاه و حد خویشتن است که بر معرفت نفس و معرفت ربّ استوار می باشد؛ چه این که ادب انسانِ خودآگاهِ خداآگاه؛ ادب مع الله، ادب عندالله و حریم نگاهداشتن و شریعت محوری در فکر، قول و عمل است. در آینه کربلا و تابلوی عاشورا ادب انسانهای کامل و متکامل، از امام و مأموم به صورت تمام عیار ترسیم و تصویر شده است.

عاشورا در حقیقت، فرهنگستان ادب ولایی و توحیدی و ادبستان رحمانی و روحانی است و معلم و مربی، آن انسان کامل و امام زمان عاشورا؛ یعنی حسین بن علی علیه السلام و شاگردان ایشان از بنی هاشم (عباس بن علی علیه السلام، قاسم بن الحسن علیه السلام، علی اکبر، زینب کبری علیهاالسلام و…) و غیر بنی هاشم (حرّ بن یزید ریاحی، زهیر بن قین، حبیب بن مظاهر، اُمّ وهب، جُون و…) بوده اند.

هر کدام از آنان در مرتبه وجودی خود، ادب در برابر ولی الله و حجه الله، ادب در برابر خدای متعال و ادب حضور عنداللّهی را مراعات کرده و حیات طیبه و زندگی پایدار پاک را با واژه ادب تفسیر کردند. ناگفته نماند از باب «تعرف الاشیاء باضدادها» آن سوی جبهه عاشورا؛ یعنی کاروان یزیدی جز حدّنشناسی و بی ادبی در مقابل «ولی خدا» و شریعت الهی، ظهور دیگری نداشت.

پس ادب سرمایه کمال و سعادت انسانی و بحران فیض الهی و مَجْلای عنایت و بارقه ربوبی است که عده ای از عاشوراییان را به دیدار خدا کشاند. در این نوشتار، از ادب، نقش ادب در بیداری، بینایی و گذر از خود به خدا و نیل به فیض لقای رب از رهگذر دیدار امام و ولی خدا سخن رفته است.

عاشورا وجوه فراوانی دارد و تنها یک حادثه جزئی و پدیده محدود به زمان، زمین و زمینه های خاص نیست بلکه به دلیل ماهیت و هویت فراگیر، جاودانه و قدسی و در عین حال الهی – انسانی، همه مرزهای مادی و آفاق محدودنگریها را در نوردید.

عاشورا ظهور انسان کامل و مُکمِّل و تجلّی سلوک عقلی در بالاترین مراتبش و سلوک قلبی و باطنی در عمیق ترین وجه آن است که چگونه سالکان مجذوب و مجذوبان سالک[۲] پروانه وار گرد شمع وجود مُراد و پیر طریق خویش طواف می کنند تا در شعله های شهودزایش به مقام محو و فنا تا مقام صحو و بقا نایل آیند. عاشورا تصویری کامل از عشق، شور، شیدا و سلوک رحمانی است که رابطه عارفانه و پیوند عاشقانه مرید و مراد و شاگرد و استاد را به عرصه وجود آورده و سرمشق و الگویی از کمال گرایی و جمال پرستی و شهد شهودخواهی گشته است تا به همه عشّاق کمال و جمال، پیام «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»[۳] را با «عشق از اول سرکش و خونی بود»[۴] نشان دهد که عقل در مسلخ عشق قربانی گردد و دیوانه خال لب دوست شود؛[۵]

در پرتو عشق و جذبات و جلواتش شکوفا شده و شکفته گردد و شناخت عقلی، به شهود عقلی تبدیل شود. عاشورا ادب آموز جبرئیل عقل در همرأیی و همراهی پیامبر عشق گشته است تا روشن نماید:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند[۶]

آری! عاشورا درس نثار و ایثار در همه ابعاد و ساحتهای وجودی به همه سالکان کوی دوست و عاشقان روی محبوب داد که اگر کسی آستان بوسی حضرت دوست می طلبد لا جرم باید «سر در آستین» داشته و بذل جان نماید و خون دل او بذر کمال، وصال و لقاء باشد.

می توان با رویکردی تاریخی و حتی تحلیل تاریخ، تاریخ علمی و فلسفه تاریخ می توان به سراغ قیام کربلا رفت که یک ضرورت عقلی، علمی و اجتماعی است و آموزه ها و برکات فراوانی نیز دارد اما باید رویکردی فراتاریخی نیز به قیام کربلا داشت و با چشم دیگر به سیمای کربلا نگریست و چهره باطنی واقعه کربلا را به شهود نشست واز افق و زاویه ای دیگر به آن نگریست که سیرت تاریخی است.

این نگاه، حدیث امام صادق علیه السلام «کل یوم عاشوراء، کل ارض کربلاء و کل شهر محرم.»[۷] را تفسیر بلکه تأویل می نماید و انسان را هماره در معرض انتخاب، ساختن و سوختن، مسؤولیت پذیری یا مسؤولیت گریزی، پیش به سوی نامحدود کمال و کمال نامحدود یا نامحدود نقص و نزول، گزینش صعود یا سقوط، عروج یا هبوط و… قرار می دهد و همه حجابهای زمانی و حصارهای زمینی را در برمی گیرد تا انسان را میهمان بزم عاشورا نماید که انسان چهره ظاهری و باطنی، صورت و سیرت، مُلک و ملکوت، پیدا و ناپیدا و غیب شهودش را در آینه کربلا به نظاره نشیند که آیا حسینی است یا یزیدی؟

چهره جنّتی دارد یا جهنّمی؟ سیمای زیبا دارد یا زشت؟ آیا به سوی نفس مطمئنه و بهشت جمال و جلال الهی در صیرورت و شدن است یا در گرداب وحشتناک و تیره و تاریک نفس امّاره و نفس مسوّله گرفتار آمده است؟ آیا مبادی به آداب وحیانی، نبوی، علوی و حسینی است یا آداب ظلمانی و ضلالتی جاهلیت سنّتی و مدرن و امیت خودپرستی و بت پرستی ضخیم و رقیق و شرک ذهنی و عینی را در متن حیات و هستی اش نهفته دارد؟ آیا ادب الهی و رحمانی دارد یا ادب شیطانی و نفسانی؟….

پس اگر به تأویل حادثه کربلا و تفسیر باطنی عاشورا بپردازیم و اندکی در افاق و انفس عاشورا درنگ نماییم، گوهری جاودانه می یابیم که ثقل اکبر و کبیر، ثقل اصغر و اکبر[۸] و قرآن و عترت را در خویشتن متجلّی ساخته است و سیمای جهاد اکبر؛ یعنی جهاد بین عقل و عشق را به تصویر کشیده است.[۹]

اساسا عاشورا خودشناسی و انسان شناسی تمام عیار و ادب شناسی و ادب آموزی و تربیت شناسی و تربیت پذیری همه جانبه است که «حجت کامل» الهی برای همه اصحاب عقل و ارباب کشف و شاگردان مکتب وحی است. به همین جهت، در این مقال تمام تلاش ما بر آن است تا جلوه ای از «ادب مع الله» و «ادب عندالله» که محصول ترکیب زیبای عقل و عشق و امتزاج متعالی «عقل و وحی» و اختلاط روشن فطرت عقلی و فطرت قلبی خواهد بود را نشان دهیم و از لابلای پدیده های ماندگار و ملکوت پیشه عاشورایی، معارف اخلاقی – عرفانی و آموزه های پایدار و زوال ناپذیر سلوکی را استخراج کنیم و پیش روی کمال خواهان و معرفت اندوزان و تشنگان محبت قرار دهیم؛ نقش ادب را در بن مایه های حرکت جوهری، تجدد امثالی و حرکت حبّی نشان دهیم و فصلی نوین در تفکر، تحقیق و تدقیق بگشاییم و ادب از ادبستان عاشورا و فرهنگ از فرهنگستان کربلا بیاموزیم تا آگاهانه، عاقلانه و عاشقانه در «صراط مستقیم» الهی گام نهیم و قدمگاه و قرارگاه صدق[۱۰] را زمینه ای برای «عند ربهم یرزقون»[۱۱] و زاد راه «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»[۱۲] قرار دهیم و انسان کامل و مُکمِّل را اسوه حسنه خویش تلقی کنیم. در این باره، در سه محور بحث می کنیم:

الف) چیستی ادب؛

ب) ظهور و حضور ادب در ادبستان کربلا؛

ج) ثمرات و ره آورد ادب در اخلاق و عرفان.

چیستی ادب

استاد حسن زاده آملی در تعریف ادب می فرماید:

«ادب یعنی نگاهداشت حدّ هر چیز. به همین لحاظ علوم ادبی را علوم ادبی نامیده اند چون حافظ و نگهدار حدود معارف مربوط به خودند و هر رشته ای از علوم ادبی، میزانی برای نگاهداشت حدّ معارف خود است…»[۱۳]

علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان می نویسند:

«الادب – علی ما یتحصل من معناه – هو الهیأه الحسنه التی ینبغی أن یقع علیه الفعل المشروع اما فی الدین او عند العقلاء فی مجتمعهم کآداب الدعاء و آداب ملاقاه الأصدقاء و ان شئت قلت: ظرافه الفعل. و لا یکون الا فی الامور المشروعه غیر الممنوعه فلا أدب فی الظلم و الخیانه و الکذب و لا أدبَ فی الأعمال الشنیعه و القبیحه و لا یتحقق ایضا الا فی الافعال الاختیاریه التی لها هیئات مختلفه فوق الواحده…»[۱۴]

یعنی: ادب، هیأت زیبا و پسندیده ای است که سزاوار است هر عمل مشروعی، چه دینی باشد مثل آداب دعا و چه عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر اساس آن انجام پذیرد. به تعبیر دیگر ادب عبارت است از ظرافت عمل و عمل ظریف، عملی است که اولاً مشروع بوده و منع تحریمی نداشته باشد؛ پس در ظلم و دروغ و خیانت و کارهای قبیح، ادب معنا ندارد. ثانیا اختیاری باشد؛ یعنی شخص با اختیار و آگاهی خویش، آن را به صورتی محقق نماید که مصداق ادب باشد مثل آداب غذا خوردن، آداب نماز، آداب دعا و… که اسلام مشخص کرده است و در آموزه های اسلامی مندرج است. پس دستورهای الهی و باید و نبایدهای دینی، ادب آموز و فرهنگ پرورند و انسان تربیت یافته دین، همه افکار، افعال و احوالش را در بهترین شکل محقق می سازد. اسلام، انسان ساز است و عقاید ناب دینی، اخلاق اصیل اسلامی و احکام جامع تکلیفی، ادبستانی هستند که انسان را آنچنان که شایسته اوست می پرورانند و خداوند متعال، مربّی نفوس کامله و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام مربی نفوس مستعده و مشتاق کمال و تعالی وجودی هستند. قرآن صامت، (قرآن کریم) و قرآن ناطق (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عترت طاهره اش علیهم السلام) ظهور ذات خداوندی اند که انسان را متخلق به اخلاق الهی و مؤدب به آداب الهی می سازند و ادب مع الله و ادب عندالله را در متن وجود انسان صورت می دهند؛ چنان که در حدیث شریف نبوی آمده است: «ان هذا القرآن مأدبه الله فتعلموا مأدبته ما استطعتم…»[۱۵] استاد علامه حسن زاده آملی در شرح و تفسیر این حدیث می فرماید:

«… بعد از آن مرحوم، سید وجهی دیگر در بیان مأدبه حدیث یاد شده نقل کرده است به این عبارت: «المأدبه بفتح الدّال مفعله من الادب، معناه ان الله تعالی انزل القرآن ادبا للخلق و تقویما لهم.» بدین وجه، معنای القرآن مأدبه الله این است که قرآن برای ادب و تقویم خلق است. ادب نگاهداشت حدّ هر چیز و تقویم راست و درست ایستادن است. این وجه با تعلموا مناسبتر است؛ پس معنای حدیث این که قرآن ادب و دستور الهی است؛ از این مأدبه الله ادب فرا بگیرید و حدّ انسانی خودتان را حفظ کنید و نگاه بدارید و بدین دستور، خودتان را راست و درست به بار بیاورید و به فعلیت برسید. مأدبه، فرهنگستان و ادبستان است که به تخفیف می گوییم دبستان؛ مأدبه مکتب و مدرسه است که جای تأدیب و تربیت است. آنجایی که به انسان ادب یاد می دهند، آنجا را مأدبه می گویند. قرآن به انسان ادب یاد می دهد.»[۱۶]

مرحوم علامه طباطبایی[۱۷] رضی الله عنه پس از بیان معنای ادب و این که حسن و زیبایی از مقومات ادب است و زیبایی در میان اقوام و قبایل و صاحبان ادیان، مختلف بوده و آداب و رسوم هر اجتماعی به منزله آینه افکار و خصوصیات اخلاقی آن اجتماع است که زاییده مقاصد اجتماعی است، می نویسند:

«… فالأدب الالهی الذی ادب الله سبحانه به انبیاءه و رسله علیهم السلام هو الهیأه الحسنه فی الاعمال الدینیه التی تحاکی غرض الدین و غایته و هو العبودیه علی اختلاف الادیان الحقه بحسب کثره موادها و قلتها و بحسب مراتبها فی الکمال و الرقی. و الاسلام لما کان من شأنه التعرض لجمیع جهات الحیاه الانسانیه بحیث لا یشّذ عنه شی ء من شؤونها یسیر أو خطیر دقیق أو جلیل فلذلک وسع الحیاه أدبا و رسم فی کل عمل هیأه حسنه تحاکی غایته و لیس له غایه عامه الا توحید الله سبحانه فی مرحلتی الاعتقاد و العمل جمیعا… فالادب الالهی – أو ادب النبوه – هی هیأه التوحید فی الفعل.»[۱۸]

یعنی: خدای سبحان انبیا و فرستادگانش را بر هیأت زیبای اعمال دینی ادب کرده است که از غایت و غرض دین حکایت می نماید و آن جز عبودیت و بندگی الهی چیز دیگری نیست؛ اگر چه این عبودیت در ادیان حقه از نظر کمی و زیادی دستورها و از جهت مراتب کمال با هم فرق دارد. اسلام، به عنوان دین کامل که تمام جهات زندگی انسان را سامان می دهد و هیچ یک از شؤون انسانیت، نه کم، نه زیاد، نه کوچک و نه بزرگ را فروگذار نکرده است، تمام زندگی را آکنده از ادب می نماید که مبدأ آن، معرفت و منتهای آن توحید است؛ یعنی آغاز و انجام آن، خداشناسی و خداپرستی و در نتیجه خداگونگی است. پس در ادب دینی چند نکته مطرح است:

۱- دین همه اعمال و شؤون زندگی انسان را در بر گرفته و در چارچوب ادب الهی قرار می دهد.

۲- ادب دینی، به حسب اختلاف مراتب وجودی انبیا و امتهای آنها از نظر کمی و کیفی و شدت و ضعف، فرق دارد.

۳- اسلام، جامعترین و کاملترین ادب الهی است که همه مراتب و ساحتهای زندگی آدمیان را در بر گرفته است و از رهگذر عبودیت الهی، آدمیان را به سوی توحید علمی و عملی سوق می دهد و ادب رحمانی در وجود انسانها ایجاد می نماید. البته این حقیقت الهی و ملکوتی، بر محورآگاهی، آزادی، انتخاب، مسؤولیت پذیری، عمل و تمرین دستورهای دینی در طول زمان، بتدریج حاصل می گردد. آینه داران تمام عیار و الگوهای همه جانبه علمی و عینی ادب الهی و دینی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام هستند. شاید یکی از معانی حقیقی آیه «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً…»[۱۹] همین معنا باشد که حیات طیبه، حیاتی آکنده از آداب الهی است و مؤمن، مؤدب به آداب الهی و دینی است و همین آداب عقیدتی، اخلاقی و عملی است که عامل صعود انسان به اوج قله کمال وجودی است: «إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یرْفَعُهُ»[۲۰] آری! شاه بیت ادب الهی، پیامبر اسلام و امامان پاک علیهم السلام هستند که باری تعالی درباره آنان فرمود: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»[۲۱]. مرحوم علامه طباطبایی رضی الله عنه نوشته اند:

«… و بالجمله فقوله «فبهداهم اقتده» تأدیب الهی اجمالی له صلی الله علیه و آله بأدب التوحید المنبسط علی اعمال الانبیاء علیهم السلام المنزهه من الشرک…»[۲۲]

امام صادق علیه السلام فرمود:

«ان الله عزوجل ادب نبیه فأحسن أدبه، فلمّا اکمل له الادب قال: «و انک لعلی خلق عظیم» ثمّ فوّض الیه امر الدین و الامّه لیسُوسَ عباده.»[۲۳]

یعنی: «خدای بزرگ پیامبر خود را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند فرمود: همانا تو دارای خلقی عظیم هستی. آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند.»[۲۴]

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «أنا ادیب الله و علی أدیبی.»[۲۵] یعنی: من پرورده خدایم و علی پرورده من است.

حضرت علی علیه السلام نیز فرمودند:

«انّ رسول الله صلی الله علیه و آله ادّبه الله عزّوجل و هو ادّبنی و انا أودّب المؤمنین و اورث الادب المکرمین.»[۲۶]

یعنی: پیامبر خدا را خداوند تربیت کرد و او مرا و من مؤمنان را تربیت می کنم و برای بزرگواران، ادب را به ارث می گذارم.

این که ادب، از خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و از پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام و از علی علیه السلام به مؤمنین منتقل شده است، دست کم بر دو نکته دلالت دارد:

الف) ادب تنها ادب الهی و دینی است؛

ب) تنها الگوهای کامل ادب الهی، انسانهای کامل؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلامو ائمه علیهم السلام هستند: «لَکمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[۲۷]

استاد علامه حسن زاده آملی چنین سروده اند:

ادب آموز نبود غیر قرآن

که قرآن مأدبه است از لطف رحمان

بیا زین مأدبه بر گیر لقمه

نیابی خوشتر از این طعمه، طعمه

طعام روح انسان است قرآن

طعام تن بود از آب و از نان»[۲۸]

علامه طباطبایی رحمه الله پس از تبیین أدب دینی، نمونه هایی از آداب الهی و ادب انبیاء عظام خداوند عزّوجلّ را با استفاده از آیات قرآنی برشمرده است که چگونه آنها در پرتو تربیت الهی به کمالات وجودی خویش رسیده و اعضا و جوارح و جوانح آنها؛ یعنی ظاهر و باطنشان خدایی شده است و در جهان بینی، ایدئولوژی و یا حکمت علمی و حکمت عملی، عقل نظری و عقل عملی، صورت و سیرت، ظاهر و باطن و فکر و فعل و حال و قال خویش مبادی به آداب الهی شده و ادب را در برابر پروردگار و حتی در برابر کفار و منافقان و ملحدان مراعات می کردند و الگوهای انسانیت برای همه طالبان سعادت شده اند[۲۹] تا یاران کمال خواه و سعادت دوست، بر سیرت و صورت و مشرب انبیاء الهی در سه حوزه عقیدتی، اخلاقی و عملی قرار گیرند و به فلاح حقیقی و رستگاری و فوز واقعی نایل آید.

از مجموعه بحثهای لغوی و اصطلاحی پیش گفته در ادب شناسی چنین بدست می آید:

۱- ادب؛ حدّشناسی و حدنگهداری، قلمروشناسی، مرزشناسی و قلمروداری و مرزبانی است که از متن آن، مراقبت نفس و خودنگهداری به دست می آید.

۲- حدنگهداری و مراقبت، فرع بر خودشناسی و خودیابی یا معرفت نفس است که نافعترین معارف، معرفت به خویشتن است و هر کس ظرفیت، منزلت و حدود خویش را شناخت و از حد و مرز خود فراتر نرفت، مؤدب به آداب پسندیده است.

۳- دین، مجموعه انسان شناسی و انسان سازی است و قرآن، کتاب خودشناسی، خودیابی و خودسازی است؛ پس قرآن کتاب ادب شناسی و ادب آموزی و تربیت است.

۴- انسان متدین و مؤمن، انسان خودشناس خودساخته و خودنگهدار و حدّنگهدار است و در این مسیر، از معارف فکری و اخلاقی و عرفانی و باید و نبایدهای دینی و قرآنی در متن زندگی اش بهره های لازم و کافی می برد تا به حیات معقول و حیات طیبه برسد.

۵- الگوهای عینی و اسوه های کامل و جامع، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام هستند و طبق حدیث نبوی «حسینٌ منّی و انا من حسین.»[۳۰] امام حسین علیه السلام و عاشورای حسینی ادبستان، گلستان، فرهنگستان و ادب آموز است و بر اساس «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه.»[۳۱]

حسین علیه السلام کشتی هدایت و نجات و کربلا صراط مستقیم الهی و آیت ادب توحیدی و الهی است و شاگردان مکتب عاشورا، شاگردان قرآن و عترت هستند که همه پروردگان مکتب نبوی، علوی و حسینی اند؛ پس عاشورا تجلّی ادب رحمانی و آداب دینی است که سیمای تمامی انبیاء الهی و چهره ملکوتی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و ابوالائمه علی علیه السلام در آینه کربلا و آینه داران کربلا به ظهور رسیده است.

ظهور و حضور ادب رحمانی در ادبستان کربلا (عاشورا تجلّی ادب اخلاقی – سلوکی)

قیام کربلا، قیامی بریده از گذشته و تمام شده در ظرف زمانی و مکانی خویش نبود و نیست بلکه حلقه وصل از گذشته تا آینده بیکرانه هاست و هر دو چهره زیبا و زشت آن (که زیبایی از آن حسین علیه السلام و اصحابش و زشتی از آن یزید و انصارش است.)

از دو فرهنگ، ایدئولوژی، باورها و از دو طرز تفکر درباره هست ها و بایدها حکایت می کند در حقیقت، تقابل بین نماد اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و علوی و اسلام ابوسفیانی و اموی است؛ یک چهره تربیت شده آداب الهی و نبوی و دیگری فاقد ادب و آداب الهی – انسانی بلکه ظهور کمال بی ادبی است که یکی مع الله و عندالله است و دیگری مع الشیطان و عند الشیطان. امام یک چهره، امام نور و امام چهره دیگر، امام نار است؛ پس کربلا وارث حقیقی دو چهره توحید و شرک، اطاعت و عصیان است به تعبیر استاد شهید مطهری:

«حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است یا کم نظیر.»[۳۲]

حادثه عاشورا آفریده معرفت، عبودیت، توحید، ولایت، محبت، ایثار، مجاهدت، صفا و وفا، خلوص و صداقت و حکمت وعدالت است که حسین علیه السلامبه عنوان امیر و امام کاروان عشق و جهاد و یاران عارف و سالکش به عنوان مأموم و تربیت یافته تمام عیار مکتب اسلام ناب، آن را خلق کرده اند.

با نیم نگاهی به طرح منطقی، عقلانی و تاکتیک ها و استراتژیهای حساب شده یا راهبردهای جامع نگرانه و تبیین های همه جانبه فراقومی، فراملی و در حقیقت، اسلامی و انسانی امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و از مکه به مدینه، خطبه ها، نامه ها، گفتگوها و وقایع (اتفاق افتاده از بیست و هفتم رجب تا دهم محرم سال شصت و یک) که در دهه محرم شکل گرفته از دو جهت، ادبستان و فرهنگستان دینی است:

۱- امام حسین علیه السلام مفسر و سخنگوی اصلی دین و قرآن؛ یعنی قرآنِ ناطق است. آن حضرت توانست در قالب خطبه، نامه، گفتگوها و حتی ادعیه و نیایش از مدینه تا کربلا چهره ای اصیل و جامع و جاودانه از اسلام حقیقی و حقیقت اسلامی ارائه دهد و ادب آموز معرفت و رفتاری باشد که در ساحتهای عقلانی، نفسانی و جسمانی یا حوزه های عقلی، قلبی و قالبی دین، به صورت معارف بدیع، عرضه شده اند.

۲- حسین بن علی علیه السلام، در برابر خداوند از یکسو و در برابر مردم از سوی دیگر ودر برابر دشمن دین و معنویت از سوی سوم در کمال معرفت و ادب نوشته اند و سخن گفته اند و به نیایش ایستاده اند؛ یعنی ادب الهی امام حسین علیه السلام او را به گونه ای پرورید که در برخورد با مردم و کفار و ملحدان، اوج ادب دینی را رعایت نموده و نشان دهد؛ با فکر و فعلش امتیاز اسلام ناب نبوی را از اسلام تحریف شده و انحرافی اموی، به منصه ظهور برساند. به همین جهت، حتی اصحاب عام و خاص امام حسین علیه السلام دارای آداب و روش و منش و گرایشهای متعالی در طول حرکت و قیام تا دهه محرم و پس از آن بوده اند که ادب دینی و اسلامی را نشان می داد و در مقابل، یزید، عبیدالله، عمر بن سعد و اصحاب و یارانشان در کمال بی ادبی مصداقهای جاهل، غافل، مال اندوز، خودخواه، و مقام پرست، تفکر و رفتار جاهلی شده اند.

شخصیت شناسی اصحاب دو سپاه ایمان و کفر و توحید و شرک خود، ادب اسلامی، ادب اخلاقی و سلوکی را در برابر حدّناشناسی و بی ادبی کاملاً متبلور می سازد که خود سرچشمه ادب شناسی و ادب آموزی است؛ زیرا طبق فرمایش امام علی علیه السلام: «تعرف الاشیاء باضدادها.»[۳۳] نور را از ظلمت، حیات را از ممات، عقل را از جهل، و ادب را از بی ادبی می توان دریافت.

چنان که گذشت در ادب شناسی با مؤلفه هایی چون معرفت دینی یا درک دینی، عبودیت دینی یا درد دین، توحیدشناسی و توحیدگروی، قلمروشناسی و حدّنگهداری، خودآگاهی و خودنگهداری روبرو شده ایم. حال ببینیم چنین مؤلفه هایی در عاشورا چگونه به ظهور رسیده است؟ اگر به بازشناسی، بازنگری و دوباره خوانی پرونده نهضت کربلا و قیام عاشورا بپردازیم و با عمق اندیشی و باطن نگری از سطح ظواهر و صورتها عبور کنیم، می یابیم که اصحاب امام حسین علیه السلام، هم در جبهه جهاد اصغر (جنگ ظاهری با لشگریان یزید و عمر بن سعد) و هم در جبهه جهاد اوسط (جنگ فضایل اخلاقی با رذایل اخلاقی) و هم در جبهه جهاد اکبر (جنگ بین عقل و عشق) پیروز شده و توانستند ادب دینی را با همه مؤلفه های آن، نشان دهند. سرحلقه کاروان کربلا؛ یعنی امام حسین علیه السلام در اوج معرفت الهی و شناخت و درک دینی (دین شناسی) و درد دینی (دینداری) و توحید و ادب حضور در برابر پروردگار قرار داشت که از دعای عرفه آن حضرت تا «الهی رضا بقضائک.»[۳۴] و قرار گرفتن در بهشت دیدارِ محبوب کاملاً هویداست و امام حسین علیه السلام مظهر اتمّ و اکمل ادب توحیدی و اخلاقی – عرفانی بوده است؛ چه این که در برابر خدای متعال عرضه می دارد: «ماذا وجد من فقدک و ماالّذی فقد من وجدک.»[۳۵] و «عمیت عین لا تراک.»[۳۶]

از نوع رفتار سید الشهداء با فرستادگان و نامه های ارسالی سران و مردم کوفه و پاسخهای آن حضرت و ارتباط عاطفی، مهربانانه و حساب شده اش با اهل بیت خویش، پاسخ آگاهانه و مؤدبانه اش به علی اکبر در بین راه، تفقد و دلجویی اش از فرزندان مسلم بن عقیل پس از شنیدن خبر شهادت سفیر خویش، رفتارش با لشگر حُرّ بن یزید ریاحی و آنگاه خود حرّ پس از توبه و انقلاب درونی و بازگشت به ادبستان حسینی، دیدار با تک تک اصحابش در شب و روز عاشورا، رفتن بر سر بالین هر کدام از شهدای راه فضیلت و توحید، رفتارش با خواهران، همسران و فرزندانش و مجموعه اهل بیتش در ظهر و عصر عاشورا و نگاه و ندای توحیدی و اعلان رضای الهی در لحظه دیدار با خدا و قرار گرفتن در شبستان شهود و جنت لقاء و وصال، همگی نشانی از ادب الهی، ادب نبوی و علوی بوده است که همه فضایل اخلاقی و سجایای انسانی و انوار و لمعات غیبی و رحمانی را یکجا در تابلوی زیبای عاشورا ترسیم کرد.

از عجایب و شگفتی های شگرف رفتار امام حسین علیه السلام با برادرش عباس این بود که در غروب تاسوعا او را مخاطب قرار داد و فرمود: «بنفسی انت یا اخی!» یعنی: جانم به فدایت ای برادر![۳۷] این که امام به مأمومش، مراد به مریدش خضر راه به موسای طریقش، برادر پنجاه و هفت ساله به برادر سی و چهار ساله اش چنین سخن می گوید، از یک طرف نشان از ادب امام حسین علیه السلام دارد و از طرف دیگر بیانگر اوج مقام و مرتبه وجودی و ولایی حضرت عباس است. یا وقتی امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا عازم میدان جهاد و شهادت است خطاب به خواهرش حضرت زینب علیهاالسلاممی فرماید: «یا اُختاه لا تنسینی فی نافله اللیل…»[۳۸] یعنی: خواهرم! مرا در آن نیمه های شب و شبانگاهان و سحرگاهانت که به مناجات در برابر قاضی الحاجات می پردازی فراموش نکن!

این جمله نیز دست کم دو پیام داشته است: الف) کمال طلبی نامحدود و قرب جویی دائمی امام حسین علیه السلامب) منزلت ویژه و مقام ممتاز حضرت زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم و عالمه غیر معلمه. پس تمام گفتار و رفتار و قول و فعل و تقریر امام حسین علیه السلام منبع معرفت و ادب است و روح ادب دینی و جان ادب اصحاب امام حسین علیه السلام را باید در ادب معلم مکتب عاشورا و آفریننده حادثه کربلا یعنی خود امام حسین علیه السلامجس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.