پاورپوینت کامل جنگ اُحد ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جنگ اُحد ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ اُحد ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ اُحد ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ کوه احد
۲ زمان و علت وقوع جنگ احد
۳ سپاه قریش در جنگ احد
۴ پیش از شروع جنگ
۴.۱ با خبر شدن مسلمانان از حرکت سپاه قریش
۴.۲ فرود آمدن سپاه قریش در دامنه احد
۴.۳ خواب رسول خدا در مورد جنگ احد
۴.۴ مشورت رسول خدا با اصحاب
۴.۵ حرکت سپاه اسلام از مدینه
۴.۶ بازگشت منافقان در جنگ احد
۵ شرح جنگ احد
۵.۱ صف آرایی سپاه مسلمانان در جنگ احد
۵.۲ آغاز جنگ احد
۵.۳ پیروزی ابتدایی مسلمانان در جنگ احد
۵.۴ شکست مسلمانان پس از پیروزی ابتدائی
۵.۵ شهادت حمزه عموی پیامبر
۵.۶ فرار مسلمانان و رها کردن پیامبر(ص)
۵.۷ دفاع امیرالمؤمنین از رسول خدا(ص)
۵.۸ بازگشت مسلمانان برای یاری پیامبر و پایان جنگ
۵.۹ حضور زنان مسلمان در جنگ احد
۶ پس از جنگ احد
۶.۱ شمار شهدای جنگ احد
۶.۲ شمار کشتههای قریش در جنگ احد
۶.۳ جنگ احد در قرآن
۷ پانویس
۸ منابع
۹ آرشیو عکس و تصویر
کوه احد
اُحُد کوهی است سرخرنگ که در شمال مدینه[۱] در فاصله شش کیلومترى شهر مدینه بوده است (گر چه امروزه به جهت گسترش مدینه این کوه در داخل شهر قرار گرفته است[۲]). در وجه تسمیه این کوه گفته شده: بر اثر جدایىاش از دیگر کوههاى منطقه، به این نام نامیده شده است.[۳]
زمان و علت وقوع جنگ احد
غزوه اُحُد، در روز هفتم[۴] یا نیمه[۵] شوال سال سوم هجری و یکسال پس از جنگ بدر به وقوع پیوست. انگیزه اصلی قریش برای لشگر کشی به سوی مدینه خونخواهی کشتگانی بود که مشرکان در شکست سختشان در جنگ بدر متحمل شده بودند.[۶]
مسائل دیگری که انگیزه قریش را برای این نبرد تقویت نمود عبارتند از:
تحریکات یهودیان مدینه: یهودیان نیز که در مورد مرکزیت سیاسى و اقتصادى خود، در منطقه احساس خطر مى کردند و سلطه فرهنگى خود را در معرض نابودى مى دیدند، با اعزام نمایندگانى به مکه به تشویق قریش براى انتقامگیرى پرداختند. چنان که خود نیز کینه هاى درونى را آشکار و پیمان هاى عدم تعرّض و حسن همجوارى را که با رسول خدا (ص) بسته بودند، نقض کردند.[۷]
نا امن شدن راه تجاری مشرکان مکه: پیامبر با عقد پیمان با قبائل مختلف منطقه، قریش را تحت محاصره قرار داده بود و بر راه تجاری آنان سیطره پیدا کرده بود به گونه ای که راه تجار ی آنان دیگر امن به حساب نمی آمد و لذا چاره ای جز شکستن این حصر نمی دیدند.[۸]
سپاه قریش در جنگ احد
نقشه جنگ احد و محل قرارگیری هر دو سپاه
سپاه مشرکان سه هزار جنگنده داشت.[۹] که ۷۰۰ تن از آنان زرهپوش بودند، و ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر، با خود داشتند.[۱۰] ابوسفیان در جایگاه ثائر (انتقامگیرنده)، فرماندهى این سپاه را بر عهده داشت.[۱۱]
صفوان بن امیه پیشنهاد کرد زنان را براى یادآورى کشتهشدگان بدر و تحریک به خونخواهى، همراه خویش سازند.[۱۲] به نظر برخى، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رهاکردن آنان در میدان جنگ ننگ بود.[۱۳]
تعدادى از زنان قریش از جمله هند همسر ابوسفیان این سپاه را همراهى مى کردند.[۱۴]
قریش همچنین نمایندگانى براى کمک گیرى از قبایل اطراف مکه فرستادند. این فرستادگان توانستند حمایت قبیله هاى کنانه و مردم تهامه را جلب کنند
ابو عامر فاسق هم با پنجاه نفر از مردم اوس که براى مخالفت با محمّد (صلی الله علیه وآله) از او پیروى مى کردند، از مدینه به مکه آمد تا همراه قریش باشد. او مردم قریش را بر ضدّ رسول خدا (ص) تحریک مى کرد و مىگفت: شما بر حق هستید و آنچه محمّد آورده، باطل است.
در مورد منابع مالی سپاه قریش در جنگ احد گفته شده: براساس تصمیم بزرگان قریش، سود کاروان تجاری قریش ـ که جنگ بدر به خاطر آن بر پا گردیده بود ـ برای جنگ احد هزینه شد. گفته شده مال التجاره را که فروختند، هزار شتر و پنجاه هزار دینار بود، که سرمایه را به صاحبان آن دادند و سود آن را که از هر دینار سرمایه یک دینار بود به هزینه جنگ اختصاص دادند.[۱۵]
پیش از شروع جنگ
با خبر شدن مسلمانان از حرکت سپاه قریش
بنا بر گفته مورخان مسلمانان از دو طریق از حرکت سپاه مشرکان آگاه شدند:
عبّاس بن عبد المطلب درباره حرکت، وضعیت و شمار قریش، نامه اى نوشت و آن را به مردى از بنى غفار داد که سه روزه خود را به مدینه برساند. مرد غفارى به مدینه آمد و نامه عبّاس را به پیامبر (ص) داد که بر در مسجد قباء بود. نامه را ابى بن کعب براى حضرت خواند.[۱۶]
واقدى نقل مى کند که در این هنگام عمرو بن سالم خزاعى همراه تنى چند از خزاعه که چهار تن بودند، از مکه بیرون آمدند و هنگامى که قریش در ذى طوى بودند، به آنان رسیدند. عمرو بن سالم و همراهانش آن خبر را به رسول خدا (ص) دادند و برگشتند.[۱۷]
پیامبر اسلام به ابى بن کعب دستور فرمود که اطلاعات خود را در مورد حرکت قریش پوشیده دارد. هدف حضرت جلوگیرى از جنگ روانى یهودیان و منافقان و گرفتن فرصت هرگونه توطئه احتمالى بر ضدّ مسلمانان از سوى این دشمنان خطرناک بود. چه آنان در حقیقت دشمن اصلى به شمار مىرفتند و به نقاط ضعف و قوت مسلمانان کاملا آشنا بودند. بدین معنى که اعلان زود هنگام حرکت قریش براى جنگ موجب مىشد تا فرصت کافى براى شناخت طرح و برنامه دفاعى مسلمانان داشته باشند.
فرود آمدن سپاه قریش در دامنه احد
سپاه قریش، پنجم[۱۸] یا دوازدهم[۱۹] شوال در دامنه کوه اُحُد نزدیک کوه عینین فرود آمد.[۲۰] درباره این که چرا مشرکان در جنوب مدینه که بر سر راهشان بود، فرود نیامدند و شهر را دور زده در شمال آن فرود آمدند، علت خاصى در تاریخ ذکر نشده است؛ اما برخى، مدخل شهر مدینه را در آن زمان فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانستهاند.[۲۱]
پیامبر صلی الله علیه و آله حباب بن منذر را محرمانه براى ارزیابى از وضعیت دشمن به ناحیه اُحُد اعزام کرد. گروهى از اصحاب براى جلوگیرى از شبیخون دشمن، شب جمعه را به پاسدارى از مدینه به ویژه مسجد و خانه پیامبر صلی الله علیه و آله پرداختند.[۲۲]
خواب رسول خدا در مورد جنگ احد
واقدی می نویسد، پیامبر (ص) بر منبر ظاهر شد و پس از ثنا و ستایش الهى چنین فرمود: اى مردم من خوابى دیده ام، در خواب دیدم که گویى در زرهى محکم هستم و شمشیرم ذو الفقار، از قبضه شکسته و شکاف برداشته است، دیدم گاو نرى کشته شد و من قوچى را از پى خود مى کشیدم. مردم گفتند: آن را چگونه تعبیر مى فرمایى؟ فرمود: آن زره محکم شهر مدینه است، پس در همانجا بمانید، اما شکستن شمشیرم، اندوه و مصیبتى است که به من مى رسد، گاوى هم که کشته شد، کشته شدن برخى از اصحاب من است، قوچى که از پى خود مى کشیدم، دشمن و لشکر است که به خواست خدا آن را خواهیم کشت.
از ابن عباس روایت کردند که پیامبر (ص) فرمود: شکاف برداشتن شمشیرم دلیل بر کشته شدن مردى از خانواده من است.[۲۳]
مشورت رسول خدا با اصحاب
رسول خدا در اثر خوابی که دیده بود خوش نداشت از مدینه بیرون رود و در این باب با اصحاب خود مشورت کرد و گفت: اگر مصلحت بدانید در مدینه مى مانیم و دشمن را در همان جا که فرود آمده است رها مى کنیم تا اگر همان جا بمانند به زحمت باشند، و اگر به مدینه هجوم آورند با آنان نبرد کنیم. «عبداللّه بن أبىّ بن سلول» و بزرگان مهاجر و أنصار نیز چنین عقیده داشتند.[۲۴] امّا کسانى که در بدر حضور نداشتند و گروهى از جوانان پرشور که مزه پیروزى بدر را چشیده بودند و نیز حمزه بن عبد المطلب خواهان بیرون رفتن از مدینه بودند. آنان بر رأى خود، اصرار کردند. حتى برخى از آنان گفتند: این اسب ها و شتران قریش است که کشت و زرع ما را مى خورد و در مزارع به فساد و تباهى مشغول است.
آنان در اثبات صحت دیدگاه خود، چنین استدلال مى کردند که اقامت آنان در داخل شهر موجب خواهد شد تا دشمن فکر کند، مسلمانان ترسیده اند و بدین ترتیب بر نیروهاى اسلامى جرأت پیدا کند. آنان مى گفتند: در بدر که سیصد مرد جنگى داشتى، خداوند ترا بر دشمن ظفر داد، امّا حالا شمار زیادى از مردم تحت امر تواند. این کارى است که خداوند متعال به میدان آنان هدایت کرده است.
چون بیشتر مردم خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند، رسول خدا (ص) تسلیم رأى اکثریت شد.[۲۵] پس به خانه رفت تا لباس جنگ بر تن کند. در همین اثنا آنان که در پذیرش رأى خود، اصرار ورزیدند، پشیمان شدند که چرا رأى خود را به حضرت تحمیل کرده اند. در حالى که او به خواست و اراده خدا از همگان آگاهتر است و امر الهى از آسمان بر او فرود مى آید.[۲۶] لذا به نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما را آن حقّ نبود که رسول خدا را به کارى که بدان رغبتى نداشت وادار کنیم و اکنون هم اگر مى خواهى در مدینه بمان. پیامبر در جواب آنان فرمود: «پیامبرى را سزاوار نیست که لباس جنگ بپوشد، و بى آنکه جنگ کند آن را از تن در آورد، اکنون بنگرید که آنچه مى فرمایم انجام دهید و به نام خدا رهسپار شوید که اگر شکیبا باشید، پیروز خواهید شد».[۲۷]
حرکت سپاه اسلام از مدینه
رسول خدا (ص) پس از رایزنى با یاران، و پوشیدن لباس جنگ، عبداللّه بن ام مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد[۲۸] و پیش از حرکت، سه نیزه خواست و سه پرچم بست: پرچمى براى أوس که به دست أسید بن حضیر داد و پرچمى براى خزرج که به دست حباب بن منذر یا سعد بن عباده سپرد و پرچمى هم براى مهاجرین به دست على بن أبى طالب علیه السلام.[۲۹]
تعداد سپاهیان اسلام را برخی هزار نفر برخى نهصد و شمارى دیگر نهصد و پنجاه نفر گفته اند. از این میان یکصد نفر زرهپوش بودند و مسلمانان هیچ اسبى نداشتند.[۳۰] و گفته شده: یک اسب پیامبر (ص) داشت و یک اسب ابو برده بن دینار.[۳۱] در روایت دیگرى، فقط یک اسب در سپاه مسلمانان ذکر شده است.[۳۲]
سپاه اسلام در مسیر اُحُد به منطقه شیخان فرود آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از سپاهیانش بازدید کرد و نوجوانانى را که در سپاه بودند به جز رافع بن خدیج که تیراندازى ماهر و سمره بن جندب که نوجوانى چابک بودند به مدینه بازگرداند[۳۳] و هنگامى که متوجه حضور همپیمانان یهودى عبدالله بن اُبى شد، فرمود: براى جنگ با مشرکان نباید از مشرکان کمک گرفت.[۳۴]
بازگشت منافقان در جنگ احد
عبداللّه بن ابى همراه منافقان و شمارى از دو دلان از بین راه بازگشتند. آنان سیصد نفر بودند. ابن ابى گفت: محمّد از من سرپیچى کرد و از کودکان اطاعت نمود. او به زودى خواهد دانست که چه کرده است؟ مردم، ما نمى دانیم براى چه خود و فرزندانمان را در اینجا به کشتن دهیم؟ آنان بازگشتند اما رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حتى به پشت سر خود نگاه نیز نکرد.[۳۵] جابر بن عبداللّه انصارى در پى ایشان شتافت و آنان را به خدا، جان و پیامبرشان سوگند مىداد که قبیله و پیامبرشان را تنها نگذارند. عبداللّه بن ابى گفت: اگر مى دانستیم جنگى پیش خواهد آمد، شما را تنها نمى گذاشتیم، امّا مىدانیم که جنگى روى نخواهد داد. تو هم اگر از من اطاعت کنى، باید برگردى.[۳۶]
شرح جنگ احد
صف آرایی سپاه مسلمانان در جنگ احد
تیراندازان مستقر شده در جبل الرماه در فیلم محمد رسول الله (ص)
وقتى رسول خدا (ص) به منطقه نبرد رسید، چنان دید که در دامنه کوه احد فرود آید، به گونهاى که کوه پشت سر آنان باشد. سپس به صف آرایى سپاه پرداخت و چنان صفها را راست مرتب فرمود که اگر شانه مردى از صف بیرون مى نمود، آن را به عقب مى راند تا صف راست و یکنواخت باشد.
حضرت به نیروهاى مسلمان فرمان داد که احدى نجنگد تا فرمان جنگ را صادر نماید.
در سمت چپ مسلمانان کوهى قرار داشت که جبل عینین نام داشت. در این کوه شکافى قرار داشت. حضرت، عبداللّه بن جبیر را همراه پنجاه نفر تیرانداز بر آن گماشت و به او سفارش کرد که با تیراندازى، مواظب باشند، سواران دشمن از پشت بر مسلمانان نتازند. در روایت دیگرى است که حضرت فرمود:
اگر دیدید که پرندگان بر جنازه ما نشسته اند، از جاى خود تکان نخورید تا من به دنبال شما بفرستم؛ و اگر دیدید که این قوم را شکست دادهایم و بر آنان چیره شدهایم، از جاى خود تکان نخورید تا من به دنبال شما بفرستم.[۳۷] بدین ترتیب کوه احد پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله، کوه عینین سمت چپ و مدینه رودرروى مسلمانان بود.[۳۸]
پس از آن ضمن خطبه اى، مردم را توصیه به عمل به احکام الهى و پرهیز از نواهى خداوند کرده، آن روز را، روز مزد و پاداش دانستند، البته براى کسانى که صبر، یقین، تلاش و نشاط را پیشه خود کنند. آن حضرت جنگ با دشمن را جنگى سخت خواندند که تنها صبر آن را آسان مى کند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از اختلاف و نزاع با یکدیگر بپرهیزید که مایه ضعف و ناتوانى است و خداوند آن را دوست ندارد.[۳۹]
آغاز جنگ احد
نخستین کسى که به سوى مسلمانان تیر انداخت، ابو عامر فاسق بود که با پنجاه نفر از همراهانش پیش آمد و تلاش کرد تا اوسیان را به سوى خود، جلب کند، امّا مردم اوس به او جواب درشت دادند. آنان و مسلمانان مدتى به یکدیگر تیراندازى کردند، امّا کارى از پیش نبردند و عقبنشینى کردند.
هنگامى که دو لشکر به روى هم ایستادند و جنگ درگرفت، زنان قریش به رهبرى «هند» همسر «أبو سفیان»، نقش دف زدن و تصنیف خواندن پشت سر مردان سپاهى را به عهده گرفتند و از این راه آنان را بر جنگ دلیر مى ساختند و کشتگان بدر را به یادشان مى آوردند.[۴۰]
پیروزی ابتدایی مسلمانان در جنگ احد
در آغاز پیکار، پرچمدار مشرکان به نام طلحه بن ابی طلحه که به او «کبش الکتیبه» (یعنی بزرگ و مهتر لشکر) میگفتند به پیش آمده و مبارز طلبید. علی (ع) به کارزار او رفت و تنها پس از آنکه دو ضربت میان آنها رد و بدل شد او را بر ضربتی که به وسط سرش زد به خاک افکند.[۴۱] در پی آن مسلمانان شادمان از نخستین پیروزی، تکبیر گویان به دسته هاى مشرکان یورش بردند و چنان با آنان جنگیدند که صفوفشان از هم پاشید. پرچم مشرکان را پس از طلحه بنابى طلحه افرادی به دست گرفتند و یکى پس از دیگرى کشته شدند: عثمان بن ابى طلحه، ابو سعید بن ابى طلحه، مسافع، کلاب بن طلحه بن ابى طلحه، جلاس بن طلحه بن ابى طلحه، ارطاه بن شرحبیل، شریح بن قانط و در آخر صواب که از همه بدتر و سخت جان تر بود پرچم را بدست گرفت، على (ع) شمشیرى بدست راست او زد او پرچم را بدست چپ گرفت دست چپش را هم جدا کرد پرچم را با دو دست بریدهاش به سینه چسبانید على (ع) در این وقت شمشیرى بسر او زد و او را بموالى خودش ملحق ساخت.[۴۲] پرچمداران کشته شدند، پرچم مشرکان روى زمین ماند و شکست خورده پا به فرار گذاشتند. در این وقت مشرکان پا به فرار گذارده مسلمانان به گردآورى غنائم پرداختند. یکى از زنان به نام عمره بنت علقمه حارثیه پرچم را برداشت و برافراشت تا این که قریش به سوى پرچم خود بازگشتند. در این فاصله چند بار خال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 