پاورپوینت کامل واژهشناسی تصوف ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل واژهشناسی تصوف ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل واژهشناسی تصوف ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل واژهشناسی تصوف ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل واژهشناسی تصوف ۹۴ اسلاید در PowerPoint
تصوف یا عرفان اسلامی، در معنای معرفت کشفی و شهودی و علم حضوری به حق تعالی، و اتصاف به صفات خداوند، تخلّق به اخلاق الاهی و نیل به مقام قرب و فنا و بقا، ریشه در کتاب و سنت ، یعنی آیات الاهی و سیر نبوی دارد.
فهرست مندرجات
۱ – ریشه دینی تصوف
۲ – ریشه واژه
۲.۱ – اشتقاق غیرعربی
۲.۲ – اشتقاق عربی
۲.۲.۱ – صُفّه
۲.۲.۲ – صوفه
۲.۲.۳ – صوفانه
۲.۲.۴ – صفّ
۲.۲.۵ – صفا
۲.۲.۶ – صوف
۳ – رواج واژه
۴ – ماهیت و معنی اصطلاحی
۴.۱ – تفاوت تعابیر
۴.۲ – شهود حق
۴.۳ – صوفی و متصوف و مستصوف
۵ – فهرست منابع
۶ – پانویس
۷ – منبع
ریشه دینی تصوف
زندگی پیامبر اکرم (ص) پیش و پس از بعثت زاهدانه بود و اصحاب خاص آن حضرت بهویژه امیرالمؤمنین (ع) و اصحاب صُفّه، زاهدانه و عارفانه میزیستند.
از اینرو، تصوف را میتوان حقیقت و باطن اسلام دانست که در بستر این دین شکل گرفت و در گذر تاریخ، همچون دیگر معارف اسلامی بالید و به دنبال فتوحاتِ اسلامی و تحولاتِ اجتماعی، بهتدریج، از اواخر سد ۱ق و اوایل سد ۲ق/ سد ۸م، ظهور اجتماعی خاص، و شکل و صورت متمایزی یافت.
به همین سبب، بسیاری از محققان، ظهورِ تاریخی ـ اجتماعی تصوف را در این دوره، یعنی در عهد حسن بصری (د ۱۱۰ق/ ۷۲۸م) و در بصره دانستهاند.
ریشه واژه
به هر حال، دربار ریشه و معنای لغوی و اصطلاحی تصوف نظریات مختلفی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
چنانکه همایی اشاره کرده است،
[۱] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۶۳-۶۵، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
دربار اشتقاق واژ صوفی ۲۰ نظریه وجود دارد که هم آنها را بهطور کلی میتوان به دو دست عمده تقسیم کرد:
نخست دیدگاه کسانی چون ابوریحان بیرونی (د ح۴۴۰ق/۱۰۴۸م) و ابوالقاسم قشیری (د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م) که برای آن اشتقاق عربی قائل نیستند، و دیگر نظری بیشتر صوفیان و نویسندگانِ غیرصوفی که اصل آن را عربی دانستهاند.
اشتقاق غیرعربی
بیرونی در تحقیق ما للهند، ضمن ردّ اصلِ عربی واژ صوفی، آن را معرب واژ یونانیِ سوفیا یا سوفوس، به معنای حکمت دانسته، و دربار وجه تسمی آن گفته است که چون دیدگاهها و باورهای صوفیان شبیه حکمای یونان بود و همانند آنان اعتقاد داشتند که حق، تنها واحدِ اول و وجود حقیقی، مختص به علت اولی و مبدأ اول است و در مقابل، وجود ممکنات خیالی و ظلی است، بدین نام خوانده شدند.
[۲] بیرونی، ابوریحان، ج۱، ص۲۴-۲۵، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
اما این نظریه، چنانکه نولدکه و به تبع او دیگران اشاره کردهاند، از لحاظ وجه اشتقاق درست نمینماید؛ زیرا واژ سوفیا یا سوفوس یونانی به صورتِ «سوف»، یعنی حرف «سین» واردِ زبان عربی شده است.
[۳] مبارک، زکی، ج۱، ص۶۴-۶۵، التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۴] بدوی، عبدالرحمان، ج۱، ص۹-۱۱، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.
[۵] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۶۵-۶۶، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۶] غنی، قاسم، ج۱، ص۴۴-۴۵، تاریخ تصوف در اسلام، تهران، ۱۳۶۶ش.
قشیری نیز، ضمنِ نقل و ردّ ۴ نظریه، برای واژ صوفی اشتقاق عربی قائل نشده، و آن را به منزل لقبی برای صوفیان شمرده است.
[۷] قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۶، رسال قشیریه، قاهره، ۱۳۶۷ق.
اشتقاق عربی
اما موافقان نظری اشتقاق عربی واژ صوفی، دیدگاههای مختلفی را بیان کردهاند که از آن میان به جز یک نظریه، بقیه یا از لحاظ وجه تسمیه، و یا از لحاظ موازین نقل و اشتقاق نادرست مینمایند.
مهمترین این نظریات اینهاست:
صُفّه
اشتقاق از صُفّه، به مناسبت مشابهت احوالِ صوفیان به اصحابِ صفه، که البته چنانکه برخی از صوفیه نیز اشاره کردهاند، با موازین اشتقاق لغوی موافق نیست، زیرا نسبت به صُفّه، صُفّی و صُفیّه میشود.
[۸] قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۶، رسال قشیریه، قاهره، ۱۳۶۷ق.
[۹] سهروردی، عمر، ج۱، ص۶۱، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
با اینهمه، برخی دیگر از صوفیان و همچنین برخی از واژهشناسان معتقدند که یکی از دو «فاء» برای تخفیف تبدیل به واو گشته، و صُفیه، صوفیه شده است.
[۱۰] کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۴-۲۵، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۱۱] زمخشری، محمود، ج۱، ص۲۶۲، اساس البلاغه، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، دارالمعرفه.
[۱۲] باخرزی، یحیی، ج۲، ص۱۵، اورادالاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۳] تاج العروس، ذیل صوف.
صوفه
اشتقاق از صوفه، لقب غوث بن مُرّ که در عهد جاهلیت خدمتگزار کعبه و رهبر حاجیان، و به گفت ابن جوزی، اولین کسی بود که خود را وقف خداوند کرد و در بیت الله الحرام به این کار مشغول شد و پس از او فرزندان و نوادگانش ــ که به بنی صوفه شهرت یافتند ــ عهدهدار این امر شدند؛ بدین مناسبت، کسانی را که از دنیا بریدند و تنها به عبادت پرداختند، صوفی نامیدند.
[۱۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۶۱، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق.
[۱۵] ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۷-۱۸، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
[۱۶] سمعانی، عبدالکریم، ج۳، ص۲۲۰، الانساب، به کوشش محمد احمد حلاق، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م.
[۱۷] ابن منظور، لسان، ذیل صوف.
[۱۸] تاج العروس، ذیل صوف.
گروه دیگری به نام آل صوفان یا آل صفوان نیز اهل زهد و امساک بودند و به کعبه خدمت میکردند و به همین سبب، برخی واژ صوفی را مشتق از صوفان شمردهاند.
[۱۹] خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۷، ص۱۶۲، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.
[۲۰] ابن منظور، لسان، ذیل صوف.
[۲۱] زمخشری، محمود، ج۱، ص۲۶۲، اساس البلاغه، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، دارالمعرفه.
[۲۲] تاج العروس، ذیل صوف.
[۲۳] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۰، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
اشتقاق از «صوفه القفا» یا «صوفه الرقبه»، به معنای موهایِ آویخته در گودال پس گردن و در مجاز به معنای به قهر گرفتن که به گفت ابونعیم،
[۲۴] ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۷-۱۸، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
چون صوفیان مقهور قبض الاهیاند، بدین نام خوانده شدهاند.
[۲۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۶۳، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق.
[۲۶] ابن منظور، لسان، ذیل صوف.
[۲۷] زمخشری، محمود، ج۱، ص۲۶۲، اساس البلاغه، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، دارالمعرفه.
[۲۸] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۶۹، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
اشتقاق از صوفه، به معنی پُرز و پار پشمی که صوفیان را به سبب تذلّل و تواضعشان، بدان منسوب ساختهاند.
[۲۹] سهروردی، عمر، ج۱، ص۶۱، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۳۰] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۶۹-۷۰، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
اشتقاق از صوفه، به معنی افناء قبایل، یعنی گروه و جماعتی که از یک قبیله و نژاد نیستند و به شخص خاصی نسب نمیبرند؛ و از آنجا که صوفیان نیز از قبیله و طایف خاصی نیستند، صوفی خوانده شدهاند.
[۳۱] ابن منظور، لسان، ذیل صوف.
[۳۲] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۰، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
به هر حال، چنانکه همایی اشاره کرده است،
[۳۳] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۰، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
اشتقاق واژ صوفی از صوفه به هر ۴ معنی، هرچند از لحاظ قواعد اشتقاق بلامانع است، اما از نظر معنی و وجه تسمیه صحیح نمینماید، زیرا اینگونه مناسبتها را که واژهشناسان پس از وقوع به آن قائل شدهاند، نمیتوان اساس تسمیه قرار داد.
صوفانه
اشتقاق از صوفانه، به معنی گیاه کوتاه و ناچیز که به مناسبت فروتنی و خاکساری صوفیان، و یا به سبب ارتزاق آنان از گیاهان (رزق طیب) دانستهاند.
[۳۴] ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۷-۱۸، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
این نظریه نیز هم از لحاظ قواعد اشتقاق و هم از لحاظ وجه تسمیه نادرست است.
[۳۵] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۴-۷۵، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
صفّ
اشتقاق از صفّ، زیرا صوفیان به سبب همتهای بلندشان و توجه قلبیشان به حق تعالی و آگاهیشان بر اسرار الاهی، در پیشگاه خداوند در صف اول قرار دارند
[۳۶] کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۱، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۳۷] سهروردی، عمر، ج۱، ص۶۱، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
که البته این نظریه نیز از لحاظ وجه اشتقاق نادرست مینماید.
[۳۸] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۵، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
صفا
اشتقاق از صفا، که خود دارای چند وجه اشتقاق و چند معناست: از «صُفوه» (صَفْوَه یا صِفْوه)، «صَفْو» و همچنین «صفی» که هر ۳ به معنی برگزیده است و گفتهاند که چون صوفیان برگزیدگان افراد بشرند، بدین نام خوانده شدهاند؛ از «صفا» به معنی سنگ سخت که گیاه از آن نمیروید، و به سبب اینکه صوفیان در ایمان به خداوند سخت و متصلباند، بدان منسوباند؛ و همچنین از «صفاء» که به معنی روشنایی و پاکیزگی است.
[۳۹] کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۱، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۴۰] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۱۲۱، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۱] عبادی مروزی، منصور، ج۱، ص۲۳، صوفی نامه یا التصفیه فی احوال المتصوفه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۴۲] هجویری، علی، ج۱، ص۳۴-۳۵، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.
این اقوال نیز با قواعد اشتقاق مغایرت دارند.
[۴۳] ابن خلدون، عبدالرحمان، ج۳، ص۱۱۹۷، مقدمه، به کوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۴۴] قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۶، رسال قشیریه، قاهره، ۱۳۶۷ق.
[۴۵] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۱-۷۴، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
افزون بر این، همایی بر مبنای برخی شواهد، نظری اشتقاق واژ صوفی از فعل ماضی مجهولِ «مُصافاه» (مصدر باب مفاعله) و همچنین اشتقاق آن از «صِفَه» را که در کتاب التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق به عنوان احتمالی ضعیف به آن اشاره شده،
[۴۶] مبارک، زکی، ج۱، ص۶۵، التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
نقل، نقد و ردّ کرده است.
[۴۷] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۴-۷۶، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
صوف
اشتقاق از صوف، به معنی پشم که درستترین، مشهورترین و پرطرفدارترین نظریه است.
بر این مبنا، واژ تصوف، مصدر باب تفعل از ریش صوف، به معنی پشمینه پوشیدن، و صوفی به معنی پشمینهپوش است. این نظریه از طرفِ برخی از صوفیان و نویسندگان غیرصوفی و همچنین بیشتر محققان تأیید شده است.
[۴۸] سراج طوسی، عبدالله، ج۱، ص۲۰-۲۱، اللمع فی التصوف، به کوشش ر ا نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
[۴۹] کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۱، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۵۰] ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۷، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
[۵۱] ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۲۰، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
[۵۲] هجویری، علی، ج۱، ص۳۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۵۳] عبادی مروزی، منصور، ج۱، ص۲۳، صوفی نامه یا التصفیه فی احوال المتصوفه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۵۴] سهروردی، عمر، ج۱، ص۵۹-۶۰، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۵۵] سمعانی، عبدالکریم، ج۳، ص۲۲۰، الانساب، به کوشش محمد احمد حلاق، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م.
[۵۶] ابن منظور، لسان، ذیل صوف.
[۵۷] ابن تیمیه، احمد، ج۱، ص۶-۷، التصوف، مجموع فتاوی، ریاض، ۱۴۱۲ق.
[۵۸] ابن خلدون، عبدالرحمان، ج۳، ص۱۱۹۷، مقدمه، به کوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۵۹] غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۶۰] مبارک، زکی، ج۱، ص۵۲-۵۷، التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۶۱] بدوی، عبدالرحمان، ج۱، ص۵-۷، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.
[۶۲] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۷۶-۸۲، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۶۳] غنی، قاسم، ج۱، ص۴۴-۴۵، تاریخ تصوف در اسلام، تهران، ۱۳۶۶ش.
مؤلف اللمع فی التصوف، ضمن استناد به اصحاب حضرت عیسی (ع) که خداوند آنان را به علم یا عمل یا حالِ خاصی منسوب نساخت، بلکه به مناسبتِ لباس ظاهریشان آنان را «حواریون» خواند، گفته است که چون صوفیان نیز محدود به یک علم جدای از دیگر علوم، و متصف به یک حال و مقام جدای از دیگر احوال و مقامات نبودند، بلکه همواره، در گذشته و حال، معدن هم علوم و محل هم احوال پسندیده و اخلاق شریف به شمار آمدهاند، و در انتقال از حالی به حال دیگر همواره با خداوند و فزونطلب بودهاند، از میان دیگر اسمها و حالها محدود به یک اسم و حال نشدند، بلکه به ظاهر لباسشان نسبت یافتند.
به گفت وی، پشمینهپوشی، آیین انبیا و صدیقان، و نشان اولیا و اصفیا و «مساکین یا متنسّکین» بوده است.
[۶۴] سراج طوسی، عبدالله، ج۱، ص۲۰-۲۱، اللمع فی التصوف، به کوشش ر ا نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
سهروردی نیز «صوف» را لباس انبیا میشمرد و میگوید که پیامبر اکرم (ص) و همچنین عیسی (ع) لباس پشمی میپوشیدند.
نیز به نقل از حسن بصری میگوید که او ۷۰ تن از بدریان را که پشمینه میپوشیدند، درک کرده بود.
[۶۵] سهروردی، عمر، ج۱، ص۵۹، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
با این همه، برخی اشتقاق از صوف به معنای پشم را خالی از اشکال ندانستهاند، زیرا به باور آنان در زبان عربی، یای نسبت در مورد انتساب به شکل و هیئت در جامه و لباس نظیر ندارد و به دور از فصاحت است.
از اینرو، محتمل است که اصطلاح صوفی به معنی زاهدِ پشمینهپوش، از کلمات ساخت فارسیزبانان باشد که به زبان عربی وارد شده است.
[۶۶] همایی، جلالالدین، ج۱، ص۸۱، مقدمه بر مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 