پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

قیام امام حسین (علیه‌السلام)

بهترین و مطمئن‌ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا (علیه‌السلام)، کلمات خود آن حضرت یا امامان دیگر در این‌باره است. این مقاله در صدد است تا با بررسی و مطالعه خطبه‌ها، سخنان، نامه‌ها و وصیت‌نامه امام حسین (علیه‌السلام)، به تحلیل و تفسیر اهداف، ریشه‌ها، انگیزه‌ها و علل ماندگاری قیام امام حسین ایشان بپردازد.

فهرست مندرجات

۱ – فلسفه قیام امام حسین
۱.۱ – خطبه امام در مکه
۱.۱.۱ – تذکر دو نکته مهم
۱.۲ – وصیت امام به محمدحنفیه
۱.۳ – نامه به بزرگان کوفه
۱.۴ – نامه به بزرگان بصره
۱.۵ – خطبه امام در منزل بیضه
۱.۶ – اهداف قیام در زیارت امام
۱.۷ – فلسفه قیام از زبان امام صادق
۱.۸ – نتیجه بحث
۲ – نقش دعوت کوفیان در قیام
۳ – عدم تأثیر دعوت کوفیان در قیام
۳.۱ – دلیل اول
۳.۲ – دلیل دوم
۳.۳ – دلیل سوم
۳.۴ – دلیل چهارم
۴ – زمینه‌های قیام امام حسین
۵ – سقیفه ریشه اصلی انحرافات
۶ – بدعت‌های خلفا در امر دین
۶.۱ – خلافت ابوبکر
۶.۱.۱ – قطع سهم ذوی القربی
۶.۱.۲ – قطع سهم مؤلفه قلوبهم
۶.۲ – خلافت عمر
۶.۲.۱ – منع نقل حدیث
۶.۲.۲ – تبعیض نژادی
۶.۲.۳ – نقض قانون مساوات
۶.۲.۴ – تبعیض در احکام جزایی
۶.۲.۵ – تغییر در تزویج زنان
۶.۲.۶ – منع تمتع و متعه
۶.۲.۷ – تغییر در اذان
۶.۳ – خلافت عثمان
۶.۳.۱ – برپایی نظام اقطاعی
۶.۳.۲ – واگذاری‌های خویشاوندی
۶.۳.۳ – بخشش اموال بیت‌المال
۶.۳.۴ – اقامه نماز پیش از خطبه
۶.۳.۵ – خواندن نماز کامل در سفر
۶.۴ – پی‌آمدهای وخیم حکومت خلفا
۷ – بدعت‌های بنی‌امیه
۷.۱ – خلافت معاویه
۷.۱.۱ – منع نقل فضایل امام علی
۷.۱.۲ – جعل حدیث در ذم امام علی
۷.۱.۳ – دستور سب امام علی
۷.۱.۴ – شهید کردن بزرگان شیعه
۷.۱.۵ – از بین بردن نام پیامبر
۷.۱.۶ – گسترش تبعیض نژادی
۷.۲ – خلافت یزید
۷.۲.۱ – مبارزه علنی با دین
۷.۳ – سخنان امام حسین
۸ – انگیزه‌های قیام امام حسین
۸.۱ – لزوم داشتن انگیزه
۸.۲ – انجام وظیفه و ادای تکلیف
۸.۳ – وداع با همسر پیامبر
۸.۴ – تاکید امام به انجام وظیفه
۸.۴.۱ – پاسخ به حاکم مکه
۸.۴.۲ – پاسخ به محمدحنفیه
۸.۵ – مبارزه با ذلت‌پذیری
۸.۵.۱ – سخنرانی در منا
۸.۵.۲ – جواب حر
۸.۵.۳ – خطاب به مردم ذوحسم
۸.۵.۴ – خطاب به اشراف کوفه
۸.۶ – کلام پایانی امام در عاشورا
۹ – اهداف قیام امام حسین
۹.۱ – انگیزه قیام
۹.۲ – دیدگاه ها
۹.۲.۱ – نظریه شهادت‌طلبی
۹.۲.۱.۱ – شهادت تکلیفی
۹.۲.۱.۲ – شهادت فدیه‌ای
۹.۲.۱.۳ – شهادت سیاسی
۹.۲.۱.۴ – شهادت اسطوره‌ای
۹.۳ – نظریه تشکیل حکومت
۹.۴ – نظریه حفظ جان
۹.۵ – نظریه جمع
۹.۵.۱ – قصد مرحله‌ای
۹.۵.۲ – قصد مستقیم
۹.۵.۳ – حکومت و شهادت
۹.۵.۴ – اهداف چند لایه
۹.۵.۴.۱ – لایه اول
۹.۵.۴.۲ – لایه دوم
۱۰ – نقد دیدگاه ها
۱۱ – ریشه‌های اجتماعی قیام امام حسین
۱۱.۱ – لغزش خواص
۱۱.۲ – ریاست‌طلبی حاکمان و خواص
۱۱.۳ – مال‌پرستی
۱۱.۳.۱ – گسترش فتوحات اسلامی
۱۱.۳.۲ – تأسیس دیوان مالی
۱۱.۳.۳ – بخشش‌های بی‌حساب
۱۱.۳.۴ – نتیجه مال‌دوستی
۱۱.۴ – خودپرستی و تکبر
۱۱.۵ – نتیجه‌گیری
۱۱.۶ – جمع‌بندی
۱۲ – ریشه‌های سیاسی قیام امام حسین
۱۲.۱ – مقدمه
۱۲.۲ – سقیفه سرآغاز انحراف
۱۲.۲.۱ – کنارزدن انصار از خلافت
۱۲.۲.۲ – نتیجه ماجرای سقیفه
۱۲.۳ – خلافت عمر
۱۲.۴ – عثمان تکیه‌گاه بنی امیه
۱۲.۴.۱ – مسلط‌کردن بنی امیه
۱۲.۴.۲ – سرانجام عثمان
۱۲.۵ – ستیز با حکومت امیرمؤمنان
۱۲.۵.۱ – جنگ‌های امام علی
۱۲.۵.۲ – خون‌خواهی عثمان
۱۲.۶ – حکومت بنی‌امیه
۱۲.۶.۱ – سوابق بنی امیه
۱۲.۶.۲ – ایمان ظاهری بنی‌امیه
۱۲.۶.۳ – نکوهش بنی‌امیه در روایات
۱۲.۶.۴ – تبدیل خلافت به سلطنت
۱۳ – ریشه‌های فرهنگی قیام امام حسین
۱۳.۱ – اجتهاد در برابر نص
۱۳.۱.۱ – بدعت‌های عمر
۱۳.۲ – منع کتابت و نقل حدیث
۱۳.۳ – نتیجه
۱۴ – عوامل ماندگاری قیام امام حسین
۱۴.۱ – نقش زنان در استمرار قیام
۱۴.۱.۱ – تبیین حقیقت قیام
۱۴.۱.۲ – احتجاج زینب کبری
۱۴.۲ – مرثیه‌سرایی
۱۴.۲.۱ – مرثیه‌سرایی ام‌کلثوم
۱۴.۲.۲ – مرثیه‌سرایی رباب
۱۴.۲.۳ – مرثیه‌سرایی سکینه
۱۴.۳ – عزاداری و سوگواری
۱۴.۳.۱ – عزاداری در کاخ یزید
۱۴.۳.۲ – افشاگری ضد یزید
۱۴.۳.۳ – عزاداری در مدینه
۱۴.۳.۴ – عزاداری رباب
۱۴.۳.۵ – یادآوری مصائب حسینی
۱۴.۳.۶ – نوحه‌سرایی ام البنین
۱۴.۴ – نقش امام سجاد در استمرار قیام
۱۴.۴.۱ – تبیین جایگاه اهل‌بیت
۱۴.۴.۲ – سخنان در مجلس یزید
۱۴.۴.۳ – سخنان امام هنگام اذان
۱۴.۴.۴ – جلوگیری از تحریف قیام
۱۴.۴.۵ – گفت‌وگوی امام با عبیدالله
۱۴.۴.۶ – یادآوری مصائب اباعبدالله
۱۴.۴.۶.۱ – روایت امام صادق
۱۴.۴.۶.۲ – روایتی دیگر
۱۴.۴.۶.۳ – روایتی از غلام امام
۱۴.۵ – نقش ائمه در استمرار قیام
۱۴.۵.۱ – برپایی مجالس سوگواری
۱۴.۵.۱.۱ – اشعار ابن عفان
۱۴.۵.۱.۲ – اشعار ابوهارون
۱۴.۵.۱.۳ – اشعار دعبل
۱۴.۵.۲ – یادآوری مصائب امام
۱۴.۵.۲.۱ – روایت امام رضا
۱۴.۵.۲.۲ – روایت داود رقی
۱۴.۵.۲.۳ – روایت امام صادق
۱۴.۵.۳ – گریستن و گریاندن
۱۴.۵.۳.۱ – روایتی از امام باقر
۱۴.۵.۳.۲ – روایتی از امام رضا
۱۴.۵.۴ – تشویق شاعران برای مرثیه‌سرایی
۱۴.۵.۴.۱ – روایت امام صادق
۱۴.۵.۴.۲ – روایت امام کاظم
۱۴.۵.۵ – توجه به تربت امام حسین
۱۴.۵.۶ – توجه به زیارت مرقد امام
۱۴.۵.۶.۱ – حدیث امام باقر
۱۴.۵.۶.۲ – حدیثی دیگر
۱۴.۵.۶.۳ – روایت ابن وهب
۱۴.۵.۶.۴ – روایت امام کاظم
۱۴.۶ – نتیجه‌گیری
۱۵ – پانویس
۱۶ – منبع

فلسفه قیام امام حسین

از آنچه درباره اهداف و فلسفه قیام عاشورا از نگاه‌های مختلف گفته شده و نقد و بررسی شده است، روشن است که برخی از این نظریات، تصویری وارونه یا حداقل نامناسب با شأن رهبر قیام ارائه کرده‌اند و هیچ کدام از آنها، در ارائه یک تصویر روشن و جامع از انگیزه‌های قیام امام حسین (علیه‌السلام) توفیق نداشته‌اند.
پژوهشگر تاریخ عاشورا اگر بخواهد به ماهیت و جوهره قیام عاشورا پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه جامع و مطالعه کامل درباره امام حسین (علیه‌السلام)، از زندگی، شخصیت و مقام ایشان در جایگاه امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمق در بیانات و گفتارهایی که آن حضرت در مقاطع مختلف قیام و حتی پیش از آغاز آن، درباره انگیزه حرکت خویش بیان کرده است، فلسفه و ماهیت قیام آن حضرت را بشناسد.
اکنون با این مقدمه و با توجه به اینکه بهترین و مطمئن‌ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا (علیه‌السلام)، کلمات خود آن حضرت یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبه‌ها، سخنان، نامه‌ها و وصیت‌نامه امام حسین (علیه‌السلام) را که درباره اهداف و انگیزه‌های قیام عاشوراست و نیز برخی از تعابیر زیارتنامه‌های متعدد و مختلف را که از امامان دیگر، برای زیارت آن حضرت رسیده و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مطالعه و بررسی می‌کنیم و سپس با استخراج فهرست وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها می‌پردازیم.

خطبه امام در مکه

امام حسین (علیه‌السلام) در جمع گروهی از علما و نخبگان مناطق مختلف اسلامی در مکه با ایراد خطبه‌ای شورانگیز و کوبنده، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها برای پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دین‌ستیزانه حاکمان اموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانست. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیت هایش را بر ضد نظام ستمگر حاکم، که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد، چنین اعلام کرد:
… اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان، ولا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری (لنرد) المعالم من دینک، و تظهر الاصلاح فی بلادک، ویامن المظلومون من عبادک، ویعمل بفرائضک و سننک واحکامک…؛ «خدایا تو می‌دانی آنچه ما انجام داده‌ایم (از قبیل سخنان و اقدامات بر ضد حاکمان آموی)، به دلیل رقابت و سبقت‌جویی در فرمانروایی و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه برای این بوده که نشانه‌های دینت را (به مردم) نشان دهیم (بر پا گردانیم) و اصلاح در سرزمین‌هایت را آشکار کنیم. می‌خواهیم بندگان ستمدیده‌ات در امان باشند و به واجبات و سنت‌ها و احکامت عمل شود.
با دقت در این جملات می‌توان به چهار هدف اصلی امام حسین (علیه‌السلام) از اقدامات و فعالیت‌هایی که در عصر حاکمیت یزید برای قیام انجام داد، پی برد:
الف) احیای مظاهر و نشانه‌های اسلام اصیل و ناب محمدی؛
ب) اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمین‌های اسلامی؛
ج) تامین امنیت مردم ستم‌دیده؛
د) فراهم کردن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی.

تذکر دو نکته مهم

درباره این خطبه تذکر دو نکته ضروری است:
اول: در برخی از کتاب‌ها این خطبه را از قول امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند که شاید علت آن، تشابه قسمت آخر خطبه با بخشی از خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه است. به نظر می‌رسد صرف مشابهت، نمی‌تواند دلیل قانع کننده‌ای برای طرح چنین نظری باشد؛ زیرا احتمال دارد امام حسین (علیه‌السلام) به عنوان استشهاد، عباراتی از خطبه پدر بزرگوارش را بر زبان جاری کرده باشد. شاید هم او قصد استشهاد نداشته است و این تشابه، ناشی از آن باشد که امامان که همگی نور واحد هستند و یک گونه می‌اندیشند؛
دوم: در مصادر این خطبه اشاره نشده است که امام حسین (علیه‌السلام) این خطبه را پس از شروع قیام خویش و زمان اقامت در مکه ایراد فرموده یا پیش از آن و یا در سال‌های آخر عمر معاویه؛ اما برخی از نویسندگان از ظاهر عبارات آخر خطبه که امام می‌فرماید: اللهم انک تعلم انه لم یکن ماکان منا تنافسا فی سلطان چنین برداشت کرده‌اند که امام این خطبه را پس از شروع نهضتش ایراد فرموده و ظاهر عبارت ما کان منا اشاره به قیام حضرت دارد)

[۱] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تحقیق علی اکبرغفاری، ص۲۳۹.

[۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۸۰-۸۱.

[۳] نعمه السماوی، محمد، الثوره الحسینیه، ج۴، ص۱۸۳.

وصیت امام به محمدحنفیه

امام حسین (علیه‌السلام) در وصیت‌نامه‌ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفیه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد: انی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما، وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد ارید ان آمر بالمغروف وانهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی محمد وابی علی بن ابی طالب…؛

[۴] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب الفتوح تحقیق علی شیری، ج۵، ص۲۱.

[۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۲۷۳.

[۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹-۳۳۰.

[۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۴۱.

(البته در نقل ابن شهرآشوب، امام این جملات را در پاسخ ابن عباس می‌فرماید، نه در جواب ابن حنفیه، آن هم پاسخ شفاهی، نه در قالب وصیت‌نامه.) «من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم؛ بلکه تنها برای طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) عمل کنم».
و در جای دیگر می‌فرمایند: اللهم انی احب المعروف و اکره المنکر؛

[۸] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب‌الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۱۹.

[۹] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۲۷۰.

«خدایا من به معروف اشتیاق، و از منکر تنفر دارم».
در زیارت‌های مختلف که درباره امام حسین (علیه‌السلام) از امامان وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می‌شود. اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر؛ «گواهی می‌دهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی».

[۱۰] کلینی، محمد بن بعقوب، الفروع من الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۴، ص۵۷۸.

[۱۱] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشرالفقاهه، ص۲۲۶.

[۱۲] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشرالفقاهه، ص۲۲۳.

[۱۳] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، ص۲۲۷.

[۱۴] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، ص۲۴۲.

[۱۵] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشر الفقاهه، ص۴۰.

[۱۶] ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل‌الزیارات، تحقیق نشرالفقاهه، ص۲۲۸.

[۱۷] سید بن طاووس، اقبال‌الاعمال، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، ج۲، ص۶۳.

[۱۸] سید بن طاووس، اقبال‌الاعمال، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، ج۳، ص۱۰۳.

[۱۹] شیخ طوسی، مصباح‌المتهجد و سلاح‌المتعبد، ص۷۲۰.

[۲۰] شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۶، ص۱۱۴.

[۲۱] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت‌های مطلقه امام حسین، ص۴۲۴.

[۲۲] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت‌های مطلقه امام حسین، ص۴۲۵.

[۲۳] قمی، شیخ عباس، کلیات‌ مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت‌های مطلقه امام حسین، ص۴۲۶.

[۲۴] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت‌های مطلقه امام حسین، ص۴۲۶.

[۲۵] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت‌های مطلقه امام حسین، ص۴۲۹.

[۲۶] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت امام حسین در عید فطر و قربان، ص۸۰۷.

[۲۷] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت امام حسین در شبهای قدر، ص۴۴۴.

[۲۸] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مخصوصه امام حسین، ص۵۷.

[۲۹] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت امام حسین در روز عرفه، ص۴۵۱.

(ناگفته نماند «شهادت دادن» در اینجا به مفهوم متعارف آن، یعنی گواهی کردن و تایید یک موضوع مادی و حقوقی نیست؛ بلکه بیان یک حقیقت معنوی و اعتراف به یک واقعیت است که با انگیزه معنوی صورت گرفته است، یعنی من این واقعیت را درک می‌کنم که نهضت تو به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر بوده است، نه به علت دعوت کوفیان یا علل دیگر. بنابراین اگر تلاش‌ها و کارهای دیگری صورت گرفته است، همه برای رسیدن به آن هدف و آرمان بزرگ بوده است.)
از این عبارات، می‌توان اهداف ذیل را برای قیام حضرت برشمرد:
الف) طلب اصلاح در امور امت پیامبر؛
ب) امربه معروف؛
ج) نهی از منکر؛
د) عمل به سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، همانند برپایی نماز و پرداخت زکات.

نامه به بزرگان کوفه

حضرت در نامه‌ای که هنگام اقامت خویش در مکه برای پاسخ به دعوت نامه‌های اشراف و بزرگان کوفه برای آمدن به کوفه نوشت، فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمود: فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب، والآخذ بالقسط، والدائن بالحق، والحابس نفسه علی ذات الله. والسلام؛ (به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حق باشد، و خود را به آنچه در راه خدا هست، پایدار بدارد».
امام در این نامه، هدف از قیام را، تلاش برای برپایی حکومتی می‌داند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:
الف) بر اساس کتاب خدا حکم کند؛
ب) عدالت را در جامعه حاکم کند؛
ج) متدین و معتقد به دین خدا باشد؛
د) خود را وقف خدا و اهداف الهی کند.

نامه به بزرگان بصره

حسین بن علی در نامه‌ای که برای دعوت از بزرگان بصره برای همیاری و همراهی با خود نوشته، علت و هدف نهضت خویش را چنین بیان میکند: انا ادعوکم الی کتاب الله وسنه نبیه فان السنه قد امیتت وان البدعه قد احییت؛

[۳۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۶.

[۳۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج۲، ص۷۸.

«من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش میخوانم. همانا سنت پیامبر از بین رفته و بدعت زنده شده است».
حضرت در جواب عبدالله بن مطیع هم فرمود: ان اهل الکوفه کتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماته البدع؛

[۳۲] دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، ص۲۴۶.

کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‌اند به نزدشان بروم؛ چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانه‌های حق زنده و بدعتها نابود شود».
ایشان همچنین در نامه‌ای که به شیعیان بصره نوشت، فرمود: فانی ادعوکم الی احیاء معالم الحق و اماته البدع؛

[۳۳] دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، ص۲۳۱.

«من شما را به زنده کردن نشانه‌های حق و نابود کردن بدعتها می‌خوانم».
از مجموع نامه‌ها و پاسخهای حضرت، این اهداف را می‌توان برای پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint استفاده کرد:
الف) دعوت (و عمل) به کتاب خدا و سنت پیامبر؛
ب) احیای سنت پیامبر که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حق و حقیقت؛
ج) از بین بردن بدعت‌هایی که جایگزین احکام خدا و سنت پیامبر شده بود.

خطبه امام در منزل بیضه

اباعبدالله در خطبه‌ای که پس از برخورد با حر بن یزید ریاحی در منزل بیضه ایراد فرمود، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، چنین بیان کرد:
ایها الناس: ان رسول الله قال: من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفا لسنه رسول الله، یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان، فلم یغیر علیه یفعل ولا قول، کان حقا علی الله ان یدخله مدخله، الا وان هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطان، وترکوا طاعه الرحمن، واظهروا الفساد، وعطلوا الحدود، واستاثروا بالفئ، واحلوا حرام الله، وحرموا حلاله، وانا احق من غیر؛ (بلاذری این خطبه را از عبارت ان هؤلاء… به بعد نقل کرده است. ابن اعثم، خوارزمی و مجلسی، این خطبه را با اندکی تفاوت در عبارات، در قالب نامه‌ای که حضرت، خطاب به اشراف و بزرگان کوفه نوشته، آورده‌اند؛ اما ابن جوزی این نقل را در قالب گفت و گوی حضرت با فرزدق آورده است)

[۳۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۰۴.

[۳۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج۳، ص۱۷۱.

[۳۶] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب‌الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۸۱-۸۲.

[۳۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۳۳۵.

[۳۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۲.

[۳۹] سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره‌الخواص، ج۲، ص۱۴۰.

«ای مردم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می‌کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، بر خداست که او را در جایگاه (پر عذاب) آن ستمگر قرار دهد. هان (ای مردم) بدانید که اینها تن به فرمانبری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‌اند؛ درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‌اند و حرام خدا را حلال، و حلالش را حرام کرده‌اند و من شایسته‌ترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم».
از این خطبه، می‌توان علت قیام سیدالشهدا (علیه‌السلام) را این امر دانست که حاکمان بنی امیه (به ویژه یزید) اقدامات ضد دینی زیر را انجام داده بوده‌اند:
الف) اطاعت از شیطان و ترک فرمانبری از خدا؛
ب) آشکار کردن فساد در زمین؛
ج) تعطیل کردن حدود الهی؛
د) اختصاص دادن بیت المال به خود؛
ه) حلال کردن حرام خدا و بالعکس.

اهداف قیام در زیارت امام

در زیارت امام حسین، شهادت می‌دهیم که او احکام الهی و سنت پیامبر و امیرالمؤمنین را بر پا کرده است:
اشهد انک قد حللت حلال الله وحرمت حرام الله واقمت الصلاه واتیت الزکاه وامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر ودعوت الی سبیلک بالحکمه والموعظه الحسنه؛

[۴۰] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مطلقه امام حسین، ص۴۲۶.

«شهادت می‌دهم که تو حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام کردی و نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیکو، به راه و روش خود فراخواندی».
همچنین می‌گوییم. اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛

[۴۱] قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مخصوصه امام حسین، ص۴۳۹.

«شهادت می‌دهم که تو به عدل و داد امر کردی (مسلمانان را) به سوی این دو دعوت نمودی»
آن حضرت در جای دیگری نیز فرموده است: لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولا افر فرار العبید؛ (طبری، و به پیروی از او ابن کثیر، فراز دوم این جمله را چنین نوشته‌اند: ولا اقر اقرار العبید: «من همانند بردگان، اقرار (به مشروعیت حکومت یزید) نمی‌کنم)

[۴۲] شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۸.

[۴۳] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر غفاری، ص۴۵۹.

[۴۴] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۲۴.

[۴۵] ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیرالاحران، ص۳۷.

[۴۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۲۳.

[۴۷] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، تحقیق مکتب تحقیق التراث، ج۸، ص۱۹۴.

به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمی‌دهم و همانند بردگان، فرار نمی‌کنم».
و باز فرمود: موت فی عز خیر من حیاه فی ذل:

[۴۸] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۲۴.

«مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است».
از مجموع این سخنان، این اهداف را می‌توان استفاده کرد:
الف) ترویج حق و عمل به آن؛
ب) نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن؛
ج) نپذیرفتن زندگی ذلت بار و ننگین دنیا، و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.

فلسفه قیام از زبان امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان می‌فرماید: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله وحیره الضلاله؛

[۴۹] شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۶، ص۱۱۳.

[۵۰] شیخ طوسی، مصباح‌المتهجد و سلاح‌المتعبد، ص۷۸۸.

[۵۱] مشهدی، محمد بن جعفر، المزارالکبیر، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، ص۵۱۴.

[۵۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۵۴.

[۵۳] قمی، شیخ عباس، مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت اربعین، ص۴۶۸.

(همچنین قریب به این عبارات، در «زیارت امام حسین در روز عید فطر و قربان» آمده است.) «حسین بن علی (علیهماالسلام) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد». از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا (علیه‌السلام) با پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، اهداف زیر را تعقیب می‌کرد:
الف) نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایفشان در برابر پروردگار؛ ب) رهایی بندگان خدا از گمراهی، با آگاه کردن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین.

نتیجه بحث

با اندکی دقت در اهداف استخراج شده از این بیانات، ملاحظه می‌شود که امام حسین (علیه‌السلام) علت و انگیزه قیام خویش را، مبارزه با منکرات فراوان در جامعه اسلامی و تبلیغ و ترویج معروف در بین مسلمانان، اعلام می‌کند.
بنابراین فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را می‌توان در یک هدف جامع و کلی، یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین جدشان» خلاصه کرد. البته حضرت، راهکار و ابزار لازم برای عملی کردن این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» می‌داند. از این رو در وصیت‌نامه خود به محمد بن حنفیه می‌نویسد: ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و چنان که گذشت، در زیارتنامه‌های مربوط به آن حضرت آمده است:… وامرت بالمعروف و نهیت عن المنکر.
اگر امام حسین علت حرکت خویش را مبارزه با اموری همچون رواج بدعت‌ها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنت پیامبر، شیطان‌محوری و ترک خدامحوری، فساد، ظلم، بی‌عدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، و در انحصار گرفتن و تاراج بیت‌المال مسلمانان می‌دانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «منکر در جامعه اسلامی بود، که آن حضرت، خود را موظف به نهی از آن می‌دانست.
همچنین اگر اباعبدالله جامعه اسلامی را به اموری از قبیل عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر، احیای مظاهر و نشانه‌های حق، ایجاد امنیت، و اصلاح و بهبودی امور امت فرامیخواند، این مسئله نشانگر آن است که امری به نام «معروف» در جامعه از بین رفته، یا دست کم در حال نابودی بوده است. از این رو اگر امام، از بیعت با یزید امتناع کرد و با این عمل، از یک سو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام نمود، و از سوی دیگر، تلاش خود را برای برانداختن حکومت یزید و تاسیس حکومت اسلامی به کار گرفت.
در واقع سر باز زدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجت با مسلمانان درباره حرمت سکوت در برابر بدعتها و جنایات بنی امیه بود؛ چنان که بیعت یا حتی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آنکه ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانه‌ای نیز برای افراد عادی در همکاری با حاکمان اموی می‌شد.
به دیگر سخن، آنچه در سیره حسین بن علی (علیه‌السلام) به منزله امام معصوم، مسلم و تردیدناپذیر به نظر می‌رسد، آن است که شخصیتی همانند وی حاضر نبود با شخصی همچون یزید بیعت کند و حکومت او را به رسمیت بشناسد؛ چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بود که دیگر نمی‌توان با موعظه و خطبه‌های آتشین و سخنرانی‌های تهدیدآمیز و تحریک‌کننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیاسی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده بود، از بین برد. پس تنها راه درمان و نجات امت اسلامی در نظر امام، برپایی یک نهضت فراگیر بود که بازتاب و گستره آن، افزون بر آنکه فرامکانی باشد، فرازمانی نیز بوده، در گستره زمان، الگویی برای آزادمردان تاریخ باشد.
البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام، ساکت بنشیند؛ چراکه به رسمیت نشناختن حکومت از سوی افرادی همچون حسین بن علی (علیه‌السلام)، به معنای رد مشروعیت آن، و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی از این موضوع آگاهی داشت.

نقش دعوت کوفیان در قیام

برخی از اندیشمندان و نویسندگان، مسئله «دعوت و بیعت مردم کوفه با امام حسین» را در کنار هدف اصلی یادشده، یکی از علل و عوامل مهم پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint تلقی کرده‌اند و برای این امر، نقش و اهمیتی بیش از اندازه در برپایی قیام در نظر گرفته‌اند؛ اگرچه بر این اعتقاد نیز هستند که این نقش نمی‌تواند چون عنصر اصلی قیام باشد.
در پاسخ به این نظر می‌گوییم باید دعوت کوفیان را در جایگاه واقعی خود قرار داد و نباید آن را دارای نقش تعیین کننده تصور کرد. بیشترین اثری که دعوت و بیعت کوفیان داشت، این بود که آن حضرت، احساس وظیفه و تکلیف کرد که در ادامه نهضت خود، به سوی آنان حرکت کند و از یاری شان (که وعده اش را داده و بر انجامش بیعت کرده بودند) برای تحقق اهداف الهی‌اش، بهره‌مند شود. همچنین رهبری و هدایت مردمی را بر عهده گیرد که با اصرار، خواستار آمدن امام بوده، خود را نیازمند رهبری وی می‌دانستند؛ چنان که نوشته‌اند: «ما پیشوایی نداریم. پس به سوی ما بیا؛ امید آنکه خدا ما را به وسیله تو گرد حق جمع کند».

[۵۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۲.

[۵۵] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۰۴.

آنان تاکید می‌کردند که به سوی ما بشتاب؛ چرا که مردم انتظارت را می‌کشند و جز تو کسی را امام خود نمی‌دانند. پس در حرکت به سوی ما تعجیل کن: فحی هلا، فان الناس ینتظرونک، و لا رای لهم فی غیرک، فالعجل فالعجل. والسلام علیک.

[۵۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۲.

[۵۷] شیخ مفید، الارشاد، تحقیق موسسه آل البیت، ج۲، ص۳۸.

[۵۸] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر غفاری، ص۴۳۶.

عدم تأثیر دعوت کوفیان در قیام

بنابراین دعوت کوفیان را نمی‌توان یکی از علل قیام به حساب آورد؛ بلکه باید آن را علت انتخاب کوفه به عنوان مرکز قیام به شمار آورد. برای اثبات این ادعا، می‌توان به دلایل زیر، استناد کرد:

دلیل اول

امام حسین (علیه‌السلام) از همان آغاز که برای بیعت با یزید فراخوانده شد، به صراحت اعلام فرمود که با یزید بیعت نمی‌کند؛ چراکه یزید آشکارا مرتکب فسق و فجور و گناهان کبیره می‌شود و چنین شخصی به هیچ وجه شایستگی جانشینی رسول خدا و ولایت بر امت اسلامی را ندارد؛ چنان که امام در پاسخ ولید بن عتبه، استاندار مدینه، که وی را به بیعت با یزید فراخواند، فرمود: «ای امیر؛ ما خاندان نبوت و سرچشمه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جایگاه رحمت الهی هستیم و خداوند با ما آغاز نمود و باما نیز ختم کرد. یزید مردی است شرابخوار، کشنده انسانهای محترم (و پاک) که آشکارا گناه می‌کند، و کسی چون من با چون اویی بیعت نمی‌کند».

[۵۹] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب‌الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۱۴.

[۶۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۲۶۷.

[۶۱] سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۹۸.

[۶۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۵.

امام زمانی این سخنان را ایراد فرمود که یزید تازه به خلافت رسیده بود و نامه‌هایی برای کارگزاران خود به نقاط مختلف کشور اسلامی فرستاده و به آنان فرمان داده بود که برای وی از مردم بیعت بگیرند و در نامه خود به حاکم مدینه، تاکید کرده بود که به طور ویژه در بیعت گرفتن از امام حسین (علیه‌السلام) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر (که در دوران معاویه حاضر پذیرش با ولیعهدی یزید نشده بودند) شدت به خرج دهد: «حسین (علیه‌السلام)، و عبدالله پسر عمر، و عبدالله پسر زبیر را دستگیر کن و آنان را رها نکن تا بیعت کنند.

[۶۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۵۰.

[۶۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۱۸۰.

این حوادث زمانی بود که هنوز از دعوت مردم کوفه خبری نبود.
فردای روزی که امام این سخنان را فرمود، مروان را دید. او نیز به حضرت پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند و گفت که این کار به نفع دین و دنیای امام است! حضرت در پاسخ وی فرمود: «زمانی که امت اسلامی به رهبری همچون یزید دچار شود، باید فاتحه اسلام را خواند…. من از جدم رسول خدا شنیدم که فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است».

[۶۵] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب‌الفتوح، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۱۷.

[۶۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۲۶۸.

[۶۷] سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارسی تبریزیان، ص۹۹.

بنابراین سیدالشهدا (علیه‌السلام) به صراحت، خلافت یزید را برای امت اسلامی، مصیبتی بزرگ اعلام کرد که در صورت استمرار آن، اصل اسلام از بین خواهد رفت: علی الاسلام السلام….
امام حسین (علیه‌السلام) در موارد متعددی سخنانی شبیه سخنان فوق فرموده و به صراحت اعلام کرده که به هیچ رو با یزید بیعت نخواهد کرد؛ حتی اگر در دنیا هیچ جا و پناهگاهی نداشته باشد؛ چنان که به برادرش محمد حنفیه فرمود: یا اخی والله لو لم یکن فی الدنیا ملجا ولا ماوی لما بایعت والله یزید بن معاویه ابدا…؛

[۶۸] ابن اعثم کوفی، احمد، کتاب‌الفتوح، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۲۱.

[۶۹] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل‌الحسین، تحقیق محمد سماوی، ج۱، ص۲۷۲.

«ای برادر به خدا قسم اگر در دنیا هیچ ملجا و پناهگاهی نداشته باشم، باز هم با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد».
روشن است که امتناع از بیعت با یزید، و فاسق‌دانستن وی، به معنای قیام بر ضد حکومت بود. از سوی دیگر، حکومت اموی هیچ گاه وجود شخصی را با موقعیت و منزلت ممتاز امام حسین (علیه‌السلام)، که آشکارا پرچم مخالفت برافراشته باشد، برنمی‌تابید؛ زیرا بی تردید آزاد بودن چنین شخصی، موجب تضعیف و در نهایت، سرنگونی حکومت می‌شد.

دلیل دوم

چنان که به تفصیل خواهد آمد، نخستین نامه‌هایی که کوفیان برای امام حسین (علیه‌السلام) فرستادند، در روزگار خلافت یزید و زمانی بود که حضرت، قیام خویش را با رفتن به سوی مکه آغاز کرده و در آنجا اقامت گزیده بودند. در این زمان بود که شیعیان در منزل سلیمان بن صرد خزاعی گرد هم جمع شدند. سلیمان به آنان گفت: حسین بن علی از بیعت با یزید خودداری کرده و رهسپار مکه شده است و شما شیعیان او و پدرش هستید. پس اگر می‌دانید که او را یاری می‌کنید و با دشمنانش می‌جنگید، برایش نامه بنویسید؛ ولی اگر از ضعف و سستی خود می‌ترسید، وی را فریب ندهید. آنان گفتند: نه؛ ما با دشمنانش می‌جنگیم و جانمان را در راهش فدا می‌کنیم. سلیمان گفت: پس برای آن حضرت نامه بنویسید، و آنها برای امام نامه نوشتند.

[۷۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۱.

[۷۱] شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۳۶.

[۷۲] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبرغفاری، ص۴۳۶.

[۷۳] سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارسی تبریزیان، ص۱۰۳.

همچنین حضرت پس از آغاز قیام، در ابتدا به سوی کوفه حرکت نکرد؛ بلکه، چنان که خواهیم گفت، به مکه رفت و تنها پس از دریافت نامه‌های مردم کوفه و اعزام جناب مسلم بن عقیل به سوی آنان و بیعت آنان با مسلم، به سمت کوفه رهسپار شد. (حتی بر اساس برخی از گزارش‌ها، حضرت در ابتدای قیام، قصد رفتن به کوفه نداشته است؛ چنان که در جواب محمدبن حنفیه که از احتمال کشته شدن حضرت، نگران بود، فرمود: «من قصد رفتن به مکه دارم؛ اگر در آنجا امنیت داشتم، می‌مانم؛ اگرنه به دره‌ها و دشتها پناه می‌برم تا ببینم چه می‌شود»)

[۷۴] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع‌الموده، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، ج۳، ص۵۴.

بنابراین اگر دعوت مردم کوفه در اصل قیام امام نقش داشت، دست کم امام این عامل و انگیزه را برای برخی از نزدیکان مثل محمد بن حنفیه، بازگو می‌کرد؛ در حالی که چنین گزارشی در منابع تاریخی ثبت نشده است.
پس اگر دعوت مردم کوفه نقشی در اصل قیام امام داشت، باید حضرت در ابتدا که وی را به بیعت با یزید فراخواندند، آشکارا از بیعت طفره نمی‌رفت و آن چنان بی‌پرده یزید را فاسق و فاجر معرفی نمی‌کرد؛ بلکه لازم بود به گونه‌ای امر بیعت را به تاخیر بیندازد تا از دعوت مردم کوفه باخبر شود و آمادگی آنان را برای حمایت از خود و قیام بر ضد حکومت احراز کند. اگر دعوت کوفیان نقشی در برپایی قیام حضرت داشت، دیگر این سخن حضرت معنایی نداشت که بفرماید: «اگر حتی در دنیا جایگاه و پناهگاهی نداشته باشم، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد»؛ بلکه باید می‌فرمود: اگر یاورانی داشته باشم، با یزید بیعت نخواهم کرد.

دلیل سوم

اگر دعوت کوفیان در شکل گیری نهضت امام حسین نقش داشت، لازم بود حضرت تا زمانی که صد درصد و عملا یقین به همراهی آنان پیدا نکرده، دعوتشان را پاسخ ندهد. به تعبیر دیگر، امام باید در این باره به پیشنهاد نصیحتگران و دلسوزانی همچون عبدالله بن عباس عمل می‌کرد. ابن عباس وقتی تصمیم امام را برای رفتن به کوفه شنید، خدمت حضرت رسید و به ایشان گفت: اگر کوفیان امیرشان را کشته‌اند و شهرشان را در اختیار خویش گرفته و دشمنانشان را از شهرشان بیرون کرده‌اند، به نزد آنان برو؛ اما اگر فرماندارشان هنوز فرمانروایی می‌کند و عاملان او در شهرها از مردم مالیات می‌ستانند و در این حال از شما دعوت کرده‌اند، (درحقیقت) شما را به جنگ و کشت و کشتار خوانده‌اند.

[۷۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۸۷.

دلیل چهارم

اگر بیعت کوفیان یکی از علل قیام امام بود، باید زمانی که حضرت از نقض بیعت کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه آگاه شد، از ادامه قیام منصرف شده، از باب اضطرار و حفظ جان، بایزید بیعت می‌کرد؛ چرا که یاوران و هم پیمانان خود را از دست داده بود و با وجود این شرایط، تکلیف از او ساقط شده بود؛ درحالی که بنا بر گزارش‌های تاریخی، امام از ادامه قیام خویش منصرف نشد؛ بلکه به اجبار از رفتن به کوفه منصرف شد؛ همچنان که هنگام رویارویی با لشکر حر بن یزید در دو نوبت به آنان فرمود: اگر شما مرا نمی‌خواهید، من برمی گردم. یکی قبل از نماز ظهر بود که خطاب به سپاهیان حر فرمود: «اگر از آمدن من خشنود نیستید، به جایی که از آنجا آمده‌ام، بازمی گردم»؛

[۷۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۰۳.

[۷۷] شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۷۹.

[۷۸] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر غفاری، ص۴۴۸.

و دیگری بعد از نماز عصر، که با لشکریان حر چنین سخن گفت: «… اگر شما (از پذیرش حق ما ابا دارید و) از ما ناخشنود هستید و حق ما را نمی‌شناساید و رای و خواسته تان اکنون، غیر آن چیزی است که در دعوت‌نامه‌هایتان نوشته‌اید و فرستادگانتان برای آن نزد من آمدند، من از آمدن به سوی شما منصرف می‌شوم».

[۷۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۰۳.

[۸۰] شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۸۰.

در این تعبیر امام باید دقت کرد که می‌فرماید: «اگر حق ما را نمی‌پذیرید و از نظر گذشته خویش برگشته‌اید، از آمدن به نزد شما منصرف می‌شوم» و نفرموده: از نهضت خویش دست برمی دارم. این امر نیز شاهد روشنی بر این ادعاست که دعوت عراقیان، علت انتخاب کوفه برای مرکزیت قیام بوده است، نه یکی از علل برپایی نهضت کربلا.
بنابراین دعوت مردم کوفه و حرکت امام به سوی آنان، در واقع یک امر فرعی بود که در اثنای قیام پیش آمده بدون آنکه در اصل شکل گیری نهضت حسینی نقشی داشته باشد؛ چنان که پیمان‌شکنی آنان نیز در جلوگیری از ادامه نهضت حضرت، هیچ تاثیری نداشت. در واقع امام حسین با پذیرش دعوت کوفیان و حرکت به سوی آنان، به هر دو وظیفه خویش عمل کرد؛ یکی، استمرار امر به معروف و نهی از منکر در برابر حکومت فاسد و بدعت‌گذار اموی؛ دیگری، اجابت دعوت شیعیانی که به سبب نداشتن رهبری شایسته، از وی خواستند که امامت آنان را به عهده بگیرد.
(در نگارش این قسمت، از مقاله‌ای با عنوان «جایگاه تکلیف الهی و بیعت در قیام امام حسین» نوشته آقای محمد جواد ارسطا استفاده شد.)

[۸۱] فصلنامه حکومت اسلامی، سال هفتم، پاییز ۱۳۸۱ ش، ش۲۵، ص۱۳۳-۱۳۹.

زمینه‌های قیام امام حسین

جامعه دینی، پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گرفتار برخی نابخردی‌ها و کج‌روی‌هایی شد که اثری نامطلوب بر سیاست حکومت اسلامی باقی گذاشت و با تسلط عناصر فاسدی چون امویان، نوعی جمود و رکود در عالم اسلام پدید آمد، اما بی‌شک استواری و شکوفایی این جامعه اسلامی، مدیون موضع‌گیر‌ی‌ها، تدابیر و سیره الهام گرفته از وحی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) است؛ به طوری که آن‌ها با روش‌های بسیار مدبرانه خود، اصل و اساس دین اسلام را نجات دادند و با فداکاری، صبر، موعظه، و حتی با شهادت و تحمل اسارت خود توانستند تحرکی نوین به جامعه اسلام بخشیده، آن را به پیش ببرند.

سقیفه ریشه اصلی انحرافات

بی‌گمان سقیفه سر منشأ اصلی انحرافات و بدعت‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین پس از دوران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود. با کنار گذاشتن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از امامت و رهبری و قرار گرفتن خلافت در دست سیاست‌مداران فاسق و دنیاطلب، احکام دینی یکی پس از دیگری جای خود را به بدعت‌ها و پدیده‌های نوین غیر اسلامی داد؛ و هر چه جامعه اسلامی از عصر رسالت فاصله پیدا کرد، این بدعت‌ها گسترده‌تر و عمیق‌تر شد و رفته‌رفته کار به جایی کشیده شد که در زمان حاکمیت امویان تخلف از کتاب و سنت موارد بی‌شمار به خود گرفت؛ آن‌گونه که به واسطه این بدعت‌ها، دین وارونه و جاهلیت به جای اسلام نهادینه گردید.

بدعت‌های خلفا در امر دین

اکنون به برخی بدعت‌های خلفا در امر دین اشاره می‌شود:

خلافت ابوبکر

هم‌زمان با آغازین روزهای خلافت ابوبکر، بدعت‌ها و انحرافات وسیع دینی و اجتماعی نیز یکی پس از دیگری در جامعه اسلامی رخ نمود.

قطع سهم ذوی القربی

قطع سهم ذوی القربی از خمس که از مسلمات و از منصوصات قرآن کریم بود، از جمله انحرافاتی بود که در این زمان صورت گرفت. ابوبکر سهام شش‌گانه خمس را که بنا بر نص قرآن به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ذوی القربی و یتیمان و مساکین و در راه ‌ماندگان تعلق داشت، تنها به یتیمان و مساکین و در راه ماندگان اختصاص داد و خویشاوندان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را از آن بی‌بهره گذاشت.

[۸۲] شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۴۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.

[۸۳] شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۴۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.

[۸۴] معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۲۱۶، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

[۸۵] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۶۲، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.

قطع سهم مؤلفه قلوبهم

قطع سهم مؤلفه قلوبهم نیز از دیگر انحرافاتی بود که توسط ابوبکر و در زمان خلافتش انجام گرفت.

[۸۶] کاشانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، ج۲، ص۴۵، المکتبه الحبیبیه، پاکستان، چاپ اول، ص۱۹۸۹.

[۸۷] یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۴، ص۲۲۱، قم، مجمع اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۷.

[۸۸] خلیلی، علی، ابوبکر بن ابی‌قحافه، ص۴۶۳، بی‌تا، بی‌جا.

خلافت عمر

بدعت‌ها و تحریفات دوران خلافت ابوبکر با روی کار آمدن عمر بن خطاب پی گرفته شد و بسیاری از این تحریفات رفته رفته به صورت قانون و دستورالعمل حکومتی درآمد.

منع نقل حدیث

عمر پس از نشستن بر مسند خلافت، دستور ممنوعیت نقل و انتشار حدیث نبوی را صادر نمود. این ممنوعیت، که از دوران خلافت عمر آغاز شد و تقریباً یک قرن به طول انجامید، زمینه جعل حدیث، تفسیر به رأی قرآن، اجتهادات بی‌اساس و… را فراهم آورد. با منع نقل و کتابت احادیث پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، حکام خوش‌گذران و دنیاطلب به‌راحتی توانستند اعمال خود را توجیه کنند؛ به گونه‌ای که با به اجرا درآمدن این سیاست، در طول بیش از دو دهه و در گذشت اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در این مدت، کسانی پا به عرصه وجود گذاشتند که هرگز سخنی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نشنیده بودند و جز با فتوای حکام و احادیث ابوهریره و ابوموسی اشعری و امثال آن‌ها آشنا نبودند. وضع به گونه‌ای حاد شده بود که به تعبیر امام علی (علیه‌السلام) «از اسلام چیزی جز اسمش باقی نمانده بود».

[۸۹] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۵۴۰، قم، دارالهجره، بی‌تا.

تبعیض نژادی

هم‌چنین در زمان خلافت خلیفه دوم ـ برخلاف نص قرآن و سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ـ سیاست تبعیض نژادی بنیان نهاده شد. امری که موجبات تفضیل و برتری عرب بر عجم و تضییع حقوق غیر عرب و در نتیجه دشمنی و کینه آنان نسبت به یک‌دیگر را فراهم آورد. این سیاست بعدها پی‌آمدهای بسیار وخیمی در جهان اسلام به جا گذاشت که یکی از ناخوش‌آیندترین این پی‌آمدها گرایش مسلمانان به دنیا و به وجود آمدن اختلاف طبقاتی در بین آنان می‌باشد.

نقض قانون مساوات

در راستای همین سیاست تبعیض نژادی، عمر در پرداخت اموال به مسلمانان قانون مساوات عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را نقض کرد. او سابقین در اسلام را بر مسلمانان دیگر، مهاجرین قریش را بر غیر قریش، مهاجران را بر همه انصار و عرب را بر عجم و غیر برده را بر بردگان برتری داد.

[۹۰] معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۱۱۱، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

سیاستی که پس از مرگ عمر و با روی کار آمدن بنی‌امیه با شدت و دقت بیش‌تری پی گرفته شد.

تبعیض در احکام جزایی

عمر علاوه بر تبعیض در تقسیم اموال بین عرب و عجم، در احکام جزایی اسلام نیز تبعیض قائل شد؛ چنان‌که نقل شده که او در برخی قضاوت‌هایش، برتری عرب بر عجم را لحاظ کرده، حکم قصاص را به نفع طرف عرب تعطیل و به دیه حکم کرد.

[۹۱] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۲۹۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.

[۹۲] ذهبی، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۲۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت-لبنان، بی‌تا.

[۹۳] بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۵۸، دارالفکر، بی‌تا.

تغییر در تزویج زنان

عمر حتی با انگیزه برتری بخشیدن عرب بر عجم، تزویج زنان عرب بر غیر عرب را ممنوع اعلام کرد و چنان با شدت این سیاست را به اجرا درآورد که بین موالی و همسران عرب آنان جدایی افکند.

[۹۴] ازدی، فضل بن شاذان، الایضاح، ص۲۸۰ ۲۸۶، تحقیق سید جلال الدین حسینی ارموی محدث، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳.

[۹۵] ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۸۲۲ ـ ۸۲۳، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.

منع تمتع و متعه

عمر آشکارا اعلام می‌داشت که تا دیروز دو چیز برای شما حلال بود که من امروز آن را حرام اعلام می‌کنم و هر کس اطاعت نکند، او را مجازات خواهم کرد، یکی حج تمتع و دیگری متعه.

[۹۶] ازدی، فضل بن شاذان، الایضاح، ص۴۴۳، تحقیق سید جلال الدین حسینی ارموی محدث، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳.

[۹۷] شریف مرتضی، الانتصار، ص۲۷۱، تحقیق مؤسسه نشر اسلامی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.

[۹۸] علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۵۲۵، قم، دار الهجره، ۱۴۰۷ق.

[۹۹] بیاضی، علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۳، ص۲۷۷، نجف، حیدریه، ۱۳۸۴ق.

[۱۰۰] متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۵۲۰.

تغییر در اذان

او اذان را نیز تغییر داد و به جای “حی علی خیر العمل”، “الصلوه خیر من النوم” را جای‌گزین کرد که این امر موجب اعتصاب بلال و خودداری او از اذان گفتن گردید.

[۱۰۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۳ ۲۸۴، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳.

[۱۰۲] عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۱۷ ۴۱۸، قم، آل البیت (علیه‌السلام)، ۱۴۰۹.

خلافت عثمان

انحطاط اخلاقی و سیاسی و انحرافات فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین در زمان خلافت عثمان به اوج خود رسید.

برپایی نظام اقطاعی

عثمان رژیم مبتنی بر اشرافیت را برای اولین بار در جامعه اسلامی حاکم نمود

[۱۰۳] امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۸، ص۳۹۸ ـ ۴۰۶، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶.

و نظام اقطاعی را بنیان گذارد.

[۱۰۴] الامین، محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۴۴۶، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بی‌تا.

[۱۰۵] معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

واگذاری‌های خویشاوندی

او مناصب دولتی را به خویشاوندان خود به خصوص بنی‌امیه واگذار کرد و اموال عمومی را به خویشاوندان و برخی خواص اختصاص داد.

بخشش اموال بیت‌المال

بخشش‌های وسیع و بی‌حد و حصر او از بیت المال

[۱۰۶] امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۸، ص۲۷۱ ۲۷۷، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶.

[۱۰۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۳۲ ـ ۳۳۴، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

[۱۰۸] معتزلی، ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۸ ۱۹۹، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

ثروت‌های هنگفتی را نصیب برخی افراد کرد و موجب پیدایش قشر بسیار مرفهی از مسلمانان در جامعه اسلامی گردید. افرادی که علاوه بر دارا بودن کاخ‌ها و مزارع و احشام فراوان، به قدری طلا در خزانه‌های خود اندوخته بودند که برای تقسیم آن بین ورثه مجبور بودند با تبر آن را تکه‌تکه کنند.

[۱۰۹] امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۸، ص۲۷۱ ۲۷۷، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶.

[۱۱۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۳۲ ـ ۳۳۴، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

اقامه نماز پیش از خطبه

بدعت‌ها و انحرافاتی که خلیفه سوم در حوزه سیاسی و اجتماعی مسلمانان به وجود آورده بود، مانع بدعت‌گزاری‌ها و نوآوری‌های عثمان در امر دین نشد. او اولین کسی بود که برخلاف سنت نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نماز را پیش از خطبه (های نماز جمعه و عیدین) به جای آورد.

[۱۱۱] عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۲، ص۴۵۲، بیروت، دارالمعرفه، چاپ سوم، بی‌تا.

[۱۱۲] کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، ج۸، ص۱۵۳، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹.

[۱۱۳] مبارکفوری، عبدالرحمان، تحفه الاحوذی، ج۳، ص۶۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

خواندن نماز کامل در سفر

او هم‌چنین نماز خود را علی رغم صریح قرآن در مسافرت تمام خواند که مورد اعتراض اصحاب و مسلمانان قرار گرفت؛ لکن او توجهی نکرد.

[۱۱۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۲۶۷ ۲۶۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.

[۱۱۵] سجستانی، ابن الاشعث، سنن ابی‌داوود، ج۱، ص۴۳۸، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰.

[۱۱۶] ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰۳، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.

[۱۱۷] ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۵۴، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.

بدعت‌ها و نقض احکام خدا در حکومت خلیفه سوم آن قدر اوج گرفت تا این‌که سرانجام فریاد امر به معروف و نهی از منکر از هر سوی بلند شده، بسیاری از مهاجران و انصار از این‌که جامعه اسلامی به سوی ارزش‌های عصر جاهلی سوق داده شده و تعصب قومی و نژادی به تمام معنا احیا گردیده است، به اعتراض برخاستند و سرانجام با قتل عثمان و در هم پیچیدن طومار خلافت او، به بدعت‌ها و انحرافات سیاسی و اجتماعی او پایان دادند.

پی‌آمدهای وخیم حکومت خلفا

امام علی (علیه‌السلام) در یکی از سخنان خود در توصیف جامعه‌ای که از سه حاکم پیش از خود تحویل گرفته بود، چنین فرمودند: «عباد الله انکم… و قد اصبحتم فی زمن لا یزداد الخیر فیه الا ادبارا و لا الشر فیه الا اقبالا و لا الشیطان فی هلاک الناس الا طمعا….؛ بندگان خدا… شما در روزگاری واقع شده‌اید که خیر و نیکویی به آن پشت کرده و شر و بدی از هر سو بدان رو آورده است و شیطان هر روز بیش از پیش در کار گمراهی مردم طمع می‌ورزد… به هر طرف که می‌خواهی نگاه کن و چشم بگردان چیزی نمی‌بینی جز فقیری که با فقر در کشمکش است یا ثروتمندی که نعمت خدا را تبدیل به کفر کرده و حق‌ناشناسی نموده است یا بخیلی که از طریق نپرداختن حق خدا (خمس و زکات یا انفاق) ثروت‌اندوزی کرده است یا متمردی که برای جلوگیری از شنیدن موعظه‌ها و پیام‌های اخلاقی پنبه در گوشش فرو برده است؛ کجایند آن نیک‌مردان و اهل خیر و صالحان شما؟ کو آن آزادگان و بخشایندگان مهرورز؟ کجایند آن کسانی که در کسب و کارشان پرهیز از حرام می‌ورزند و در رفتار و عقیده‌شان پاکی می‌ورزند؟….. فساد همه جا را فرا گرفته است… آیا با این وضع می‌خواهید و امید می‌برید که به دار قدس خدا و جوارش راه یابید و در درگاهش عزیزترین اولیائش باشید؟ چه بعید است این انتظار و آرزو».

[۱۱۸] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۸۷، خطبه ۱۲۹، قم، دار‌الهجره، بی‌تا.

بدعت‌های بنی‌امیه

بنی‌امیه و بالاخص معاویه که در دوران خلافت عمر بن خطاب نشو و نما یافتند و در پی سیاست‌های نژادپرستانه و قوم‌گرایانه عثمان در عرصه‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی به سرعت بر قدرت و اقتدار خود افزوده بودند، چنان نفوذ و قدرتی برای خود دست و پا کرده بودند که توانسته بودند اندکی پس از مرگ عثمان، خلیفه مسلمین را کنار زده، خود بر مسند قدرت تکیه بزنند.

خلافت معاویه

معاویه پس از به دست گرفتن قدرت، اقدامات ضد دینی خود را آغاز کرد.

منع نقل فضایل امام علی

او در یکی از نخستین اقدامات خود دستور ممنوعیت نقل و انتشار فضایل علی (علیه‌السلام) و فرزندانش را صادر کرد. او فرمانی عمومی برای کارگزارانش در تمامی بلاد اسلامی صادر کرد که در آن آمده بود که: «هر کس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند، خونش هدر است و مالش حرمت ندارد و از حوزه حفاظت حکومت بیرون خواهد بود».

[۱۱۹] معتزلی، ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

جعل حدیث در ذم امام علی

او به این امر هم قانع نشد و دستور داد تا احادیثی را در ذم حضرت (علیه‌السلام) و فرزندانش جعل نمایند. معاویه با به خدمت گرفتن گروهی از اصحاب و تابعان آنان را واداشت که اخبار ناشایستی را درباره علی (علیه‌السلام) نقل کنند تا مردم را از توجه و احترام به اهل بیت (علیهم‌السلام) باز داشته، آنان را از اهل بیت (علیهم‌السلام) گریزان کنند.

[۱۲۰] معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۱۹، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

تبلیغات کذب معاویه آن قدر مؤثر واقع شد که مردم شام بنی‌امیه را از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) قلمداد می‌کردند و برای ایشان، اهل بیت (علیهم‌السلام) و بستگانی غیر از بنی‌امیه نمی‌شناختند.

[۱۲۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۳، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

[۱۲۲] ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۶، ص۱۰۲، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.

کار به جایی رسیده بود که حتی برخی بزرگان شام امام علی (علیه‌السلام) را پدر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) همسر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) !!! و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را دختر عایشه خواهر معاویه!!! قلمداد می‌کردند.

[۱۲۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۳، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

دستور سب امام علی

او به این کار هم بسنده نکرد و برای هر چه بیشتر مهجور کردن امام علی (علیه‌السلام) و فرزندانش دستور سب امام علی (علیه‌السلام) را بر منابر مسلمین صادر نمود.

[۱۲۴] معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴ ۴۵، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

شهید کردن بزرگان شیعه

معاویه با مخالفان خود به خصوص با بزرگان شیعه به شدت برخورد می‌کرد. بر این اساس او دستور شهادت بزرگانی چون رشید هجری و عمرو بن حمق خزاعی و حجر بن عدی و یارانش را صادر کرد و کارگزاران او همچون سمره بن جندب و زیاد بن ابیه و دیگران دستان پلید خود را به خون پاک هزاران نفر از مسلمانان به جرم علاقه‌مندی و وفاداری به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آلودند.

[۱۲۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۳۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.

[۱۲۶] مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۲۱، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.

[۱۲۷] ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۶۳، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.

اقدامات خفقان‌آور معاویه و کارگزاران او به‌تدریج روح عزت‌طلبی و روحیه امر به معروف و نهی از منکر را از مسلمانان گرفته بود و آنان را وادار کرده بود که جهت حفظ جان خود در گوشه‌ای خزیده و مانند بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام، سکوت اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح دهند. (آنان در آغاز قیام امام حسین (علیه‌السلام) ایشان را نیز توصیه به صبر و سکوت می‌کردند؛ در مدینه، در راه مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت (علیه‌السلام) را سفارش به سکوت می‌کردند و از امام (علیه‌السلام) می‌خواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد).

[۱۲۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۸۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.

[۱۲۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۴۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.

[۱۳۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۵۴ ـ ۵۵، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

[۱۳۱] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴ ۳۶، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.

[۱۳۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ص۱۸۷ ـ ۱۸۸، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی‌تا.

[۱۳۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ۱۹۰ ـ ۱۹۳، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی‌تا.

[۱۳۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ۲۱۶ ـ ۲۱۹، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی‌تا.

[۱۳۵] سید بن طاووس، اللهوف، ص۶۴ ـ ۶۵، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش.

[۱۳۶] ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶ ـ ۱۷، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، ۱۹۶۵.

از بین بردن نام پیامبر

کینه و عداوت معاویه تنها به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و فرزندان و شیعیان او محدود نمی‌شد، بلکه او قسم یاد کرده بود که تا نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به خاک نسپارد، آرام ننشیند.

[۱۳۷] معتزلی، ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۹ ۱۳۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.

او نهایت تلاش خود را در راه انجام این مقصود به کار بست و در این راه از جعل احادیث و پایین کشیدن مقام و منزلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از حد یک مسلمان هم ابا نکرد.

[۱۳۸] نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۲۲، بیروت، دارالفکر.

[۱۳۹] واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۲، ص۴۲۷، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.

[۱۴۰] ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۰ ـ ۱۰۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

[۱۴۱] ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.

گسترش تبعیض نژادی

معاویه هم‌چنین سیاست‌های حکومتی عمر را در تبعیض نژادی با شدت بیش‌تری پی گرفت. اما این‌بار، ملاک‌های فضیلت و سابقه در اسلام و شرکت در جنگ‌ها، لحاظ نگردید؛ بلکه میزان تقرب به دستگاه اموی و مقدار سرسپردگی به حکومت ملاک قرار گرفت؛ عطایای موالیان حذف شد و معاویه تنها یک بار دستور پرداخت پانزده درهم در سال را برای آنان صادر نمود که آن هم پرداخت نگردید.

[۱۴۲] محمدی ری شهری، محمد، دانش‌نامه امام حسین (علیه‌إالسلام)، ج۵، ص۳۴۱، مترجمین:عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، محمد مرادی و محمد خنیفرزاده، تحقیق:گروه «سیره‌نگاری» پژوهشکده علوم و معارف حدیث سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۸.

خلافت یزید

گرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف نموده، حکومت اشرافی اموی را جای‌گزین خلافت ساده و بی‌پیرایه اسلامی ساخته و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیر اسلامی تبدیل کرده بود، ولی با این وجود ظواهر اسلام را نسبتاً حفظ می‌نمود و مقررات اسلامی را به ظاهر اجرا می‌کرد و همواره سعی داشت به حکومت و اعمال خود رنگ و لعاب شرعی و اسلامی ببخشد؛ اما پس از مرگ معاویه و به حاکمیت رسیدن یزید، مبارزه با مبانی و ارزش‌های الهی شکل علنی به خود گرفت و بار دیگر جاهلیت با همه ویژگی‌هایش ظهور یافت؛ به گونه‌ای که دین اسلام در معرض نابودی قرار گرفت.

مبارزه علنی با دین

یزید علناً به می‌گساری می‌پرداخت و هم‌بازی میمون‌ها و سگ‌ها شده، با کنیزان خود به عیش و نوش و خوش‌گذرانی می‌پرداخت.

[۱۴۳] بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۸۶ ۲۹۱، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.

[۱۴۴] مروزی، عزالدین قاضی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص۱۱۶، قم، مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹.

[۱۴۵] ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۵۴، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.

در ایام حکومت یزید، معنویت از جهان اسلام رنگ باخت و گرایش به دنیا و هواپرستی رایج گردید. در اثر تظاهر یزید به گناه در بین مردم و عمال و کارمندان حکومت در عصر وی فسق و فجور شایع گردیده، حتی در شهرهای مقدسی (چون مکه و مدینه) نیز غنا و استعمال آلات لهو و لعب و نوشیدن شراب علناً رایج گردید».

[۱۴۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۶۷، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹.

سخنان امام حسین

آن‌گونه که امام حسین (علیه‌السلام) در توصیف این دوره فرمود: «ای مردم! آگاه باشید اینان (بنی‌امیه) اطاعت خدا را ترک، و پی‌روی از شیطان را بر خود فرض نموده‌اند. فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده، فیء (اموال عمومی) را (که مختص به خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است) به خود اختصاص داده‌اند و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال ساخته‌اند…».

[۱۴۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.

[۱۴۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۰۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.

[۱۴۹] ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۸، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.

(برخی منابع نیز بر این اعتقادند که این سخنان نه یک سخنرانی، بلکه متن نامه امام حسین (علیه‌السلام) خطاب به برخی سران کوفه است).

[۱۵۰] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۸۱ ۸۲، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱.

[۱۵۱] موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ص۱۸۵،.

[۱۵۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۱، ص۲۳۴ ـ ۲۳۵، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی‌تا.

امام (علیه‌السلام) در موضعی دیگر درباره اوضاع اسف‌بار روزگار خویش در سخنانی چنین فرمودند: «….. به‌درستی دنیا دگرگون شده، زشتی‌ها آشکار و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلت‌ها جز اندکی مانند قطرات ته‌ماندهی ظرف آب باقی نمانده است. مردم در زندگی پست و ذلت‌باری به سر می‌برند و صحنه زندگی، همچون چراگاهی سنگلاخ و کم‌علف، به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است. آیا نمی‌بینید که دیگر به حق عمل نمی‌شود و از باطل خودداری نمی‌شود…».

[۱۵۳] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۲۱۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.

[۱۵۴] ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴.

[۱۵۵] حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۲۴۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴.

[۱۵۶] ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۱۲، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۹۹۳.

[۱۵۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۲۴، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.

[۱۵۸] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱۱، ص۷۷، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۳.

انگیزه‌های قیام امام حسین

قیام امام حسین (علیه‌السلام) به عنوان یکی از عظیم‌ترین و مقدس‌ترین قیام‌های بشری، دربردارنده عالی‌ترین و فاخرترین انگیزه‌ها و اهداف انسانی بود که همین انگیزه‌های مقدس آن را پس از سده‌ها و قرن‌های بسیار همچنان تازه و با طراوت نگه داشته است.

لزوم داشتن انگیزه

در هر حرکت و نهضتی، انگیزه و هدف امری ضروری و لازم است و نبود آن نشانه لغو و عبث بودن آن نهضت است. از این رو هر انسانی پیش از نهضت و قیام خود ابتدا انگیزه و هدفی را تصور می‌کند و سپس تلاش و کوشش گسترده خود را در راستای رسیدن به آن هدف، به کار می‌بندد. بدیهی است تقدس هر چه بیشتر انگیزه و هدف، متضمن بقا و دوام بیشتر آن قیام خواهد بود. قیام امام حسین (علیه‌السلام) به عنوان یکی از عظیم‌ترین و مقدس‌ترین قیام‌های بشری، دربردارنده عالی‌ترین و فاخرترین انگیزه‌ها و اهداف انسانی بود که همین انگیزه‌های مقدس آن را پس از سده‌ها و قرن‌های بسیار همچنان تازه و با طراوت نگه داشته است. این مقاله برآن است تا با پرداختن به برخی از مهمترین اهداف و انگیزه‌های امام حسین (علیه‌السلام) در قیام -که در سخنرانی‌ها و نامه‌های متعدد آن حضرت (علیه‌السلام) عموما و در وصیت نامه شان خصوصا بدان اشاره شده است- بخشی از عظمت این قیام را به تماشا گذارده از نظر خواننده محترم بگذراند.

انجام وظیفه و ادای تکلیف

عمل به تکلیف، سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) در تمامی شرایط و احوالات زندگی بود و قیام خونین اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) نیز یکی از همین جلوه‌های عمل به تکلیف بود. امام حسین (علیه‌السلام) در مواضع متعددی از وظیفه الهی خود سخن به میان آورده، خود را موظف به ادای تکلیف معرفی کردند که از جمله این مواضع می‌توان به سخنان آن حضرت (علیه‌السلام) در زمان وداع ایشان با‌ ام سلمه -همسر گرامی نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)- اشاره کرد.

وداع با همسر پیامبر

نقل شده زمانی که امام (علیه‌السلام) قصد هجرت از مدینه را نمودند جهت خداحافظی به دیدار‌ ام سلمه رفتند. ‌ام سلمه از تصمیم امام (علیه‌السلام) برای خروج از مدینه ابراز نگرانی کردند و گفتند: «پسرم مرا با خروج خود به سوی عراق اندوهگین مساز به راستی که از جدت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: «فرزندم حسین (علیه‌السلام) در سرزمینی که بدان ” کربلا ” می‌گویند کشته خواهد شد.» امام (علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: «ای مادر من هم می‌دانم که از روی ظلم و ستم کشته خواهم شد و فرزندانم اسیر و به غل و زنجیر کشیده خواهند شد و سرم را از بدنم جدا خواهند کرد. من تسلیم امر پروردگارم، خداوند بزرگ چنین خواسته است که فرزندانم کشته شوند و زنان و فرزندانم به اسارت دشمن درآیند و فریاد و ناله‌های آنان طنین انداز شود؛ ولی کسی به فریاد آنان نرسد.»

[۱۵۹] بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷، ص۱۸۱.

تاکید امام به انجام وظیفه

منزل «ذات عرق» نیز از دیگر جاهایی است که حضرت (علیه‌السلام) در آن بر انجام وظیفه الهی خود تاکید ورزیدند.

پاسخ به حاکم مکه

ایشان در جواب عبدالله بن جعفر، که ضمن تسلیم امان نامه عمرو بن سعید -حاکم وقت مکه- از امام (علیه‌السلام) خواسته بود به مکه بازگردد از مراجعت به مکه امتناع ورزیدند و فرمودند: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خواب دیدم که به من فرمان داد تا به حرکت خود ادامه دهم و من چیزی را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمان داده است، انجام خواهم داد.»

[۱۶۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۸۸.

[۱۶۱] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۶۹.

پاسخ به محمدحنفیه

امام (علیه‌السلام) در جواب برادرش -محمد بن حنفیه- نیز بر ادای تکلیف تاکید کرده لزوم انجام به وظیفه را خاطرنشان کردند. روایت شده که پس از تصمیم امام (علیه‌السلام) برای رفتن به عراق، محمد بن حنفیه نزد ایشان آمد و خواستار انصراف حضرت (علیه‌السلام) از این تصمیم شد، امام (علیه‌السلام) فرمود: «در آنچه گفتی، اندیشه خواهم کرد». چون بامداد فرا رسید، امام حسین (علیه‌السلام) از مکه کوچ کرد. خبر به محمد بن حنفیه رسید. نزد امام (علیه‌السلام) آمد و افسار شتری را که حضرت (علیه‌السلام) بر آن سوار بود، گرفت و گفت: «ای برادر؛ مگر به من وعده اندیشه در درخواستم را نداده بودی؟» امام (علیه‌السلام) فرمود : «چرا»، گفت: «پس چرا در رفتن، شتاب می‌کنی؟» فرمود: «پس از جدا شدن از تو، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خوابم آمد و فرمود: «ای حسین (علیه‌السلام) بیرون برو که خداوند خواسته است تو را کشته ببیند.» محمد بن حنفیه گفت: «”انا لله و انـا الیه راجعون؛ ” تو که این چنین بیرون می‌روی، پس چرا این زنان را با خود همراه می‌بری؟» امام (علیه‌السلام) فرمود: «پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود که: «خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند.» آن گاه حضرت (علیه‌السلام) با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و به مکه رفت.

[۱۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۴۱.

[۱۶۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.

[۱۶۴] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۱۶-۱۷.

مبارزه با ذلت‌پذیری

دمیدن روح عزت طلبی و مبارزه با روحیه ذلت پذیری نیز از دیگر انگیزه‌های قیام امام (علیه‌السلام) بود. امام (علیه‌السلام) کوشید تا با قیامش ترس از مرگ را که در سرتاسر جامعه اسلامی سایه افکنده بود از پیکره جامعه بزداید و به جای آن عزت، شهامت و شهادت‌طلبی در راه آرمان و عقیده را جایگزین نماید و بدین طریق راه درست آزادی و آزادگی را به تمامی مسلمانان بنمایاند.
امام (علیه‌السلام) زمانی دست به قیام زده بود که بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام سکوت اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح داده بودند. آنان امام (علیه‌السلام) را نیز توصیه به صبر و سکوت می‌کردند؛ در مدینه، در راه مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت (علیه‌السلام) را سفارش به سکوت می‌کردند و از امام (علیه‌السلام) می‌خواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد.

[۱۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۸۳.

[۱۶۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ۳۴۱.

[۱۶۷] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۶۹-۷۲.

[۱۶۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۴-۵۵.

[۱۶۹] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.

[۱۷۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۱، ۱۹۰-۱۹۳.

[۱۷۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۱، ۲۱۶-۲۱۹.

[۱۷۲] سید بن طاووس، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۴-۶۵.

[۱۷۳] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۱۶-۱۷.

سخنرانی در منا

امام حسین (علیه‌السلام) در سخنرانی‌های خود در مواضع و مواقع مختلف از سکوت و ذلت‌پذیری مسلمانان به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی در جامعه اسلامی یاد کرده، بر لزوم جلوگیری از آن به خصوص از سوی بزرگان و علمای امت تاکید می‌ورزیدند. از جمله این مواضع سخنرانی مفصل آن حضرت (علیه‌السلام) در منی است.
در این سخنرانی ایشان پس از یادآوری مقام و منزلت علما و وظایف پیش روی آنان، وظیفه مهم آنان یعنی امر به معروف و نهی از منکر را متذکر شدند و فرمودند: «شما (علما) باید مصدر امور باشید و امور جاری امت باید در دست شما علما باشد، چرا که بر اساس آموزه‌های دین مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه؛ مجاری امور و احکام در دنیا و آخرت در دست دانشمندان و عالمان خداترس است آنان در حلال و حرام از طرف خداوند امین می‌باشند.» سپس حضرت (علیه‌السلام) آنان را به اتحاد و صبر و تحمل سختی و مبارزه برای به دست آوردن این حق مسلوب دعوت کرد و در آخر اعلام کرد که: «خدایا تو می‌دانی ما نه برای زخارف دنیا و قدرت این اقدامات را انجام می‌دهیم، بلکه برای اینکه نشانه‌های دین را بنمایانیم و امور امت را اصلاح کنیم و….» سپس ادامه دادند و فرمودند: «ای بزرگان و عالمان؛ اگر ما را در به دست آوردن زمام امور یاری نکنید و درباره ما انصاف به خرج ندهید ظالمان برشما قوت خواهند یافت و سعی در خاموش کردن نور پیامبرتان خواهند کرد و خدا ما را کفایت است و بر او توکل کرده‌ایم و به سوی او انابه می‌کنیم و نهایت کار ما بازگشت به سوی اوست.»

[۱۷۴] حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴، ص۲۳۷-۲۳۹.

[۱۷۵] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۹۷، ص۷۹-۸۱.

جواب حر

در سخنان آن حضرت (علیه‌السلام) خطاب به حر بن یزید ریاحی نیز این انگیزه به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است. روایت شده از زمانی که امام (علیه‌السلام) با حر و یارانش روبرو شدند حر پیوسته در فرصت‌های مناسب از امام (علیه‌السلام) درخواست می‌کرد تا در تصمیم شان تجدید نظر کنند وگرنه این راه جز با شهادت ایشان به سرانجام نخواهد رسید. در یکی از منازل که حر تقاضای خود را تکرار کرده بود امام (علیه‌السلام) در جواب او فرمود: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ آیا بیش از کشتن من نیز کاری از شما ساخته است؟ من همان را می‌گویم که برادر مؤمن اوسی هنگامی که می‌خواست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را یاری دهد به پسر عموی خود گفت:
«امضی و ما بالموت عار علی الفتنی اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه و فارق مثبورا و خالف مجرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم کفی بک ذلا ان تعییش و ترغما
من به سوی مرگ خواهم رفت که مرگ برای جوانمرد ننگ نیست آنگاه که او معتقد به اسلام و هدفش حق باشد. و بخواهد با ایثار جانش از مردان نیک حمایت و با جنایتکاران مخالفت نموده و از دشمنی خدا دوری گزیند. من جانم را در طبق اخلاص می‌نهم و دست از زندگی می‌شویم تا در جنگی سخت با دشمنی بس بزرگ مواجه شوم. من اگر زنده بمانم پشیمانی ندارم و اگر بمیرم ناراحت نیستم اما ذلت تو را همین بس که زنده باشی و چنین زندگانی ذلت بار و ننگینی را تحمل کنی.»

[۱۷۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۰۴.

[۱۷۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۷۱.

[۱۷۸] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۸۱.

[۱۷۹] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۴۸-۴۹.

خطاب به مردم ذوحسم

امام حسین (علیه‌السلام) هنگام عزیمت به سوی عراق در منزلی بنام «ذی حسم» (ذو حسم موضعی است در بیابان اطراف کوفه.)

[۱۸۰] زبیدی، مرتضی، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۴، ج۳۱، ص۴۹۰.

[۱۸۱] بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتاب، چاپ دوم، ۱۹۸۳، ج۲، ص۴۴۶.

نیز متذکر این امر شده پس از حمد و ثنای الهی خطاب به مردم چنین فرمود:
«آنچه را که روی داده می‌بینید. به درستی دنیا دگرگون شده است و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بربسته با شتاب در حال گذر است، و از آن باقی نمانده جز اندکی مانند آبی که در ته ظرفی بماند و دور ریزند یا ته مانده علفی که در چراگاه بماند. مگر نمی‌بینید که دیگر به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌شود در چنین اوضاعی شایسته است که شخص با ایمان (و از جان گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد، به درستی که من (در چنین محیط ذلت بار و آلوده‌ای) مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی‌دانم…».

[۱۸۲] ابن عبد ربه، ابوعمرو احمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴، ج۵، ص۱۲۹.

[۱۸۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۲۱۷.

[۱۸۴] حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴، ص۲۴۵.

[۱۸۵] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۲۲۴.

[۱۸۶] ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۵، ص۱۲.

[۱۸۷] صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۳، ج۱۱، ص۷۷.

خطاب به اشراف کوفه

امام (علیه‌السلام) در سخنرانی خود در روز عاشورا، نیز بر عدم پذیرش زندگانی توام با خفت و خواری تاکید ورزیدند. روایت شده که ایشان در این روز با خطاب قرار دادن برخی از اشراف کوفه به آنان فرمودند:
«ای شبث بن ربعی و‌ ای حجار بن ابجر و‌ ای قیس بن اشعث و‌ ای یزید بن حارث آیا شما نبودید که به من نامه نوشته بودید که میوه‌ها رسیده، باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده اگر بیایی بر سپاهی که برایت آماده شده وارد خواهی شد.»

[۱۸۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۸.

[۱۸۹] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۸.

[۱۹۰] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۶۲.

این افراد جز سکوت و سپس تکذیب نوشتن نامه پاسخی نداشتند، پس قیس بن اشعث با صدای بلند گفت: «چرا به خلافت پسر عموهایت گردن نمی‌نهی و فرامین شان را اطاعت نمی‌کنی؟ آنان رفتاری جز آنچه شما دوست داری نشان نخواهند داد و از آنها آزاری به تو نخواهد رسید.»
امام (علیه‌السلام) فرمودند: «نه والله من به مانند فرد ذلیل دست در دستشان نخواهم گذارد و همچون غلام و برده فرمانبردارشان نخواهم شد.» سپس آیه‌ای را که در آن گفتار حضرت موسی (علیه‌السلام) را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می‌کند بیان نمود و فرمود: «و انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون؛ و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم از اینکه مرا متهم کنید.»

[۱۹۱] دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.

آن گاه فرمود: «اعوذ بربی و ربکم من کل متکبر لایؤمن بیوم الحساب.»

[۱۹۲] مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۷.

[۱۹۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۸.

[۱۹۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۵-۴۲۶.

[۱۹۵] شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۸.

[۱۹۶] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۳، ص۱۸۸.

کلام پایانی امام در عاشورا

امام (علیه‌السلام) در سخنرانی حماسی خود در روز عاشورا و در آخرین ساعات عمر شریف خود -زمانی که میان مرگ و پذیرش ذلت مخیر شده بود- نیز خطاب به همه انسانها و وجدانهای بیدار و پایبندان به کرامت انسانی و عزت ایمانی زندگانی عزتمندانه را فریاد زدند و فرمودند: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السله و الذله، و هیهات منا الذله، یابی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان نؤثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام. الا و انی زاحف بهذا الاسره مع قله العدد و خذله الناصر؛ آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است؛ و هیهات که ما زیر بار ذلت برویم زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از این که ما زیر بار ذلت برویم ابا دارند و دامن‌های پاک مادران و انسان‌های پاکدامن و جانهای باغیرت و نفوس باشرافت روا نمی‌دارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه انسان‌های کریم و نیک منشان مقدم بداریم. بدانید با آنکه یارانم اندکند و یاورانم مرا تنها گذارده‌اند با این حال من با شما خواهم جنگید.»

[۱۹۷] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۴.

[۱۹۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبه المفید، بی تا، ج۲، ص۷.

[۱۹۹] سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۵۹.

[۲۰۰] حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ۱۴۰۶، ص۴۰.

اهداف قیام امام حسین

در دوران معاصر، این مسئله که انگیزه قیام حسینی چه بوده به صورت جدی مورد گفتگو و بحث، قرار گرفته و نوشته‌های فراوانی در این زمینه، به نگارش در آمده و دیدگاه‌ها و اقوال مختلفی در خصوص تبیین اهداف قیام امام حسین (علیه‌السلام) ارائه شده که در تقسیم بندی اهداف قیام، سه دیدگاه کلی مطرح شده است.

انگیزه قیام

در مورد انگیزه امام حسین (ع) از قیام خونین عاشورا از سوی علما و اندیشمندان اسلامی و غیر مسلمان نظریات گوناگونی مطرح شده است که ماحصل دیدگاه ها به چهار نظریه، بر می‌گردد: ۱. نظریه شهادت طلبی؛ ۲. نظریه تشکیل حکومت؛ ۳. نظریه حفظ جان؛ ۴. نظریه جمع بین دو نظریه اول و دوم، یعنی شهادت طلبی و تشکیل حکومت. مفاد سه دیدگاه اول، روشن است؛ اما دیدگاه چهارم، با توجه به مبانی کلامی شیعه در اعتقاد به آگاهی امام (علیه‌السلام) از شهادت خویش، از یک سو، و سخنان امام (علیه‌السلام) و شواهد تاریخی در کوشش برای براندازی حکومت یزید و تشکیل حکومت اسلامی، از سوی دیگر، شکل گرفته است و صاحبان این دیدگاه، خواسته‌اند تا میان این دو حقیقت، جمع کنند. این جمع‌ها در چهار شکل، خود را نشان داده است : ۱. مرحله‌ای کردن قصد : ابتدا، قصد تشکیل حکومت و در ادامه، قصد شهادت ( استاد مطهری )؛ ۲. قصد مستقیم و غیر مستقیم ( علامه عسکری )؛ ۳. تشکیل حکومت با علم به شهادت ( آیه الله استادی )؛ ۴. اهداف چند لایه( آیه الله فاضل و آیه الله اشراقی ).

دیدگاه ها

نظریه شهادت‌طلبی

از نظریه شهادت، تا به حال، چند تفسیر شده است که گر چه برخی از آنها ممکن است اکنون قائلی نداشته باشند، ولی توجه اجمالی به آنها مفید است. از شهادت طلبی امام (علیه‌السلام)، چهار تفسیر، صورت پذیرفته است و هر کدام، قائلانی دارد. ( علامه سید عبد الحسین شرف الدین عاملی، در کتاب المجالس الفاخره برای نظریه شهادت طلبی، ۳۵ دلیل آورده است. علامه سید محسن امین نیز در جلد اول اعیان الشیعه، نزدیک به بیست دلیل آورده که امام حسین (علیه‌السلام) گمان می‌کرده و در برخی مراحل، یقین داشته است که به شهادت می‌رسد. همچنین آیه الله استادی در کتاب بررسی قسمتی از کتاب شهید جاوید ـ که بعد از آن، در کتاب سرگذشت کتاب شهید جاوید منتشر شد ـ، بیست دلیل برای این موضوع آورده است. آیه الله لطف الله صافی گلپایگانی نیز در کتاب شهید آگاه، ۳۳ دلیل برای نظریه شهادت طلبی، ارائه کرده است.)

[۲۰۱] علامه سید عبد الحسین شرف الدین عاملی، المجالس الفاخره، ص۹۴.

شهادت تکلیفی

منشا این تفسیر، برخی روایات است که از میان آنها، دو روایت از همه مشهورتر است : یکی، روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) در الکافی که بر اساس آن، هر امامی، وظیفه‌ای دارد : فلما توفی الحسن و مضی فتح الحسین (علیه‌السلام) الخاتم الثالث فوجد فیها ان قاتل فاقتل و تقتل اخرج باقوام للشهاده لا شهاده لهم الا معک.

[۲۰۲] الکافی، ج۱، ص۶۹۸، ح۷۴۲.

وقتی حسن (علیه‌السلام) در گذشت، حسین (علیه‌السلام)، مهر سوم را باز کرد. دید که در آن، نوشته شده : بجنگ و بکش و کشته می‌شوی. با گروهی برای شهادت، عازم شو. برای آنان، شهادتی جز با تو نیست. و دیگری، روایتی است که خواب امام حسین (علیه‌السلام) هنگام حرکت از مکه به کوفه را گزارش می‌کند که در آن آمده : یا حسین! اخرج، فان الله قد شاء ان یراک قتیلا!

[۲۰۳] الملهوف، ص۱۲۸.

[۲۰۴] بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۶۴.

‌ای حسین! عازم شو که خداوند، خواسته که تو را کشته ببیند. برخی با استناد به این روایات، قیام امام حسین (علیه‌السلام) را تکلیف شخصی بر اساس دستوری خصوصی می‌دانند که طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده، امام (علیه‌السلام) مامور به آن بود. به نظر این عده، قیام امام حسین (علیه‌السلام)، طراحی غیبی داشته است؛ یعنی دست غیب، نمایش نامه عاشورا را نوشته و امام (علیه‌السلام)، آن را اجرا کرده است و پس از او، امکان اقتدا به ایشان، وجود ندارد. بر اساس این دیدگاه، قیام امام حسین (علیه‌السلام)، استثنا بوده است، نه قاعده، و از استثنا نمی‌توان اصل ساخت. یکی از دانشوران می‌نویسد : در زمینه واقعه کربلا، جز تکلیف شخصی، کلام دیگری نمی‌شود گفت.

شهادت فدیه‌ای

شهادت فدیه ای، به نظریه مسیحیان در باره مصلوب شدن حضرت عیسی (علیه‌السلام) بی شباهت نیست، یعنی همان گونه که عیسی (علیه‌السلام) تن به صلیب داد تا فدای گناهان انسان‌ها شود، امام حسین (علیه‌السلام) نیز به شهادت رسید تا گناهان امت را بشوید و شفیعشان شود. این تفسیر، تفسیر مسیحی از قیام حسین (علیه‌السلام) است و هیچ مستندی در متون دینی ندارد.

شهادت سیاسی

مشهورترین تفسیر از اهداف امام حسین (علیه‌السلام)، شهادت سیاسی است و امروزه، در کتاب‌ها و سخنرانی‌ها همواره این تفسیر، تبیین و تبلیغ می‌شود. تفسیر یاد شده، در واقع، تحلیلی سیاسی از قیام امام حسین (علیه‌السلام) و برخاسته از اسلام سیاسی است. پس از این که مسلمانان در عصر حاضر، به اسلام سیاسی رسیدند و ابعاد سیاسی دین در نگاه آنان برجسته شد، این تفسیر نیز از درون آن، استخراج شد.

[۲۰۵] مقصد الحسین (علیه‌السلام)، ص۹.

[۲۰۶] نهضه الحسین (علیه‌السلام)، ص۶۹.

سید هبه الدین شهرستانی، در این باره می‌گوید: امام حسین (علیه‌السلام) می‌دانست که چه بیعت بکند و چه نکند، کشته خواهد شد، با این تفاوت که اگر بیعت نماید، هم او کشته خواهد شد و هم مجد و آثار جد او از بین خواهند رفت؛ ولی اگر بیعت نکند، تنها او کشته می‌شود؛ اما در نتیجه، آرزوهای او برآورده می‌گردد و شعائر دین و شرف همیشگی، به دست خواهد آمد.

شهادت اسطوره‌ای

برخی از نویسندگان معاصر، بر این عقیده‌اند که شهادت امام حسین (علیه‌السلام) را نباید امری سیاسی دید و از حالت اسطوره‌ای و راز و رمزداری اش خارج کرد تا دایره تاثیرگذاری اش، تنها به گروهی اندک محدود گردد؛ بلکه باید آن را اسطوره‌ای دید تا تاثیرگذاری اش از زمان خطی متناهی، به دایره زمان حلقوی نامتناهی، برگردد. اینان، البته شاهدی بر تفسیرشان اقامه نکرده‌اند.

نظریه تشکیل حکومت

برخی از عالمان بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و سید مرتضی، و نیز برخی از عالمان معاصر، بر این عقیده‌اند که امام حسین (علیه‌السلام) برای تشکیل حکومت، قیام کرد. اینان، چنین باور دارند که امام حسین (علیه‌السلام)، نخست برای امتناع از بیعت با یزید بن معاویه، از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و آن گاه که مسلم بن عقیل، حمایت مردم کوفه را به وی گزارش داد، به قصد تشکیل حکومت و احیای سنت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به سوی کوفه حرکت کرد. شیخ مفید، در المسائل العکبریه، ضمن سؤال و جوابی، هدف امام (علیه‌السلام) را مانند همه مجاهدان، پیروزی و مغلوب ساختن دشمن می‌داند : چرا حسین بن علی (علیه‌السلام) به کوفه رفت، در حالی که می‌دانست کوفیان، او را تنها می‌گذارند و کمکش نمی‌کنند، و او در این سفر، کشته می‌شود؟ اما این که حسین (علیه‌السلام) می‌دانست که کوفیان، او را تنها می‌گذارند، علم قطعی به آن نداریم؛ زیرا نه دلیل عقلی، و نه نقلی برای آن هست.

[۲۰۷] بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۵۷-۲۵۸.

گفتنی است در عصر حاضر، تنها کسی که نظریه تشکیل حکومت را پرورد و کوشید تا آن را مستدل کند، آقای صالحی نجف آبادی بود. وی بر آن است که امام (علیه‌السلام) از همان آغاز، هدف از پیش تعیین شده‌ای نداشت؛ بلکه به اقتضای شرایط، تصمیم می‌گرفت و هدفی را تعقیب می‌کرد. به نظر او، قیام امام حسین (علیه‌السلام)، چهار مرحله داشته و ایشان در هر مرحله‌ای، هدفی را تعقیب می‌کرده است. یادآوری می‌شود که نظر رایج اهل سنت در تحلیل حادثه عاشورا نیز تشکیل حکومت به وسیله امام (علیه‌السلام) است. ابن کثیر، عنوان یک بحث از کتابش را به همین نکته، اختصاص داده است: «حکایت حسین بن علی (علیه‌السلام) و علت هجرتش با خانواده، از مکه به عراق، برای به دست آوردن حکومت».

[۲۰۸] المسائل العکبریه، ص۶۹-۷۱.

[۲۰۹] بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۵۷-۲۵۸.

روشن است که صراحت اهل سنت در تبیین هدف امام حسین (علیه‌السلام) و عدم اختلاف آنان در این زمینه، از آن روست که تنها نگاهی تاریخی به این مسئله دارند و بحث‌های کلامی را در آن، دخالت نمی‌دهند.

نظریه حفظ جان

یکی از نویسندگان معاصر، هدف امام حسین (علیه‌السلام) را چنین تشریح می‌کند: بیرون آمدن امام حسین (علیه‌السلام) از مدینه به مکه و از مکه به طرف عراق، برای حفظ جان بوده، نه خروج و قیام، و نه جنگ با دشمن، و نه تشکیل حکومت.

[۲۱۰] هفت ساله چرا صدا در آورد، ص۱۹۳-۱۹۴.

نظریه جمع

چنان که گذشت، نظریه جمع، در صدد سازگاری دادن میان نظریه «شهادت طلبی» و نظریه «تشکیل حکومت» است؛ زیرا احادیث فراوانی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و ائمه علیهم السلام، نقل شده که بر شهادت طلبی، دلالت دارند و سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های امام حسین (علیه‌السلام) نیز بر تشکیل حکومت، دلالت دارند. این دو حقیقت کلامی و تاریخی، این گروه را وا داشته است تا به گونه‌ای به سازش و توافق میان این دو نظریه، اهتمام ورزند و در نتیجه، چهار صورت و چهار رای، در این زمینه، شکل گرفته است :

قصد مرحله‌ای

از برخی نوشته‌های استاد مطهری بر می‌آید که وی، هدف امام حسین (علیه‌السلام) را «مرحله‌ای» می‌داند که در مرحله نخست، قصد تشکیل حکومت داشت؛ ولی پس از رسیدن خبر کشته شدن مسلم به امام (علیه‌السلام)، قصد او شهادت بود.

[۲۱۱] مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج، ۱۷ ص۳۷۱.

قصد مستقیم

علامه سید مرتضی عسکری، در مقدمه مرآه العقول ـ که بعدها با عنوان معالم المدرستین منتشر شد ـ، بر این عقیده است که امام حسین (علیه‌السلام)، قصد شهادت کرد؛ اما می‌خواست که مردم علیه حکومت یزید، قیام مسلحانه کنند.

[۲۱۲] مرآه العقول، ج۲، ص۴۹۳-۴۹۴.

[۲۱۳] معالم المدرستین، ج۳، ص۳۰۸.

حکومت و شهادت

آیه الله رضا استادی می‌نویسد : ما نمی‌گوییم امام (علیه‌السلام) به قصد کشته شدن رفت؛ بلکه می‌گوییم با علم به این که کشته می‌شود، رفت؛ اما علی الظاهر، طبق دعوت اهل کوفه برای تشکیل حکومت رفت.

[۲۱۴] سرگذشت کتاب شهید جاوید، ص۳۳۹.

اهداف چند لایه

برای تبیین «نظریه هدفمندی چند لایه»، با اعتقاد و باور به این که «امام حسین (علیه‌السلام) از شهادت خویش آگاه بود؛ ولی شهادت را مقصد می‌دانست، نه مقصود»، هدفمندی حادثه عاشورا را در دو لایه، توضیح می‌دهیم.

لایه اول

در این لایه، مسئله هدف از حادثه عاشورا از نگاه امام حسین (علیه‌السلام) و بر اساس مبانی کلی امامت، تحلیل می‌شود. امام حسین (علیه‌السلام)، در سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های خود، برای رفتار خویش، اهدافی را بیان می‌دارد. برخی از این اهداف، در مرحله امتناع از بیعت با یزید، بازگو می‌شود و برخی، در مرحله حرکت از مدینه به سمت مکه و برخی، در مرحله حرکت از مکه به سوی کوفه. به سخن دیگر، امام حسین (علیه‌السلام) در سخنان و نامه‌های نسبتا فراوانش، برای امتناع از بیعت با یزید، علل و اهدافی و برای حرکت خود از مدینه به مکه و از آن جا به سمت کوفه، علل و اهداف دیگری مطرح می‌سازد. در بخش نخست، امام حسین (علیه‌السلام)، فسق یزید و استحقاق بیشتر خود برای حکومت را مطرح می‌کند. امام (علیه‌السلام)، خطاب به فرماندار مدینه می‌فرماید : ایها الامیر! انا اهل بیت النبوه، و معدن الرساله، و مختلف الملائکه، و محل الرحمه، و بنا فتح الله وبنا ختم، و یزید رجل فاسق شارب خمر، قاتل النفس المحرمه، معلن بالفسق، مثلی لا یبایع لمثله، و لکن نصبح و تصبحون، و تنتظر و تنتظرون، اینا احق بالخلافه و البیعه.

[۲۱۵] الفتوح، ج۵، ص۱۴.

[۲۱۶] الفتوح، ج۵، ص۲۱.

[۲۱۷] مقتل الحسین (علیه‌السلام)، خوارزمی، ج۱، ص۱۸۳.

[۲۱۸] مقتل الحسین (علیه‌السلام)، خوارزمی، ج۱ ص۱۸۸.

ای امیر! ما خاندان نبوت، و معدن رسالت، و محل آمد و شد فرشتگان، و جایگاه رحمت هستیم. خداوند، امور را با ما می‌گشاید و با ما می‌بندد؛ و یزید، مردی فاسق، باده گسار، آدمکش و اهل فسق و فجور آشکار است. همانند منی، با کسی همانند او، بیعت نمی‌کند؛ ولی ما و شما، صبح می‌کنیم و منتظر می‌مانیم، تا معلوم شود که کدام یک برای بیعت و خلافت، شایسته تر است. و در بخش دوم، اصلاح امت، احیای سنت، امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با سلطان ستمگر، و عزت و آزادگی را مطرح می‌سازد، چنان که در این باره از امام حسین (علیه‌السلام) روایت شده که می‌فرماید : انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب النجاح و الصلاح فی امه جدی محمد صلی الله علیه و آله، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر، و اسیر بسیره جدی محمد صلی الله علیه و آله، و سیره ابی علی بن ابی طالب…، فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق، ومن رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی وبین القوم بالحق، ویحکم بینی وبینهم بالحق، وهو خیر الحاکمین.

[۲۱۹] الفتوح، ج۵، ص۲۱.

[۲۲۰] مقتل الحسین (علیه‌السلام)، خوارزمی، ج۱ ص۱۸۸.

به درستی که من از روی سرمستی و سرکشی و فسادانگیزی و ستمگری، قیام نکرده ام؛ بلکه برای تحقق رستگاری و صلاح در امت جدم محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قیام کرده ام. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و پدرم علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، رفتار کنم…. آن که مرا به حقانیت پذیرفت،که خداوند، سرچشمه حق است پاداش او را خواهد داد و اگر کسی در این دعوت، دست رد بر سینه من زند، شکیبایی می‌ورزم تا خداوند، میان من و این گروه، بر پایه حقیقت، داوری کند و به حقیقت، حکم دهد، که او بهترین داوری کنندگان است. جز این سخنان و نوشته ها، نیز اعمال و رفتاری را که امام حسین (علیه‌السلام) در پیش گرفته، اقتضا می‌کند. امام حسین (علیه‌السلام)، برای تبیین دین و حفظ آن از نابودی و تحریف، اجرای دین و الگو بودن، حائز مقام امامت شده بود و این شئون، می‌بایست بر تمام رفتار و گفتار و اندیشه‌های ایشان سایه می‌افکند، و چگونه حادثه‌ای به این بزرگی را می‌توان جدا از این اهداف، تحلیل کرد؛ حادثه‌ای که در آن، خون پاک انسان‌های بزرگی بر زمین ریخت.
این، لایه نخست از اهداف حادثه عاشوراست و ممکن است کسانی که تعبیر «تشکیل حکومت» را به کار برده‌اند، عنوانی انتزاعی از این امور را منظور داشته‌اند. البته ـ چنان که بدان اشارت رفت ـ، این تعبیر در مجموع سخنان و نگاشته‌های امام حسین (علیه‌السلام)، به صراحت، بیان نشده است. دستاوردهای این لایه از هدف حادثه عاشورا، سست شدن بنیاد حکومت بنی امیه، نابودی حکومت یزید، پایه ریزی قیام‌های انتقام جویانه و آگاهی مردم در آن برهه از تاریخ است که البته در فاصله زمانی نسبتا کوتاهی اتفاق افتاد.

لایه دوم

در این لایه، هدف از حادثه عاشورا از منظر خداوند متعال، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اولیای دین، منظور می‌گردد. در این جا، دیگر، هدف به یک برهه از تاریخ، محدود نمی‌شود؛ بلکه جاودانه ساختن مشعل آزادیخواهی، مبارزه با ستم، بروز کرامت انسانی و آگاهی بخشی منظور است. در این جا میان امام حسین (علیه‌السلام) و نهاد انسان‌ها در طول تاریخ، رابطه‌ای عاطفی برقرار می‌شود. به نظر می‌رسد که تعبیرهای زیر را در سایه چنین لایه‌ای از هدف، می‌توان فهمید و تفسیر کرد. از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم روایت شده که فرمود : ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.

[۲۲۱] مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۱۸، ح ۱۲۰۸۴.

همانا با کشته شدن حسین، حرارتی در دل مؤمنان ایجاد می‌شود که هرگز، سرد نمی‌گردد. با این نگاه، می‌توان راز و رمز احکام ویژه‌ای را که در مجموعه تعالیم شیعه، در باره حادثه عاشورا و امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده، فهمید و تحلیل کرد، که عبارت انداز :
۱. حلیت خوردن تربت امام حسین (علیه‌السلام) برای استشفا؛ ۲. استحباب سجده بر تربت امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۳. استحباب ذکر گفتن با تسبیح تربت امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۴. استحباب بر داشتن کام کودک با تربت امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۵. استحباب حنوط میت با تربت امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۶. استحباب زیارت اربعین؛ ۷. استحباب زیارت امام حسین (علیه‌السلام) در مناسبت‌های مختلف مذهبی؛ ۸. استحباب اقامه عزاداری و گریستن برای امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۹. جواز قصر و اتمام نماز در زیر گنبد مزار امام حسین (علیه‌السلام)؛ ۱۰. استحباب همراه داشتن تربت امام حسین (علیه‌السلام) در سفر؛ ۱۱. استحباب یاد کردن از امام حسین (علیه‌السلام) به هنگام نوشیدن آب. این همه،

[۲۲۲] مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۱۸، ح ۱۲۰۸۴.

نشان می‌دهد که علاوه بر اهدافی که امام حسین (علیه‌السلام) از قیام خود داشته است، خداوند و اولیای دین نیز اهدافی را از این قیام، منظور داشته‌اند. این، همان چیزی است که از آن به «اهداف چند لایه قیام امام حسین (علیه‌السلام)» تعبیر می‌گردد. به سخن دیگر، امام (علیه‌السلام) می‌دانست که در این حادثه، به شهادت می‌رسد؛ اما برای رسیدن به این هدف‌ها به میدان مبارزه با طاغوت زمان، در آمد : ۱. اصلاح امور امت اسلام؛ ۲. اقامه حق و طرد باطل؛ ۳. عزت و آزادگی؛ ۴. افشای ظلم و ستمگری حاکمان بنی امیه.

نقد دیدگاه ها

اینک، پس از گزارش نظریه ها، به اجمال، برخی پرسش‌ها و ابهام‌ها و نقدهای وارد شده بر آنها را بیان می‌کنیم و تاکید می‌کنیم که قصد تفصیل و بررسی همه جانبه در میان نیست :
۱. چنان که گذشت، شهادت، مقصود و هدف امام حسین (علیه‌السلام) نبوده است، گر چه مقصد ایشان بوده است. آنان که شهادت طلبی را هدف امام (علیه‌السلام) دانسته اند، از یک سو، میان مقصد و مقصود، خلط کرده‌اند و از دیگر سو، سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های ایشان را نادیده انگاشته‌اند. امام (علیه‌السلام)، در مجموعه یاد شده، بر اهدافی غیر از شهادت طلبی، تاکید فرموده است.
۲. قائلان به نظریه «تشکیل حکومت»، جنبه آگاهی امام (علیه‌السلام) از شهادت را کم رنگ دیده‌اند ـ اگر نگوییم که نادیده گرفته‌اند ـ، با این که احادیث متواتری بر آن، دلالت دارند. از سوی دیگر، منبع استخراج این نظریه، سخنان، خطابه‌ها و نامه‌های امام حسین (علیه‌السلام) است و در این مجموعه، آنچه دیده می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امور امت و احیای سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است و به صراحت، بر تشکیل حکومت به وسیله امام (علیه‌السلام) دلالت ندارد، مگر آن که اینها را ملازم با تشکیل حکومت بدانیم. آری. در برخی متون، امام (علیه‌السلام) آن گاه که از بیعت، امتناع می‌ورزد، بر لیاقت نداشتن یزید برای خلافت و سزاوارتر بودن خود بر این امر، اشاره می‌فرماید. از جهت دیگر، تعبیر «خروج» در سخنان امام حسین (علیه‌السلام)، به معنای قیام نیست؛ بلکه در تمام موارد، به معنای بیرون رفتن از مدینه است، هر چند که گاه به غلط، به قیام، تعبیر شده است.
۳. «نظریه حفظ جان»، هیچ شاهد کلامی و تاریخی‌ای ندارد و از این رو، قابل طرح نیست، ضمن این که با شئون امامت، سازگار نیست.
۴. در باره «نظریه جمع»، در این نظریه نیز، مانند سه نظریه نخست، برخی از وجوه این حادثه، نادیده انگاشته شده است.

ریشه‌های اجتماعی قیام امام حسین

از زمینه‌های اجتماعی پاورپوینت کامل نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، لغزش‌هایی بود که از بعضی خواص امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صدر اسلام سر زد. مقصود از خواص در آن زمان کسانی هستند که به دلیل امتیازاتی چون سبقت در پذیرش اسلام، هجرت قبل از فتح مکه، شرکت در جنگهای نخست صدر اسلام مانند بدر و احد، قرابت با پیامبر خدا، کتابت وحی و اساسا درک محضر آن حضرت و یا اشتهار به زهد و عبادت، و بهره مندی از دانشهای فقه و حدیث، و داشتن مناصب و مقامات حکومتی و نظامی، در میان جامعه اسلامی نفوذ داشتند.

لغزش خواص

خواص امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از رحلت نبی مکرم، اندک اندک سلوک دینی و زندگی ارزشی خود را فراموش کرده، به تسامح دینی و رخوت و سستی در وفاداری به آرمانهای اسلام مبتلا شدند و به دنبال آن، این روحیه به توده مردم، به ویژه نومسلمانان نیز منتقل شد و زمینه زوال ارزشها و حذف شخصیت‌های وارسته و لایق از صحنه حکومت، و سلطه افراد فاسد و بی عقیده بر جامعه اسلامی فراهم آمد.
راز این انحراف را باید در دنیاگرایی برخی از خواص جست و جو کرد. مقصود از دنیاگرایی، دلبستگی به دنیا و لذت‌های آن چون ریاست و مال است. دنیاگرایی بزرگترین نگرانی پیامبر درباره امتش بود. ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند. بیشترین نگرانی من بر شما برکاتی است که خداوند از زمین به شما عنایت می‌کند. پرسیدند: مقصود شما از برکات چیست؟ حضرت فرمود: زیبایی دنیا.

[۲۲۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، ج۸، ص۴۵۸.

[۲۲۴] بیهقی، احمد بن حسین، کتاب الاربعون الصغری، تحقیق ابواسحاق حوینی اثری، ص۹۳.

این لغزش در طول تاریخ اسلام دامنگیر بسیاری از خواص شده است؛ کسانی که حق را می‌شناختند، اما دنیاگرایی، آنان را به طرفداری از باطل کشاند. دنیاگرایی دارای جلوههای مختلفی است که به چند نمونه آن اشاره میشود.

ریاست‌طلبی حاکمان و خواص

جاه‌طلبی و ریاست خواهی از عوامل مهم اعراض از حق محسوب می‌شود. انحراف خلافت از جایگاه اصلی خود، که خدا و پیامبر آن را تعیین کرده بودند، و نیز عملکرد دنیا خواهان از سقیفه تا مرگ عثمان، معلول دنیاگرایی و ریاست خواهی برخی از خواص بود. یکی از انگیزه‌های مخالفان برای مقابله و رویارویی با امیرمؤمنان که در زمان خلافت او نیز همین بوده است.
کسانی که هدفشان از بیعت با حضرت، رسیدن به پست و مقام بود، مدت چندانی طول نکشید که به خاطر برآورده نشدن خواسته هایشان، در مقابل آن حضرت جبهه گرفتند. طلحه و زبیر پس از گذشت چند روز از بیعت با علی (علیه‌السلام) خدمت ایشان رسیدند و گفتند: «ای امیرمؤمنان، حتما از ستمی که در حکومت عثمان بر ما رفت، آگاهید و نیز خوب می‌دانید که عثمان به بنی امیه توجه داشت و اینک خداوند خلافت را بعد از عثمان به تو داده است. خواسته ما این است که بعضی از کارهای خود را به ما واگذار کنی».
امام فرمود: «به همان بهره‌ای که خداوند برایتان معین فرموده، راضی باشید تا من درباره خواسته شما بیندیشم. بدانید که من در این امانتی که خدا به من سپرده، جز انسانهایی که از دینشان راضی‌ام و از امانتداری شان خرسندم و لیاقت آنها را احراز کرده‌ام، کسی را شریک نمی‌کنم».

[۲۲۵] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۲۳۱.

طلحه و زبیر به هوس ریاست و شرکت در امر حکومت با علی (علیه‌السلام) بیعت کرده بودند و زمانی که پایداری او را در دین و دقت و سازش ناپذیری وی را در انتخاب کارگزاران دیدند و مشاهده کردند که علی (علیه‌السلام) مصمم است خط اصلی حکومتش را بر مبنای کتاب و سنت پیامبر گرامی اسلام قرار دهد، سر به شورش گذاشتند.

[۲۲۶] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱۱، ص۱۰.

امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در تحلیل اقدام جاه طلبانه آنان فرمود: «اینان آن چنان ریاست طلب‌اند که هر کدام تنها ریاست مطلقه خود را می‌خواهند و بسا بر این اساس بین خود کشمکش دارند و به یکدیگر کینه می‌ورزند».

[۲۲۷] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۱۳۶.

طلحه و زبیر پس از تصرف بصره، درباره اینکه کدام یک در مسجد جامع این شهر بر مردم نماز جماعت بخواند، اختلاف داشتند و با میانجیگری عایشه رضایت دادند که فرزندانشان محمد و عبدالله، به نوبت برای مردم نماز بخوانند. طلحه از عایشه خواست که به مردم امر کند به او با عنوان «امیر» سلام دهند، و زبیر نیز همین تقاضا را داشت. عایشه دستور داد به هر دو با عنوان «امیر» سلام دهند. آن دو در جنگ جمل (در کنار بصره) و در فرماندهی جنگ نیز با هم اختلاف داشتند.

[۲۲۸] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۹، ص۱۱۰.

چنین انسانهایی برای رسیدن به ریاست، حاضرند همه اصول و ارزشها را کنار بگذارند؛ همچنان که در واقعه کربلا، عمربن سعد هم با علم به حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) حاضر شد برای رسیدن به ملک ری با ایشان بجنگد.

[۲۲۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۱.

[۲۳۰] ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۴۸.

مال‌پرستی

گرایش به مال پرستی در خواص، دو عامل اصلی داشت که یکی زمینه ساز بروز دیگری بود؛ گسترش فتوحات اسلامی که سبب سرازیر شدن غنایم بی شمار به پایتخت خلافت شد، تغییر نگرش افراد را نسبت به زندگی دنیا در پی داشت. به تدریج تمام هم و غم بسیاری از مسلمانان، به ویژه خواص، ترجیح آمال و آرزوهای دنیایی بر مقاصد اخروی شد.

گسترش فتوحات اسلامی

فتح سرزمینهای پهناور و ثروتمندی چون ایران و روم و مصر، ثروت‌های کلانی را وارد جامعه اسلامی کرد؛ به طوری که برای نمونه در دوران خلفا تنها از سرزمینهای فتح شده عراق، سالانه ۱۲۰ میلیون درهم جزیه و خراج، وارد خزانه بیت المال می‌شد.

[۲۳۱] محمد بن حسین فراء و علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه، تحقیق محمدحامد الفقی، ج۱، ص۱۸۵.

هنگامی که عمرو بن عاص مصر را فتح کرد، مبلغ دو میلیون [درهم] خراج و جزیه به مدینه فرستاد. بعدها در زمان حکمرانی عبدالله بن سعد بن ابی سرح در مصر، این مبلغ به چهار میلیون رسید.

[۲۳۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۲۱۷.

اگر این ثروت‌ها عادلانه در میان مسلمانان تقسیم می‌شد و برای تقویت بنیه دینی و اخلاقی، و رشد فکری و فرهنگی، و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه اسلامی هزینه می‌شد، یقینا ثمرات ارزشمندی برای مسلمانان به بار می‌آورد. ولی متاسفانه خلیفه دوم و پس از او خلیفه سوم، با تقسیم نابرابر آنها در میان اصحاب و مسلمانان، زمینه اختلاف طبقاتی و پیدایش تجمل‌گرایی و رفاه زدگی در میان بزرگان اصحاب را فراهم آوردند و انحراف خواص از همین جا آغاز شد.

تأسیس دیوان مالی

چنان که در جای خود ثابت شده، به دنبال جمع شدن عواید فتوحات، خلیفه دوم در صدد تاسیس دفتر حقوق و مقرری برآمد. سرانجام در سال بیستم هجری با پیشنهاد ولید بن هشام بن مغیره به تقلید از رومیان، دیوانی ترتیب داد

[۲۳۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۳۵-۴۳۶.

[۲۳۴] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.

و در آن سهمیه سالیانه مسلمانان را به گونه‌ای تبعیض آمیز و بر اساس سوابق و موقعیت اجتماعی آنان تعیین نمود؛ بدین گونه که سابقان در اسلام را بر دیگران، مهاجران را بر انصار، قریش را بر غیرقریش، مهاجران قریش را بر غیر مهاجران، عرب را بر عجم، و خانوادههای مشهور را بر خانواده‌های گمنام ترجیح داد:

[۲۳۵] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۸، ص۱۱۱.

برای مهاجران شرکت کننده در جنگ بدر، پنج هزار درهم، و برای انصار بدری چهار هزار درهم،

[۲۳۶] محمد بن حسین فراء و علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، تحقیق محمدحامد الفقی، ج۱، ص۲۳۸.

و برای فرزندان بدری‌ها نیز، دوهزار درهم حقوق معین کرد؛

[۲۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۳۷.

عمر برای مردانی که پیش از فتح مکه هجرت کرده بودند، سه هزار درهم، ولی برای مردان مسلمان شده در روز فتح، دو هزار درهم و برای فرزندان جوان مهاجران، سهمی برابر با سهم مسلمانان روز فتح مکه تعیین نمود.

[۲۳۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۳۷.

وی کل قریش را بر غیرقریشی ترجیح داد؛ برای سران قریشی چون ابوسفیان و معاویه، پنج هزار درهم، و برای هریک از زنان پیامبر، سهم ویژه شش هزار درهمی مقرر کرد و در میان آنها برای عایشه دختر ابوبکر، ‌ام حبیبه دختر ابوسفیان، و حفصه دختر خودش، دوازده هزار درهم و برای صفیه و جویریه پنج هزار درهم معین کرد،

[۲۳۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۳۷-۴۴۳.

و برای مکیان غیرمهاجر ششصد و هفتصد و برای اهل یمن چهارصد، برای مضر سیصد، و برای ربیعه دویست درهم مقرری وضع کرد.

[۲۴۰] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.

او سپس بر اساس منزلت مسلمانان و تواناییشان در قرائت قرآن و جهاد در راه خدا، سهمیه‌ای به هریک اختصاص داد. آن گاه برای هریک از مردان مسلمان مدینه ۲۵ درهم، و برای هر مرد از اهالی یمن و شام و عراق، بین دوهزار تا سیصد درهم تعیین کرد.

[۲۴۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۳۸.

این گونه امتیازبندی‌ها، از یک سو مزیت دینی را موجب مزیت دنیوی قرار داد و از سوی دیگر موجب طبقه بندی اجتماعی شد. چون بیشتر امتیازها به نفع قریش و مهاجران و بزرگان اصحاب بود و چون آنان از اموال عمومی بیشتر بهره مند شدند، روحیه رفاه طلبی و اشرافیگری در آنها اوج گرفت.
در اثر ادامه فتوحات در زمان عثمان، سهمیه سالانه اصحاب افزایش یافت.

[۲۴۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق رضوان محمد رضوان، ص۴۴۱.

و این روند موجب افزایش روزافزون تفاوت مسلمانان در اموال و درآمدها شد.

بخشش‌های بی‌حساب

افزون بر تبعیضهای عمر که زمینه ساز شکل گیری نوعی اشرافیگری در میان خواص شد، در زمان خلافت عثمان، انحراف دیگری نیز رخ داد و آن بذل و بخشش‌های کلان و بی حساب او از بیت المال به بنی امیه و گروهی از بزرگان صحابه مانند ابوسفیان، حکم بن عاص، مروان بن حکم، یعلی بن امیه، عبدالله بن ابی سرح، سعد بن ابی وقاص، ولید بن عقبه، حارث بن حکم، طلحه، زبیر و زید بن ثابت بود.

[۲۴۳] امینی، عبدالحسین امین، الغدیر، ج۸، ص۲۸۶.

وی «مهروز» را که محل بازاری در مدینه، و وقف مسلمانان بود، به حارث بن حکم بخشید؛

[۲۴۴] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۸.

فدک را به مروان، و چراگاه‌های مدینه را به امویان اختصاص داد.

[۲۴۵] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.

عثمان صدهزار درهم به حکم بن عاص

[۲۴۶] امینی، عبدالحسین امین، الغدیر، ج۸، ص۲۴۲.

و همین مقدار به پسر او مروان بخشید.

[۲۴۷] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۹.

خمس غنایم فتح افریقا از طرابلس تا طنجه را به برادر رضاعی خود عبدالله بن ابی سرح اختصاص داد

[۲۴۸] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۹.

و صدهزار درهم به سعید بن عاصی اموی هدیه داد.

[۲۴۹] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۳۵.

خلیفه سوم خودش هم زندگی مرفهی داشت؛ چنان که خانه‌های هفتگانه او در مدینه مشهور است. او خانه‌ای برای همسرش نائله، و خانه‌ای برای همسر دیگرش عایشه داشت و منازل دیگری در اختیار دختران و خویشاوندانش گذاشته بود.

[۲۵۰] امینی، عبدالحسین امین، الغدیر، ج۹، ص۱۷.

[۲۵۱] ابن قتیبه، دینوری، الامامه والسیاسه، تحقیق علی شیری، ج۱، ص۵۰.

او قصری به نام زوراء بنا کرد

[۲۵۲] ابن سعد بغدادی، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل سلمی، ج۳ ص۵۷.

[۲۵۳] یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۶.

[۲۵۴] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۶.

و رفاه طلبی را به جایی رسانید که عبدالرحمن بن عوف در مجلس ولیمه او گفت: «ای پسر عفان، آنچه را که درباره تو دروغ می‌پنداشتم، اکنون باور می‌کنم و از بیعت با تو، به خدا پناه میبرم».

[۲۵۵] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۶.

[۲۵۶] امینی، عبدالحسین امین، الغدیر ج۹، ص۸۷.

عثمان رمه‌های اسب و شتر و املاک فراوانی در وادی القری و حنین داشت. به تبع او افراد دیگر طبقه جدید اشرافیت نیز، بر سرمایه‌های خود افزودند و به رقابت در گردآوری اموال روی آورده،

[۲۵۷] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹.

اموال و املاک فراوانی در بصره و کوفه بر جای گذاشتند.

[۲۵۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲.

در این دوره بیت المال به ملک شخصی تبدیل شد؛ تا جایی که عثمان گفت: نیازمان را از این غنایم برمی گیریم؛ هرچند برخلاف میل مردم باشد.

[۲۵۹] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۳۶.

امام علی (علیه‌السلام) در برابر این روند، سکوت را شکست و به عثمان فرمود: «آیا نمی‌خواهی دست بنی امیه را از آبرو و اموال مسلمانان کوتاه کنی؟»

[۲۶۰] ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۹، ص۱۵.

نتیجه مال‌دوستی

بنابراین مجموع این عوامل باعث شد خواص، به ثروت اندوزی بپردازند و در کام دنیاپرستی فرورفته، عوام را هم بدان سو بکشند. (توجه به این نکته مهم است که در عصر رسول خدا با دویست درهم، یک زندگی به دور از فقر فراهم می‌شد. حتی برخی گفته‌اند کسی که پنجاه درهم داشت، غنی به شمار می‌آمد و زکات به او تعلق نمی‌گرفت، زیرا وقتی از رسول خدا پرسیدند: حد بی نیازی چیست؟ فرمود: غنا آن است که شخصی، پنجاه درهم داشته باشد،

[۲۶۱] سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، تحقیق گروهی از علما، ج۳، ص۱۳-۱۴.

[۲۶۲] ابن قدامه، عبدالله، المغنی، ج۲، ص۵۲۳.

در حالی که پس از رسول خدا آنچه از طریق غنایم و عطا به دست مسلمانان می‌رسید، ده‌ها برابر این مقدار بوده است.
رفتار اینان و طرز زندگی شان، ابتدا توده امت پیامبر و سپس نومسلمانان را که اصحاب نامدار پیامبر را دارای قداست ویژه‌ای می‌دانستند و برخی با نیات خالصی در سرزمینهای دور از مرکز، در شرایط سخت مشغول جهاد بودند، ناراحت و متاثر کرد.
روزی یکی از رزمندگان اسلام از اهالی شام، به حجاز آمد و پس از مشاهده زندگی اشرافی عبدالرحمن بن عوف، به او گفت: چه شده است که ما در دنیا زاهدانه زندگی می‌کنیم؛ در حالی که شما به دنیا رغبت نشان می‌دهید؟! ما در رفتن به جهاد شتاب می‌کنیم؛ ولی شما سستی می‌ورزید و در جهاد شرکت نمی‌کنید؛ در حالی که شما جزو اسلاف و برگزیدگان ما و اصحاب پیامبر هستید؟
عبدالرحمن در پاسخ این مرد شامی، رمز این زندگی اشرافی را بی پرده افشا کرد و گفت: این طور نیست که چیزی (از رسول خدا) به ما رسیده باشد که به شما نرسیده (که ما به سبب آن، این زندگی را انتخاب کرده باشیم) و این طور نیست که ما چیزی (از اسلام بدانیم) که شما ندانید (و بدان دلیل این روش را برگزیده باشیم)؛ بلکه ما در زمان رسول خدا با سختی آزمایش شدیم و صبر کردیم، ولی (امروز) با راحتی و آسایش آزموده شدیم و صبر را از کف دادیم.

[۲۶۳] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق الکبیر، تحقیق علی عاشور الجنوبی، ج۷، ص۲۱ ذیل عنوان «ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف».

با چنین اعترافهای تکان دهنده‌ای و با تغییر محسوسی که در سیره و سخن خواص نمایان شد، اندک اندک سیمای پنهان آنان رخ نمود و مردم پنداشتند که آنچه درباره فضیلت زهد و تقوا و جهاد به آنها گفته شده یا گفته می‌شود، مربوط به دورانی است که سپری شده و دیگر دوران رفاه و کامجویی افزونتر از دنیا فرارسیده است. بدین سان وقتی عوام، راهبران خود را متغیر یافتند، تغییر مسیر دادند؛ به گونه‌ای که حال جهاد و شهادت در راه خدا از میان سپاهیان اسلام رخت بربست و سستی و زبونی بر رزمندگان عارض شد.

خودپرستی و تکبر

جلوه دیگر دنیاگرایی، خودپرستی است؛ یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن، و بی چون و چرا و بدون منطق، از آرا و نظریات خود دفاع کردن، و آن را محور حب و بغض قرار دادن. یکی از اصلیترین عوامل مخالفت با انبیا در طول تاریخ، همین خودپرستی بوده است؛ خودپرستی کسانی که با به رخ کشیدن مال و ثروت خود و هوادارانشان، خود را برتر، و انبیا را حقیر می‌شمردند.
این روحیه ضدانسانی، با تعالیم قرآنی و نبوی در میان عرب‌ها فروکش کرد؛ اما پس از رحلت آن حضرت، به دلیل تقویت روحیه ریاست طلبی و مال پرستی در میان خواص، روحیه اشرافیگری و نوعی برتری طلبی مستکبرانه و تفاخر جاهلانه دوباره رخ نمود و موجب شد صمیمیت برادرانه و اخوت دینی مسلمانان، تبدیل به روابط بالادست با فرودست، مولی با عبد، و مالک با برده شود.
رفته رفته در اثر رفاه و تنعم تبعیض آمیز، برتری‌طلبی به یک عادت ثانوی برای خواص مبدل شد؛ به طوری که مقابله با آن به قدری دشوار شد که وقتی امیرمؤمنان آن را به وضع زمان رسول خدا برگرداند، با اعتراض سختی مواجه شد و همین امر، یکی از عوامل جدایی بسیاری از خواص از آن حضرت بود.
برای نمونه طلحه و زبیر در آغاز حکومت علی (علیه‌السلام) به تقسیم مساوی بیت المال اعتراض کردند؛ درحالی که هیچ نیازی به حقوق پرداختی از طرف علی علی (علیه‌السلام) نداشتند؛ ولی از اینکه حضرت آنها را با مردم دیگر همسان قرار داده بود، احساس کسر شان می‌کردند. سخنشان بر سر نیازمندی و احتیاج نبود؛ بلکه می‌گفتند چرا ما را با سایر مردم مساوی قرار داده‌ای، در حالی که سوابق ما، در اسلام، نزدیکی ما به رسول خدا و خدمات ما، بیش از دیگران بوده است.
به دنبال این سخن، حضرت از آنها اقرار گرفت که خودش هم در سوابق، هم در نزدیکی به رسول خدا و هم در خدمت به اسلام، بر آنان مقدم بوده است. آن گاه فرمود: «قسم به خدا من و این کارگرم در بهره مندی از این مال یکسان هستیم». (فوالله ما انا واجیری هذا فی هذا المال الا بمنزله واحده)

[۲۶۴] تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، ج۱، باب قسم الغنائم من کتاب الجهاد، ص۳۸۴، ح۱.

این روحیه، به برخی از بنی هاشم هم سرایت کرد؛ چنان که عقیل چون خود را دارای حسب و نسب برتری در میان قبایل عرب می‌پنداشت، به برادر اعتراض کرده، گفت: آیا مرا با سیاهی از سیاهان مدینه مساوی قرار می‌دهی؟» (اتجعلنی و اسودا من سودان المدینه واحدا)

[۲۶۵] شیخ مفید، محمد بن نعمان، الاختصاص، تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری، ص۱۵۱.

[۲۶۶] محمودی، محمدباقر، نهج السعاده، ج۱، ص۲۱۲.

روحیه برتری طلبی جاهلانه، ثمره بسیار تلخی بود که شجره خبیثه اشرافیت و ثروت‌های بادآورده، به بار آورده بود و همین موجب فاصله دلها از یکدیگر، و از بین رفتن وحدت و همدلی امت اسلامی شد و مردم را به دست و پا کردن ابزارهای تفاخر و تظاهر و فراهم کردن مظاهر فریبنده دنیا تشویق کرد.

نتیجه‌گیری

بنابراین لغزش خواص تنها در رشد روحیه ثروت اندوزی متوقف نشد، بلکه در زمینه‌هایی چون برتری طلبی، جاه و جلال، شهرت و مقام، و زندگی آرام و راحت گسترش یافت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.